عزیز پاک نژاد ـ جبهه همبستگی ملی، بیم ها و امیدها

جبهه همبستگی ملی، بیم ها و امیدها *

عزیز پاک نژاد

طرح جبهه همبستگی ملی  در سه ماده و یک تبصره در تاریخ ۱۳آبان ۱۳۸۱، بعد از بحث ها و مذاکرات طولانی، در شورای ملی مقاومت ایران به ‌تصویب رسید و بلافاصله به دید و قضاوت و انتخاب ایرانیان گذاشته شد. در آن زمان بحث ها و برخوردهای نظری در مورد این طرح و چگونگی و شان نزول آن، در بیرون از شورا آغاز گردید.
در ابتدای مطلب باید تاکید کنم که این طرح به هیچ عنوان  برتمایل اعضای شورا و یا مقام خاصی در شورا مبنی بر بوجود آوردن یک جانشین برای آن استوار نبوده و نیست. دلیل اصلی که شورا را بر آن داشت تا در آن زمان وارد چنین میدانی شود، مقطع خاصی بود که «پروژه اصلاحات» آخوند خاتمی به شکست انجامیده و خود او و طرفدارانش از پایان این شیاد بازی تاریخی صحبت می کردند و آن را به گور سپرده می دانستند. در بیرون از صفوف شورای ملی مقاومت هم تحرکات مثبتی به حمایت از سازمان مجاهدین خلق بخصوص در زمینه گنجانیدن نام این سازمان در لیست تروریستی اتحادیه اروپا صورت گرفته بود که از طرف شورا به عنوان نشانه ای مثبت برای کار جمعی گسترده تر تعبیر شد و پاسخی فرا شورایی را می طلبید.

در آن نقطه بحثها بر این محور می گشت که کار رژیم به بن بستی جدی رسیده و شورا وظیفه دارد به هر شکلی که لازم باشد کلیه نیروهای سیاسی و جمهوریخواه ایرانی را که به سرنگونی رژیم و برقراری حاکمیت  مردمی و حکومتی سکولار اعتقاد دارند و بدلایل مختلف از حضور در صفوف شورا خودداری می کنند، در این کار شرکت دهد و تصویر روشنی از وحدت عمل نیروهای سیاسی را ارائه کند.
اعضای شورا میدانستند که برای اقناع مخاطبین این طرح راهی طولانی را با صبر و حوصله و در عین حال جدیت و کوشش شبانه روزی باید بپیمایند. با اینگونه استدلالات بود که شورا و بخصوص مسئول آن به این کار یعنی ارائه این طرح همت گماشتند و با وجود آگاهی و اطلاع کافی از وضعیت نیروها و جریانات اجتماعی در ایران و تحلیل مشخصی که از این نیروها و درجه تاثیر گذاری آنها در حال و آینده ایران وجود داشت، بعد از بحث های طولانی و سبک سنگین کردن جوانب مختلف این اقدام و انتظارات بلافصلی که این کار در میان مردم به وجود می آورد، سرانجام به آن صورت تصویب و منتشر شد. بعضی ها می گفتند که این یک طرح استراتژیک است و نگاه به آینده دور دارد. بعضی دیگر آنرا یک ضرورت فوری برای تحول دمکراتیک در ایران می دانستند.
در این طرح تنها چیزی که امضای شورا را در خود دارد، سدشدن راه جریانات و کسانی است که«استعمار و ارتجاع» را نمایندگی می کنند و یا آگاهانه خواهان نقش داشتن یکی یا هردو آنها در آینده ایران هستند. هدف از استعمار در تعاریف تازه ای که شنیده می شود، زیر سلطه رفتن و سپردن سرنوشت ایران و ایرانی به سیاستهای اسارتبار قدرتهای خارجی است. دو نکته اصلی طرح هم یکی «جمهوریخواه» بودن علاقمندان در شرکت در این جبهه است، و دومین نکته که  در مقدمه طرح به روشنی روی آن تاکید شده است، «مرزبندی صریح و بی چون و چرا» با دسته بندی های درونی رژیم و طرفداران آنها می باشد.
شورای ملی مقاومت با هرگونه «همه با هم» بی محتوا و ذهنی مخالف است. این شورا اعتقاد دارد، کسانی که از رژیم کنده می شوند و بصورت واقعی به ضرورت سرنگونی رژیم میرسند و در عمل آنرا ثابت می کنند، باید در جبهه مردم قرار بگیرند. شورا در این مورد تا این تاریخ از همه امکانات و توانایی های خود برای عملی کردن چنین امری استفاده کرده است. شورای ملی مقاومت با یک تحلیل مشخص راه را بر سوء استفاده از کلمات و عبارات استفاده شده در این طرح بسته است و هرکس را با توجه به عمل مشخص و صراحت یافته اش به خود نزدیک یا دور می داند. در حال حاضر معیار روشن برای تشخیص این امر، نفی ولایت مطلقه فقیه و ورود به جبهه مردم است.

الزامات مربوط به شرکت در جبهه همبستگی
حال ببینیم یک جبهه از نیروهای سیاسی چگونه تشکیل می شود. معمولا برای  تشکیل یک جبهه، در شروع کار، نیروها و جریانات مختلف دورهم جمع می شوند و خارج از اعتقادات ایدئولوژیک خود، برای یک یا چند هدف کوتاه یا دراز مدت در صورت توافق، اعلام جبهه می کنند. این اعلام و شرکت در آن حرکت کاملا داوطلبانه است و هر جریان هر وقت که در مقابل تحلیل اولیه خود قرار بگیرد یا نخواهد به همکاری در جبهه ادامه دهد، می تواند صفوف آن جبهه را ترک کند. کاری که از اول در شورای ملی مقاومت هم انجام شد و تاکید شد که اعضا در مقابل اساسنامه و برنامه و مصوبات و آیین نامه های شورا ملتزم هستند و اگر نخواهند به هردلیل التزام  خود به آن مواد را رعایت کنند، می توانند و باید صفوف شورا را ترک کنند. شورا به عنوان یک تشکل سیاسی این ابتکار را به خرج داد و با درک و توجه به اصولی ترین و پایه ای ترین خواست ها که بنا به تحقیقات خود، اکثریت نیروهای سیاسی ملی و مردمی با آنها توافق داشته اند این طرح را تنظیم و ارائه کرد. پس التزام به مواد یا بهتر بگویم حداقلهای سه گانه مطرح شده در طرح و پافشاری بر این مواد، برای یک سازمان سیاسی که زیر چتر این جبهه قرار می گیرد، اجباری است. 

مخاطبین واقعی این طرح کدام «نیروهای سیاسی» هستند؟
پاسخ قطعی و مشخص به این سئوال که می تواند به ابهامات مربوط به این قسمت طرح خاتمه دهد، ساده نیست. در اطراف این طرح سعی بسیاری شده که این «نیروهای سیاسی» با اسم و رسم مشخص نشوند. بلکه اختیار انتخاب با خود این نیروها باشد. این امر از حساسیتی ناشی می شود که شورا برای به میدان کشیدن نیروهایی دارد که شاید خودشان هم به اهمیت و وظیفه ای که مقطع کنونی به عهده آنها گذاشته باور یا توجه کافی ندارند. از آن گذشته در رسم و قواعد مبارزه سیاسی، یک نیرو که مدعی یک مبارزه جدی با رژیم آخوندهاست، باید این احساس مسئولیت ابتدایی را داشته باشد که خود، صحنه اصلی مبارزه  را تشخیص دهد و در جهت اهداف اعلام شده خودش حرکت کند.
از نظر شورا یک نیروی سیاسی جدا از اعتقادات فکری اش زمانی می تواند چنین عنوانی را با خود حمل کند، که در عمل به کار و مبارزه سیاسی اشتغال داشته باشد. انتشار نشریه و ایجاد رادیو و راه اندازی سایت اینترنتی و غیره اگر چه در جای خود مهم است اما از یک جمع،«نیروی سیاسی» نمی سازد. اگر اینطور بود در عرصه ایران شاید می شد صحبت از هزاران نیرو و تشکل سیاسی کرد. یک «نیروی سیاسی» به عملش در تقابل با یک نظم حاکم یا شرکت در آن نظم شناخته می شود. در کل خطاب ما به نیروهایی است که نظم حاکم بر ایران را به چالش کشیده اند و بطور مشخص قصد سرنگونی آنرا دارند. ما معتقدیم که نیروهایی از این دست در خارج از حاکمیت آخوندی وجود دارند. حالا برآنهاست که از لاک خود خارج شوند تا مردم ایران هم آنها را بهتر بشناسند.
یکی از دوستان چندی پیش ضمن برشمردن تعدادی از گروه های سیاسی ایرانی که مشغول مبارزه برای سرنگونی رژیم آخوندها هستند، مدعی بود که مشکل آنها در پیوستن به جبهه همبستگی، در خود طرح نیست بلکه در ارائه دهندگان این طرح است. آنها فکر می کنند چون شورای ملی مقاومت نیرویی متشکل با همه ارگانهای یک آلترناتیو حکومتی است، نمی تواند در یک ائتلاف سیاسی و مبارزاتی با دیگران شرکت کند. چون هرحرکت جمعی با این شورا در نتیجه به نفع آن تمام می شود و دیگران «نصیبی» از مبارزه خود نمی برند. و پیشنهاد می داد که شورا اول خود را منحل اعلام کند و ارگانهای بیست و چند ساله ای را که ساخته برچیند تا بتواند از دیگران دعوت به مبارزه جبهه ای کند.
این استدلال اگر چه در جای خود می تواند معنی مشخصی داشته باشد و به صورتهای مختلف تعبیر شود، اما در خود، بی عملی مزمن و ترس از آینده و همچنین اپورتونیسمی را حمل می کند که برخورد با آن را مشکل می سازد. چون اولا طرح جبهه همبستگی برای تقویت هرچه بیشتر جبهه مبارزه با رژیم ارائه شده و نه تضعیف آن. دوما کسانی که در چارچوب های فکری خود با مسایل سیاسی باین ترتیب برخورد می کنند باید بدانند مبارزه جبهه أی، بستری را برای تقویت هرچه بیشتر خود آنها و اندیشه هایشان از هر دست، بهتر و بیشتر فراهم می کند.
یادآوری این نکته به نظر ضروری نمی آید که در یک جبهه، نیروهای سیاسی از هرقشر و طبقه، بیشتر و آسانترتجمع می کنند و این تجمعات حامل دیدگاهها و نظرات و اندیشه های گوناگون است و کسانی که مدعی یک نظر هستند بهتر و بیشتر می توانند نظر خود را به میان مردم ببرند و در نتیجه «نصیب» بهتری را در خدمت به مردم حاصل کنند. و بالاخره اینکه شورای ملی مقاومت بدور از هر گونه سکتاریسم و با تمام نیرو وارد چنین جبهه ای می شود و طبیعتا از هجوم نظرات و افکار چپ و راست و میانه و غیره هیچ واهمه ای ندارد. برعکس از تعاطی افکار هواداران و فعالینش با دیگران در عرصه های مختلف مبارزه برای سرنگونی رژیم آخوندها استقبال می کند. چون این چیزی است که جبرا با ورود به جبهه با آن روبرو خواهد شد. پس مطرح کردن این گونه نگرانی ها نمی تواند واقعی باشد و نارسایی در استدلال های طرف مقابل است.
تجربه بیست و چند ساله مبارزه در صفوف شورای ملی مقاومت به ما نشان داد که مبارزه کردن در کنار و همراه  با یک سازمان بزرگ برای رهایی مردم ایران، نه هویت ما را از بین می برد و نه مانع فعالیت مستقل ماست. دیدیم که چگونه بستری گسترده برای تبلیغ و فعالیت های مبارزاتی البته در چارچوب نه شاه و نه شیخ برای همه فراهم است. البته رقابتی هم وجود دارد که طبیعت هر مبارزه جمعی بر آن استوار است. اما این یک رقابت سالم در چارچوب یک ائتلاف سالم برای یک هدف مشخص و در جهت خدمت به مردم است. آنهایی هم که از شورا جدا شدند و یا مجبور شدند بیرون روند، بیشتر به خاطر تجدید نظر در افکار و عقاید خودشان بود تا تغییر در اصول و قواعد مبارزه جمعی در شورای ملی مقاومت. یعنی آنها نمی خواستند به التزامهای خود عمل کنند و انتظار داشتند دیگران هم مانند آنها فکر کنند و یا تغییر عقیده بدهند. این تجربه ها را از آن رو بازگو کردم که نشان دهم واهمه داشتن از ورود به یک جبهه مبارزاتی، عملا باعث منزوی شدن صاحبان این گونه افکار می شود و سودی برای مردم ایران هم ندارد. بسهم خود انکار نمی کنم که  بعضی ابهامات و ناگفته ها در حول این طرح موجود است که توضیحات بیشتری را طلب می کند. به نظرمن شرکت در این جبهه در حال حاضر بستری مناسب و حتی منحصر بفرد برای تحقق امرهمبستگی ملی در ابعاد گوناگون آن، هم برای نفی و نابودی این رژیم و هم همیاری برای ساختن ایرانی آزاد براساس حاکمیت مردم، بسیار ضروری و منطقی است. نتایج مثبت چنین همبستگی برای مردم ایران حیاتی و اجتناب ناپذیر است. امیدوارم دوستانی که دارای چنین عقیده ای هستند، در این مورد بی تفاوت نباشند. اما در مورد ابهامات یا نگفته ها، بعضی از دوستان دلسوز در زمان ارائه این طرح، به طرق مختلف سئوالاتی را مطرح کرده بودند که به نظر من برای نسل جوان ایران در حال حاضر می توانند مطرح باشند و در نتیجه پاسخ ها و توضیحات مکرری را بطلبند. در اینجا من با حذف بعضی از تعبیر های شخصی، به چند مورد از آنها در زیر اشاره می کنم:  
1- سئوال اینست که شورای ملی مقاومت از اعلام این طرح در آن مقطع خاص چه هدف استراتژیکی و تاکتیکی را دنبال میکرد و آیا در پی تغییر استراتژی خود بوده است؟ جواب دادن به این سئوال روشن است. یک استراتژی وقتی پاسخ میدهد معنی آن اینست که کارایی دارد. پس تغییر استراتژی در کار نبوده و نیست. فراموش نکنیم که مقاومت ایران در چند سال گذشته که تحولات جهانی تغییر کیفی به خود دیده و چهره جهان را عوض کرده است، در کانون این تحولات که مهمترین و خطیرترین بخش آن در منطقه خاورمیانه اتفاق افتاد، توانست موجودیت خود را حفظ و همچنان پابرجا و استوار به مبارزه خود ادامه دهد. بازهم نباید فراموش کنیم، که هنوز اولین خواسته عاجزانه رژیم از حاکمان جدید عراق و آمریکا و همچنین شرکای اروپاییش، نابودی «اشرف» و هرآنچه نام شورای ملی مقاومت را در خود دارد، است.
تصور اینکه شورای ملی مقاومت بر اساس یک استراتژی خاص و اراده گرایانه پایه ریزی شده که حالا به دلیل مثلا «جواب ندادن» باید تغییر کند، از استدلالی ناشی می شود که همه چیز را تابعی از خواسته های مقطعی این و آن میداند و اصالتی درخور، برای مبارزه کسانی که این راه های پرپیچ و خم را با چنگ و دندان پیموده و می پیمایند، قائل نیستند. کسانی که به چنین استدلالی دل خوش کرده اند در ادامه کار به این نتیجه میرسند که شورا باید همه چیز خود را زیر سئوال ببرد، موجودیتش را منتفی اعلام کند، اعتقاداتش را ول کند، به سوی «راه حلهای مسالمت آمیز» برای «حل مساله ایران» روی آورد. راه حلهای مسالمت آمیزی که رژیم بدفعات با بخاک و خون کشیدن رهسپارانش آنرا به رخ جهانیان کشانده است. تاکید میکنم که شورا بنا بر وظیفه ملی و میهنی و برای نشان دادن حسن نیت خود در مقاطع مختلف از راه حلهای بین المللی مبنی بر نفی این رژیم از طرق «سیاسی» استقبال کرده است تا نشان دهد علیرغم تجربیاتش، این میدان از مبارزه را هم خالی نگذاشته است. پیشنهاد انجام یک رفراندوم برای تغییر رژیم زیر نظر ملل متحدو بخصوص برای ابراز همبستگی ملی، و یا پیشنهاد برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت ملل متحد بر مبنی حاکمیت مردم و نه حاکمیت ولی فقیه، از همین راهکارها بوده اند که شورا قبلا ارائه داده و رژیم در هیچ زمانی به
آن تن نداده است.
پیشنهاد طرح جبهه همبستگی ملی هم در همین راستاست. کار این جبهه از جمله با نیروهایی پیش خواهد رفت که الزاما مبارزه قهرآمیز را به عنوان شکل اصلی برخورد با رژیم قبول ندارند ولی به سرنگونی رژیم با همه دارودسته هایش اعتقاد دارند. این موضوع نه تنها باعث دوری شورا از آنها نیست بلکه شورا با صراحت خواهان همکاری در این محدوده با آنها هم هست.
2- در این قسمت سئوال این است که تنوعات فکری در شورا چگونه به جبهه همبستگی برخورد می
کنند؟ با طرح این سئوال به خودی خود بر وجود تنوعات فکری در شورا تاکید شده است. بدون اینکه
بخواهم تفاوت برداشت و دیدگاهها در زمینه جبهه همبستگی در میان اعضای شورا را رد کنم، توضیح این نکته را ضروری میدانم که شورا اصولا محل تعاطی افکار و نظرات گوناگون برای رسیدن به یک راه حل در موارد خاص است. اتفاقا بیان های متفاوت اعضای شورا در این زمینه نشان از آن دارد که در شورای ملی مقاومت، در بر یک پاشنه نمی چرخد و بطریق اولی در جبهه همبستگی ملی معرفی شده، نظرات و برداشتهای مختلف، بوفور فرصت ابراز خواهند یافت. برخورد و روش شورا در این گونه موضوعات همواره همین بوده و هدف، انکشاف این خصلت در جبهه همبستگی ملی است. مجموعه نظراتی که در باره  موضوعات مختلف در شورا مورد بحث و تبادل نظر قرار می گیرند، در نهایت جمع بندی شده و با توافق اعضای شورا یا اکثریت اعضاء و طبق اساسنامه، توسط مسئول شورا یا دبیرخانه شورا اعلام می شوند. در اینجا بدنیست به قسمت هایی از گفته های مسئول شورا در تاریخ 19 آذر 1381 در مورد طرح جبهه همبستگی ملی اشاره ای بکنم تا موضوع روشن تر شود. «بحث در باره جبهه همبستگی را به فرصتی دیگر موکول می کنم. اما در همین روز عید با تشکر و قدردانی از توجهات و پیامهای پرمحبت همه دوستداران و فعالان همبستگی، چند نکته را یادآوری می کنم:
هم چنان که در اطلاعیه 13 آبان عرض شد، این طرح «در پاسخ به درخواستها و پیشنهادها و سئوالهای مشتاقان آزادی میهن در باره راههای تقویت و گسترش همبستگی ملی» در شورا به تصویب رسیده است. پس مقدمتا، این یک پاسخ است و نه انتظار، آن هم انتظارات ذهنی و غیرواقعی. بنابراین، این آزمونی است که «ظرفیت همبستگی و عزم همکاری و توان همراهی همه ما را به آزمایش می کشد». خوشبختانه شورا از انجام وظیفه تاریخی خود فروگذار نکرد. به همین خاطر، بحث و گفتگو در باره همه مسایل جبهه همبستگی به نیروهای سیاسی تشکیل دهنده آن موکول شده و فقط به اعلان التزام نسبت به جمهوریخواهی ونفی کامل نظام ولایت فقیه و همه باندهای آن.... اکتفا شده است..........» سخنان مسئول شورا به عنوان نقطه تلاقی و اشتراک نظرات شورایی کاملا روشن است. دوستانی که در زمینه بیانات اعضای شورا ابهامی دارند می توانند سرجمع شده کلیه این نظرات را در اینجا ببینند و اگر قصد پیشبرد بحثی سازنده را داشته باشند، قاعدتا باید در این مسیر و با این راهکارها اعتقادات و تفکرات متفاوت در مورد آن موضع گرفتند. رژیم و رژیمیان بیشتر از همه دچار ی مشخص حرکت کنند. چرا که بیرون از این چارچوب و تاکید روی نظرات متفاوت اعضای شورا و بیرون کشیدن این نکته یا این گفته از فلان مطلب، نمی تواند ما را به جایی که میخواهیم برویم، برساند. شورا و شورایی ها در این بحث در درجه اول همبستگی ملی در مقابل رژیم آخوندی را مد نظر دارند.
3- سئوال دیگر در زمینه چگونگی تحقق بالفعل جبهه همبستگی و مشکلات فراروی نیروهای تشکیل دهنده آن است. همانطورکه قبلا گفته شد، شورای ملی مقاومت به جبهه ای بر روی کاغذ یا سرهم بندی شده برای امضای بعضی از اسناد، یا نمایشی صوری برای پرکردن صفحات نشریات و رسانه های صوتی و تصویری خود اعتقادی ندارد. بلکه دقیقا برای اجتناب از چنین کاری همه جزییات تشکیل و ادامه کاری آن را به عهده نیروهایی حقیقی که آنرا تشکیل می دهند گذاشته است. مسلما تلاش امروز ما اگر در جهت گسترش بیشتر این جبهه باشد، منطقا باید از موضع یاری رساندن به درک شرایط و ضرورتها باشد و نه مسخ کردن آن چیزهایی که روشن و در جلوی ماست. زمانی که طرح اعلام شد تقریبا همه نیروهای صحنه سیاسی ایران از چپ، راست و میانه با واهمه شدند. بعضی ها که خود و خط سیاسی خود را در این چارچوب نمی دیدند، به تخطئه آن پرداختند که طبیعی بود و انتظار دیگری از آنها نمی رفت. بعضی ها بدون توجه به وزن و اعتبارشان در جامعه و عرصه مبارزه بدادن دستور و نفی گذشته و حال و آینده شورا پرداختند و نشان دادند که از مبارزه و کار جمعی برداشت هایی کاملا غیر واقعی دارند. دیگرانی هم بودند که به گذاشتن شرط و شروط بدون نشان دادن تمایل به این کار، پرداختند. عده بیشتری آن را تایید کردند. فکر می کنم مجموعه این برخورد ها را نمی شود به بی تفاوتی عرصه سیاسی ایران به این طرح معنی کرد. حال ببینیم چه راههایی برای پیشبرد این امر در جلوی ما قرار دارد.
طبق نظر شورای ملی مقاومت، دبیرخانه شورا برگزاری اولین اجلاس این جبهه را بعهده دارد. این کار به این منظور در این حد محدود شده که تشکیل دهندگان جبهه همه امور را خود در دست بگیرند و شورای ملی مقاومت هم بعنوان یک عضو جبهه درآن فعال باشد. در بخش مربوط به نیروهای تشکیل دهنده جبهه تاکید شد که از نظر شورا نیروهایی سیاسی در خارج از صفوف شورا وجود دارند که با شروط مربوط به جبهه همبستگی ملی هم خوانی دارند اما این نیروها باید خود داوطلب شرکت در این جبهه شوند و نه اینکه از آنها دعوت شود. به عقیده من هر نیرویی که خود مدعی کاری است، باید راسا قدم جلو بگذارد. البته در مورد شورای ملی مقاومت دلایل عینی دیگری هم برای اینکار وجود دارد که ذکر آن خالی از فایده نیست. همانطور که در بالا یادآوری شدو بعضی از دوستان بدرستی روی آن انگشت گذاشته اند، شورای ملی مقاومت از نیروهایی تشکیل شده که دارای جهان بینی و اعتقادات و راه و روشهای مخصوص بخود در برخورد با پدیده های مختلف هستند. در این شورا همه این نیروها برخوردهای خود را از جنبه سیاسی تنظیم می کنند و نه اعتقادی و ایدئولوژیک. اما نباید نادیده گرفت که در بسیاری موارد بخصوص در آنجا که بحثی جدی در مورد موضوعی مهم در جریان است، خواه ناخواه اعتقادات و نزدیکی های فکری برای چنین انتخاب هایی، نقش ایفا می کنند. باین دلیل هم هست که بحث های شورا در مواردی بسیار طولانی می شود تا به یک اجماع همگانی برسد. تنظیم سیاسی برای رسیدن به یک راه حل در یک ائتلاف سیاسی اینچنینی، امری اجتناب ناپذیر است و نمی شود آنرا ندیده گرفت. این کار به ادامه حیات چنین ائتلافی بستگی دارد ولو اینکه گاهی به میل اقلیتی در آن ائتلاف نباشد. پس موضوع نام بردن و معرفی نیروهای سیاسی ایرانی که در چارچوب جبهه همبستگی ملی می توانند قرار گیرند، از طرف شورا در کلیتش، به دلیل اینکه احتمال اقناع جمعی درمورد فرد و سازمان سیاسی مفروض نمی تواند وجود داشته باشد، نه منطقی است و نه ممکن.
آیا جبهه همبستگی ارگانی برای تشکل هواداران مقاومت است و تاکید بر «نیروهای سیاسی» ترفندی برای مخفی کردن این هدف نیست؟ در این قسمت از سئوال ها تصور بر این است که شورا برای گردهم آوردن هواداران و طرفداران خود و متشکل کردن آنها در ارگانی به این نام اقدام به پیشنهاد این طرح کرده است. این نوع استدلال از اساس غیر واقعی است. چون:
اولا هواداران و طرفداران مقاومت برای مبارزه با رژیم  و پیشبرد اعتقادات خود در این مورد هیچ احتیاجی به ارگان مشخصی ندارند. آنها به صورت داوطلبانه و با نثار همه چیز در همه صحنه های مبارزه برعلیه رژیمی که قصد سرنگونی آنرا دارند حاضر بوده و هستند. و به این اعتبار از بالاترین جایگاه فداکاری و صداقت برخوردارند. آنها بدون نام و نشان در این عرصه ها صحنه هایی را به ظهور رسانده و معادلاتی را برهم زده اند که به جرات می توانم بگویم هیچ جبهه و حزب و دسته و گروهی قادر به آن نبوده و نیست. ثانیا اگر چنین بوده در هفت سال گذشته باید حداقل یک جلسه تحت این نام تشکیل می شد و عملا این جبهه با ترکیبت جدید فعلیت می یافت. در پایان یکبار دیگر تاکید می کنم که اصولا مهمترین هدف این طرح به میدان کشیدن و فعال کردن نیروهایی است که می توانند پتانسیل و توانایی های خود را در چنین جایی نشان دهند. چنین باد.


*این مطلب با استفاده از مطالبی که در آغاز اعلام این طرح  در سال 1381 در توضیح آن نوشته بودم باز نویسی شده است و هدف از آن جلب هرچه بیشتر نیروهای سیاسی ایرانی به تقویت این جبهه بر علیه ولایت مطلقه فقیه و طرفداران و حامیانش در بطن و تداوم قیام رو به انقلاب دمکراتیک مردم ایران می باشد.
پایان