اما از 20 سال قبل یکی از ساکنین اشرف شدم و همراه با سایرینی که از مجاهدین خلق ایران، جنبش اصلی اپوزیسیون حمایت میکنند با آرزوی اینکه روزی به وطنم بازگردم به اشرف رفتم.
بعد از حمله به رهبری آمریکا به عراق، ما بدون سلاح بودیم و تحت حفاظت نیروهای آمریکا و کنوانسیونهای ژنو در صلح زندگی کردیم. اما بعد از اینکه آمریکا توافق کرد که نیروهایش را از عراق بیرون بکشد ما تحت حفاظت بغداد قرار گرفتیم که بیش از پیش با تهران رفیق شدهاند.
این وضعیت در 28 ژوییه به اوج خود رسید و حدود 200 نفر از نیروهای عراقی اشرف را مورد هجوم قراردادند. در این حمله 11 نفر از ساکنان اشرف کشته شدند و 500نفر مجروح گردیدند و عراقیها 36 نفر از ساکنان اشرف را به گروگان گرفتند و من هم یکی از آنها بودم.
ابتدا ما در بیرون کمپ اشرف نگهداشته شدیم. در روزهای اول اسارت ما را بشدت کتک زدند و مورد شکنجه روانی و فیزیکی قرار دادند. برخی از ما که با خودرو هاموی زیر گرفته شدیم یا مورد اصابت گلوله قرارگرفتیم دچار دردهای شدید شدیم.
سپس ما را به زندان محلی در شهر خالص منتقل کردند. از آنجا آنها ما را به یک بازداشتگاه نظامی بردند و بالاخره به زندان المثنی در نزدیکی فرودگاه بغداد منتقل کردند. هدف، این بود که ما را بشکنند. اما ما تسلیم نشدیم. در اعتراض به این حمله و اینکه به گروگان گرفته شده بودیم ما دست به اعتصاب غذا زدیم. در نهایت بعد از 65 روز و با از دست رفتن تقریباً هرگونه امید[زنده ماندن] ما به بغداد منتقل شدیم که در آنجا ما تصمیم گرفتیم نه تنها از خوردن غذا بلکه از نوشیدن آب هم خودداری کنیم.
در نهایت بعد از 65 روز و با از دست رفتن تقریباً هرگونه امید[زنده ماندن] ما به بغداد منتقل شدیم که در آنجا ما تصمیم گرفتیم نه تنها از خوردن غذا بلکه از نوشیدن آب هم خودداری کنیم.
روزها میگذشت، یک روز، بعد روز دوم، سپس روز سوم، و امیدها[برای زنده ماندن] بیش از پیش از بین میرفت. اما ما نسبت به هدفمان مطمئن و مؤمن بودیم. در این میان برخی از دوستان من به حال کوما افتادند و توسط گاردهای عراقی برده شدند. که بعداً فهمیدیم به یک بیمارستان منتقل شدهاند. در 72 مین روز اعتصاب غذایمان و همچنین در روز هفتم اعتصاب غذای خشک که داشتیم و بین مرگ و زندگی دست به دعا بودیم که دعاهایمان اجابت شد. ما آزاد شده و به مرکز پزشکی اشرف منتقل شدیم. . دکترها در بدو ورود به من گفتند چندین نفر از ما ساعاتی بیشتر تا مرگ فاصله نداشتیم.
جمشید کارگر در پایان مقاله خود در واشینگتن تایمز می نویسد: برای جلوگیری از تکرار آنچه بر من و سایر ساکنان اشرف اتفاق افتاد، دولت ایالات متحده، مللمتحد و اتحادیه اروپا باید مداخله کنند. دولت آمریکا که با تک تک ساکنان اشرف توافقنامه امضا کرده، میبایست حفاظت از ساکنان اشرف را حداقل تا پایان 2011 که نیروهای آمریکا در عراق حضور دارند تضمین کند.
مللمتحد اما بایستی برای جلوگیری از خشونت بیشتر و تکرار حمله به اشرف یا جابجایی اجباری این افراد، یک تیم مانیتورینگ را در اشرف مستقر نماید. درعینحال حقوق بنیادین و حفاظت از ساکنان اشرف تحت کنوانسیون چهارم ژنو باید همانطور که در قطعنامه آوریل گذشتهی پارلمان اروپا تصویب شد به رسمیت شناخته شود.
اکنون زمان مناسبی است تا پرزیدنت اوباما اعتماد کمیته جایزه صلح نوبل به او را با بکارگیری نفوذ و موضعش برای صلح و امنیت ساکنان اشرف محقق سازد.