مهدی سامع ـ از شعبده بازی 40 ملیونی تا حماسه ساندیسی 50 ملیونی

از شعبده بازی 40 ملیونی تا حماسه ساندیسی 50 ملیونی

مهدی سامع

mehdi.samee@gmail.com


هشت ماه پس از آن که اطاق جادوگری «تجمیع آرا» در یک شعبده بازی مبتذل 40 ملیون آرا  به حساب ولی فقیه واریز کرد، این بار در روز 22 بهمن خامنه ای لشگر کشی تمام عیار خود را «شگفتی آفرینی» دهها ملیونی نامید و قبل از این که «صراط مستقیم» بین «انقلاب» و «آزادی» از زباله های تولید شده توسط حماسه آفرینان ساندیسی پاک شود، در یک پیام شتاب زده با فرافکنی «معاندان و فریب خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دم از مردم می زنند» را مورد خطاب قرار داد تا به «صراط مستقیم» تحجر و جنایت بازگردند و به جهانیان نشان دهد که ملیونها ساندویج، ساندیس، موز، پرتقال و.... می تواند «نمایشگاهی از عزت و عظمت» برای ولایت خامنه ای بیاراید.

پس از این نمایش فرمایشی، مجمع روحانیون مبارز، وابسته به آقایان موسوی، کروبی و خاتمی طی بیانیه ای از حمله به «شخصیتها» توسط نیروهای سرکوبگر و این که این نیروها «با حمایت و حتی مباشرت بخشی از نیروهای نظم و امنیت.... از ضرب و شتم مردمی که به این رفتار غیر انسانی و غیر اخلاقی معترض بودند، دریغ نکردند»  خبر داد  و نسبت به مصادره «فرصت‌طلبانه....این حضور حماسی و میلیونی مردم به نفع اغراض حقیر خود» اعتراض کرد. این مجمع نیز دچار همان اشتباه محاسبه کودکانه ای شده که درصد بود تا مردم در نقش اسب تروا در تظاهرات فرمایشی شرکت کنند که البته مردم این فراخوان تسلیم طلبانه را نادیده گرفتند و در حضوری مستقل و به کلی متمایز از تظاهرات فرمایشی، فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای سردادند. آقایان موسوی، کروبی و خاتمی و شرکا مختارند تا مدال این نمایش ساندیسی را همراه با باطومهایی که در صحنه  دریافت کردند را به سینه خود نصب کنند.
اما نشئه گی خامنه ای که به مدد لشگرکشی تمام عیار و بستن تمام راههای ارتباط با جهان خارج حاصل شده بود با انتشار عکسهای گوگل به خماری تبدیل شد. به تدریج عکسهای دیگری هم منتشر شد که نشان می داد «امت همیشه در صحنه» در «تلاش حماسی» برای پرکردن کیسه هایشان از ساندویج و ساندیس سر از پا نمی شناسند و در جریان همین فداکاریهای بی وقفه، گماشته ولی فقیه بر طبق عادت مشغول لاف و گزاف پیرامون احمدی نژادی شدن جهان بود. فرشاد مهدی پور در سرمقاله روز پنجشنبه 29 بهمن روزنامه ابتکار، آگاهانه و یا ناآگاهانه و ناخواسته این واقعیت را بدین شکل به تصویر می کشد:«اگر چه سخنران راهپیمایی22 بهمن، به سیاق30 سال گذشته رئیس جمهوری بود، اما مانند راهپیمایی 9 دی، تصاویر یا جملات بسیار محدودی از رئیس جمهوری در دستان راهپیمایان قرار داشت و تقریبا هیچ شعاری در حمایت از دولت سر داده نمی شد.....این نکته...نشانه ای است از آن که مساله مردم، دولت نیست و آنها به درستی تشخیص داده اند که جدال فرسایشی 8 ماهه گذشته بر سر موضوعاتی فراتر از آرای ریخته شده به صندوقهاست.»
به این حرف سرمقاله نویس روزنامه ابتکار که جدال 8 ماه گذشته فراتر از مساله انتخابات است این نکته را باید اضافه کرد که ماهیت این جدال که تمامی رویدادهای جامعه ایران را تحت الشعاع خود قرار داده، تضاد مردم با اصل ولایت فقیه و یا کل نظام است. بیهوده نیست که علی رضایی در سرمقاله روز چهارشنبه 28 بهمن روزنامه جوان (وابسته به سپاه پاسداران) هم زمان از «جنبش تقلبی و شورش رنگین کمانی» سخن به میان می آورد. وقتی طی 8 ماه گذشته لبه تیز شعارهای ملیونها ایران علیه ولی فقیه و علیه دیکتاتوری بوده و در شرایطی که جنبش رنگین کمان مردم ایران حتی در شرایط جنگی روز 22 بهمن و علیرغم تئوری کودکانه «اسب تروا» حضور مستقل و ستیزه جویانه خود را به همگان نشان می دهد، معرکه گیری خامنه ای به کارگردانی یک کوتوله سیاسی فقط به بی آبرویی خودش تبدیل می شود.
سرمقاله نویس روزنامه سپاه از واژه «شورش» با بار منفی استفاده کرده تا تقلبهای «شگفتی آفرین» ولی فقیه را ماستمالی کند.

پس از حماسه ساندیسی 22 بهمن ایادی ولی فقیه مدعی شدند که چشم فتنه را کور کرده اند. لابد در حماسه های بعدی فتنه را کر و لال می کنند و سپس سراغ دست و پای فتنه می روند و لزومی هم نمی بینند که به این سوال پاسخ دهند که در یک کشور 75 ملیونی با وجود 50 میلیون حامی چه نیازی به این لشگرکشیها و بگیر و ببندها و تازیانه و دار است؟ گفته اند که دیکتاتورها از تاریخ نمی آموزند. اما مگر نه این است که اگر مستبدان بخواهند از تاریخ درسی بیاموزند باید قدرت و ثروت را رها کنند و به خاطر جنایاتی که در حق مردم کرده اند به یک دادگاه عادلانه تن دهند؟ تردیدی وجود ندارد که آیت الله خامنه ای و شرکا با آموختن از سرنوشت دیکتاتورها به سیاست بی دنده و ترمز متوسل می شوند. در توان و ظرفیت یک استبداد مذهبی، آن هم در شرایطی که اقتدار ولایت فقیه با نیروی زنان و مردان دلیر شکسته و اراجیف رهبر نظام در کوچه و خیابان به سخره گرفته می شود، راهی جز تاکید بر حرکت بی دنده و ترمز به منظور بقا باقی نمی ماند. حماسه ساندیسی 22 بهمن این حقیقت را بار دیگر به اثبات رساند. پس از قیام 6 دی (10 محرم، عاشورا) همگان به چشم دیدند که چگونه زمین زیر پای ولایت به لرزه درآمده است. روز 22 بهمن جبهه ولایت همه ساز و برگ و همه توش و توان خود را به کار گرفت تا در همراهی کودکانه کسانی که مبلغ یکرنگی با جبهه ولایت بودند، قیام مردم را مهار کند. عکسهای گوگل و گزارشهای متعدد نشان داد که این لشگرکشی بی مایه تر از آن است که بتوان آن را به رقبای خودی غالب کرد و به اراذل و اوباش روحیه باخته از قیام عاشورا انرژی مثبت داد. در مقابل حضور مستقل جنبش با شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای و پاره شدن تصویر یزرگ خمینی و خامنه ای که رسانه های جهان بارها آن را پوشش دادند، 
نشان داد که قیام ادامه دارد و بنابرین این نظریه که گویا پس از 6 دی و پیش از 22  بهمن بین «جناحها» سازش صورت گرفته و بنابرین خامنه ای با بستن شکاف در بالا از طریق سازش خواهد توانست جنبش را سرکوب و مهار کند، برای مدتی کوتاه فقط برای مبلغان شکست و اصحاب مماشات آب اندکی گرم کرد. با این حال باید تاکید کنم که هر سازشی که معنی عقب نشینی از جانب خامنه ای را بدهد، لاجرم به معنی قرار گرفتن وی در شیبی به مراتب تندتر از گذشته است.
حرفهای آیت الله خامنه ای قبل و بعد از 22 بهمن نشان می دهد که وی در توازن قوای کنونی نه به دنبال سازش که خواستار تسلیم است.
روز سه شنبه 13 بهمن خامنه ای در جمع مسئولان و استادان دست چین شده دانشگاه تهران گفت:«برخی مسائل و حوادث تلخ ماههای اخیر براساس غفلتهای بزرگ برخی اشخاص به وجود آمد و باید توجه داشت که در عرصه سیاست غفلت و اقدامات غیر متعمدانه نیز گاه همان نتایج خیانت را به همراه می آورد.»
هیچکس تردید نمی کند که این «برخی اشخاص» که خامنه ای مارک «خیانت» به انان می زند همان آقایان موسوی و کروبی هستند.
روز دوشنبه 19 بهمن خامنه ای در دیدار جمعی از پرسنل نیروی هوایی ارتش گفت:«به گمان من مهمترین هدف از این حوادث دوران فتنه بعد از انتخابات این چند ماه برای این بود که بین آحاد ملت شکاف بیاندازند.....آنها بخشی از ملت نیستند، افرادی هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانی که بر اثر جهالت خود بر اثر لجاجت خود کار ضد انقلاب را می کنند.» در این جا در کنار «ضد انقلاب صریح» که در حقیقت همان بیشماران محارب با اصل ولایت فقیه هستند، خامنه ای کسانی را قرار می دهد که بر اثر جهالت و لجاجت خود کار ضد انقلاب را می کنند و در این مورد هم بدون تردید روی سخن وی با موسوی و کروبی و اطرافیان آنان است.
روز چهارشنبه 28 بهمن سید علی خامنه ای در سالگرد قیام 29 بهمن سال 1356 در دیدار با ایادیش از آذربایجان حماسه ساندیسی روز 22 بهمن را «مشت محکمی بر دهان مخالفین» دانست و گفت:«دشمنان انقلاب و برخی افراد دیگر که دانسته یا ندانسته با زبان دشمنان سخن می گویند، تلاش بسیاری دارند تا این گونه وانمود کنند که انقلاب اسلامی از راه خود منحرف شده است.....آن افرادی که انقلاب را رها کنند و یا به خواست دشمن در مقابل آن بایستد، خود دچار خسران و زیان خواهند شد.....این عده بر اساس توهماتی که به آنها القا شده بود، غرّه شدند.» تشابه موضع خامنه ای و رسانه های تحت امرش با موضع شاه و رسانه های گوش به فرمانش بسیار گویاست. خامنه ای تظاهرات فرمایشی و ساندیسی روز 22 بهمن را حماسه «شگفتی آفرین» در مقابل جنبش بیشماران که وی آن را فتنه می نامد قرار می دهد و شاه از زبان نخست وزیرش، تظاهرات فرمایشی روز 21 فروردین سال 1357 را که در تقابل با قیام مردم تبریز برپا شده بود جلوه ای از حمایت از سلطنت نامید.»*
در همین سخنان نیز خامنه ای به عده ای اشاره می کند که معتقدند «انقلاب اسلامی از راه خود منحرف شده است.» وی این عده را افرادی می داند که غره شده اند. خطاب این بخش از سخنان ولی فقیه به موسوی و کروبی است.
حرفهای خامنه ای که بدان اشاره شد و صدها مقاله و اظهار نظر از عمله و اکره ولی فقیه جای تردیدی باقی نمی گذارد که چشم انداز سازش در توازن قوای کنونی یک چشم انداز واقعی نبوده و پس از 22 بهمن هر دو وجه تضاد، یعنی تضاد بین مردم با کل حاکمیت و تضاد درون هرم قدرت و ثروت تشدید شده است. بدیهی است که در چنین شرایطی اگر خامنه ای تن به عقب نشینی بدهد، در مسیر پرشتاب رشد جنبش اجتماعی مردم ایران باید جامهای زهر را یکی پس از دیگر بنوشد. این یک اصل مهم در سیاست است که در بحران غیرقانونی(بحران انقلابی) اولین عقب نشینی دیکتاتور آخرین فرصت او برای بقا است.
جنبش مستقل بیشماران در روز 22 بهمن 1388 نه در همرنگی با تظاهرات فرمایشی خامنه ای و نه در نقش «اسب تروا» که در تقابل با این هر دو خود را نشان داد. تلاش وحشیانه نیروهای سرکوبگر رژیم نتوانست قیام مردم را مهار کند. زنان و مردان میهنمان بار دیگر بپاخاستند و با رزمی مشترک استبداد مذهبی را به چالش کشیدند.
خیزش روزهای 6 دی (عاشورا) و 22 یک بار دیگر نشان داد که نقطه قوت جنبش بیشماران در همبستگی علیه دیکتاتوری و در چند صدایی برای بیان خواسته های گوناگون است. این گوناگونی مطالبات به این قیام خصلت رنگین کمان داده است. تنوع نیروهای شرکت کننده در قیام و مطالبات گروههای اجتماعی در تقابل با یک رنگی که لاجرم به نیرنگی تبدیل می شود است. رزم مشترک ما در ستیز با استبداد و برای آزادی تعریف می شود. شبکه های گوناگون اجتماعی در تظاهرات روز 22 بهمن با شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای قیام برای آزادی را تداوم بخشیدند و همین زنان و مردان با عزمی جزم خود را برای شب چهارشنبه سوری آماده می کند.


*به صفحه اول روزنامه اطلاعات 21 فروردین 1357 که ضمیمه این یادداشت است نگاه کنید.

منبع: یادداشت سیاسی نبرد خلق، شماره 296- شنبه اول اسفند 1388(20 فوریه 2010)