کنفرانس در واشینگتن- فوریت اقدام برای حفاظت اشرف مسئولیتهای دولت آمریکا و ملل متحد-28 اکتبر 2011 (6آبان1390)

روز28اکتبر2011 کنفرانسی در واشنگتن درباره فوریت اقدام برای حفاظت اشرف و مسئولیت های دولت آمریکا و ملل متحد، با حضور شخصیت ها ی زیر برگزار گردید:

 

http://www.youtube.com/watch?v=TcMEaO_WAZM

ارتشبد ویلیام والاس
فرمانده فرماندهی آموزش و دکترین ارتش ایالات متحده  2005 - 2008
فرمانده مرکزی نیروهای مشترک ارتش آمریکا 2003- 2005
فرمانده سپاه پنجم ارتش ایالات متحده 2001 - 2003

دریاسالار جیمز لاینز
فرمانده ناوگان دریایی آمریکا در اقیانوس آرام     1985 - 1987
نماینده نظامی ایالات متحده در ملل متحد   
نایب فرماندهی عملیات دریایی 1983 - 1985
فرمانده ناوگان ضربت ناتو   

قاضی یوجین سالیوان
قاضی فدرال
قاضی ارشد دادگاه استیناف قوای مسلح ارتش آمریکا   2002
وکیل ارشد و افسر ارشد اخلاق برای نیروی هوایی آمریکا     1982 - 1986

سفیر میچل ریس،
مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا 2003 ـ 2005

ارتشبد هیو شلتون
رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا 1997 ـ 2001

  سفیردل دیلی
و جان سانو 

http://www.youtube.com/watch?v=XZrN-8rtHys

سفیر میچل ریس مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا 2003 ـ 2005
مهمانان گرامی، حضار در جلسه و کسانی که در سراسر جهان این جلسه را نگاه می کنید و عاشق آزادی و دموکراسی هستید، از اینکه مرا دعوت کردید متشکرم.
من مفتخرم که با شما و در همان پنل با این همه خدمتگزاران برجسته دولتی باشم.
چند هفته پیش پرزیدنت اوباما اعلام کرد که همه نیروهای آمریکایی تا قبل از پایان دسامبر امسال از عراق بیرون کشیده خواهند شد. دلایلی که رئیس جمهور برای تصمیمش اعلام کرد مورد نگرانی ما نیست.
ولی آنچه امروز ما را نگران می کند تأثیراتش برای امنیت و حفاظت ساکنان کمپ اشرف است، هر میزان نفوذ کاهش یابنده ای که دولت آمریکا هنوز روی عراق دارد، وقتی نیروهای آمریکایی درکشور نباشند.
به نقل از مقامات عراقی گفته شده که آنها تا پایان امسال کمپ را می بندند و ساکنان را به جای دیگری در داخل عراق منتقل می کنند. هیچکس نباید این توهم را داشته باشد که این برای ساکنان به چه معنی است.
در خاطراتش، پرزیدنت بیل کلینتون با جزییات دردآوری ندامت عمیق خود را از کنار ایستادن و کاری نکردن در حالی که 800 هزار نفر در رواندا، یک دهم کل جمعیت کشور، قتل عام می شدند بیان می کند.
همسر پرزیدنت کلینتون حالا وزیر امور خارجه است و قدرت درمان بی عدالتی در کمپ اشرف را دارد. هیچکس از وزیر خارجه کلینتون نمی خواهد نیرو بفرستد یا کمک متحدین اروپاییمان را این دفعه بخواهد. تنها کاری که باید بکند این است که مجاهدین را از لیست خارج کند.
زمان کوتاه است و نیاز به عمل فوری است و علائم امیدوار کننده ای برای ما در این نبرد وجود دارد. تحولات جدیدی بوده که شروع به حمایت از نیروهای عدالت و آزادی می کند. بطور خاص تمایلات مثبتی در سازمان ملل متحد و داخل دولت آمریکا بوده است. اجازه بدهید بطور خلاصه در مورد هر کدام صحبت کنم.
اول سازمان ملل متحد، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل درخواستهای ساکنان اشرف که خواستار موقعیت پناهندگی شده اند را قبول کرده است و کمیسر عالی در حال در نظر گرفتن این تقاضاها پیش می رود.
در همین حال ساکنان کمپ اشرف حالا رسماً بر طبق قانون بین المللی متقاضی پناهندگی هستند که به آنها لایه دیگری از حفاظت در برابر خشونت توسط رژیم ایران و عراق می دهد.
همه اینها پیشرفت است و این ماجرا در چارچوب جهت گیری بزرگتری است که جامعه بین المللی بی اراده نایستاد که صرفاً تماشا کند تا غیرنظامیان بی گناه لیبیایی قتل عام شوند.
من معتقدم و می دانم شما هم موافقید که جامعه بین المللی مسئولیت حفاظت از ساکنان بی گناه کمپ اشرف را دارد. صرفاً ممکن نیست که کنار ایستاد و کاری نکرد. اگر "دیگر هرگز" به ساکنان بنغازی اطلاق می شود، به ساکنان کمپ اشرف هم اطلاق می شود.
جامعه بین المللی نمی تواند ادعا کند که سختی هایی را که ساکنان هر روز با آن مواجهند نمی داند، بعد از حوادث اوایل امسال در 8 آوریل، نمی تواند.
شش ماه پیش سه تعهد توسط سازمان ملل و جامعه بزرگتر بین المللی وجود نداشت: امروز دارد. کمیسر عالی سازمان ملل و دبیر کل ملل متحد علناً وضع دردناک ساکنان کمپ اشرف را تأیید کرده اند، و ما امیدواریم که این منجر به دخالت بیشتر سازمان ملل متحد شود.
یک جهت گیری دوم در داخل دولت آمریکا دارد واقع می شود. پیام شما، پیام ما بطور فزاینده ای به مقامات در بالاترین سطوح دولت آمریکا می رسد. در چند روز گذشته، وزیر خارجه کلینتون علناً تأیید کرد که او باید در مورد سرنوشت ساکنان اشرف تصمیم گیری کند.
 بنابراین برخی جهت گیریها مثبت هستند و در سمت درست حرکت می کنند ولی چالشها پابرجاست. ما بعد چکار میکنیم؟
اول، ما باید به توضیح دادن به سازمان ملل متحد و دولت آمریکا ادامه دهیم که چرا برای آنها آنقدر مهم است که این موضوعات حل شوند. کمپ اشرف نیاز به حفاظت بین المللی دارد و که باید فوراً تأمین شود. باید ناظرین بین المللی ترجیحاً ناظرین ملل متحد در کمپ مستقر شوند تا از ساکنان محافظت کنند.
دوم اینکه دولت باید تشویق شود نقش تهاجمی تری در فشار علیه رژیم ایران داشته باشد.
همه ما درباره توطئه اخیر رژیم ایران برای قتل سفیر سعودی و یک ساکن واشینگتن دی.سی که از جایی که امروز ما هستیم دور نیست خوانده ایم. اگر این امر موفق میشد، دهها شهروند آمریکایی در این حمله کشته و زخمی می شدند و با اینحال دولت طوری عمل می کند که گویی این توطئه یک سوء تفاهم ناچیز دیپلماتیک است.
آنها به پروتکل های دیپلماتیک، استانداردهای بین المللی استناد کردند و توطئه تهران را یک نقض قانون بین المللی توصیف کردند. در آن شکی نیست ولی بگذارید آن را آنطور که هست بنامیم؛ یک حمله مستقیم علیه ایالات متحده، به عبارت دیگر این یک اقدام جنگی بود.
یک راه برای فرستادن پیام قوی به رژیم ایران این است که نتواند آمریکا را مرعوب کند خارج کردن فوری مجاهدین از لیست است.
این یک سیاست هوشمندانه علیه رژیم بی رحم ایران خواهد بود و با مسئولیت بین المللی ما برای حفاظت همخوانی دارد، به قولهایی که برای محافظت از ساکنان دادیم احترام قایل می شود و کار صحیحی است. من از وزیر خارجه می خواهم که این گام را بلادرنگ بردارد.


میچل ریس سپس به معرفی سخنرانان پرداخت و گفت، افتخار دارم که سخنرانان برنامه را به شما معرفی کنم.
ژنرال ویلیام اس والاس
ژنرال والاس فرماند هی سپاه پنجم در ژوئیه 2001 را بعهده داشت.
او فرماندهی سپاه را در جریان حملات به عراق در سال 2003 بعهده داشت.
او به فرماندهی مرکز نیروهای مشترک ارتش امریکا در ایالت کانزاس منصوب گردید.
او به عنوان فرمانده فرماندهی آموزش و دکترین ارتش ایالات متحده درسال 2005 در ویرجینا منصوب شد.
لطفا به همراه من به ژنرال والاس خوش آمد بگویید.

ارتشبد ویلیام والاس
فرمانده فرماندهی آموزش و دکترین ارتش ایالات متحده  2005 - 2008
از معرفی شما بسیار متشکرم و همینطور بخاطر اینکه فرصت بودن در این پنل برجسته را امروز دارم ممنون هستم.
در اول صحبتهایم، مایلم اظهاراتی در مورد بهار اعراب بکنم و بعد اظهاراتی در مورد اینکه چطور این تحولات جاری روی ایران و سیاست آمریکا تاثیر می گذارد و آخر سر هم موضوع کمپ اشرف.
یکی از چیزهایی که باید فهمید، محتوای تحولی است که بهار اعراب نامیده شده است. اول اینکه در هیچ موردی تغییر چه مثبت چه منفی، موفق یا ناموفق، تغیری که با حوادث اوایل امسال  انتظار می رفت و وعده داده شده بود، مسیر کاملش را طی نکرده است.
هنوز خطوط دارند ترسیم می شوند و قوانین اساسی دارد نوشته می شود و احزاب سیاسی دارند شکل می گیرند و استراتژیها شکل می گیرند و همه آنها روی نتایج در ماهها و شاید سالها تاثیر می گذارد.
دوم اینکه بنظر می رسد در تحلیل حوادث اوایل امسال، نباید از یک قلم موی بزرگ بارنگی واحد استفاده کرد. منظورم این است که اگرچه برخی در مطبوعات و برخی چهره های سیاسی دنبال تشابهات در این حوادث هستند و بعد تعمیم دهند که گویی آن شباهتها یک روند منطقه ای یا حتی جهانی را تشکیل می دهد، بنظر من همان قدر مهم می آید که بفهمیم هر کشوری که از بهار اعراب متاثر شده شرایط منحصر به فردی دارد که باعث شده تغییر یا تلاش برای تغییر ممکن شود و آن شرایط را نباید کم بها داد یا زیاد تعمیم داد.
حالا که در مورد تعمیم اضافه دادن صحبت کردیم،  بگذارید دقیقا همین کار را بکنم. من مطمئنم که هر کدام از شما حوادث بهار اعراب را با یک دید متفاوت دیده اید و در مورد چگونگی، چرایی شکل گرفتن آنها نظر داده اید. من هم همین کار را کردم.
جنبه هایی از آن حوادث که بنظر من بیشترین تأثیر جهانی را داشته است، سه جنبه هستند: اول تکنولوژی، دوم مقابله و نهایتاً تشکل سیاسی.
اول تکنولوژی، نیاز به گفتن نیست که استفاده از رسانه های اجتماعی یک ابزار بالقوه قدرتمند سیاسی شده است، از یک فراخوان برای تجمع در مصر تا شاید یک گردهمایی و فریاد برای اشغال وال استریت.
قدرت اینترنت در کاربردهایی نظیر تویتر و یوتوب و فیس بوک ثابت کرده است که گفتگوی آزاد و باز در اینترنت به وفور یافت می شود حتی اگر در یک جامعه مشخص وجود نداشته باشد.
جنبه بعدی، مقابله و مقابله کنندگان است. وقتی به حوادث سال گذشته نگاه می کنیم، بنظر میرسد بین مقابله و مقابله کنندگان در کشاکش تغییر و حفظ وضعیت موجود، رابطه یی وجود دارد.
در آن مناطقی که دولتی بر سر کار است، صرفنظر از پیچیدگی هایش می تواند وفاداری مقابله کنندگان را فرماندهی کند، خواه به نظامی، خواه شبه نظامی، یا پلیس یا هر سه آنها، آن دولت احتمالا می تواند از آن مقابله کنندگان به سرعت و با قاطعیت استفاده کند تا هر گونه ناآرامی اجتماعی را که ممکن است با آن مواجه شود سرکوب کند.
و بالاخره ، جنبه تشکل سیاسی. اینجاست که بنظر می رسد تغییر آهسته است، بعضی وقتها آنهایی که خودشان تغییر را  پدید آوردند، سرخورده می کند.
از دولت قدیم تا دولت موقت تا قانون اساسی جدید تا انتخابات جدید و غیره و غیره، بنظر می رسد که انتقال از نظم قدیم به جدید و پیشرفت به سمت نتیجه نهایی بطور دردناکی آهسته است.
در حوزه سازماندهی است که من یک خطر بالقوه را می بینم، ولی بگذارید توضیح دهم. فرضیه من ساده است. در جاهایی مثل خاورمیانه، احزاب سیاسی مخالف توسط دولتهایی که مدتها سر کار بوده اند، معمولاً سرکوب و گاه غیرقانونی اعلام می شوند.
این احزاب زیرزمینی می شوند و سازماندهی می کنند تا حیاتشان ادامه پیدا کند و همین سازماندهی است که آنها را وقتی روی زمین می آیند و تغییر قراراست صورت میگیرد، در موقعیت دلخواهی قرار میدهد.
این برای من موضوع ایران را پیش می آورد و اینکه بطور مشخص تر چه پیامی میتواند در تهران در رابطه با بهار اعراب دریافت شود.
مشاهدات من نتیجه تقریبا حدس خالص هستند چون همانطور که مطمئنم همه شما آگاه هستید، توانایی ما برای دیدن و درک روند تصمیم گیری در ایران در بهترین حالت تیره است و این روند تحت تأثیر دینامیسم داخلی است که کاملاً فهم نشده است. با اینحال آنچه که روشن است این است که انقلاب اسلامی در ایران نتوانسته قول خود را برای برتری و موفقیت اجرا کند. همینطور روشن است که ایران در وسط یک تحول سیاسی است که احتمالا خودش را در شرایطی که رژیم ایران به دور بعدی انتخابات سراسری نزدیک می شود،بارز می کند.
بنابراین پیامهایی که در تهران ممکن است دریافت شده باشد چه هستند؟ اولی، بنظر واضح است و آن قدرت رسانه های اجتماعی و اینترنت است. کنترل خدمات دهندگان اینترنتی همین حالا برقرار است.
دولت ایران از کنترل مقابله ومقابله کنندگان بهره می برد. رژیم جمهوری اسلامی بنظر می رسد برای خودش یک شرایط اضطراری یا بحران دائمی درست کرده است.
رهبری غیر نظامی ایران بطور منظم از سپاه پاسداران انقلاب و سایر عوامل برای سرکوب مخالفت داخلی استفاده می کند. با اینحال موسسات غیر نظامی، که در بسیاری از کشورهای دیگر قدرت نظامی را محدود می کنند، در رژیم ایران ضعیف تر از آن هستند که این کار را بکنند.
نتیجه، یک افزایش مستمر در قدرت سپاه است و سپاه بنظر می رسد اعمال فشار سنگینی روی جامعه می کند برای رسیدن به اهدافش که با اهداف مردم ایران همسویی ندارد.
و در حالی که سپاه پاسداران قدرتش اضافه شده است، قدرتهای غربی تمایل به مذاکره با سیاستمداران غیر نظامی که ناتوان از انجام کاری هستند، دارند اگر اصلاً تصمیم به چنین کاری بگیرند.
نتیجه خالص یک ایران گستاخ تر و تهاجمی تر است که آمریکا  و منافع منطقه ایش را در تلاش برای مورد شناسایی قرار گرفتن بعنوان قدرت برتر در منطقه به چالش می کشد و در همان حال در پی کنار گذاشتن نفوذ قدرتهای خارجی است.
سیاست اخیر آمریکا در پاسخ به تهدید رژیم ایران همواره متناقض بوده است. 
رژیم ایران کماکان به آزمایش خط قرمزهای آمریکا  و متحدین ادامه می دهد و آمریکا  به سعی برای مهار و بازداشتن ادامه خواهد داد. و تنها چیزی که می تواند این معادله نامتوازن خطرناک را تغییر دهد بهار اعراب 2012 است.
در مورد کمپ اشرف. در سال 2003، بعنوان فرمانده سپاه پنجم  در عراق، من مسئولیت امنیت بخش شمالی کشور را داشتم. در آن زمان، ما شواهدی ندیدیم که مجاهدین باید به عنوان یک سازمان تروریستی نامگذاری شود. بنابراین ما برای تحویل دادن سلاحهایشان مذاکره کردیم و حفاظت آنها را نه به عنوان تروریست بلکه بعنوان یک سازمان نظامی را تأمین کردیم.
انتظار من در آن زمان این بود که خروج از لیست صورت می گیرد و ساکنان کمپ اشرف موقعیت پناهندگی را  که شایسته آن هستند دریافت می کنند. در طول هشت سال هیچ چیزی عوض نشده، بجز فوریت موضوع. خروج از لیست کار درستی است که باید بلافاصله صورت گیرد و بدون آن پیشرفتی نمی تواند صورت گیرد یا از یک فاجعه انسانی پیش رو جلوگیری نمی شود.
بسیار متشکرم.

میچل ریس، در معرفی ژنرال هیو شلتون چنین گفت:
ژنرال هیو شلتون, به عنوان چهاردهمین رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا در اکتبر سال 1997, دو دوره ه عنوان مشاور اصلی نظامی روسای جمهور کلینتون و بوش بود. او همچنین مدال افتخاری طلای کنگره و همچنین چهار مدال  خدمت ممتاز دفاع ملی بهمراه دو مدال خدمت ارتش, لژیون شایستگی, ستاره برنز برای شجاعت و قلب بنفش را دریافت کرده است.
در سال 2001، الیزابت دوم ملکه انگلستان به او نشان شوالیه اعطا نمود. ژنرال شلتون.

ارتشبد هیو شلتون
رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا 1997 ـ 2001
خطاب به ساکنان کمپ اشرف درود میفرستم؛ سلام علیکم.
65 روز باقی مانده است. سخت است که بپذیریم 10 ماه از زمانی گذشته است که من همینجا در مقابل شما و برخی همکاران برجسته ایستادم و در رابطه با فوریت حذف نام سازمان مجاهدین خلق از لیست صحبت کردم.
این تصمیم هم در آن زمان و هم امروز به یک اندازه ساده است، اما وزارت امور خارجه ما با بی‌حالی و سستی از تصمیم گیری طفره میرود آنهم در شرایط کنونی که کمپ اشرف با وضعیتی بسیار خطیر با خطر بالقوه برای جانها مواجه است. از طرف چه کسی؟ از طرف دولت مالکی در عراق که تحت کنترل رژیم ایران است.
اجازه بدهید چند لحظه ای حقایق را برشماریم. حقیقت اول: رژیم فعلی ایران که صادرکننده تروریسم است مانده است که چه دعاوی را مطرح کند تا بگوید سازمان مجاهدین یک سازمان تروریستی است.
آنها به تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال 1979 اشاره میکنند و البته اخیراً هم سعی کردند طرح حمله به سفیر عربستان در اینجا را به مجاهدین نسبت دهند. آنها تلاش کردند که بگویند این مجاهدین بود که این کار را انجام داد، چیزی که وزارت امور خارجه مکررا آن را رد کرد.
حقیقت دوم: دادگاه استیناف 15 ماه پیش به وزارت خارجه گفت  شما قانون را  با نامگذاری مجاهدین در لیست سازمانهای تروریستی بدون در نظر گرفتن حق دفاع، نقض کرده اید و به این وزارتخانه دستور داد شواهد خود را ارائه دهد. اما تا به حال، وزارت امور خارجه هیچگونه شواهدی را در اختیار نگذاشته است.
چرا؟ چون هیچگونه شواهدی برای در اختیار گذاشتن وجود ندارد. دلیلش این است.
حقیقت دیگر این است که وزارت خارجه در گردن گذاشتن به این امر  شکست خورده است و عبارت شکست در واشینگتن حرف قابل توجهی است. آنها در گردن گذاشتن به حکم دادگاه استیناف شکست خورده اند.
بله، حالا ما چگونه وزارتخانه یا دولتی داریم که حتی یک حکم دادگاه را هم رعایت نمیکند؟
حقیقت بعدی: سازمان مجاهدین برخلاف آنچه که رژیم ایران سعی کرده آن را جلوه دهد یک فرقه نیست. رژیم سعی میکند به ما القا کند که مجاهدین سازمان قابل اعتمادی برای رهبری تغییری که مردم ایران بسیار مستحق آن هستند و به نفعشان است نیست.
حقیقت دیگر: بیش از 30 تن از مقامات ارشد سابق دولتی، از هر دو حزب و بدون کوته بینی، با یکدیگر همصدا شده اند تا به طور رسمی از حذف نام مجاهدین از لیست حمایت کنند. اینها افراد متشخصی هستند که برخی امروز صبح در مقابل شما صحبت میکنند.
در آن گروه برجسته افرادی نظیر وزیر دادگستری سابق موکیزی، رئیس پیشین اف.بی.آی و دوست خوب من لوئیس فری، رئیس ستاد مشترک ارتش پیتر پیس، سفیر سابق ضدتروریسم در وزارت خارجه سفیر دل دیلی، که امروز اینجا حضور دارد، و همچنین تمام سخنرانان این جلسه، میباشند.
آنها افراد با حیثیت و دارای اخلاقیات والایی هستند که نمیتوان از پشتیبانی آنها برخوردار شد مگر اینکه خودشان با قاطعیت باور داشته باشند که چنین پشتیبانی صحیح است و فقط به این دلیل پشتیبانی میکنند.
آنها به همین خاطر این چنین سخت و بنظر من در بسیار موارد شجاعانه جنگیده اند تا مطمئن شوند که  نام مجاهدین از لیست نه فردا بلکه امروز حذف خواهد شد. 65 روز باقی مانده است.
آمریکا ساکنان کمپ اشرف را در سال 2003 در ازای دادن تضمین حفاظت طبق کنوانسیون چهارم ژنو سلاح مجاهدن را تحویل گرفت. در این امر تغییری حاصل نشده است، هرچند که ما منطقه ای را که کمپ اشرف در آن قرار دارد به کنترل دولت عراق واگذار کرده ایم، اما همچنان مسئول امنیت آنها هستیم.
حقیقت دیگر: در آوریل امسال، در حالیکه نیروهای مالکی وارد کمپ شدند و (36) تن از ساکنان را به قتل رسانده و صدها تن دیگر را مجروح کردند، آمریکا دست به هیچ اقدامی نزد. و این برغم قول و تعهد ما بود و همچنین برغم این بود که در آن زمان نیروهای ارتش ما در فاصله نزدیکی مستقر بودند.
حقیقت دیگر: آمریکا همچنان سالیانه میلیاردها دلار به دولت عراق کمک مالی میکند و این ادعا که ما بعد از عقب نشینی نیروها از عراق دیگر از اهرم هایی برخوردار نیستیم تا روی آن دولت تاثیر بگذاریم یک دروغ به تمام معناست.
ما دارای اهرم تاثیرگذاری هستیم. ما ابزار بسیاری در دستگاه ملی خود داریم. منجمله ابزار دیپلماتیک، سیاسی، نظامی، اطلاعاتی، و بله اقتصادی.
و در حقیقت ما باید از ابزار اقتصادی خود جهت کسب اطمینان در رابطه با  تضمین حفاظت برای ساکنان کمپ اشرف استفاده کنیم. اگر اینگونه نشود، باید از سرازیر کردن میلیاردها دلار کمک مالی سالیانه به سوراخ موشی که هیچ کنترلی روی آن نداریم پرهیز کنیم.
ما ابزار بسیار قوی اقتصادی در این کشور داریم، اما باید آن را با شجاعت سیاسی و دیپلماتیک همراه کنیم. باید شهامت سیاسی و دیپلماتیک استفاده از این ابزار را داشته باشیم. به این معنا که هم وزیر خارجه و هم در نهایت پرزیدنت اوباما باید دست به کار شوند.
حقیقت بعدی این است که رژیم ایران خطرناک ترین رژیم صادرکننده تروریسم در جهان معاصر است. فکر نمیکنم کسی باشد که این حقیقت را رد کند. حتی لیبرال ترین مقامات هم باید به شما بگویند که این حرف درست است.
اگر رئیس سابق اف.بی.آی لوئیس فری در اینجا حضور داشت، میتوانست به این حقیقت شهادت دهد که رژیم مسئول بمبگذارها در برج خوبر بود که منجر به کشته شدن شماری از آمریکاییها شد و اخیراً هم سعی داشت در پایتخت کشور ما و جلوی چشم وزارت خارجه علیه سفیر عربستان طرح بمبگذاری اعمال کند.
حقیقت دیگر: وزیر دفاع پانه تا، اخیرا به رژیم ایران در رابطه با دخالتهای نظامی در سراسر جهان هشدار داد.
حقیقت دیگر: قطعنامه فراحزبی در کنگره وجود دارد که به وزیر خارجه ارسال شده و خواستار لغو لیست گذاری مجاهدین شده است. این بسیار قابل ملاحظه است چراکه ما همه میدانیم که چقدر دشوار است که یک اقدام فراحزبی را در این شهر انجام داد، که کوته بینانه هم نباشد.
حقیقت دیگر: خانم رجوی، رهبر شجاع و کاریسماتیک و رئیس جمهور منتخب مقاومت یک برنامه ده ماده ای را ارائه داده که تضمین میکند مردم ایران از همان حقوق و مزایا و آزادی هایی برخوردار خواهند شد که دیگر ملتهای آزادیخواه در سراسر جهان تجربه میکنند.
اما این طرح اول باید اعمال شود تا تأثیرگذار باشد. به این معنی که مردم ایران نیازمند تغییر رژیم استبداد مذهبی و ظالمی هستند که در ایران امروز تحت حاکمیت آن زندگی میکنند.
حقیقت دیگر: سازمان مجاهدین خواستار منابع مالی نیست، تنها چیزی که بدنبال آن است به رسمیت شناختن این است که آنها گروهی هستند که به آزادی مردم ایران معتقدند و میتوانند در جنگ علیه تروریسم و استبدادی که رژیم ایران در جهان معاصر نمایندگی میکند، شرکت داشته باشند.
اینها بروشنی حقایق غیرقابل انکاری هستند که در رابطه با مجاهدین صدق میکند و لغو نامگذاری تروریستی را الزام آور میسازند.
امیدوارم کارکنان به وضوح بوروکراتیک وزارت خارجه، خانم کلینتون وزیر امور خارجه را نسبت به فوریت این موضوع مطلع ساخته و خود نیز نسبت به موضوعی که امروز پیش روی آنها است درک کاملی داشته باشند.

نیروهای تحت کنترل رژیم ایران مالکی آماده سازی کرده، در خارج از کمپ اشرف تجمع نموده اند و طرحشان را تکمیل  میکنند.
درست است که کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل متحد موقعیت پناهندگی سیاسی و به قول خودشان پناهجو را درمورد ساکنان کمپ اشرف اعلام کرده و این اولین قدم است، اما با این حال دبیرکل ملل متحد هنوز نیروهای ناظر دائمی را برای استقرار در کمپ مأمور نکرده است.
بسیار حیاتی است که این ناظران در صحنه حضور داشته باشند تا تضمین کنند که میتوانند در رابطه با فعالیت هایی که در آنجا رخ میدهد گزارش تهیه کنند و به دیگران در دنیا فرصت عکس العمل بدهند. بسیار ضروری است که ما از شهروندان غیرمسلح و بیگناهی که در حال حاضر در کمپ اشرف حضور دارند حفاظت کنیم.
ما همچنین دارای ابزاری هستیم که این نتیجه را تضمین کند. ما در سازمان ملل متحد از قدرت تاثیرگذاری قابل توجهی برخورداریم و دارای اهرمهایی هستیم که اسمشان اهرم های دیپلماتیک و اقتصادی است.
ما باید از ابزار اقتصادی قطعاً استفاده کنیم تا مطمئن شویم که چنین اقدامی صورت خواهد گرفت و مجدداً باید گفت که لازمه این کار شهامت سیاسی است. این امر با وزیر امور خارجه آغاز میشود اما در نهایت به پرزیدنت اوباما میرسد.
امروز ما در واقع در مقطع حیاتی در رابطه با کمپ اشرف قرار داریم.
چه اقداماتی را باید اتخاذ کرد؟ از نظر من، وزارت امور خارجه در وهله اول باید بلادرنگ لیستگذاری سازمان مجاهدین را لغو کند.
به یاد داشته باشید که همین نامگذاری بود که عراق برای پاسخگویی به وزارت امور خارجه در رابطه با اقداماتش در ماه آوریل به آن تمسک جست. یعنی ما خودمان مجاهدین را بعنوان سازمان تروریستی نامگذاری کرده ایم. بنابراین باید این برچسب را حذف کرد و این کار باید همین امروز انجام گیرد.
و مجدداً، خطاب به وزیر امور خارجه و پرزیدنت اوباما باید گفت که ما باید از اهرم اقتصادی خود استفاده کنیم و خواستار نیروی نظارتی تمام وقت و دائمی در کمپ اشرف شویم؛ نیرویی از طرف ملل متحد برای حفاظت از ساکنان اشرف تا زمانیکه وضعیت نهایی آنها مشخص شود.
ما باید به مالکی اطلاع دهیم – و در اینجا عامدانه از کلمه «تقاضا» استفاده نمیکنم – باید به او ابلاغ کنیم که اشرف را نمیتوان قبل از تکمیل فرآیند کاری کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل در رابطه با ساکنان اشرف کاری بکند. ما باید به مالکی و رژیم ایران بگوییم که از مداخله در این فرآیند دست بردارند. ما همه میدانیم که آنها هر دو در این پروسه دخالت داشته اند و باید در این مورد از آنها خلع ید کرده و به سازمان ملل متحد اجازه داده شود که وظیفه اش را انجام دهد.
من خطاب به وزیر خارجه و پرزیدنت اوباما میگویم که از استفاده کردن از اهرم بزرگ اقتصادی واهمه نداشته باشید و از دولت مالکی بخواهید که تعهد ما نسبت به حفاظت از ساکنان کمپ اشرف را محترم بشمارد حتی به رغم فشارها از طرف رژیم ایران که متوجه مالکی است.
و مهمتر از همه میگویم: به یاد داشته باشید که ما دریچه بسیار باریکی داریم، یعنی 65 روز، که این اقدامات را به انجام برسانیم.
از شما بسیار متشکرم.

میچل ریس به معرفی دریاسالار جیمز لایونز پرداخت و گفت:
دریاسالار جیمز لایونز, به مدت 36 سال در نیروی دریایی خدمت کرده, او فرمانده ناوگان دریایی آمریکا دراقیانوس آرام, که بزرگترین فرمانده نظامی در سراسر جهان است.
دریاسالار لاینز, همچنین به عنوان نماینده نظامی ایالات متحده در ملل متحد,
به عنوان نایب فرماندهی عملیات دریایی در سال 83 تا 85، و به عنوان  مشاور ارشد ستاد مشترک نیروهای مسلح مسئولیت داشته است.
لطفا به همراه من به ژنرال لاینز خوش آمد بگویید.

دریاسالار جیمز لاینز
فرمانده ناوگان دریایی آمریکا در اقیانوس آرام     1985 - 1987
خیلی متشکرم. من قطعاً خودم را هم نظر با همکارانم میدانم که خواستار خروج مجاهدین خلق ایران از لیست آمریکا هستند.
هفته گذشته، ما شکست آخرین نیروهای قذافی و کشته شدن نهایی خودش را دیدیم. بسیاری از تحلیلگران میگفتند ما حالا میتوانیم توجهات مان را متوجه یمن و سوریه بکنیم.
آنچیزی که برای من از همه بیشتر جالب بود این بود که کسی رژیم ایران را درنظر نمیگرفت. البته تنها خبری که در آن ایران مطرح بود، طرح توطئه شکست خورده تروریستی علیه سفیر عربستان سعودی در واشنگتن دی سی بود.
علاوه بر گستاخانه بودن این توطئه، بایستی یک هشدار بیدار کننده برای ما باشد که ببینیم رژیم ایران دارد در ونزوئلا و مکزیک و کل آمریکای لاتین چه میکند؟
برخی تحلیلگران روابط ما با رژیم ایران را به جنگ سرد تشبیه کرده اند. بگذارید اینرا به شما بگویم، این فقط یک جنگ سرد از جانب آمریکا بوده است.
حکومت مذهبی حاکم بر ایران برای سی سال است که در جنگ با آمریکاست. آنها در تمام این مدت در یک جنگ مقدس بقول خودشان بوده اند که با گرفتن سفارت آمریکا در ایران در سال 1979 شروع شد. بدنبال آن انفجار سفارت ما در بیروت در آوریل 1983 بود که همه کارمندان متخصص خاورمیانه مان را از دست دادیم. بعد از آن انفجار مقر تفنگداران آمریکائی در لبنان بود که در 23 اکتبر 1983 صورت گرفت.
حالا من میخواهم شما را به آن مقطع تاریخی ببرم. ما شواهد غیرقابل انکار داشتیم که فرمان چنین حمله ای از تهران صادر شده بود. آنها به نزد سفیر ایران در دمشق رفتند و او مسئول این بود که رهبران گروههای تروریستی مختلف را در بیروت بکار بگیرد. و به فرمان تهران، سفیر رژیم به آنها دستور داد که تمرکزشان را روی نیروهای چند ملیتی بگذارند اما در رابطه با نیروهای تفنگدار آمریکایی یک عملیات محیرالعقول بایستی انجام بشود.
وی سپس به وزارتخارجه در رابطه با فرمانهایی که صادر کرده بود گزارش داد. این گزارش توسط آژانس امنیت ملی آمریکا ضبط شد و در 27 سپتامبر 1983 منتشر شد.
من در آن هنگام معاون عملیات نیروی دریایی بودم و من این پیغام را تا 25 اکتبر دو روز بعد از بمبگذاری دریافت نکردم.
این پیغام کجا بود؟ و چگونه بود که به دست من نرسیده بود، معمائی هست که تا امروز حل نشده است. اما در همان روز، رئیس اطلاعات مرکزی«بیل کیسی» به من گفت که اگر ما توانستیم کشف بکنیم که چه کسی عامل این بمب گذاری بوده است، آیا من طرحی میتوانم بریزم که به عاملین این حمله تروریستی حمله کنیم؟ من گفتم البته.
آنها این گروه مسبب حمله را پیدا کردند، این گروه امل اسلامی که سلف حزب الله است بود.
ما هواپیماهای بمب افکن مان را مسلح کردیم، نه یکبار بلکه دو بار. ما ولی نتوانستیم اوکی نهایی برای شروع مأموریت مان را بگیریم.
به گفته فرمانده نیروهای تهاجمی کاریر، آدمیرال جری تاتل، این اقدام ما یک کار خیلی ساده ای بود. ما قرار بود که امل اسلامی را تماماً نابود کنیم. پادگان شیخ عبدالله قرار بود که به شکل مزرعه ذرت شخم زده در بیاید.
ما تا به امروز داریم تاوان بی عملی مان در پاسخ گویی به این کار تروریستی را میدهیم.
ما آموزش، تسلیح و تأمین مالی تروریستیها توسط رژیم ایران را در عراق و افغانستان داریم که تا به امروز داریم با آنها میجنگیم. ما همچنین اکنون شواهد متقن از دست داشتن رژیم ایران در حمایت از هواپیمارباهای 11 سپتامبر داریم.
اینکه رژیم ایران که قیمت جان هزاران آمریکایی، هم نظامی و هم غیرنظامی، را از ما گرفته است، کسی با آنها کاری ندارد بسیار برای من آزار دهنده است. 
حکومت مذهبی حاکم بر ایران کماکان تحریمات ملل متحد را نادیده گرفته است و برنامه سلاح اتمی اش را رها نکرده است. بایستی برای همه روشن باشد که تحریمات اقتصادی و امتیازات باعث این نخواهد شد که آنها هدف خودشان که دست یابی به سلاح اتمی است را کنار بگذارند.
مقامات آمریکایی گفته اند که یک ایران اتمی قابل قبول نیست. ولی ته خط تضاد ما با رژیم ایران تنها از طریق تغییر این رژیم حل خواهد شد.
مشکل این است که از دوران حکومت پرزیدنت کارتر تا به الآن، ما اراده سیاسی برای اعمال پاسخ مناسب نظامی در هنگامی که بارها و بارها توسط رژیم ایران به چالش طلبیده شده ایم را نداشته ایم. با این وجود من معتقد هستم که گزینه نظامی بایستی کماکان روی میز بماند.
کنگره دلایل بیشتری دارد که با اقدامات اعلان جنگ رژیم ایران علیه ایالات متحده آمریکا فراتر از عراق چنین لایحه ای را تصویب کند. بنابراین، من معتقدم که کنگره بایستی چنین چیزی را تصویب کند و پرزیدنت اوباما بایستی لایحه آزاد سازی ایران را امضا کند. در این صورت تغییر رژیم درایران سیاست رسمی دولت ایالات متحده خواهد شد.
علاوه بر آن، من فکر میکنم که بودجه 100 میلیون دلاری بایستی برای حمایت از اپوزیسیون ایران به تصویب برسد، که در آنصورت الزاماً و بطور قطع بایستی مجاهدین خلق ایران را هم شامل بشود. من معتقدم که چنین اقدامی کاملاً با سیاست جدید پرزیدنت اوباما که رهبری از ته جبهه است همخوانی دارد. 
خیلی از شما متشکرم، از اینکه در میان شما شرکت داشتم، خوشوقتم.

 http://www.youtube.com/watch?v=78C9hz_HzgE


سپس میچل ریس، قاضی یوجین سالیوان را اینطور معرفی کرد:
سخنران بعدی قاضی یوجین سالیوان است. قاضی سالیوان، قاضی ارشد دادگاه استیناف قوای مسلح آمریکا بوده است. وی توسط پرزیدنت رونالد ریگان برای این پست منصوب شد. پرزیدنت بوش وی را به عنوان قاضی ارشد در سال 1990 منصوب کرد. وی در سال 2002  به موضع قاضی فدرال ارتقاء پیدا کرد.

http://www.youtube.com/watch?v=BDj08NnORZ4

قاضی یوجین سالیوان
قاضی ارشد دادگاه استیناف قوای مسلح ارتش آمریکا   2002
باعث افتخار است که اینجا هستم.  همکار من در دفتر حقوقی، قاضی لوئیس فری، به من پیشنهاد کرد به اینجا بیایم، و من خوشحالم که الان اینجا هستم و از یک چنین هدف ارزشمند و با ارزشی حمایت می کنم.
در مورد کمپ اشرف از دیدگاه های مختلف صحبت کرده اند، از دیدگاه سیاسی، دیپلماتیک، اطلاعاتی، قانونی، و انساندوستانه.
به عنوان یک قاضی بازنشسته، امروز من می خواهم بعضی از افکارم را از نقطه نظر اخلاقی با شما در میان بگذارم، و یاد آوری کنم که قانون، در پایه ها و اساسش، در ابتدا، بنیان تمام قوانین، بر رفتار های اخلاقی بین انسانها استوار شده است.
هری ترومن گفت: «چیز جدیدی وجود ندارد به جز تاریخی که ما از آن نیاموخته ایم».
من به یک وضعیت اخلاقی مشابهی که ما در جنگهای داخلی آمریکا داشتیم، برگشتم، در پایان جنگ بود. یک وضعیت اخلاقی بود که من فکر میکنم بتوان با امروز قیاس کرد. این در دادگاه اپوومتاکس اتفاق افتاد، وقتی که فرمانده ارتش متحد، ژنرال «گرنت»  با فرمانده جنوبیها و شورشیان شمال ویرجینیا  «رابرت لی» در یک خانه کوچک در نزدیکی دادگاه اپوومتاکس ملاقات کرد.
دو فرمانده فارغ التحصیل  «دانشکده نظامی وست پوینت آمریکا» در دو طرف میز نشستند  و در مورد مواد و شیوه تسلیم شدن به مذاکره پرداختند، و «گرنت» مواد  قرار داد  تسلیم را در حضور و در مقابل ژنرال «لی» نوشت. یکی از آن ماده ها، که من فکر میکنم که خیلی تند و تلخ هم بود، در جمله آخر می گوید زمانی که اسلحه ارتش جنوبیها به ما تحویل داده شود، آنها عفو می شوند و می توانند به خانه ها یشان بروند، که بطور دقیق چنین میگوید : ” هر افسر و سربازی اجازه  خواهد داشت به خانه اش برود و تا زمانیکه آنان از مفاد قرارداد عفو تبعیت میکنند و به قانون محلی که در آن زندگی میکنند احترام میگذارند از طرف مقامات  ایالات متحده برای آنان مشکلی پیش نخواهد آمد“.
حالا، این جملات در زمان خودش خیلی با ارزش بود و خیلی معنی داشت، که این شورشیان، ارتش جنوب کسانی بودند که مورد تعقیب قانونی قرار نمی گرفتند و به دادگاه نمی رفتند. واقعاً این نهایتش بود، و این چیزی است که ژنرال «گرنت» امضا کرد. او این موضوع را با رئیس جمهور لینکلن در میان گذاشته بود، و زمانیکه این قرار داد را به ژنرال «لی» داد، او سرش را تکان داد و گفت این تأثیر خیلی مثبتی بر ارتش من خواهد گذاشت. آنها این قرار داد را در آوریل به سرانجام رساندند، متأسفانه بعداً در آخر آوریل، رئیس جمهور لینکلن، همانطور که شما میدانید، کشته شد، و معاون رئیس جمهور، جانسون، کنترل دولت ایالات متحده آمریکا را به عنوان فرمانده کل قوا به عهده گرفت.
«گرنت» هنوز فرمانده ارتش بود، ارتش ایالات متحده، و در جنوب به او احترام میگذاشتند و در شمال او را خیلی دوست داشتند. او پر طرفدارترین مرد روز بود. اگر در آن زمان مجله تایمز داشتند، حتما عکس او در روی جلد آن می بود.
 به هر جهت، در ماه ژوئن،  به گوش «گرنت» رسید که فرمانده اش، «جانسون» دستور داده است که دادگاه رسیدگی به جرم خیانت برای ژنرال «لی»، ژنرال «لانگ ستریت»، و ده فرمانده دیگر از ژنرالهای ارتش جنوب تشکیل شود. رئیس جمهور این کیفرخواست را به قاضی فدرال در ریچموند داد.
خُب، «گرنت»  به کاخ سفید رفت و گفت: ”آقای رئیس جمهور من قول دادم»
احتمالاً رئیس جمهور گفت: «ژنرال شما برای من کار میکنید، من فرمانده کل قوا هستم،  تو فقط یک ژنرال هستی. تو آن قرارداد را نوشتی،  اما آن هیچ ارزشی برای من ندارد، چون من رئیس جمهور هستم و من می توانم هر کاری که بخواهم انجام دهم».
و دوباره «گرنت» گفت: من به آنها قول دادم «من به آنها از طرف مردممان قول دادم» و سپس او ایستاد و میشد تصور کرد که این رئیس جمهور را بر جایش خشک کرد. و سپس «گرنت» گفت  «آقای رئیس جمهور، من ترجیح میدهم  استعفا دهم تا دستور دستگیری ژنرال «لی» و فرماندهانش را تا زمانیکه تابع قوانین هستند،را به اجرا در آورم».
و «جانسون» که مرد یکدنده ولی واقع بین بود، میدانست که او به زودی به رأی آوردن در انتخابات برای ادامه ریاست جمهوری نیاز دارد. او به سمت دیگر اتاق که خوشنام ترین مرد سال، مرد مجله تایمز، کسی که میتوانست نامزدی هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات یا هر حزب دیگری را بدست بیاورد و برنده شود، نگاه کرد، و برای لحظاتی فکر کرد سپس گفت: خیلی خوب،  من در موردش فکر میکنم. و طی دو روز کیفرخواست ملغی شد.
حالا من این داستان را برای شما گفتم- آیا میتوانیم تصویر را بر  پرده داشته باشیم ؟ این یک کارت شناسایی است، کارت مردی است که تا جایی که من میدانم کشته شده است، و این قراردادی است که- اجازه بدهید به این قسمت بیایم- او امضاء کرده است، نماینده  آمریکا در عراق امضاکرده است. فرمانده نیروهای دریایی ارتش آمریکا، یک افسر از قوای نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا از طرف ملت ما آنرا امضا کرده است.
نوشته است، کم و بیش، شبیه مثالی که من برای شما خواندم، که  من شما را حفاظت خواهم کرد. و این حفاظت از تعقیب قضایی به جرم خیانت مثل جنگهای داخلی آمریکا  نیست، بلکه « این حفاظت از جان افراد است، من از جان شما حفاظت میکنم».
من با همکارم قاضی لوئیس فری یک دفتر حقوقی در اینجا و نیویورک داریم.  او درمقاله اخیرش که مطمئن هستم شما دیده اید گفت: کاری که ما داریم انجام میدهیم، به طور واقع آمریکا دارد اجازه نامه قتل ساکنان اشرف را صادر میکند.
حالا، «گرنت» قول داد که از تمام افراد و افسران نیروهای ارتش جنوب حفاظت کند، و این قول ملت بود.
در اشرف، افسران ما، و کشور ما به ساکنان آن کمپ قول داده است. «گرنت» به رئیس جمهور «جانسون» نشان داد که ملت ما باید کار درست را انجام دهد، کار درست اخلاقی.
ولی بگذارید که این کارتهای شناسایی تعهد آمریکا را  نمایندگی کنند که آمریکا روی قولش می‌ایستد و از آنها حفاظت خواهد کرد دقیقاً مثل «گرنت» که روی قول ملت ایستاد و از ژنرال «لی» حفاظت کرد.
نگذارید این کارتهای شناسایی که به آنان حفاظت بالفعل داده است به یک اجازه کشتن تبدیل شود. همانطور که همکارمن  قاضی فری در مقاله اش گفت.
خانم وزیر خارجه، سازمان مجاهدین خلق را همین الان از لیست خارج کن، خانم وزیر خارجه، قول مردم ما را محترم بشمار. بگذار باعث افتخارمان شود.
متشکرم

http://www.youtube.com/watch?v=IEYrEPD3_wE

میچل ریس در معرفی سخنرانی بعدی گفت:
سخنران بعدی ما سفیر دیل دیلی است که به عنوان یک مقام مهم در وزارت خارجه آمریکا از ژوییه سال 2007  تا آوریل سال 2009  مسئول بخش ضدتروریست بوده است و به عنوان مشاور اصلی برای وزیر خارجه آمریکا در موضوعات ضدتروریسم بین المللی خدمت کرده است. او نقش رهبری کننده ای در پیشرفت استراتژی هماهنگ، برای شکست تروریسم در خارج از مرزها ودر هماهنگی امنیتی با همکاران  بین المللی مان در دنیا ایفا کرده است.
قبل از آن مأموریت در وزارت خارجه، سفیر دیل دیلی به مدت 36 سال در خدمت دائم ارتش آمریکا با درجه سپهبدی بوده است.
لطفا به همراه من به آقای سفیر خوش آمد بگوئید.

سفیر دل دیلی
مسئول بخش ضدتروریسم در وزارت خارجه آمریکا 2007 -2009
من امروز به همراه همکارانم در این جمع عالیرتبه اینجا هستم، اشخاص برجسته ای  که مخالف  سیاست خارجی اشتباهی که توسط وزارت خارجه آمریکا اجرا می شود  هستند. ما با یک مأموریت بسیار مهم و حساس روبرو هستیم و من نمیتوانم هم تیمی های قوی تر از این شخصیتها ر ا در چنین ماموریت مهم تصور کنم. بگذارید همگی برای آنان یک کف محکم بزنیم.
ما امروز اینجا هستیم  تا از دولت آمریکا بخواهیم که سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست خود خارج کند و با تمام قوا از ساکنان کمپ اشرف در مقابل هر حمله ای در آینده محافظت کند.
بعد از تحمیل بر چسب در سال 1997، اینها وقایع کوچکی نیستند: و آمریکا از سال 2003 حفاظت از ساکنان کمپ اشرف را با ارتش آمریکا شروع کرد، و یا بررسی مجدد لیستگذاری مجاهدین توسط وزارت خارجه در سال 2008، و یا حمله نیروهای عراقی به اشرف در سال 2011 و 2009، و یا آغاز بهار عرب در سال 2010، و اما جدیدترین وشرم آورترین آنها، توطئه نیروهای قدس برای  کشتن سفیر عربستان سعودی در ایالات متحده آمریکا در یک رستوران در واشنگتن دی.سی در پایتخت کشورمان است.
آیا هیچ علامتی واضح تر از این ممکن بود؟  آیا ملاهای ایران می توانستند قصدشان را از این بهتر نمایان کنند؟ از فرصت آغاز اولین آثار بهار عرب تا دیپلوماسی متکبر رژیم ایران در استانبول برای دیدن و بررسی کردن، چرا جهان، مخصوصا چین ، روسیه ، و آمریکا ، نمی توانند ببینند که ملاهای ایران در واقع چه موجوداتی هستند؟ در میان آنان چیزی برای آشتی پذیری وجود خارجی ندارد تا آمریکا دنبال امتحان آن برود.
نفوذ قدرت اتمی با رشد و پیشرفت  سلاح اتمی به همراه قابلیت کامل پرتاب سلاحهای اتمی، آیا ما ملاهای ایرانی را همانطور که واقعاً هستند میبینیم؟
ما می توانیم جلوی تمام این هوس ها را با یک حرکت ساده بگیریم، و آن خارج کردن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست وزارت خارجه آمریکا است. این امری دشوار نیست. تعداد زیادی از اعضاء سنا و کنگره آمریکا از این اقدام حمایت می کنند.
دادگاه عالی استیناف منطقه کلمبیا از وزارت خارجه در زمینه لیست گذاری توضیحات بیشتری خواست  و در حقیقت وزارت خارجه هنوز پاسخش به دادگاه را بدهکار است.
دولت انگلیس از این امر حمایت میکند، آنها قبلاً سازمان مجاهدین خلق را از لیست مشابهی که دارند، خارج کرده اند. اتحادیه اروپا سازمان مجاهدین خلق را از لیست خارج کرده است. آنها حتماً از چنین اقدامی توسط آمریکا حمایت خواهند کرد.
این خارج کردن ساده از لیست، به موضوع  دیگری که برای آن امروز اینجا هستیم هم کمک خواهد کرد: اگر سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست خارج شود، عراق یا رژیم ایران مشروعیتی برای مزاحمت، تعقیب و یا کشتن ساکنان اشرف نخواهند داشت.
و بالاخره، خروج سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست، اجازه خواهد داد که  از گروه مشروع مخالف  رژیم ایران حمایت کامل و آشکار به عمل آید و اصول ده ماده ای را که خانم رجوی در سال 2004 از آن سخن  گفته است تقویت شود، واین آن ده ماده است:
بهره مندی از قانون با یک انتخاب آزاد، آزادی انتخاب مذهب، رد تسلیحات اتمی و کشتار  جمعی، آزادی بیان و مطبوعات، تساوی زن ومرد ، حاکمیت مردم، آزادی اجتماعات، احترام به بازار آزاد، و احترام به همزیستی با دیگران.
تعجبی ندارد که ملاها دوست ندارند سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست خارج شود. این دقیقاً به شما ثابت خواهد شد، به شما میگویم، آخرین مرحله از بهار عرب، در ایران است.
اینبار، رژیم قادر نخواهد بود آنرا خاموش کند، مردم ایران بار دیگر مثل شهروندان تونس، مصر، لیبی، یمن و سوریه  برپا خواهند خواست.
زمانیکه سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست خارج شود، رژیم سرکوبگر ایران را خواهد ترساند، و به محض اینکه سازمان مجاهدین از لیست خارج شود مردم ایران به رهبری سازمان مجاهدین  با این رژیم سرکوبگر به مقابله برخواهند ایستاد .
همانطور که سفیر ریس و ژنرال شلتون بیان کردند، اخیرا تغییراتی صورت گرفته است، احتمالاً آخرین آن، این حقیقت استکه خانم کلینتون در صدای آمریکا – فارسی صحبت کرد. از او در مورد خروج  سازمان مجاهدین از لیست پرسیده شد، و او حرفهایش را خیلی خیلی با دقت بیان کرد، او لغاتش را با دقت انتخاب کرده بود، اما او دوبار گفت که اتحادیه اروپا سازمان مجاهدین را از لیست خارج کرده است،او دوبار گفت که ایالات متحده دارد خروج از لیست را ارزیابی می کند.
این بیشترین حرفی استکه او تا بحال گفته است، و او اخیرا آنرا گفته است، این روشن است که او از وضعیت آگاهی دارد، و حالا من اعتقاد دارم که او از تمام خطر و اثرات  فاجعه بار رژیم ایران با خبر است. من معتقدم او حالا ارزش ، درست بودن ، قانونی و مهم بودن و حساس بودن زمان خارج کردن سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست  می بیند.
بخاطر صلح در منطقه، برای امنیت و جان ساکنان اشرف و جان هزاران مردم بیگناه ، او باید سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست خارج کند ، همین حالا.
متشکرم 

سپس جان سانو توسط میچل ریس معرفی گردید:
سخنران بعدی ما، جان سانو می باشد. او به مدت 28سال در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا خدمت کرده است، و به عنوان اولین نایب رئیس بخش محرمانه این سازمان در نوامبر 2005 منصوب شد. او قبلا به عنوان ریاست دفاتر این سازمان در آسیا، اروپای شرقی و خاورمیانه فعالیت می کرد.

جان سانو
نایب رئیس بخش محرمانه اطلاعات مرکزی آمریکا در دولت بوش
بهار عرب دستاوردهای قابل توجهی را در سراسر خاورمیانه در ماههای اخیر به ارمغان آورده است. از مصر تا تونس تا یمن و سوریه و اخیراً هم در لیبی، سقوط رژیم های سرکوبگر سرآغاز روندی است که امیدواریم به شکل گیری جوامع واقعاً دموکراتیک یا حداقل جوامعی منتهی شود که در آنها مردم خود سرنوشت خود را تعیین کنند، جایی که ترس از انتقامجویی وجود نداشته باشد، آزادی بیان وجود داشته باشد و هر کس بتواند نظری را که با دیدگاه حزب حاکم یا دولت مغایر باشد بدون هیچگونه ترسی ابراز کند.
وجه ثابت روند این بوده است که مردم منطقه بالاخره فرصت هایی را کسب کرده اند که برای خود تصمیم بگیرند. ساکنان کمپ اشرف هم باید از همین حق اساسی برخوردار باشند.
هفته گذشته پرزیدنت اوباما اعلام کرد که تا آخر سال تمام سربازان آمریکایی عراق را ترک خواهند کرد. هیچکس مشتاقانه تر از احمدی نژاد از این تصمیم استقبال نکرد.
چرا؟ او اخیراً گفت که رژیم ایران روابط خود با عراق را روز به روز تعمیق میکند. در سال 2007، وقتی روشن شد که در سالهای متعاقب آمریکا عراق را ترک خواهد کرد، تکرار میکنم در سال 2007، او گفت که رژیم ایران خلائی که عقب نشینی نیروهای آمریکایی بوجود خواهد آورد، را پر خواهد کرد.
دیگر چه شواهدی بیشتر از این نیاز داریم که بدانیم وی فردی است که تنها یک هدف را در قبال ساکنان کمپ اشرف و مجاهدین دنبال میکند. یعنی از میان برداشتن آنها به مثابه یک تهدید.
او به وضوح ساکنان کمپ اشرف را به عنوان یک تهدید علیه رژیمش میبیند چرا که آنها مدافع تمام جوانبی هستند که در تضاد با فلسفه او است: یعنی آزادی بیان، حکومت سکولار، حقوق برابر برای همه منجمله زنان، آزادی انتخاب و تعیین سرنوشت.
در واقع احمدی نژاد یک متحد نیست. او یک سلطه گراست. به عراق بعنوان یک متحد واقعی چشم ندارد. بلکه دولت عراق را به عنوان دولت دست نشانده خود میخواهد، دولتی که خواسته های او را برآورده سازد و نخست وزیری مانند مالکی که دستورات او را اجرا کند.
طی سه روز گذشته، نیروهای امنیتی مالکی بیش از 500 نفر را در راستای عملیاتی که او نامش را علمیات ضدشورش گذاشته دستگیر کرده اند. این اقدامات علیه سنی هایی انجام میشود که خواهان آزادی بیان و درجاتی از خودمختاری شده اند. مالکی این را به عنوان یک تهدید در راه تثبیت قدرت قبل از عقب نشینی نیروهای آمریکایی ارزیابی میکند.
اطلاعیه 13 سپتامبر کمیساریای عالی پناهندگان، دولت عراق را فراخواند تا ضرب الاجل علیه کمپ اشرف را به عقب بیاندازد و تاسیسات لازم را جهت ارزیابی تقاضاهای فردی ساکنان کمپ برای کسب موقعیت پناهندگی مهیا سازد، و نقل قول میکنم: «در اسرع وقت و به طرق مناسب» و «این مصاحبه ها باید در محل امن، بیطرف و محرمانه صورت گیرد». و آنها در حال حاضر طرح هایی را برای انجام این کار در نزدیکی خود کمپ در دست اجرا دارند چنانچه اجرا شود.
بنابراین آنها در حال حاضر دارای موقعیت پناهندگی میباشند. آنچه نیاز دارند وارد شدن به مرحله بعدی است.
از دید رژیم تهران مجاهدین و حضور آنها در عراق یک تهدید بشمار میرود. بنابراین، جای تعجب ندارد که رژیم ایران نه تنها رسماً از ایده جابجایی استقبال میکند بلکه فعالانه در بغداد و سایر نقاط جهان در حمایت از آن لابی میکند.
آنها چگونه این کار را میکنند؟ عمدتا از طریق وزارت اطلاعات و سرویس اطلاعاتی رژیم ایران. من در حرفه سابق خود علیه آن سرویس ها کار کرده ام و افسرانی را نیز که علیه آنها اقدام کرده اند داشته ام. وزارت اطلاعات رژیم سازمان نیرومندی است اما محدودیت هایی را ندارد که اکثر سازمان های اطلاعاتی دنیای متمدن با آنها سر و کار دارد. موضوعات مورد نظر آنها تحت تاثیر مسائل حقوق بشری نیست.
بنابراین آنها اطلاعات گمراه کننده و در حقیقت کاملا غلط ارائه میدهند تا این ادعای دروغ را پیش ببرند که سازمان مجاهدین یک سازمان تروریستی است. آنها اتهاماتی را مطرح کرده اند نظیر اینکه بمبگذاران انتحاری زن در کمپ اشرف حضور دارند، میخواهند هواپیما منفجر کنند، و اخیرا هم ادعا کرده اند که اتهام تلاش برای سوء قصد علیه سفیر عربستان در حقیقت متوجه مجاهدین است.
از نظر من، این امر نشاندهنده درماندگی محض است که به هر چیز و همه چیز متوسل میشوند تا از مجاهدین سلب اعتبار کنند. اما آنچه در واقع انجام میدهند این است که پرونده محکمتری را جلوی چشم دیگران علیه خودشان میسازند، منجمله پرزیدنت اوباما که گفته است این اظهارات که اتهام متوجه مجاهدین است صحت ندارد. وزیر کلینتون هم همین را گفته است.
هیچکس نیست که این دروغها را بپذیرد. تنها کسانیکه این دروغ ها را باور میکنند افراد نزدیک به احمدی نژاد و مالکی هستند.
من سالهای زیادی را طی کار حرفه ای خود صرف بررسی گزارشات اطلاعاتی کرده ام. و همانطور که سفیر دیلی هم پرسید، شواهدی که این دعاوی بر پایه آنها بنا شده کجاست؟ و همانطور که ژنرال شلتون نیز پاسخ داد هیچ شواهد و قرائنی اصلا وجود ندارد.
من گزارشات غیرمحرمانه که کمی از مطالب آنها حذف شده را مطالعه کرده ام و کمترین شواهدی را نمیبینم که نشان دهد سازمان مجاهدین درگیر چنین فعالیت هایی است.
هیچکس وجود ندارد، قطعا هیچکس که قبلا مانند خودم و آقای لوئیس فری در دولت کار کرده اند و احتمالا حتی افرادی که در حال حاضر در دولت هستند، اگرچه اگر در حیطه اطلاعاتی باشند نمیتوانند رسماً اظهار نظر کنند، اما جداً شک دارم که آنها بتوانند اطلاعاتی را بیابند که اتهامات رژیم تهران علیه مجاهدین به عنوان یک سازمان تروریستی را اثبات کند.
دبیر کل ملل متحد، بان کی مون در گزارش سالانه خود که مدتی قبل منتشر شد خواستار محترم شمردن حقوق بشر ساکنان اشرف شد و دعوت به یافتن راه حلی کرد که مورد توافق همه طرفها باشد.
وزیر کلینتون هفته گذشته و در حقیقت روز 18 اکتبر به طرابلس سفر کرد، با این هدف که شورای انتقالی ملی و رهبران شورشی را نسبت به پشتیبانی آمریکا دلگرم کند.
او یک سری برنامه های جدیدی را برای ایجاد روابط نزدیک بین لیبی و آمریکا اعلام کرد، منجمله ارسال کمک توسط آمریکا برای مجروحین قیام لیبی، از سرگیری برنامه های مختص دانشجویان، و کمک اضافی 40 میلیون دلاری یک جانبه برای کمک به لیبی در راستای تلاش برای یافتن و از بین بردن تسلیحات عرفی قذافی، و نه تسلیحات کشتار جمعی، موشک هایی که از روی شانه شلیک می شوند و غیره.
ساکنان اشرف خواستار پول یا حمایت سیاسی و مادی نیستند. آنها خواستار دریافت مبلغ 40 میلیون دلاری هم نیستند. اما اگر وزیر امور خارجه آمریکا میتواند مداوای مجروحان را به رژیم لیبی پیشنهاد کند، در قبال افرادی که در آوریل در معرض کشتار قرار گرفتند و همچنان احتمال وقوع مجدد این حوادث تا آخر سال میرود چه اقدامی میکند؟ این چیزی است که ساکنان کمپ اشرف به آن نیاز دارند.
خانم وزیر کلینتون وقت آن است که شما هم کار درست را انجام دهید: نام سازمان مجاهدین را از لیست وزارت خارجه حذف کنید.
تنها دلیلی که نام مجاهدین در لیست ابقاء شد مماشات با احمدی نژاد بود چراکه ما با بر پایه امیدی غلط فکر میکردیم که این کار منجر به این خواهد شد که آمریکا بتواند با یک رژیم سرکوبگر مذاکره کند.
و همانطور که سخنرانان پیشین و سایرین اشاره کرده و خواهند کرد، این یک رژیم شناخته شده حامی تروریسم است. شما نباید با تروریست ها مذاکره کنید. این کار در گذشته کارآیی نداشته، امروز کارساز نخواهد بود و قطعا در آینده هم نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
وقت بازبینی تمام شده است. وقت عمل کردن همین حالا است.
از شما متشکرم.

در پایان سفیر میچل ریس ، مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا 2003 ـ 2005، گفت:
ظرف دو ساعت گذشته، ما سخنرانیهای فوق العاده یی را شنیده ایم.
این یک برنامه فوق العاده بوده است و همانطور که در گذشته گفتم، من خیلی مفتخر هستم که بگویم منهم با همه سخنرانان همراه هستم