منصور قدرخواه- اشتباه فاحش بوش و اشتباه استراتژیک اوباما

آیا بعد از اشتباه فاحش بوش، اشتباه کلان و استراتژیک اوباما در راه است؟

در آمریکا در چندین موسسه تحقیقاتی هزاران نفر کارشناس و محقق روی ایران تحقیق میکنند تا سیاستمدارانی چون پرزیدنت اوباما و وزیر امورخارجه ایشان خانم کلینتون دچار اشتباهی در اتخاذ سیاست نشوند. البته این دستگاههای بسیار عریض و طویل در زمان جورج دبلیو بوش (پدر و پسر) و زمان بیل کلینتون هم به کشفیات بسیار نادر و منجمله کشف مدره ها در ایران مشغول بودند و لابیهای رژیم(بخوانید وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی) در حقیقت راهبران این تحقیقات عمیقا جامع و کامل بودند و نتیجه اش هم جنگهایی است که هر روز جان بی شماران را بطور مستقیم و غیر مستقیم میگیرد.
این تلاشها هر انسان آگاهی را به یاد آن سه میمونی می اندازد که ندیدند ، نشنیدند و سکوت کردند.  در حقیقت می شود سیاستهای غرب و رهبری آن آمریکا را که در این سالیان چشمهایشان را بستند تا مبادا چیزی ببینند، گوشهایش را گرفتند تا مبادا حقیقتی در آن رسوخ کند و دهانش را بستند که مبادا چیزی در محکومیت جنایات و بلافصل آن حمایت از نداهای آزادی بگوید سی سال توهم خواند! مگر میشود؟ اما نگاهی به سیاست های سی ساله اخیر آمریکا نشان میدهد که متاسفانه چیزی غیر از این نبوده است :
سالهای سال فریادهای ایرانیان آزادیخواه در ایران و اقصا نقاط جهان و دردهای ملتمان را عمدا به باد فراموشی و بی اعتنایی سپرده اند و با سانسورهای خصمانه حقایق وجودی یک مقاومت عظیم را نفی کرده اند. با بردن  سازمان و آلترناتیو اصلی در لیست کذایی، عاملی نه تنها اخلاقی بلکه حقوقی برای تشدید سرکوب بهترین فرزندان ایران بوجود آورده اند.
فقط در حال حاضر بعد از مصاحبه خانم کلینتون با صدای فارسی آمریکا و استماع روز بعد ایشان در کنگره آمریکا شاید بتوان تحولی را انتظار داشت. اما متاسفانه این تحول سرعت لازم را ندارد.
همین تحول کند از کجا نشأت گرفته است؟ امروزه درکنفرانسها یا سخنان رسمی و غیر رسمی مقامات سابق یا فعلی دولتهای آمریکا به حقایقی که سی سال است مقاومت ایران و پشتیبانان آن در همه ی میادین جهان از جمله مقابل کاخ سفید و وزارت امورخارجه فریاد زده اند اعتراف میکنند.
 از سوی دیگر همزمان با اعترافات پی در پی به این اشتباهات آمریکا درباره سیاست در ایران، شاهدیم که در عراق، آقای اوباما فقط به فکر قول انتخاباتیش یعنی عقب نشینی از عراق و بفکر کارزار انتخاباتی اش در آینده میباشد و عراق ویران شده با بیش از یک میلیون تلفات را نه در امنیت و نه در دمکراسی و نه در تامین حداقل نیازهای مردمش میخواهد باقی بگذارد و نوعی فرار از مسئولیت بکند.
هرکسی که فقط کمی به وقایع چندساله عراق و بخصوص بعد از آخرین انتخابات عراق آگاهی داشته باشد از خود می پرسد که آیا رئیس جمهور آمریکا (و مسئول شرایط فعلی در عراق بخاطر جنگ و اشغال این کشور که بزرگترین قدرت جهان هم هست) اینقدر از چگونگی تشکیل و ساختار دولت فعلی عراق و تاثیر فاجعه بار آن در جامعه عراق که نابودی آزادی و دمکراسی و برپایی دیکتاتوری جدیدی است که اهداف رژیم جهل و جنایت حاکم بر ایران را تعقیب میکند و مسلط شدن فاشیستی ترین نوع تفکر در عراق را بهمراه دارد، بی خبر است؟ اینقدر کر و کور !؟
آنچه مسلم است امروزه حتی هواداران محافظه کارترین جناحهای آمریکا به اشتباه آمریکا و اشغال خاک عراق توسط بوش معترفند و اعتراف میکنند که عناصری همچون چلبی سرشان کلاه گذاشته اند.
با این مقدمه باید گفت عقب نشینی آمریکا از عراق نه تنها همه سرمایه ها، مادی و جانی که آمریکایی ها داده اند را برباد خواهد داد بلکه صدها برابر اوضاع عراق را وخیمتر خواهد کرد. آمریکا با این کار در حقیقت عراق را دو دستی به رژیم فاشیستی حاکم بر ایران تقدیم میکند و وحشتناکترین اشتباه محاسبه را مرتکب می شود . مگر آمریکا نمیداند که دولت نوری الماکی در عراق به صورت پایه ایی توسط خامنه ایی فرماندهی میشود؟
بر همه اینها باید این واقعیت را هم افزود  که آنچه تجربیات ماههای اخیر در بهار عرب نشان داده است و سیاستمداران دیگر آمریکا همچون رقیب سابق پرزیدنت اوباما آقای جان مکین به آن اشاره های متعددی کرده این است که همیشه دولت اوباما از تحولات کشورها عقب بوده است و مثالهای زیادی میتوان زد که این عقب ماندگی از طوفانها  را مستدل و ملموس کند . گذشته نشان داده است که آمریکا همیشه در زمانی دست به اقدام در جهت تغییر سیاست زده است که ملتها خود را از ظلم و ستم رها کرده اند و دیگر برای حفظ دیکتاتورها کاری نمیشد کرد. در چنین شرایطی مقامات دولت و شخص آقای اوباما اجبارا تشریف فرمائئ میکرده اند و در کنفرانسهای مطبوعاتی  در فواید دمکراسی  و حقوق بشر ایراد سخنرانی میفرموده اند. در چنین موقعیتی به سرعت فراموش میکرده اند که همین دیکتاتورها به عنوان رئیس جمهور مورد استقبال در واشینگتن و نیویورک قرار میگرفته اند.
با وجود همه اینها، در مورد عراق و ایران که سرنوشت این دو کشور بدلیل حاکمیت رژیم فاشیستی خامنه ایی و دولت دست نشانده عراق بهم گره خورده است، سیاست آمریکا فاجعه بار تر و خطرناکتر است.  و تا آنجا که به تصمیم تاریخی! عقب نشینی از عراق بر میگردد هیچ گاه قدرتمندترین قدرت جهان که ضمنا خود را بزرگترین مدافع دمکراسی هم میداند یک چنین اشتباه فاجعه باری نمیتوانست انجام دهد.

این عقب نشینی با شرایط فعلی را بی اغراق میتوان زانو زدن آمریکا در مقابل فاشیست مذهبی دانست.
چندی پیش نگارنده بعد از شرکت در تظاهرات بسیار پرشکوه در مقابل وزارت امور خارجه آمریکا که برای بیرون آمدن سازمان مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی وزارت خارجه آمریکا برگزار شد ، یک نامه ده صفحه ایی به رئیس جمهور آمریکا نوشتم و در آن  ضمن برشمردن حقایق تاریخی از کودتای 28 مرداد بر علیه دکتر محمد مصدق تا به امروز، ده سئوال ساده از ایشان کردم که در اینجا آنرا تکرار میکنم:
1 - آقای اوباما در زمان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری حرفهای بسیار زیبائئ در مورد احترام به حقوق بشر و فراهم کردن صلح جهانی گفتید و در ادامه آن سخنرانی معروف خود را در هنگام دریافت جایزه صلح نوبل ایراد کردید. آیا این بیانات که امیدوار کننده بود، در تناقض با سیاست مماشات با رژیم ایران و پشتیبانی از دیکتاتور جدید در عراق  نیست؟
2 - سیاست مماشات یعنی مذاکره و چانه زنی که از نظر همه ایرانیان آزادیخواه دنباله و ادامه همان سیاست کودتا بر علیه دکتر محمد مصدق و علیه آزادی و دموکراسی در ایران است ، چه نتیجه ایی برای دولت آمریکا و کشورهای اروپائئ بغیر از شکست کامل داشته است؟ لطفا فقط یک نتیجه مثبت را به اطلاع افکار عمومی برسانید؟
3 - آیا توانسته اید با سیاست مماشات با رژیم ایران دستاوری علیه اقدامات و طرحهای تجاوزکارانه و تروریست پرورانه یا در تلاش برای دستیابی به بمب اتم یا ماجراجوئئ و جنگ افروزی در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی و یا در کل جهان داشته باشید؟ حتی یک اقدام مثبت از طرف رژیم ایران دیده اید؟
برعکس و بطور متقابل، شما همه چیز را که این رژیم از شما خواسته است به او داده اید! بویژه در ایجاد محدودیت برای اپوزیسیون رژیم (سازمان مجاهدین خلق) و قرار دادن  آن در لیست تروریستی به رژیم پاسخ مثبت داده اید! با این سیاستها در حقیقت شما رژیم را تشویق به ادامه اعمال تروریستی کرده اید!
4 - آیا توانسته اید با سرپا نگه داشتن دولت مالکی که مرجع و مرادش خامنه ایی است و بدون او هرگز نمیتوانست نخست وزیریش را حفظ کند ، از جنایات تروریستی رژیم ایران در عراق کم کنید؟ و آیا سیاستهای شما در عمل برای تروریستها که همانگونه فکر و عمل میکنند که مالکی انجام میدهد، بهترین امکان و شرایط را فراهم نکرده است؟ یعنی مسئول تعقیب و مجازات تروریستها در عراق - دولت نوری مالکی- هرگز شرکای خود را نه تنها تحت تعقیب قرار نمیدهد، بلکه به آنها یاری و کمک هم میرساند. فاکت هایش مثل فرار تروریستها از زندان بصره موجود است. چه کسی و چه سیاستی مسئول اینهمه درد و رنج و قربانیان بی شمار دولت مالکی در عراق است؟
5- آیا آقای رئیس جمهور میداند که بهای این سیاست شکست خورده یعنی سیاست مماشات با رژیم فاشیست مذهبی ایران و حفظ قدرت دولت مالکی در عراق را از طرفی مردم عراق با دردها و رنجها و قربانیان بی شمار و از طرف دیگر مردم ایران و آزادیخواهان ایرانی و در صدر آن ساکنین شهر اشرف میپردازند؟! ساکنینی که به گفته افسران آمریکایی هیچ چیزی جز دمکراسی و صلح و ثبات برای ایران و منطقه و جهان نمیخواهند؟!
6 - دولت آمریکا به دلیل اشغال خاک عراق طبق قوانین بین المللی مسئولیت عواقب خسارتهای جانی کلیه آحاد ساکن در کشور عراق را دارد و مسئول است که کلیه اقدامات لازم را برای جلوگیری از جنایات انجام دهد.
حال اگر ارتش آمریکا نمیتواند مانع عملیات تروریستی گردد که طبق گفته های سخنگویان ارتش آمریکا توسط رژیم ایران برنامه ریزی و حمایت می شود، و یا وقتی همجنسان همان تروریستها در دولت مالکی جلوی چشمان ارتش آمریکا برای انجام جنایت در اشرف آماده سازی میکنند(مانند آنچه در روزهای قبل از حمله نظامی 8 آوریل 2011 به اشرف انجام دادند)، ارتش آمریکا نمیتواند بر اساس قوانین بین المللی و قرارداد با تک تک ساکنین اشرف جلوی این کشتارها را بگیرد؟ آیا این چشم پوشی خیلی بیش از آنچیزی نیست که سربازان هلندی در سربنیتسا انجام دادند ؟
7 - طبق قوانین بین المللی رسیدگی به مجروحان بدون در نظر گرفتن این که کی و چی هستند آیا وظیفه هر انسان و مخصوصا دولتها نیست؟ و آیا در قوانین کشورهای متمدن  بی اعتنایی به عدم رسیدگی به مجروحان را جرم محسوب نمیکنند؟ آیا شما رفتار ارتشیان آمریکا در 8 آوریل90 در اشرف را مطابق با قوانین کشور آمریکا میدانید؟ و از آن دفاع میکنید؟
8 - سیاست مماشات با رژیم ایران یعنی نگه داشتن سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت در لیست سازمانهای تروریستی سیاست اعلام شده وزارت امورخارجه آمریکاست و باید مبتنی بر یک منطق باشد.
حال سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت اهدافشان را در برنامه های متعدد بیش از سه دهه است که اعلام کرده اند و هزاران سیاستمدار و شخصیتهای برجسته فرهنگی و رهبران مذاهب مختلف در اقصا نقاط جهان بخصوص اروپا و آمریکا از این اهداف آزادیخواهانه پشتیبانی کرده اند. آیا دولت آمریکا با این اهداف مخالف است؟ :
 برابری کلیه افراد جامعه  در مقابل قانون از هر جنس ، مذهب و تفکر ؟
جدائی دین از دولت؟
برابری زن و مرد؟
حذف اعدام و شکنجه؟
ایران غیر اتمی
ایجاد سیاست مسالمت آمیز و عدم دخالت در امور کشورهای دیگر؟
 حمایت از صلح خاورمیانه؟
تلاش در ایجاد ثبات در منطقه و جهان؟
آقای رئیس جمهور اوباما، شما و دولتتان با کدامین قسمت برنامه و بندها این آلترناتیو دمکراتیک در تعارض هستید؟ و کدامین خواسته را متضاد با منافع ملت و دولت آمریکا میدانید؟
9 - بیش از یکسال است که عالیترین دادگاه آمریکا به وزارت امور خارجه و شخص خانم وزیر حکم داده است که حق دفاع از سازمان مجاهدین را برسمیت بشناسد. چرا از طرف مقامات این وزارتخانه برای استماع از نمایندگان این سازمان دعوت نشده است؟ آیا دیالوگ با بزرگترین خطر جهانی و لابی هایش در پشت درهای بسته و بعضا باز مجاز است ، اما دیالوگ با قربانیان رژیم وحشی و مدافعان حقوق بشر و صلح که مورد سرکوبی رژیم حاکم بر ایران قرار دارند نافی منافع ملت و دولت آمریکاست؟
 آیا این یک افتضاح مسلم و شاید بزرگترین افتضاح در آمریکا نیست؟
10 - شما در پیام نورزی تان خطاب به مردم ایران، ضمن اشاره به سرکوبی در ایران به مردم ایران گفتید: « تا این جا، واکنش دولت ایران به گونه ای بوده است که نشان می دهد خیلی بیشتر نگران حفظ قدرت خویش است تا احترام گذاشتن به حقوق مردم ایران.»
و بدرستی گفتید: «این گزینه ها نه نشان دهنده قدرت بلکه خیلی گویاست وقتی دولتی چنان از شهروندان خود می ترسد که حتی اجازه آزادی دسترسی به اطلاعات یا برقراری ارتباط با یکدیگر را به آنها نمی دهد. اما رعب آینده ایران را رقم نخواهد زد. آینده ایران متعلق به جوانان است - جوانان سرنوشت خود را رقم خواهند زد» . آقای رئیس جمهور در آخر نتیجه گرفتید که:« در عوض شما - جوانان ایران - در درون خود هم حامل عظمت تمدن ایرانی، و هم توان شکل دادن به کشوری هستید که به آرزوهای شما پاسخگوست. استعداد، امید، و گزینه های شما آینده ایران را شکل خواهد داد و به روشن شدن جهان کمک خواهد کرد. و هرچند ممکن  است زمانه تیره و تار به نظر برسد، می خواهم بدانید که با شما هستم.»
آقای پرزیدنت اوباما با احترام باید بدانید که مردم ایران با در نظر گرفتن سیاستهای آمریکا در 60 سال اخیر به حرف شما کمتر اهمیت میدهند و شما را فقط و فقط با عملکردهایتان می سنجند. سیاستهای آمریکا طبق اعترافات بسیاری از مقامات آمریکایی ، سیاستی پر از محاسبات غلط و فاجعه بار بوده است و وزیر امورخارجه سابق مادلین آلبریت از آن معذرت خواهی رسمی کرده، هر چند در این معذرت خواهی دشمنان محمد مصدق و دشمنان مردم ایران یعنی آخوندها را مورد خطاب قرار داده است و با لیست گذاری علیه مجاهدین همان سیاست را مصرانه ادامه داده است.
 طبق گفته رئیس سابق حزب دمکرات آمریکا اقای هاورد دین و از همکاران شما عامل اصلی موقعیت کنونی در جهان  همین کودتا و سیاستهای دیگر فاجعه بار آمریکا بوده است. هاوارد دین که در میان ایرانیان آزادیخواه به تازگی از محبوبیت خاصی برخوردار شده است در سخنرانی تاریخی خود در 20 ژوئیه 2011 در پاریس گفت: در واقع سیاست آمریکا در این بخش از جهان برای ۶۰ سال گذشته فاجعه بار بوده که با کودتا علیه نخست وزیر مصدق شروع شد. اگر در آن زمان چنان اتفاقی نمی افتاد، ما با آنچه امروز مواجهیم، مواجه نبودیم
(نامه نگارنده به تاریخ 5 سپتامبر 2011) 

اگر آقای اوباما حتی به یکی از این سئوالات که البته حرف آزادیخواهان ایرانی در چند دهه گذشته بوده و هست ، میخواست جواب دهد یا اساسا وارد بخش کوچکی از آن شود ، بایستی بسرعت به یک سیاست نوین و بکلی متفاوت از آنچه که تا کنون انجام داده منجر گردد؟ اما ایشان فرار از مسئولیت را ترجیح میدهند و فکر میکنند که باین طریق میتوان انتخابات بعدی را برد. (؟؟؟)
براستی که این اشرفیان در دل تاریکترین دوران، با فدایی غیرقابل وصف و مقایسه و در ابعاد تاریخی، شکوه و اقتدار حق و حقانیت را نشان داده اند و همه فشارها نه تنها آنها را خم نکرده بلکه بر آسمان و بر بلندترین نقاط شرافت انسانی رسانده است. آنان نور را در دل سیاهترین سیاهی ها در مقابل چشم جهان برای افشای ماهیت دولت کثیف و جانی و دست نشانده ی مالکی قرار داده اند و با ایستادگی و پایداری بندگی این غلام حلقه بگوش خامنه ایی را نمایان و نمایانتر کرده و میکنند.
سئوال اصلی اینستکه آیا پرزیدنت اوباما در آستانه خروج کامل نیروهایش از عراق به سیاست مماشات با رژیم آخوندی که در آستاه خروج از عراق، سیاستی عمیقا خطرناک ، بسیار خطرناکتر از اشغال خاک عراق است و در سمت و سوی واگذاری عراق به دست جانیان تحت فرمان خامنه ایی میباشد ادامه میدهد؟ آیا این گونه عقب نشینی از عراق را نباید زانو زدن آمریکا در مقابل فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران دانست؟
همچنین آیا در ادامه این سیاست مماشات ، پرزیدنت اوباما در مقابل ضرب الاجل جلاد نوری مالکی برای اشرف تا آخر سال 2011 که مترادف با بیرون آمدن آخرین نیروی آمریکایی از عراق میباشد ، سکوت و بی عملی را تداوم می بخشد؟ همه و از جمله آقای اوباما میدانند که این ضرب الاجل چیزی نیست بجز تدارک بسیار بزرگ برای جنایت بسیار دهشتناکتر از گذشته ! و آیا این سیاست مماشات و سکوت و بی عملی ، بهای پیروزی انتخابات بعدی پرزیدنت اوباما خواهد بود؟