(تقدیم به سرایندگان سرود آزادی، در شهر اشرف)
هست جاری در رگ شعر تو دل
عقل ازین توفندگی مـانَـد خجل
شعر تو موج است و در توفان رَوَد
تـا ورای بی کـران جـان دَوَد
شعر تو هم درد و هم درمان درد
آتشی سوزان زده در جان سرد
شعر تو معنای ناب عاشقی
لحظه های اضطراب عاشقی
شعر تو یعنی هُدَن للمتَّقین
واژه هایش پُر ز ایمان و یقین
شعر تو یعنی که تسبیح جهان
جانب معشوق، هر لحظه روان
شعر تو مصداق ناب کوثــر است
عاشق شوریده جان را رهبر است
واژه هایش پاره های جان مَـن
نقطه ی آغـازش از ایـمـان مَـن
شعر تو ، در ظلمت جانم شفق
شعر تو یعنی سپیده در فـلـق
شعر تو ،طغیان بـحر عاشقیست
صورت و مضمون و موضوعَش یکیست
شعر تو تعظیم بر خون خداست
شعر تو ؛ قَد قامَت بی انتهاست
شعر تو " هیهات منّ اَلذلّه" بود
نَغـمه ی آزادگی را می سرود
شعر تو یعنی نماندن در سکوت
شعرتو؛ فریاد "یـا حق"در قنوت
شور" هَل مَن ناصرُ یَنـصُرنی" اَت
بود جاری از گلوی خونی اَت
شعر تو ؛ باروی حق، شهر شَـرَف
پیشَ تیغ دشمن حق، جان به کَف
شعر تو یعنی برای حق ،قـیـام
حق طلب کردن، نه حرف انتفام
شعر تو آئـیـنـه ی جُـلـبَـک نبود
سَرو آزادی را به سرخی می نمود
شعر تو یعنی که می آید بهار
هیـبَـت سَـرما نـمانَـد بـر قرار
شعر نابَت واحه ای در وادی است
پَـرچم " یا مرگ یا آزادی " است