آثار شکستگی طلسم ولایت
این هنوز از نتایج سحر است
سایت پارسینه به نقل از "تریبون مستضعفین" می نویسد:
"انتقاد از ولیفقیه همواره برای بسیاری از مسئولین و حامیان فرهنگی نظام جمهوری اسلامی خط قرمز بوده است. خط قرمزی که برای کسانی که از آن عبور کنند عواقب سیاسی و گاه امنیتی جدی در پی داشته است.... بسیاری از فعالان دلسوز نظام اسلامی با هرگونه انتقاد ضمنی و حاشیهای نیز به بدترین و تندترین روش ممکن برخورد میکنند که گاهی تمام حیات سیاسی منتقد را برای همیشه تحتالشعاع قرار میدهد. برخوردهای اخیر با حسین علایی به بهانه یادداشتاش در روزنامه اطلاعات و نقد ضمنی نوع برخورد با معترضان سال ۸۸ و عماد افروغ به علت اظهاراتش در برنامه تلویزیونی پارک ملت که استیضاح رهبری را حق تک تک شهروندان دانسته بود، نمونهی بارز این دست بیاخلاقیها و....است".
سایت پارسینه سپس ادامه نوشته "تریبون مستضغفین" که با کلی بحث و فحث و آسمان را به ریسمان بافتن در نهایت خواسته است که ثابت کند که آخوند مصباح یزدی؛ که مردم به وی لقب برازنده تمساح داده اند، گفته است که:
" نقد ولی فقیه نه تنها جایز بلکه بر همه واجب است"
را درج کرده است تا خود نیز به نوعی این نوع برخورد را مجاز بشمرد.
در واقع سوال این نیست که انتقاد از خامنه ای مجاز است یا واجب است و یا مستحب و یا مکروه و حرام. در همه این سالها همانطور که "تریبون مستضعفین" نوشته انتقاد از ولی فقیه همواره از طرف مسئولین و بخصوص اطلاعاتی های رژیم آخوندی خط قرمزی بوده که خود خامنه ای بطور تمام و کمال از آن حمایت میکرده است. ولی فقیه در هیچ زمانی انتقاد را برنتابیده و به قول "تریبون مستضعفین":
"برای کسانی که از این خط قرمز عبور کنند عواقت سیاسی و گاه امنیتی جدی در پی داشته است".
سوال اما این است که در این یکی دو سال اخیر چه اتفاقی افتاده که نزدیکان خامنه ای و کسانی که از او همواره به عنوان امام و رهبر و مراد و مرشد نام می برده اند حالا نامه های انتقاد آمیز می نویسند و در برنامه های رسانه ای اینجا و آنجا پای "آقا" را از بابت مشکلات موجود در کشور به میان می کشند؟ چه شده که حتی مصباح یزدی که زمانی خود را به پای خامنه ای انداخته و پایش را بوسیده و او را منزه از خطا میدانسته حالا ازاین گنده گویی ها می کند؟
پاسخ در یک کلام به گمان نگارنده این سطور این است که شاخ ولایت فقیه شکسته. به بیان دیگر از بعد از تظاهرات سال 88 و موضعگیریها و تهدیدها و تهمتهای خامنه ای، طلسم ولی فقیه شکسته است. آثار این طلسم شکستگی را داریم کم کم حتی در رسانه های رژیمی می بینیم. اندک اندک جمع یاران می رسند. اندک اندک کسانی که یاد گرفته بودند که همه اشکلات را به گردن اطرافیان بیندازند و "آقا" را از هر خطایی منزه جلوه بدهند به این نتیجه می رسند که اولا دیگر مردم مزخرفاتی از آن دست را در باره خامنه ای نمی پذیرند و ثانیا وقتی پای کلیت نظام در میان است و وقتی خطر سرنگونی دارد بیشتر و بیشتر می شود، خامنه ای هم دیگر شاخش شکسته و میشود یقه اش را چسبید و از او باز خواست کرد. وگرنه وقتی سیل خانمان برانداز مردم راه بیفتد همه اینها را خواهد برد. این تازه اول کار است و باید منتظر ضربه های چپ و راست بیشتری به ولی فقیه جنایتکار بود. یعنی که:
باش تا صبح دولتش بدمد/ کین هنوز از نتایج سحر است.
الف. آرامی
10 بهمن 1390