دوستان و هموطنان عزیز!
در آغاز سلام میکنم به ملت برادرمان در سوریه و قیام کنندگان شجاع و سرفراز آن. سلام بر حُمص قهرمان و خونفشان، سنگر شرف و پایداری در برابر استبداد سفاک حاکم بر سوریه.
اجازه بدهید برای تجلیل از پایداری و نبرد پرشکوه مردم سوریه، بپاخیزیم و یک دقیقه کف بزنیم.
نبرد یازده ماهه خواهران و برادران سوری ما الگوی تحسینبرانگیزی برای تمام ملتهای منطقه است. تشکیل واحدهای ارتش آزادیبخش در نقاط مختلف این کشور، گویای عزم خللناپذیر آنها برای کسب آزادی است. این نبرد درخشان، امسال را به نقطه عطفی در تاریخ معاصر خاورمیانه تبدیل میکند. زیرا جبهه دیکتاتوری و فاشیسم مذهبی را در سراسر این منطقه هدف قرار داده است.
تمام وحشت خامنهای و همدستان او از همین جاست. آنها مستقیماً در کشتار مردم بپاخاسته سوریه مشارکت دارند. این عمل ننگینی است که تمام ملت ایران از آن بیزار است. دیکتاتوری ملاها رسماً از اقدام شرمآور روسیه وچین در وتوی قطعنامه شورای امنیت برای محکومیت رژیم بشار اسد حمایت کرد و با نیروهای قدس در کشتار مردم سوریه مشارکت فعال دارد.
ازسوی مردم ومقاومت ایران، همدستی خامنهای درجنایت علیه بشریت در سوریه را محکوم می کنم و بر ضرورت اقدام عملی و سریع جامعه بینالمللی برای حفاظت از مردم بی دفاع سوریه تاکید میکنم.
ما بازهم باید بپرسیم که: اصل آر توپی کجاست؟ مسئولیت بین المللی حفاظت کجاست؟ ملل متحد کجاست؟
این صدایی است که از شهرهای سوریه تا شهر اشرف و از شهرها و زندانهای میهنم ایران، باید شنیده شود و جامعه جهانی باید به مسئولیت خود نسبت به حفاظت از قربانیان قتل عام و کشتارهای خودسرانه فاشیستها و دیکتاتورها عملکند.
به خواهران و برادران در سوریه میگوییم که ما در کنار شما هستیم. شهیدان شما شهیدان عزیز ما محسوب میشوند. در غمها و داغهای شما با تمام وجودمان شریکیم و پیروزی قطعی شما پیروزی ماست. در برابر شما در برابر حُمص و در برابر اشرف دیکتاتورها البته پاسخی جز سَبُعیت و خونریزی ندارند. ولی ما به آنها میگوییم این حُمص و اشرفند که چهره خاورمیانه را بسوی آزادی و دمکراسی تغییر میدهند.
دوستان عزیز!
امروز ۲۲ بهمن، سالروز انقلابی است که ۳۳ سال پیش، یک دیکتاتوری دیگر را سرنگون کرد. انقلابی برای آزادی که همبستگی و امید به ارمغان آورد. اما دیوی که خمینی نام داشت، رهبری انقلاب را سرقت کرد و برای حفظ قدرت خود، سرکوب و آزادیکشی در پیش گرفت.
در آن زمان ما قویاً در برابر برقراری یک استبداد مطلقه تحت نام اسلام ایستادیم. ما به قانون اساسی ارتجاعی رژیم آخوندها رأی ندادیم. ما گفتیم و هنوز هم میگوییم که مردم ایران در پی انتخاب آزادانه و برپایی حکومتی مبتنی بر آراء تمام افراد جامعهاند؛ نه ازسرگیری یک استبداد فردی. آن قانون اساسی که مردم ایران خواسته و میخواهند، بر اساس آزادی و حاکمیت مردم است و نه ولایت فقیه.
اما در آن زمان، خمینی قانون ارتجاعی خود را به مردم ایران تحمیل کرد. با اینحال، ما تلاش کردیم با شرکت در یک روند سیاسی، حکومت خمینی را به مسیر اصلاح سوق دهیم.
میلیونها نفر از مردم ایران از ملیتهای سراسر کشور، پیروان مذاهب مختلف، احزاب و گروههای سیاسی و به ویژه زنان و جوانان که از کاندیداتوری مسعود در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کردند، پشتیبان جنبش مقاومت در این مبارزه بودند.
کلاسهای درس مسعود در دانشگاه صنعتی را بسیاری به یاد دارید. درسهای فلسفی که مضمون آن معرفی حقیقت اسلام بردبار و دمکراتیک و افشای اسلام ارتجاعی خمینی بود.
در همان کلاسهای چند دههزار نفری، یک آلترناتیو فرهنگی و فکری در برابر رژیم و یک آنتی تز مؤثر در مقابل بنیادگرایی خمینی شکل گرفت. آری سنگ بنای جنبشی که بزرگترین مقاومت در برابر هیولای استبداد دینی را خلق کرد.
در نقطه مقابل، خمینی در یک فضای دمکراتیک، نابودی قدرت خود را میدید. او به کشتار تظاهرات صلحآمیز مردم تهران، دست زد، عصر اعدامهای بیشمار را آغاز کرد و انقلاب ایران را در خون و جُنون فرو برد. او با سرکوب، آغاز کرد، سپس جنگ خانمانسوز با عراق را زمینهسازی کرد و یک میلیون ایرانی را به کشتن داد. و وقتی به اجبار جام زهر آتش بس را سر کشید بلافاصله تروریسم را جایگزین آن کرد.
تروریسم آخوندی، جنگی است علیه جامعه جهانی و علیه مردم منطقه که تا همین امروز ادامه دارد. هفته پیش خامنهای اعتراف کرد که با حمایت همین رژیم بود که حزب الله لبنان ساختهشده و سرپا مانده است. از این نظر تاریخچه رژیم اثبات میکند که جنگ طلبی و تروریسم روح خبیث نظام ولایتفقیه است و هرگز قادر به جدا شدن از آن نیست.
فصل دیگری از تاریخچه این رژیم، نمایش اصلاحطلبی بود: یک چند به نام تعدیل اقتصادی، یک چند تحت عنوان اصلاحات و یک چند در همراهی ظاهری با قیام مردم ایران. اما اصلاحطلبان دروغین، هیچگاه از تأیید قانون اساسی ولایتفقیه، حمایت از برنامه اتمی آن و دفاع از حفظ نظام کوتاهی نکردند.
وقتی که اصلاح طلبی قلابی شکست خورد، خامنهای برای خطبستن در برابر مقاومت و خیزش مردم، پروژه فوق ارتجاعی اصولگرایی را ابداع کرد. سپس احمدینژاد را به سردمداری این طرح گماشت.
پروژه «اصولگرایی» که میخواست با ماجراجوییهای بینالمللی و با پخش پول میان پاسداران و بسیجیها، راهی برای خروج از بنبست پیدا کند، حالا شکست خورده است.
بله! اصلاحطلبی قلابی شکست خورد و اصولگرایی فاشیستی در گل فرو رفت. اما آنچه سربلندتر از همیشه، پیروز و پیشتاز، قد برافراشته است، جایگزین دمکراتیک رژیم آخوندی است.
حالا به بیلان این رژیم نگاه کنید:
از یکطرف، اعدام ۱۲۰ هزار مخالف سیاسی، از جمله قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷، سرکوب فاجعهبار زنان و ملیتهای ستمزده و پیروان مذاهب مختلف.
و از طرف دیگر، از بین بردن بخش اعظم طبقه متوسط، اضمحلال بخش خصوصی، سقوط دستکم ۴۰ میلیون نفر به زیر خط فقر، همچنین بیکاری ۳۵ درصدی، تورم ۴۰ درصدی و سقوط پول رسمی کشور. با اینهمه، اکنون بودجه نظامی خود را ۱۲۷درصد افزایش دادهاند.
بیلان رژیم آخوندها از هر جهت بیلان شکست و بن بست است. اما بزرگترین شکست آن ناتوانی در انهدام مقاومت ایران است.
بله؛ راهحلی که آینده را میسازد، از آتش قتلعامها و توطئههای هولناک گذرکرده و حالا سرمایه مردم ایران برای آزادی است.
به همین دلیل است که اشرف برای مردم ایران، برای مردم خاورمیانه و در جبهه مقابل برای رژیم ولایت فقیه، اهمیت فوقالعاده دارد. زیرا نَماد و الهام بخش آزادی است. زیرا در تیرهترین و بغرنجترین اوضاع، پرچم تغییر دمکراتیک در ایران را در اهتزاز نگهداشته است.
دوستان عزیز!
مرور تاریخچه سه دهه گذشته، چهار اشتباه اساسی غرب را برجسته میکند:
نخست، درک اشتباه از تروریسم رژیم که آن را نشانه قدرت آخوندها تلقی میکرد.
دوم، بی اطلاعی از شدت تنفر مردم ایران نسبت به آخوندهای حاکم که در دهها قیام بزرگ دراین مدت فوران کرده است.
سوم، نشناختن ضعف ماهوی رژیم و نیاز آن به بمب اتمی برای فرار از سرنگونی، به نحوی که دولتهای غرب برای سالهای متمادی با بستههای تشویقی میخواستند خطر اتمی رژیم را برطرف کنند.
و چهارم، جستجوی بیهوده برای یافتن یک جناح میانهرو، در میان آخوندهایی که بدون ولایت فقیه و سرکوب و تروریسم و برنامه اتمی، فرومیریزند.
حال سئوال مهم، ایناست که سرچشمه این اشتباهات فاحش چیست ؟ و چرا دولتهای غرب در این اشتباه، درجا زدند. و باور نکردند که تحلیل آنها، نگاه آنها و عملکرد آنها، غلط است؟
پاسخ، ایناست که آنها در مورد مسأله اصلی تحولات ایران، یعنی راه حل، مسیر خطایی را پیمودهاند. به نحوی که حتی به سود رژیم آخوندی در سرکوب مقاومت مردم ایران مشارکت کردند. چگونه؟
با بمباران اشرف در سال ۸۲(۲۰۰۳)، با حمله به دفاتر شورای ملی مقاومت در فرانسه، با واگذاری حفاظت اشرف به دولت عراق و با نامگذاری غیرقانونی مجاهدین در لیست گروههای تروریستی.
این در حالیاست که دینامیزم تحولات سه دهه گذشته، کشاکش بر سر راهحل بوده و هست. این درحالیست که هیچ چیز به اندازه زدن و بستن این مقاومت، راه فاشیسم مذهبی را باز نکرده و نمیکند.
بنابراین ، تاریخچه سه دهه گذشته، به دولتهای غرب گوشزد میکند که: مهار تروریسم رژیم، یک راه دارد و آن، راهگشایی برای همین راهحل، یعنی مقاومت ایران است.
سد کردن نفوذ و سلطه جویی این رژیم در کشورهای منطقه، از طریق همین راه حل میسر است. و جلوگیری از دستیابی این رژیم به بمب اتمی ،یک راه دارد و آن، محترم شمردن اراده مردم ایران برای سرنگونی حکومت ولایت فقیه است.
بنابراین، بگذارید تأکید کنم که در ۱۵ سال گذشته، نگهداری غیرقانونی و ناموجه نام مجاهدین در لیست گروههای تروریستی وزارت خارجه آمریکا، یک خطای اساسی بود؛ اما ادامه آن در شرائط کنونی، صدبار بیشتر خطاست. تحویل حفاظت ساکنان اشرف به دولت عراق، خطای بزرگی بود؛ اما امروز نایستادن در برابر فشارهای خامنهای برای ازبینبردن ساکنان اشرف، صدها بار خطرناکتر است.
دوستان عزیز!
همه میدانند که مقاومت ایران و ساکنان اشرف، بیشترین انعطافها را برای پیشبرد یک راهحل مسالمتآمیز، از خود نشان دادهاند: آنها علاوه بر چشمپوشی از حق اقامت ۲۵ ساله خود در عراق و علاوه بر چشمپوشی از شهری که با دستان خودشان ساختهاند، از بسیاری حقوق دیگر خود نیز گذشتهاند.
اما خواست اکید آنها تضمین اطمینانهای حداقل در کمپ جدید است که براساس آن، هم امنیت و هم شرافت مجاهدان آزادی، به ویژه زنان، رعایت شود:
ایستگاه پلیس در محدوده داخلی کمپ مستقر نشود، حیطه اختصاصی و حق مالکیت ساکنان اشرف، محترم شمرده شود و حق آزادی تردد آنها برسمیت شناخته شود و یا اینکه، دستکم، فضای کافی در اختیار آنها قرار گیرد. تا خود، شرائط را در حداقلها به شکل مناسب، آماده کنند.
با اینحال، ۴۰۰ تن از ساکنان اشرف به درخواست من پذیرفتند که به منظور نشاندادن حسن نیت خود، با خودروها و اموال منقولشان به لیبرتی منتقل شوند؛ اما تاکید کردند که تا تضمین حداقلها کس دیگری به لیبرتی نخواهد رفت.
میدانید که ملل متحد و دولت عراق، روز چهارم دیماه یادداشت تفاهم خود برای انتقال ساکنان اشرف را بدون اطلاع و مشارکت نمایندگان اشرف امضا کردند.
در یازدهم بهمن، نماینده ویژه دبیرکل، آماده بودن لیبرتی را برای انتقال اعلام کرد. اما معلوم شد که نه کمیساریای عالی پناهندگان و نه سازمان بهداشت جهانی، این کمپ را از نظر استانداردهای حقوقبشری و انساندوستانه تأیید نکردهاند.
وانگهی، تنها یک هفتم کمپ جدید آماده است و نه تمام آن.
همزمان دولت عراق، پیدرپی یادداشت تفاهم را نقض کرده و درصدد تبدیل لیبرتی به یک زندان است. درحقیقت، آنها میخواهند یک جابهجایی اجباری را به ساکنان اشرف تحمیل کنند.
این در حالیست که کمیساریای عالی پناهندگان، روز ۱۲ بهمن اعلام کرد که دولت عراق در پنج ماه گذشته با مخالفت با شروع کار بازتأیید موقعیت پناهندگی افراد در اشرف، این پروسه را به تاخیر انداخته است
راستی چرا پیشنهاد و درخواست ۲۳ تن از مقامهای عالیرتبه پیشین ایالات متحده آمریکا برای سفر به عراق و حضور در کمپ لیبرتی جهت نظارت بر اولین مرحله جابجایی ساکنان اشرف تاکنون بیپاسخ مانده است؟
کما اینکه ضروری است به بیانیه کانون وکلای انگلستان و ولز، دربرگیرنده ۱۴۰ هزار وکیل، توجه شود که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را فراخوانده است که بر خواستهاش مبنی بر داوطلبانه بودن هرگونه جابجایی و ضرورت آزادی تردد در کمپ جدید ایستادگی کند.
بگذارید یک بار دیگر تاکید کنم که هر کس حقیقتاً خواستار جلوگیری از شکست راه حل مسالمت آمیز و جلوگیری از کشتار مجدد است، باید از تضمینهای حداقل دفاع کند. این مسئولیت ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات متحده است.
بنابراین، هر کس میخواهد با تهدید مبرم این رژیم در تمام جهان مقابله کند، لاجرم باید در کنار ساکنان اشرف بایستد. زیرا که اشرف، نه مشکل و مسأله، بلکه راهحل است. زیرا که این مقاوت، کلید مسأله ایران است.
دوستان و هموطنان عزیز!
در روز ۲۲ بهمن ۳۳ سال پیش، مردم ایران قدرت عظیم خود را تجربه کردند؛ وقتی که یک دیکتاتوری تا دندان مسلح را به زیر کشیدند.
بیتردید بازهم این قدرت عظیم، خود را نشان خواهد داد. اما اینبار، نه فقط برای درهمشکستن یک فاشیسم مذهبی، بلکه همچنین برای بنای یک جامعه آزاد و دمکراتیک. این چشماندازی است که کهکشانی از شهیدان، آن را تضمین کرده است: از اشرف و موسی و شهیدان عاشورای مجاهدین در ۱۹ بهمن ۶۰ تا فروغ اشرف در ۱۹ فروردین ۹۰.
حاصل رنجهای طولانی و خونهای بسیار که در این مدت نثار شد، اشتراک نظر اکثریت مردم ایران برای برپایی یک جمهوری کثرتگرا بر پایه جدایی دین و دولت و برابری زن و مرد احترام به آزادیهای فردی و یک ایران غیر اتمی و بدون اعدام است؛ ایرانی که تضمین صلح ودوستی درمنطقه خواهد بود. ایناست افق تابناکی که در برابر ماست.
نه دیکتاتوری بشار اسد در سوریه، نه دیکتاتوری خامنهای در ایران، دیگر نخواهد پایید.این اراده خلقهای ماست و پیروز خواهد شد.
از همه شما متشکرم.