کنفرانس در نیویورک سه دهه پس از انقلاب ایران

  شنبه 22 بهمن به مناسبت 33 مین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران هموطنانمان در نیویورک با یاد انقلاب ربوده شده ایران، برای حفاظت از مجاهدان اشرف، سمبل های مقاومت و شرف ملی و میهنی مردم ایران گرد هم آمدند.

شخصیت های برجسته آمریکایی در این گردهمایی  شرکت کردند و با آرزوی آزادی هر چه سریعتر مردم ایران سخنرانی کردند.

ژنرال شلتون:

خانمها و آقایان عصر شما بخیر و متشکرم آقای نماینده بخاطر کلمات محبت آمیز شما. براستی مفتخرم که امروز در کنار شما باشم. همچنین مایه افتخار است که در میان چنین گروه برجسته ای از سخنران و همکارانم باشم.و به ساکنان کمپ اشرف که امروز تصویر ما را تماشا میکنند میگویم «مالکی خداحافظ». همچنین درودهای خودم را نثار رهبر بزرگ شما پرزیدنت رجوی میکنم.شما میدانید که من در طول سی و هشت سال خدمت در نیروهای مسلح آمریکا تمام مدت برای آنچه درست است جنگیده ام،  در برخی موارد وقتی احتمال پیروزی کمتر بود،  برخی موارد وقتی تعداد ما کمتر بود. اما همیشه میدانستم که برای آنچه درست است مبارزه میکنم. و در طول تمام این مدت ارتش آمریکا هیچوقت شکست نخورد مگر در موارد معدودی بخاطر پروسه سیاسی. و ما نیز امروز خود را در این موقعیت می یابیم.سازمان مجاهدین خلق و خانم رئیس جمهور منتخب یک برنامه ده ماده ای دارند که مثل همان  چیزی است که در کشورهای غربی هست و سازمان مجاهدین هم حاضر است برای آن بجنگد تا تک تک مردان،  زنان و کودکان ایران بتوانند در پرتو چنین برنامه ای در یک ایران دموکراتیک و آزاد زندگی کنند. اما من با خجالت‌زدگی امروز میگویم که دولت اوباما، پرزیدنت اوباما و وزیر کلینتون،  تصمیم گرفته اند که در طرف اشتباه قضیه قرار بگیرند. حتی در زمانیکه رژیم ملایان در ایران حق حاکمیت آمریکا را با توسعه برنامه موشکی خود و موشکهایی که برای مثال میتوانند حتی به این هتل هم برسند تهدید میکند.این رژیم سعی کرد زیر چشم وزارت خارجه در واشینگتن دی.سی بمب منفجر کند و بعد مجاهدین را مقصر آن جا بزند. کمی تناقض آمیز بود که بعد وزارت خارجه از مجاهدین دفاع کرد و گفت نه این رژیم ایران بود که به این کار مبادرت کرد. رژیم ایران در همین لحظه ای که ما اینجا هستیم تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است،  یعنی استراتژیکترین گذرگاه در جهان امروز. رژیم ایران ناوبرهای آمریکایی در خلیج فارس را تهدید کرده است. این رژیم همچنان به تلاشهای خود برای دستیابی به تسلیحات اتمی ادامه میدهد و این امر از نظر باقی کشورهای جهان پنهان نمانده است. فکر میکنم همه در رابطه با آن بطور روشنی صحبت کرده اند. و رژیم ایران تنها حامی مهم بشار اسد قاتل در سوریه است.و فکر میکنم وزارت خارجه باید توجه داشته باشد که رژیم ایران در راستای تلاش برای دستیابی به قابلیتهای موشکی قصد دارد موشکهایی را بسازد که برد آنها به مقر آنهم خواهد رسید. و در عین حال رژیم ایران بزرگترین صادرکننده تروریسم در جهان است. بله ما به کشورهای دیگر جهان پیوسته ایم تا تحریمهای اقتصادی و تحریم نفتی علیه رژیم ایران وضع کنیم اما با اینحال به نظر من این علامت ضعیفی در برابر رژیمی است که در تمام دوران این دولت همکاری نکرده و در عین حال عملیات بسیار مهمی را علیه منافع آمریکا در سراسر جهان پیش برده است. این مایه خوشنودی نیست که خودم و کشورم را در طرف اشتباه ببینم. لازم نیست که دانشمند موشکی باشید که ببینید رئیس جمهور اوباما و وزیر کلینتون بوضوح امروز در طرف اشتباهی ایستاده اند.همانطور که قاضی موکیزی گفت،  دادگاه استیناف آمریکا ناحیه کلمبیا به وزارت خارجه دستور داد تا شواهد خود مبنی بر اینکه چرا حق دفاع مجاهدین نقض شده است را ارائه دهد.  پاسخی که ما دیده ایم چه بوده است؟ هیچ چیز،  چرا؟ چون هیچ شواهدی برای ارائه دادن وجود ندارد. کنگره آمریکا قطعنامه ای را به وزیر کلینتون فرستاد تا وی را تشویق کند که نام سازمان مجاهدین خلق را از فهرست تروریستی حذف کند. پاسخی که گرفتیم چه بود؟ سکوت مطلق.بیش از یک سال است که من و همکارانم علناً حمایت خود را برای انجام آنچه درست است یعنی لغو نامگذاری سازمان مجاهدین خلق نشان داده ایم. پاسخی که ما گرفته ایم چه بوده است؟ یک نقل قول بسیار بوروکراتیک که «ما در حال بررسی هستیم». آیا خوب نبود که آنها حقایق و شواهد را رو میکردند تا همه ما آنها را بررسی کنیم بجای اینکه با دولتی کار کنیم که گویی پشت فرمان خوابش برده است؟ ما نیازمند رهبری واقعی در این رابطه و این موضوعات هستیم تا آمریکا کار صحیح را انجام بدهد و فوراً لیستگذاری مجاهدین را لغو کند.من در رابطه با موضوع لغو لیستگذاری صحبت کردم چون فکر میکنم نکته کلیدی برای نقش رهبری آمریکا در سازمان ملل متحد است تا اطمینان حاصل شود که سازمان ملل متحد را به سمت انجام کار صحیح در قبال ساکنان اشرف هم سوق دهیم. ساکنان اشرف در حال حاضر با دولت مالکی روبرو هستند که توسط رژیم ایران کنترل میشود و ما میخواهیم مطمئن شویم که او کار صحیح را انجام خواهد داد. توافقنامه سازمان ملل متحد که ساکنان اشرف آن را قبول کردند باید طبق قانون اجرا شود. تعهدی که ما نسبت به سازمان مجاهدین ابراز کردیم مبنی بر اینکه نقش فعالی را ایفا خواهیم کرد که سفیر کوبلر روح این توافقنامه را اجرا کند نیز در این موضوع کلیدی است. این کار مستلزم این است که آمریکا فشار آورد و برای انجام کار صحیح درگیر شود تا مطمئن شویم که سفیر کوبلر میفهمد که ما شریک یک توافقنامه تضعیف شده نخواهیم بود.من شخصاً فکر میکنم که تعلل،  سکوت و بی عملی وزارت خارجه در این پرونده غیرقابل فهم است. مهمتر اینکه چنین رویکردی چه پیامی را به رژیم تهران و دولت تحت نفوذ آن یعنی دولت مالکی خواهد فرستاد که دو بار از این نامگذاری سوء استفاده کرده تا حملات غیرقابل توجیهی را علیه ساکنان روا دارد؟ طنز تلخ این است که وزیر کلینتون میتواند این موضوع را یک شبه تصحیح کند و از طریق یک امضا میتواند کار صحیح را انجام دهد.ما در نبرد تمدید ضرب الاجل در کمپ اشرف پیروز شدیم به دلیل کارزار مشترک در آمریکا و متحدین خود در اروپا و همچنین به یمن رهبری عالی پرزیدنت رجوی که این توافق را طوری تنظیم کرد که ساکنان اشرف بتوانند آن را اجرا کنند و در عین حال موجبات یک راه حل مسالمت آمیز را برای این موضوع فراهم کند.فکر میکنم امروز ما هنوز باید در قبال این موضوعات با رژیم ایران،  با دولت عراق و در کمپ اشرف درگیر باشیم. و پیروزی در جنگ با شناخت دشمن و رژیمی که نامش باید در صدر لیست دشمنان دولت اوباما و نظامهای تروریستی باشد محقق خواهد شد و آن دشمن یعنی رژیم آخوندها در ایران.وقت آن رسیده که این دولت علناً و رسما اعلام کند که رژیم ایران دشمن ایالات متحده است و رفتاری در خور با آن خواهد شد. در داخل ایران ملایان بسیار نگران این خواهند بود که چنین رفتاری چه تأثیری بر روی بقای حکومت آنها خواهد داشت. و آنها بخصوص واهمه دارند چون به جمعیت جوان و ناراضی ایران نظر دارند که میلیونها تن از آنان در سال2009 به خیابانها سرازیر شدند و خواستار تغییر رژیم شدند.  همچنین وقتی مردم ایران آزادی را فریاد میکنند، میدانند که سازمان مجاهدین صدای اپوزیسیون است. و با حفظ نام سازمان مجاهدین خلق در لیست،  وزارت خارجه این صدای مقاومت دموکراتیک ایران را در زمانیکه بیشترین نیاز به آن وجود دار،د خاموش میکند.نباید شک کرد که حفظ نام مجاهدین در لیست یک نگرانی انساندوستانه را هم ناشی میشود. چون توجیهی را هم بدست رژیم ایران و و هم در اختیار دولت عراق قرار داده که حملات خود را پیش ببرند و همچنین این لیست گذاری بشدت گزینه های آمریکا برای یافتن یک راه حل دراز مدت برای کمپ اشرف را محدود ساخته است. ما باید فوراً نامگذاری را لغو کنیم چون این امر امکان بزرگی را در اختیار مجاهدین قرار خواهد داد. و ما باید البته مطمئن شویم که مالکی تعهدات خود را در قبال جابجایی ساکنان اشرف محترم خواهد شمرد،  نه تنها با انتقال آنان به لیبرتی بعنوان یک شرط بسیار موقت،  بلکه همچنین با اجرا کردن شرایط توافق صورت گرفته.سفیر کوبلر و سازمان ملل متحد این مسئولیت جامع را دارند که اطمینان حاصل کنند که این نتایج بدست آید. اما آمریکا باید یک نقش رهبری کننده قوی را در این رابطه ایفا کند تا اطمینان یابد که استانداردهای مطروحه در توافق اجرا خواهند شد. در رابطه با مالکی روشن است که رفتار رژیم ایران که دولت او را کنترل میکند در بسیاری موارد بسیار مؤثرتر از رفتار آمریکا بوده است. و آنها به این رفتار ادامه میدهند. اما در عین حال ما در آمریکا میلیونها دلار را همچنان به عراق سرازیر میکنیم. برای من درک این موضوع سخت است که هنوز از دیپلوماسی قاطع در برابر دولت مالکی استفاده نکرده ایم. این یک حکومت استبدادی است. مهمتر از همه،  من امیدوارم که رئیس جمهور اوباما و وزیر کلینتون به یاد داشته باشند که آمریکا به سازمان مجاهدین خلق تعهد داد و این تعهد با تحویل کمپ اشرف و منطقه ای که آن در آنجا است به دولت عراق پایان نیافت. و این تعهد همچنین با ورود سازمان ملل متحد به مبارزه ساکنان اشرف پایان نپذیرفت. ما هنوز این مسئولیت را داریم که به تعهد خود پایبند باشیم. تعهد ما عامل اتحاد ما است. بنابراین ما نمیتوانیم توقف کنیم و نمیتوانیم راحت بنشینیم تا زمانیکه این موضوع حل شود. بسیار از شما متشکرم.

 لوئیس فری:

از شما متشکرم. با تشکر.بعد از ظهر شما بخیر خانمها و آقایان. پاتریک از مقدمه شما بسیار متشکرم. و همکاران من همانطور که شنیدید همکاران دیرین من و بسیاری از آنها دوستان خوب من هستند. فکر کنم با همه شما بطور مستقیم یا غیرمستقیم در طول سالیان کار کرده ام و مایه افتخار من است که امروز عصر در میان شما باشم و به شهر نیویورک خوش آمدید.همانطور که شهردار جولیانی اشاره کرد، در مورد بحث مماشات من به همان نتیجه ای میرسم که آقای شهردار، شما به آن دست یافتیداجازه بدهید در رابطه با این پیشینه توضیح دهم. تاریخچه در این زمینه بسیار خجالت آور و آزاردهنده است. همانطور که شما میدانید اما لازم است که خیلی سریع آن را مجدداً مرور کرد در سال 1997 دولت دموکراتها در آمریکا تصمیم گرفت که نام سازمان مجاهدین خلق را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار دهد. شاهدانی ازجمله خود من که در آن زمان رئیس اف.بی.آی بودم وجود دارند که میدانند این کار با نیت سیاسی انجام میگرفت و نه به خاطر اینکه این گروه فعالیت تروریستی داشته یا تمایلات تروریستی علیه ایالات متحده دارد. نام آن در لیست قرار گرفت تا گفتگو با رژیم ملایان تسهیل شود.دولت بعدی هم که یک دولت جمهوریخواه بود گرفتار همین تله شد. به گفته شاهدان (من در آنجا نبودم)، به دولت این پیام داده شده بود که اگر همچنان سازمان را در لیست حفظ کنیم بمبهای کنار جاده ای که موجب کشتار سربازان جوان آمریکایی میشد دیگر در عراق منفجر نخواهد شد. بنابراین ما نام آنها را در لیست حفظ کردیم و میدانید چه شد؟ تلاش برای گفتگو ادامه پیدا کرد، برنامه تسلیحات اتمی، بمبهای کنار جاده ای بیشتر، بمبهای پیچیده تر و ادامه کشتار آمریکاییها نه تنها در عراق، بلکه در جاهای دیگر. بنابراین سیاست مماشات، خانمها و آقایان، کارساز نیست.اما متأسفانه ما هنوز با این سیاست فاسد در قبال ایران مواجهیم. بنظر میرسد که هنوز در وزارت خارجه چند فرد ابله وجود دارد که هنوز دچار این توهم می باشند که اگر ما رژیم را زیادی اذیت نکنیم میتـوانیم نوعی گفتگو را با آن برقرار کنم. ما میدانیم که این مزخرف و مضحک و نامعقول است که حتی چنین استدلالی را مطرح نمود. این تنها دلیل طرح چنین چیزی میتواند باشد.شما میدانید که وینستون چرچیل زمانی گفت که میتوان روی آمریکاییها زمانی حساب کرد کار صحیح را انجام دهند که تمام گزینه های دیگر را آزمایش کرده باشند. خب این دولت و دولتهای قبل از آن تمام گزینه های ممکن و معقول را آزمایش کرده اند. هیچ دلیل دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. بنابراین، ما امروز از وزارت خارجه خود و رئیس جمهور خود این درخواست را داریم. اگر شما رئیس جمهور آمریکا بودید آیا دوست داشتید یک مدیر سابق اف.بی.آی روبروی محل زندگی تان تظاهرات کند؟ ببینید شاید ما اکنون شهروند عادی باشیم اما 21 تن از برجسته ترین (بدون محاسبه خودم) متخصصین تروریسم در جهان میگویند که ما این موضوع را بررسی و مطالعه کرده ایم و با خانم رجوی دیدار کرده ایم و اینها یک سازمان تروریستی نیستند.از شما بخاطر رهبری تان، همه شما که سخت تلاش کرده اید و دوستان و خویشاوندانتان کشته شده اند و در برخی موارد مجروح شدند تشکر میکنم. شما از سراسر کشور به اینجا آمده اید. با تشکر از شجاعتی که دارید و رهبری که انجام داده اید و ما میدانیم که دوستانمان امروز صدای ما را میشنوند. پس متشکریم. و همانطور که چرچیل گفت هرگز تسلیم نشوید. و ما هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نخواهیم شد.اجازه بدهید در انتها به چند نکته کوتاه اشاره کنم. یکی مربوط به این مقاله مزخرف است، که آقای شهردار هم به آن اشاره کرد. منابع مجهول الهویه ای که ضمناً گفته نشده که مقامات فعلی هستند یا خیر. کسی اصلاً نمیداند چه کسی این حرفها را زده است. این همان تبلیغاتی است که از طرف رژیم ایران و سپاه پاسداران پخش میشود و سر و ته ندارد.مضافاً بر اینکه ما هر هفته با ارشدترین سیاستگذاران آمریکایی در وزارت خارجه تماس داریم و برخی از همکاران من به آن اشاره خواهند کرد. هیچکس حتی کوچکترین اشاره ای به این موضوع تا بحال نکرده است. این دعاوی هیچگونه پایه و اساسی ندارد. مزخرف است. ما خیلی دوست داریم که با گزارشگر و منابع او اگر میتوانستیم مصاحبه میکردیم. اما بی ربط است. هیچ ربطی به سه موضوع اصلی بحث امروز ما ندارد.یکی موضوع انساندوستانه است که باید از سومین جنایت علیه ساکنان کمپ اشرف جلوگیری شود. و حمایت از رهایی و آزادی ایران و حصول اطمینان از تعهد آمریکا به تضمین حفاظت که شما در اینباره از سخنرانان شنیدید. این یک قول اتفاقی از طرف یک افسر ساده نبود که مثلاً دلش برای ساکنان کمپ اشرف سوخته باشد. بلکه یک قول کتبی از طرف ایالات متحده آمریکا در قبال حفاظت از مردان و زنانی به ازاء برآورده شدن برخی شرایط است که این شرایط پذیرفته شد.به عنوان شاهد ما خیلی سرسخت خواهیم بود که اگر آمریکا این مسئولیت را بخواهد به گردن سازمان ملل بیندازد، ما اجازه نمیدهیم چنین اتفاقی بیفتد.همانطور که شنیدید ما همین فردا با تقبل هزینه ها میتوانیم در کمپ اشرف باشیم و ترتیبات حمل و نقل را هم خودمان مهیا میکنیم. ما میتوانیم به کمپ لیبرتی هم برویم. ظرف چند ثانیه خواهیم فهمید که این یک زندان یا یک کمپ است. ما خوشحال میشویم که این کار را انجام دهیم. رژیم مالکی در عراق رژیمی است که وقتی اعضای ارشد کنگره ایالات متحده آمریکا خواستار اجازه بازدید از کمپ اشرف شدند این رژیم گفت نه نه اصلاً شما نمیتوانید از آنجا بازدید کنید.در دو حمله ای که علیه کمپ اشرف صورت گرفت 47 تن کشته و صدها تن مجروح شدند، در سال 2009 و 2010، ببخشید سال 2011. در زمانی این حمله ها صورت گرفت که وزیر دفاع آمریکا در حال ملاقات با نخست وزیر عراق بود.البته این کار ساده ای نیست، اما ما باید فشار بیاوریم به هرکسی که دست اندرکار این موضوع است.پاتریک کندی هم در این باره صحبت کرده است. شما دوستان زیادی در کنگره دارید. طبق شمارش من بیش از یکصد سناتور و رهبران ارشد دموکرات و جمهوریخواه از شما حمایت می کنند. شما طیف گسترده ای از افراد را متحد کرده اید. کنگره باید قطعنامه ای را تصویب کند مبنی بر اینکه نخست وزیر عراق نمیتواند یک دلار دیگر آمریکایی خرج کند تا زمانیکه وضعیت و حفاظت اشرف حل شود.ما همچنان شاهد خواهیم بود. ما همچنان شهادت خواهیم داد. مقاله مینویسیم، در تلویزیون مصاحبه میکنیم و همه تلاشمان را برای شنیده شدن انجام خواهیم داد. و شما در رسیدن صدای ما به دیگران بسیار اهمیت دارید. و در نهایت ما شاهد پیشرفت بوده ایم.. اما اول باید این نامگذاری را لغو کرد.ما شاهد پیشرفت هستیم. ما فعالیتهای خود را افزایش خواهیم داد و بسیار امیدوارم که به مقصد خواهیم رسید. 

ژنرال جورج کیسی

متشکرم. از شما بسیار متشکرم. من یک عضو جدید در این جمع هستم اما در حقیقت روی موضوع کمپ اشرف از سال 2004 کار کرده ام. وقتی من در ژوئیه 2004 به عراق رسیدم همان ماهی بود که سازمان مجاهدین خلق موقعیت حفاظت شده خود را دریافت کرد و ما سخت تلاش کردیم که به این تعهد پایبند بمانیم. ساکنان کمپ اشرف حتماً ژنرال میلر، ژنرال براندنبورگ و ژنرال گاردنر را به یاد دارند که بطور هفتگی با ساکنان کمپ اشرف مکاتبه داشتند و هر هفته به من گزارش میدادند تا مسئولیتهای خودمان را اجرا کنیم.از آنجا که من عضو نسبتاً جدیدی هستم میخواهم بر روی آنچه پاتریک گفت متمرکز شوم و آن این است که چرا اینقدر مهم است که یک اپوزیسیون دموکراتیک در برابر بزرگترین حکومت حامی تروریسم در جهان وجود داشته باشد. و این حکومت نباید اجازه داشته باشد که از تروریسم حمایت کند و درعین حال بخشی از جامعه بین المللی باشد. این رژیم بدون عمل یک اپوزیسیون فعال دموکراتیک تغییر نخواهد یافت.حال من میخواهم امروز با شما در اینباره صحبت کنم که رژیم ایران چگونه از نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی خود در عراق استفاده نمود تا وضعیت را بطور قابل توجهی بی ثبات کند و اولاً خشونتی که موجب ویرانی کشور در سال 2006 شد را طولانی کند و همچنین منجر به کشته شدن صدها سرباز آمریکایی و هزاران شهروند عراقی شد. این رژیم هیچگاه نمیتواند یک عضو مفید جامعه بین المللی باشد.جهت اطلاع من باید به شما بگویم که اسم من در میان بیست و شش آمریکایی در لیستی در تهران است که برای سفر به آنجا ممنوع هستند. بنابراین من هم تجربه لیست گذاری دارم اما لیستی نیست که بخواهم از آن حذف شوم! حداقل تا وقتی که این رژیم در حاکمیت است.اجازه بدهید چند دقیقه ای با شما در رابطه با اینکه رژیم ایران چگونه تقریباً نقش بسیار منفی را دربرابر ما در عراق ایفا نمود صحبت کنم. ما تمام مدت بر این باور بودیم که مأموریت آنها ایجاد یک دولت حامی رژیمشان، در عراق بود. آنها تلاش بسیاری را در این راستا کردند. در عین حال آنها تلاش میکردند که ما موفق نشویم و سعی داشتند که امکان تحقق اهداف آمریکا در راستای برقراری یک کشور صلح آمیز و دموکراتیک را ندهند و معمولاً همانطور که حدس میزنید این دو هدف در تضاد با یکدیگر بودند.در روزهای اول حضور ما در عراق، دخالت سیاسی (رژیم ایران) بسیار ملموس بود. آنچه برای ما در روزهای آغازین روشن نشده بود دخالت نظامی بود. ما اولین دخالت رژیم ایران را 35 روز بعد از ورود من به آنجا دیدیم. و برخی از شما اوائل اوت 2004 را به یاد دارید که نبرد عمده ای در نجف روی داد. گشتهای پلیس؟با گذشت زمان در سال 2005 ما روندی را اجرا میکردیم که از طرف شورای امنیت آمریکا به ما ابلاغ شده بود. قرار بود در ژانویه 2005 انتخاباتی برای یک پارلمان انتقالی جهت تصویب قانون اساسی تشکیل شود. قرار بود نظرسنجی در اینباره در اکتبر باشد. و بعد مردم عراق طی یک انتخابات دیگر دولت خود را بر اساس آن قانون اساسی انتخاب کنند. بنابراین راه به یک دولت منتخب قانونی می انجامید که کشور را به جلو ببرد.ما دخالت فزاینده رژیم ایران در پروسه انتخاباتی را دیدیم. آنها مقادیر بسیار زیادی پول به احزاب سیاسی، بهمراه کمک های باصطلاح انساندوستانه برای کسب حمایت سیاسی خرج میکردند. اما تابستان 2005 بود که ما به حمایت فزاینده نظامی آن نیز برخوردیم.. در آن نقطه بود که ما با افزایش شبه نظامی شیعه رژیم ایران و همچنین بمبهای کنار جاده ای مواجه شدیم که در مورد آن الان صحبت شد. بنابراین تلاش قابل توجهی را شروع کردیم که ببینیم مأموران رژیم ایران در کجای عراق حضور دارند.اینکه بگوییم دخالتهای سیاسی و اقتصادی وجود دارد با این فرق دارد که بگوییم فلان مأمور در این زمان در این مکان و در این طبقه ساختمان و غیره حضور دارد تا بتوان به او حمله کرد. بنابراین ما یک پروسه قابل توجه جمع آوری اطلاعات را آغاز کردیم که به ما فرصت دهد تحرکات رژیم ایران را زیر نظر قرار دهیم.اجازه بدهید دقایقی هم در رابطه با بمبهای کنار جاده ای صحبت کنم. به نام ای.اف.پی، نمیخواهم زیاد تخصصی بحث کنم، اما این بمب باید با استفاده از ابزار ماشینی ساخته شوند و این تکنولوژی در عراق موجود نبود. تنها مکانی که میتوانست منبع این ابزار شود ایران بود. این مواد انفجاری طوری طراحی میشوند که ذره های مس را با چنان شدتی پرتاب میکند که میتواند حتی در بدنه تانک نفوذ کند. و این مشکل قابل توجهی را برای سربازان ما و سربازان عراقی ایجاد میکرد، چون بهترین حفاظتی که در برابر این بمبها داشتند تنها زرهیهایشان بود. تقریباً دو ماه بعد از اینکه ما شاهد افزایش این بمبها بودیم مقادیری از ذخایر آن را در داخل شهر پیدا کردیم. آنجا مملو از این بمبها بود و روشن بود که در ایران ساخته شده اند. ما شماری از موشکها را نیز کشف کردیم که بوضوح نشانه های ایرانی روی آنها حک شده بود و در طول پائیز و زمستان 2005 این نوع ابزار و تجهیزات را مستمراً کشف میکردیم.هادی عامری رهبر شبه نظامیانی بود که وابسته به حزبی بودند که اکنون مجلس اعلای اسلامی است. طبق برآوردهای ما تیپ بدر یک گروه شبه نظامی فعال بود و حملاتی را عمدتاً علیه غیرنظامیان سنی اجرا میکرد.بعد از انتخابات سال 2005، من خواستار تشکیل جلسه ای با آنها شدم چون میخواستم ببینم که آیا دلیلی وجود دارد که ما با سپاه بدر کار کنیم یا خیر. در طول این ملاقات او مستقیماً در مقابل من نشسته بود و من سؤال را با او مطرح کردم. من درست در چشمان او نگاه کردم و پرسیدم آقای عامری آیا شما از طرف رژیم ایران پشتیبانی میشوید؟ او لحظه ای مکث کرد و با این حالت گفت: «نه»!! و این به من نشان داد که دروغ میگفت و نباید با او هیچ کاری داشته باشم و اینکه او توانست به کاخ سفید راه یابد برای من غیرقابل باور است.عامل دیگر در سال 2006 که میخواهم کوتاه به آن اشاره کنم این بود که مالکی که آن زمان تازه نخست وزیر شده بود را توجیه کردیم و به او نشان دادیم که رژیم ایران در عراق مشغول چه کارهایی هستند. وقتی جلسه توجیهی تمام شد او به من نگاه کرد و گفت آنها در کشور من مرتکب تروریسم میشوند؟ و من پاسخ دادم بله آقای نخست وزیر همینطور است و باید متوقف شود.ما همچنین شورای ریاست جمهوری را نیز توجیه کردیم و آنها نیز همین واکنش را داشتند. اما جواب این بود که اراده سیاسی از طرف عراق وجود نداشت که رژیم ایران را وادار به توقف چنین دخالتهایی کند. تمام فعالیتهای اطلاعاتی ما درست قبل از کریسمس 2006 به نتیجه رسید. ما مشغول ردیابی برخی از مزدوران در بغداد بودیم و شش نفر از آنها را در یک خانه امن پیدا کردیم. ما فکر میکردیم تمام آنها مأمور هستند اما فوراً گفتند که چهار تن از آنها در حقیقت از مصونیت دیپلوماتیک برخوردارند چون در یک سفارتخانه کار میکردند. دو نفر دیگر نمیتوانستند آن را بگویند و بنابراین ما آنها را دستگیر کردیم و اما ما چه بدست آوردیم؟ ما مقر اصلی سپاه بدر را کشف کردیم. آنها نقشه هایی را بر روی دیوار داشتند که بوضوح نشان میداد که طرح داشتند جمعیت سنی را از محله هایی که در آنها زندگی میکردند بیرون برانند تا کنترل شبه نظامیان شیعی در سراسر بغداد گسترش یابد. آنها محوطه هایی را نیز در عراق با رنگهای مختلف علامت گذاری کرده بودند تا عملیات آتی را مشخص کنند.مقادیری پول و همچنین رسید خرید اسلحه در آنجا وجود داشت و هیچ شکی نبود که این عملیاتی است که از طرف رژیم ایران حمایت میشود. همانند هر عملیات حرفه ای دیگر ما از این دستاوردها استفاده کردیم تا در سال 2007 به مزدوران رژیم ایران فشار آوریم و به تدریج جریان پشتیبانی را تقلیل دهیم. اما چرا این موضوعات را با شما در میان میگذارم. بخشی از آن مربوط به مدتی قبل است.من این را به شما گفتم چون نحوه فعالیت رژیم ایران را نشان میدهد. آنها در عراق بی ثباتی ایجاد کردند. آنها از تروریسم به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود استفاده میکنند. آنها یک نیروی مروج بی ثباتی در عراق هستند و سعی میکنند کل منطقه را بی ثبات کنند و این رژیمی نیست که بتواند یک عضو مفید در نظم جهانی باشد. آنها تنها از طریق یک اپوزیسیون فعال و مؤثر و دموکراتیک سرنگون خواهند شد.

 دنیس هسترت:

متشکرم پاتریک. افتخار بزرگی برای من است که امروز اینجا باشم و با شما صحبت کنم.بسیاری موارد در چنین موقعیت هایی افراد زیادی سخنرانی میکنند و تصور میشود که همه مطالب عنوان شده است. اما بنظر میرسد که در این رابطه زوایای زیادی وجود دارد.امروز ما 3400 نفر داریم که اساسا در عراق حبس شده اند. امری را سی و اندی سال پیش شروع کردند که شاید بتوان بهار ایرانی نامید.چه کار باید کنیم؟ ما باید 3400 ساکن اشرف را آزاد کنیم تا بتوانند صدای آزادی ایران باشند.چند طرف حساب وجود دارند. در این موضوع سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، دولت ایالات متحده و دولت عراق هستند. و مادام که همه بتوانند به یکدیگر اشاره کنند و بگویند این افراد باید اول اقدام کنند و آن باید فلان اتفاق بیافتد یا تقصیر آن یکی است که چیزی پیش نمیرود. پس چگونه میتوان این گره کور را باز کرد؟به نظر من دلیل واقعی که هیچکس نمیتواند تصمیم بگیرد گذاشتن  نام سازمان مجاهدین در لیست توسط دولت آمریکا در اواسط سال 1990 است. چگونه میتوان این را تغییر داد؟ ما نامه نوشته ایم. خدا شما را حفظ کند مدیر فری، امیدوارم پیام شما به دادگاهها راه پیدا کند. اما حتی در دولت آمریکا ما این ارگانها را داریم، سه شاخه جدا داریم، قوه مجریه که وزیر خارجه بخشی از آن است، یکی دادگاهها که جدا و برابر هستند و همچنین کنگره را داریم که آن نیز مستقل است. بنابراین ما میتوانیم با هم صحبت کنیم اما نمیتوان لزوماً مسائل را اینگونه حل کرد. آنچه ما باید انجام دهیم و آنچه پروسه زیربنایی و موضوع بحث امروز است این است که ما سخنرانی های انگیزاننده زیادی امروز شنیدیم و میدانم که شما همه شارژ هستید. این چیزی است که با آن مردم میتوانند تغییر ایجاد کنند. اما ما باید ببینیم چطوری میشود چیزها را تغییر داد.حال سئوال این است که چگونه میتوان این کار را انجام داد؟ شما میدانید که ما در کنگره به تصویب قطعنامه شهرت داریم.ما همچنین به دولت عراق بودجه میدهیم. اساسا این بودجه از طرف کنگره اختصاص داده میشود تا حداقل کمک شود که بودجه دولت عراق تامین شود. این اهرم فشار ما است. تمامی این اختیارات از طرف کنگره است. بنابراین ما باید این تغییر را همین حالا ایجاد کنیم و شما میتوانید آن را محقق کنید.تصور کنید که چقدر قدرتمند خواهید بود چنانچه ما صدای 3400 انسانی را که هم اکنون در عراق محاصره شده اند را به گوش دیگران برسانیم و در لغو لیست گذاری موفق شویم.اشاره ای امروز به موضوع مماشات شد. ما با برخی در دهه 1930 و با برخی در دهه 1950 مماشات کردیم. نتیجه مماشات دهه 1930 کشتار فاجعه بار میلیون ها انسان بود که یک دهه بطول انجامید. و مماشات دهه 1950 رژیمی را روی کار آورد که تقریبا نیمی از جهان را در دست گرفت. و حالا امروز ما در همان جایگاه هستیم. با رژیمی مواجهیم که قصد دارد بخش بزرگی از منطقه حیاتی جهان را تحت سلطه بگیرد, یعنی منطقه ای که تمدن در آن آغاز شد. ما نمیتوانیم اجازه وقوع چنین چیزی را بدهیم.الان وقتش است. ما توانایی انجام این کار را داریم. اراده زیادی لازم است تا کنگره را وادار به حرکت و انجام کاری که باید نمود. شما دارای این اراده هستید. شما حق آن را دارید و شما نیروی انجام این کار را هم دارید. خدا پشت و پناهتان باشد و بیایید این کار را انجام دهیم.