کنفرانس نیویورک -سه دهه پس ازانقلاب ایران

 

شنبه 22 بهمن به مناسبت 33 مین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران هموطنانمان در نیویورک با یاد انقلاب ربوده شده ایران، برای حفاظت از مجاهدان اشرف، سمبل های مقاومت و شرف ملی و میهنی مردم ایران گرد هم آمدند.

ژنرال جورج کیسی، فرمانده نیروهای ائتلاف در عراق 2004-2007 ,رئیس ستاد ارتش آمریکا 2007- 2011

متشکرم. از شما بسیار متشکرم. من یک عضو جدید در این جمع هستم اما در حقیقت روی موضوع کمپ اشرف از سال 2004 کار کرده ام. وقتی من در ژوئیه 2004 به عراق رسیدم همان ماهی بود که سازمان مجاهدین خلق موقعیت حفاظت شده خود را دریافت کرد و ما سخت تلاش کردیم که به این تعهد پایبند بمانیم. ساکنان کمپ اشرف حتماً ژنرال میلر، ژنرال براندنبورگ و ژنرال گاردنر را به یاد دارند که بطور هفتگی با ساکنان کمپ اشرف مکاتبه داشتند و هر هفته به من گزارش میدادند تا مسئولیتهای خودمان را اجرا کنیم.
از آنجا که من عضو نسبتاً جدیدی هستم میخواهم بر روی آنچه پاتریک گفت متمرکز شوم و آن این است که چرا اینقدر مهم است که یک اپوزیسیون دموکراتیک در برابر بزرگترین حکومت حامی تروریسم در جهان وجود داشته باشد. و این حکومت نباید اجازه داشته باشد که از تروریسم حمایت کند و درعین حال بخشی از جامعه بین المللی باشد. این رژیم بدون عمل یک اپوزیسیون فعال دموکراتیک تغییر نخواهد یافت.
حال من میخواهم امروز با شما در اینباره صحبت کنم که رژیم ایران چگونه از نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی خود در عراق استفاده نمود تا وضعیت را بطور قابل توجهی بی ثبات کند و اولاً خشونتی که موجب ویرانی کشور در سال 2006 شد را طولانی کند و همچنین منجر به کشته شدن صدها سرباز آمریکایی و هزاران شهروند عراقی شد. این رژیم هیچگاه نمیتواند یک عضو مفید جامعه بین المللی باشد.
جهت اطلاع من باید به شما بگویم که اسم من در میان بیست و شش آمریکایی در لیستی در تهران است که برای سفر به آنجا ممنوع هستند. بنابراین من هم تجربه لیست گذاری دارم اما لیستی نیست که بخواهم از آن حذف شوم! حداقل تا وقتی که این رژیم در حاکمیت است.
اجازه بدهید چند دقیقه ای با شما در رابطه با اینکه رژیم ایران چگونه تقریباً نقش بسیار منفی را دربرابر ما در عراق ایفا نمود صحبت کنم. ما تمام مدت بر این باور بودیم که مأموریت آنها ایجاد یک دولت حامی رژیمشان، در عراق بود. آنها تلاش بسیاری را در این راستا کردند. در عین حال آنها تلاش میکردند که ما موفق نشویم و سعی داشتند که امکان تحقق اهداف آمریکا در راستای برقراری یک کشور صلح آمیز و دموکراتیک را ندهند و معمولاً همانطور که حدس میزنید این دو هدف در تضاد با یکدیگر بودند.
در روزهای اول حضور ما در عراق، دخالت سیاسی (رژیم ایران) بسیار ملموس بود. آنچه برای ما در روزهای آغازین روشن نشده بود دخالت نظامی بود. ما اولین دخالت رژیم ایران را 35 روز بعد از ورود من به آنجا دیدیم. و برخی از شما اوائل اوت 2004 را به یاد دارید که نبرد عمده ای در نجف روی داد. گشتهای پلیس؟
با گذشت زمان در سال 2005 ما روندی را اجرا میکردیم که از طرف شورای امنیت آمریکا به ما ابلاغ شده بود. قرار بود در ژانویه 2005 انتخاباتی برای یک پارلمان انتقالی جهت تصویب قانون اساسی تشکیل شود. قرار بود نظرسنجی در اینباره در اکتبر باشد. و بعد مردم عراق طی یک انتخابات دیگر دولت خود را بر اساس آن قانون اساسی انتخاب کنند. بنابراین راه به یک دولت منتخب قانونی می انجامید که کشور را به جلو ببرد.
ما دخالت فزاینده رژیم ایران در پروسه انتخاباتی را دیدیم. آنها مقادیر بسیار زیادی پول به احزاب سیاسی، بهمراه کمک های باصطلاح انساندوستانه برای کسب حمایت سیاسی خرج میکردند. اما تابستان 2005 بود که ما به حمایت فزاینده نظامی آن نیز برخوردیم.. در آن نقطه بود که ما با افزایش شبه نظامی شیعه رژیم ایران و همچنین بمبهای کنار جاده ای مواجه شدیم که در مورد آن الان صحبت شد. بنابراین تلاش قابل توجهی را شروع کردیم که ببینیم مأموران رژیم ایران در کجای عراق حضور دارند.
اینکه بگوییم دخالتهای سیاسی و اقتصادی وجود دارد با این فرق دارد که بگوییم فلان مأمور در این زمان در این مکان و در این طبقه ساختمان و غیره حضور دارد تا بتوان به او حمله کرد. بنابراین ما یک پروسه قابل توجه جمع آوری اطلاعات را آغاز کردیم که به ما فرصت دهد تحرکات رژیم ایران را زیر نظر قرار دهیم.
اجازه بدهید دقایقی هم در رابطه با بمبهای کنار جاده ای صحبت کنم. به نام ای.اف.پی، نمیخواهم زیاد تخصصی بحث کنم، اما این بمب باید با استفاده از ابزار ماشینی ساخته شوند و این تکنولوژی در عراق موجود نبود. تنها مکانی که میتوانست منبع این ابزار شود ایران بود. این مواد انفجاری طوری طراحی میشوند که ذره های مس را با چنان شدتی پرتاب میکند که میتواند حتی در بدنه تانک نفوذ کند. و این مشکل قابل توجهی را برای سربازان ما و سربازان عراقی ایجاد میکرد، چون بهترین حفاظتی که در برابر این بمبها داشتند تنها زرهیهایشان بود. تقریباً دو ماه بعد از اینکه ما شاهد افزایش این بمبها بودیم مقادیری از ذخایر آن را در داخل شهر پیدا کردیم. آنجا مملو از این بمبها بود و روشن بود که در ایران ساخته شده اند. ما شماری از موشکها را نیز کشف کردیم که بوضوح نشانه های ایرانی روی آنها حک شده بود و در طول پائیز و زمستان 2005 این نوع ابزار و تجهیزات را مستمراً کشف میکردیم.
هادی عامری رهبر شبه نظامیانی بود که وابسته به حزبی بودند که اکنون مجلس اعلای اسلامی است. طبق برآوردهای ما تیپ بدر یک گروه شبه نظامی فعال بود و حملاتی را عمدتاً علیه غیرنظامیان سنی اجرا میکرد.
بعد از انتخابات سال 2005، من خواستار تشکیل جلسه ای با آنها شدم چون میخواستم ببینم که آیا دلیلی وجود دارد که ما با سپاه بدر کار کنیم یا خیر. در طول این ملاقات او مستقیماً در مقابل من نشسته بود و من سؤال را با او مطرح کردم. من درست در چشمان او نگاه کردم و پرسیدم آقای عامری آیا شما از طرف رژیم ایران پشتیبانی میشوید؟ او لحظه ای مکث کرد و با این حالت گفت: «نه»!! و این به من نشان داد که دروغ میگفت و نباید با او هیچ کاری داشته باشم و اینکه او توانست به کاخ سفید راه یابد برای من غیرقابل باور است.
عامل دیگر در سال 2006 که میخواهم کوتاه به آن اشاره کنم این بود که مالکی که آن زمان تازه نخست وزیر شده بود را توجیه کردیم و به او نشان دادیم که رژیم ایران در عراق مشغول چه کارهایی هستند. وقتی جلسه توجیهی تمام شد او به من نگاه کرد و گفت آنها در کشور من مرتکب تروریسم میشوند؟ و من پاسخ دادم بله آقای نخست وزیر همینطور است و باید متوقف شود.
ما همچنین شورای ریاست جمهوری را نیز توجیه کردیم و آنها نیز همین واکنش را داشتند. اما جواب این بود که اراده سیاسی از طرف عراق وجود نداشت که رژیم ایران را وادار به توقف چنین دخالتهایی کند. تمام فعالیتهای اطلاعاتی ما درست قبل از کریسمس 2006 به نتیجه رسید. ما مشغول ردیابی برخی از مزدوران در بغداد بودیم و شش نفر از آنها را در یک خانه امن پیدا کردیم. ما فکر میکردیم تمام آنها مأمور هستند اما فوراً گفتند که چهار تن از آنها در حقیقت از مصونیت دیپلوماتیک برخوردارند چون در یک سفارتخانه کار میکردند. دو نفر دیگر نمیتوانستند آن را بگویند و بنابراین ما آنها را دستگیر کردیم و اما ما چه بدست آوردیم؟ ما مقر اصلی سپاه بدر را کشف کردیم. آنها نقشه هایی را بر روی دیوار داشتند که بوضوح نشان میداد که طرح داشتند جمعیت سنی را از محله هایی که در آنها زندگی میکردند بیرون برانند تا کنترل شبه نظامیان شیعی در سراسر بغداد گسترش یابد. آنها محوطه هایی را نیز در عراق با رنگهای مختلف علامت گذاری کرده بودند تا عملیات آتی را مشخص کنند.
مقادیری پول و همچنین رسید خرید اسلحه در آنجا وجود داشت و هیچ شکی نبود که این عملیاتی است که از طرف رژیم ایران حمایت میشود. همانند هر عملیات حرفه ای دیگر ما از این دستاوردها استفاده کردیم تا در سال 2007 به مزدوران رژیم ایران فشار آوریم و به تدریج جریان پشتیبانی را تقلیل دهیم. اما چرا این موضوعات را با شما در میان میگذارم. بخشی از آن مربوط به مدتی قبل است.
من این را به شما گفتم چون نحوه فعالیت رژیم ایران را نشان میدهد. آنها در عراق بی ثباتی ایجاد کردند. آنها از تروریسم به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود استفاده میکنند. آنها یک نیروی مروج بی ثباتی در عراق هستند و سعی میکنند کل منطقه را بی ثبات کنند و این رژیمی نیست که بتواند یک عضو مفید در نظم جهانی باشد. آنها تنها از طریق یک اپوزیسیون فعال و مؤثر و دموکراتیک سرنگون خواهند شد.

هاوارد دین، رئیس پیشین حزب دموکرات
از پاتریک بخاطر معرفی بسیار خوب و به موقع او تشکر می کنم، زیرا من می خواهم در باره سه موضوع صحبت کنم. اعتماد، اخلاقیات و اصول.
کمی بیش از یکسال قبل، از من خواسته شد در جلسه مجاهدین و شورای ملی مقاومت در پاریس صحبت کنم. من نمی دانم چندبار در باره گروههایی مانند این صحبت کرده ام ولی می دانم که آن سال، در حالی که ما تلاش می کردیم 3400تن افراد غیرمسلح را که مسئولیت حفاظتشان را برعهده داشتیم آزاد کنیم، دولت ایالات متحده عملاً هیچ کاری نکرده است و بیش از یکسال را  تلف کرد و به ساکنان اشرف صدمه زد.
من می دانم که ما فرصت بعد از فرصت داشته ایم، بخصوص زمانی که تا قبل از پایان سال جاری سربازانی را در صحنه داشتیم که روی دولت نوری المالکی فشار بیاوریم و ما این کار را نکردیم.
موضوع دوم موضوع تعهدات اخلاقی است. شما شنیده اید که در سال2003، در ازای تحویل دادن داوطلبانه سلاحها به نیروهای آمریکایی توسط مجاهدین مستقر در قرارگاه اشرف، به آنها سندی داده شد که توسط فرمانده نیروهای آمریکا که دولت آمریکا را نمایندگی می کرد امضا شده بود. به تک تک آنها این سند داده شد. و تمام آن سندها امروز وجود دارند که دولت آمریکا به آن افراد متعهد شده که از آنها دفاع خواهد کرد.
و ما به تعهدمان عمل نکرده ایم. 47 غیرنظامی در اشرف توسط سلاحهایی که ما به دولت عراق دادیم کشته شده اند. ما به قولمان عمل نکرده ایم. ما اف.بی.ای را به اشرف بردیم و تک تک ساکنان را مورد تحقیق قرار دادیم. نتیجه، همانطور که مدیر لویی فری گفت، این بود که حتی یکی از ساکنان اشرف، نه تروریست بود و نه ربطی به تروریسم داشت. نه حتی یک نفر. و امروز، 9 سال بعد، دولت ایالات متحده کماکان این گروه را در لیست آمریکا حفظ کرده است. هیچ مدرکی وجود ندارد که این افراد تروریست هستند و بعد ما مشاهده می کنیم که دولت ایالت متحده، دو نفر را که حتی جرأت نداشتند خودشان را معرفی کنند، حکومت فاسد ایران را با تأیید دعاویش علیه مجاهدین تقویت می کنند. این دو شخص ناشناس دو کار کردند. اگر واقعیت دارد، که من فکر می کنم غیرمتحمل است، خیانت مرتکب شدند زیرا آنها کاری کرده اند که مستقیماً برخلاف امنیت ملی آمریکاست. اگر هم واقعیت نداشته باشد، آنها کار همه روزه خود را در واشینگتن  تکرار کردند، یعنی دروغگویی به خبرنگار.
ولی به نظر من می رسد که  ارشهای اخلاقی ما در آمریکا زیر علامت سؤال است. ارزش اخلاقی وفادار بودن به تعهدی که امضا شده و انجام کاری که برعهده گرفته شده است و این ارزش اخلاقی که یک وزارتخانه قدرتمند آنچه را که یک وزارتخانه قدرتمند دیگر به آن متعهد شده، به رسمیت بشناسد.
اصول اخلاقی دولت ما زیر علامت سؤال است. ما نمی دانیم وضعیت به چه ترتیب خواهد شد زیرا ما هنوز امیدوار هستیم 3400 فرد غیر تروریست و غیرمسلح در اشرف هستند، آزاد خواهند شد. ولی ما نمی دانیم چه میشود، چون اکنون پرنسیپهای اخلاقی دولت آمریکا زیر علامت سؤال هستند.
لذا مسأله حل نشده است. ما خیلی متشکریم که افرادی در وزارت خارجه هستند که می گویند دارند تلاش می کنند این مسأله را حل کنند. ولی این کافی نیست که بگویید دارید تلاش می کند این مسأله را حل کنید.
اگر ما جدی هستیم و اصول اخلاقی داریم که نسبت به 3400  فرد غیرمسلح که ما به آنها قول حفاظت داده ایم، نگران هستیم، پس باید این مسئولیت را بپذیریم.  اجازه بدهید واضح بگویم. کسانی که دوبار به اشرف در سال 2009 و 2011 حمله کرده اند، اصول اخلاقی ندارند. نوری مالکی یک جنایتکار و قاتل است که بعد به کاخ سفید دعوت شد. این یک واقعیت است. نوری مالکی یک جانی است. او قتل عام را تأیید کرد. حالا من متعجبم که  او در کاخ سفید چکار می کرد؟ چه رسد به این که همراهش یک فرمانده یا هرکس که بود از یکی از چندین گروه تروریستی رژیم  ایران در کاخ سفید باشد.
من درک می کنم که مالکی یک جانی است. من درک می کنم که حکومتهای بی پرنسیپ زیادی در جهان هستند و این که دولتها کارهای بسیار بدی می کنند. ولی چیزی که من به آن عادت ندارم این است که کشور من اقدامات دهشتناک انجام بدهد. آن چیزی که من به آن عادت دارم این است که آمریکا کاری را که درست است، انجام می دهد. من به یک آمریکای قابل اعتماد باور دارم. من به یک آمریکای پایبند به اخلاق عادت دارم.  من به یک آمریکای دارای اصول عادت دارم. و امروز اعتماد، اخلاق و اصول دولت ایالت متحده با حفاظت از جان 3400 ساکنان کمپ اشرف مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و این معیار سنجش اصول، و اخلاق و میزان اعتمادی است که میشود به این دولت کرد.

سپهبد دیوید دپتولا، معاون ستاد اطلاعات در نیروی هوایی 2005-2006
با تشکر خیلی زیاد پاتریک و معرفی بسیار محبت آمیز و با تشکر از خدمات شما به کشور ما و همه کارهایی که شما برای این سازمان کرده اید.
خانم ها و آقایان، واقعاً باعث افتخار و امتیازی برای من است که امروز اینجا هستم و در تلاش برای ایجاد یک جامعه آزاد ایرانی درحمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران باشم.
یک کتاب پرفروش که توسط یک شهروند نیویورکی با نام سایمون سینک است، اسم کتاب وی با کلمه «چرا» شروع می شود.  لذا امروز اجازه دهید با توصیه او شروع کنیم. «چرا» آرمان ایرانی آزاد را باید حمایت کرد؟ من حول دو دلیل بحث می کنم که شما امروز درباره آنها شنیده اید که سخنرانان درباره آنها صحبت کرده اند.
اول این است که این کار درستی از نقطه نظر حقوق بشری است. نکته دوم این است که این کار درستی از منظر امنیت ملی آمریکا می باشد. اجازه بدهید در باره منطق حول این نظرگاه ها با جزییات کمی بیشتر صحبت کنیم و  این که چرا مهم است که از این آرمان حمایت کرد و این که مؤثرترین اقدامی که بتواند به این امر کمک کند چیست؟
نکته من این است که ایالات متحده اقدامات زیادی را در تلاشهای خودش در راستای تلاشهای بشردوستانه می کند. نمونه بسیار زیادی وجود دارند که ایالات متحده یک تاریخچه طولانی از حفاظت کسانی را دارد که سرکوب شده و مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. و شما امروز صحبت های بسیاری شنیدید  و خیلی نسبت به وضعیت سرنوشت3400 افراد غیرمسلح، خواهران و برادران، پسران و دختران تبعیدی شما که در کمپ اشرف هستند، آشنا هستید.
چند ارگان دولت آمریکا تحقیقات کاملی را در مورد ساکنان اشرف انجام دادند و آنها را به عنوان  افراد حفاظت شده بر اساس کنوانسیون چهارم ژنو برسمیت شناختند. از سال 2003 تا اوایل 2009، نیروهای آمریکایی از قرارگاه در برابر رژیم ایران حفاظت به عمل آوردند. بعد از آن، اما، نیروهای عراقی چند بار علیه ساکنان بی دفاع قرارگاه دست به حمله زده اند.
واکنش تهران تشویق ارتش عراق به خاطر حملاتش بوده است و آنها از دولت بغداد خواسته اند که به حملاتش علیه ساکنان اشرف تا زمانی که منهدم شوند، ادامه بدهد. از زمان این حمله ها، که بزرگترین آنها، یکسال پیش رخ داده است، وضیت خیلی پیچیده تر شده است. رژیم تهران، در طرحی که با دولت بغداد کار می کند، فراخوان به بسته شدن کمپ داده است.
دسامبر گذشته، ملل متحد با حمایت قوی ایالات متحده دخالت کرد و مسئول هیئت سازمان ملل در عراق (یونامی) سلسله ای از مذاکرات را با دولت عراق شروع کرد و یک یادداشت تفاهم تنظیم شد که ساکنان اشرف را به محل دیگری جابجا کند.
یادداشت تفاهمی که در دسامبر سال گذشته توسط ملل متحد و دولت عراق به امضا رسید به روشنی می گوید که عراق تضمین خواهد کرد که مکان های ترانزیت از استاندارد های بشردوستانه و حقوق بشری برخوردار خواهند بود.
واکنش ایالات متحده در خصوص کل این پروسه این بود که حملات علیه کمپ اشرف را محکوم کرده و از تلاشهای ملل متحد برای جابجایی ساکنان حمایت کند. ولی کار بیشتری باید و می توان کرد اگر ایالات متحده قرار است به تعهدات و پرنسیبهای ما برای دفاع فعالانه از حقوق بشر، پایبند بماند. با توجه به این که نیروهای آمریکایی دیگر در عراق نیستند، ما برای حفاظت از ساکنان اشرف که در سال 2004 به آنها تضمین دادیم، موثرترین ابزاری که برای حفاظت داریم، خروج مجاهدین از لیست می باشد.
بریتانیا، و اتحادیه اروپا، آنطور که شنیدید، مجاهدین را از لیست های خودشان خارج کردند. ما هم باید همین کار را بکنیم. هرگونه حفظ مجاهدین در لیست به رژیم های ایران و عراق توجیهی برای اذیت و آزار  اپوزیسیون ایران می دهد و بالقوه منجر به ارتکاب کشتار می شود.
در عین حال، رژیم ایران مشغول تولید تبلیغات است که از طریق آن به شیطان سازی ساکنان اشرف مبادرت کند. ظرف دو روز گذشته، شما گزارشهای خبری را شنیده اید که سخنگویان  رژیم ایران که توسط دو منبع ناشناس در وزارتخارجه مورد حمایت قرار گرفته اند، به ان.بی.سی گفتند که آنها اعضای مجاهدین را به اسراییل می برند تا آموزش دیده و به ایران برای سوء قصد بفرستد. این سری خبرها اتفاقی نیست. درست در همان زمانی که حمایت برای خروج از لیست افزایش می یابد، این جعلیات را به مطبوعات تزریق کردند تا از خروج از لیست جلوگیری کنند.
اپوزیسیون ایران توانسته است سطحی از سرکوب را تحمل کند که در دوران معاصر بی سابقه است. از یک نقطه نظر حقوق بشری، زمان آن رسیده است که مانع آن سرکوب شویم. علاوه بر این، خروج مجاهدین از لیست یک علامت به مردم ایران خواهد فرستاد که ایالات متحده به جای آنکه در طرف سرکوب کنندگان آنها باشد، در طرف خود آنهاست.
اکنون اجازه دهید به مسئله از منظر امنیت ملی آمریکا بنگریم. رژیم فعلی ایران یک دیکتاتوری مذهبی بی رحمی است که توصیف آن، مجموعه ای از متعصبین قشری است و این اغراق نیست و یک حقیقت است.
رژیم ایران  امروز مرکز تروریسم بین المللی است که عمده آن علیه ایالات متحده است. رژیم ایران از تروریسم به عنوان یک ابزار سیاست هم در داخل و هم در خارج استفاده می کند. به همین دلیل توانایی تسلیحات اتمی رژیم ایران یک ریسک امنیتی بالقوه عظیم را ایجاد خواهد کرد، نه فقط برای کشورهای خاورمیانه و اروپا تهدید به شمار میرود، بلکه آزادی و امنیت کل جهان دموکراتیک را به خطر می اندازد. در تحلیل تأثیراتی که مسلح شدن رژیم ایران به سلاح اتمی، ممکن است داشته باشد، شش نگرانی برای ایالات متحده وجود دارند:
نخست آنکه رژیم ایران با تسلیحات اتمی می تواند رژیم را جری کند که جاه طلبی های تجاوزگرانه اش را در خاورمیانه و فراتر از آن به پیش ببرد.
دوم این که یک توانایی اتمی در ایران یک تهدید مستقیم را متوجه نیروهای آمریکا در منطقه خواهد کرد، و نیز متوجه متحدان اروپایی و قاره ایالات متحده خواهد بود.
سوم، ملت های منطقه مجبور خواهند شد که توانایی اتمی خودشان را برای مقابله با رژیم ایران کسب کنند. همین دیروز تایمز لندن گزارش کرد که عربستان سعودی می تواند ظرف چند هفته بعد از آنکه رژیم ایران سلاح اتمی تولید کند، به سلاح اتمی دست پیدا کند زیرا تهدید از سوی رژیم تهران ماشه یک مسابقه تسلیحاتی را در سراسر خاورمیانه خواهد چکاند.
چهارم این که تسلیحات اتمی قدرت ملایان ایران را مستحکم خواهد کرد و حیات آنها را تضمین خواهد کرد که بطور جدی چشم انداز دموکراسی درایران را تضعیف می کند.
پنجم یک بمب اتمی رژیم ایران تهدید تصاعدی را نسبت به اسراییل ایجاد خواهد کرد با توجه به موضع اعلام شده رژیم ایران برای حذف اسراییل از نقشه جهان...
و ششم این که نقش رژیم ایران به عنوان نقطه وصل تسلیحات کشتار جمعی و تروریسم، محتمل می سازد که این رژیم تسلیحات اتمی را به سایر حکومتها یا گروههای تروریستی بفروشد.
مهم است که تشخیص دهیم که سرّی ترین اطلاعات در مورد ربط رژیم ایران به تروریسم بین المللی و تسلیحات اتمی آن و اهداف تهدید کننده اش برای عراق بطور عمده توسط جنبش بزرگ اپوزیسیون به دست آمده است. دسترسی مجاهدین به اطلاعات در تمامی زمینه های جامعه ایران بسیار در امر مقابله با جاه طلبی های خطرناک رژیم فعلی ایران، مهم هستند.
بطور عمده، این دلیل آن است که رژیم ایران همه تلاشش را برای حذف مجاهدین به کار گرفته است. برای دهه ها، رژیم سرکوب اپوزیسیون را به عنوان موضوع مذاکره تبدیل کرده است و کشورهای غربی را مجبور کرده است فعالیت های سازمان را در عین تلاش برای حذف آن، محدود کنند. 
متأسفانه این تاکتیک در اغلب اوقات موفق بوده است. مهمترین نتیجه آن، نامگذاری مجاهدین توسط وزارت خارجه آمریکا در لیست خود در سال 1997 بود.
ولی یک زراد خانه اتمی یک ماشین قدرتمندتر سرکوب را ایجاد خواهد کرد و هر گونه امید برای تغییر دموکراتیک را از بین خواهد برد. به همین دلیل، مردم ایران، حتی بیش از سایر جهان، نمی توانند یک ایران مسلح به سلاح اتمی را تحمل کنند.
رژیم ایران هرگز به  اندازه امروز ضربه پذیر نبوده است. آنها ممکن است آنرا بروز ندهند. آنها نمی خواهند چنین پیامی داده شود. رهبران این رژیم بر این نظرند که یک اپوزیسیون سازمانیافته از شناخته شدگی بیشتر و حمایت بین المللی بیشتری برخوردار خواهد شد. حفظ نام مجاهدین در لیست وزارت خارجه بطور واقعی انتخابهای امنیت ملی آمریکا را بطور غیرضروری محدود می کند در حالی که آخوندها ما و بقیه جهان را با ساختن بمب اتمی مورد تهدید قرار می دهند.
خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی به بهترین نفع امنیت ملی آمریکاست.
این خروج از لیست همچنین یک پیام قوی به مردم ایران می دهد که تلاشهایشان برای به زیر کشیدن سران رژیم افراطی  و بنیادگرا از اریکه قدرت، دیگر از سوی ایالات متحده به عنوان تروریسم محسوب نخواهد شد بلکه به عنوان اعمال حق مشروع آنها برای تغییر آینده شان به حساب خواهد آمد.
رئیس جمهور اوباما، وزیر کلینتون، زمان آن رسیده است که این خدمت را به امنیت ملی آمریکا و جهان بکنید و نیز بر تعهدات خودتان در دفاع از حقوق بشر تأکید کنید. مجاهدین را از لیست خارج کنید و اینکار را همین حالا انجام دهید.
با تشکر

برنستین، نویسنده و خبرنگار افشاگر واترگیت،برنده جایزه پولیتزر 
من مفتخرم که اینجا هستم و شاید نقش کمی متفاوت از سایر سخنرانان امروز دارم زیرا من، همانطور که پتریک گفت، به عنوان یک خبرنگار اینجا می آیم. من امیدوارم این به آن معنی باشد که من به اینجا به عنوان مبلغ دستیابی به بهترین وجه حقیقت می آیم. و بدیهی است که بطور همزمان، به عنوان کسی که به حقوق بشر پایه ای و موقعیت خدشه ناپذیرآن، معتقد است.
و یکی از چشمگیرترین وجوه آنچه ما این جا امروز شنیده ایم در مورد حقایق پایه ای و سلسله ای از بحثهای پایه یی است که شنیده ایم: شیطان، اخلاقیات، تروریسم. و اینکه آنها به چه معنی هستند و همانطور که یکی از سخنرانان به آن اشاره کرد، به جنبه بحث گونه کافکا، که امروز در اینجا بحث کردیم. یعنی نوعی  از  وارونه جلوه دادن واقعیت.
می خواهم با این واقعیت شروع کنم که ایران، هم در حاکمیت شاه که مجاهدین خلق با آن مخالف بودند و جنگیدند، و هم در حاکمیت دیکتاتوری خونریز مذهبی که جایگزین آن شد و مجاهدین خلق ایران با این رژیم هم شجاعانه جنگیده اند، یکی از اسفبار ترین کشورها در دوران معاصر بوده است. ابعاد تراژدی سرکوب و کشتار دهشتناک است. یک تمدن پیشرفته و ملتی بزرگ متوقف شدند، سرکوب شدند و بقتل رسیدند و حالا باز میگردیم به این وارونه گویی از جنبه کافکایی، که خیلی اوقات به مهره ای تبدیل میشود در بازی شطرنج ژئوپولیتیک، حتی در واشینگتن.
شاید این، یکی از بزرگترین داستانهای جهان امروز باشد و بخش لاینفک چیزی که چه بسا بزرگترین و مهمترین داستان امروز در ارتباط با آینده جهان باشد: اینکه جامعه جهانی با رژیم ایران چگونه برخورد می کند؟ زیرا، مجدداً اگر به وارونه گویی برگردیم، الآن  ایران به مکان شیطان تبدیل شده توسط کسانی که 70 میلیون ایرانی را به اسارت گرفته اند.
طی سالهای متمادی در آمریکا در دوران مک‌کارتیزم و در دهه 1960، ما هم یک لیست باصطلاح سازمانهای خرابکار را داشتیم که ادعا می شد در پی سرنگونی خشونت انگیز دولت ایالات متحده هستند،  ولی این سازمانها هیچکدام اقدام به همچنین کاری در این کشور نکرده بودند.  با این همه،  این لیست، مثل امروز که ما داریم صحبت می کنیم، توسط وزیر دادگستری ایالات متحده تقریباً به مدت40 سال اعمال شد و نه تنها دموکراسی آمریکا را فاسد کرد، بلکه زندگی هزاران آمریکایی را که به حاشیه رانده شدند، به اتهام متعلق بودن به این یا آن یک از این سازمانها  به دلایل فساد سیاسی خرابکار نامگذاری شده بودند، آنها فقط بدلایل سیاسی یا بهانه یی مانند گروه تروریستی داخلی برچسب خورده بودند. در این زمینه من  هم به عنوان یک خبرنگار و هم به عنوان یک شهروند مطلع هستم، زیرا والدین من متعلق به چنان سازمانی بودند که در لیست وزیر دادگستری در سالهای 1950 بود. لذا، من هم مثل شما می دانم که معنی اینکه به نحو خاصی طبقه بندی شده باشید این است که  آرمان و اهداف شما اشتباه فهم شود، مخدوش شود و به چیزی تبدیل شود که واقعیت ندارد و من این را خوب می‌فهمم. آنهم وقتی که در حقیقت، شیطان و تروریسم، تروریسم واقعی، در قلب تهران است و نه در این سالن.
و من می خواهم به همکارانم در مطبوعات بگویم این داستانی است که ما باید به آن پوشش بدهیم، بویژه موضوع خروج مجاهدین از لیست و شکایت به دادگاه و این که در واشینگتن در این خصوص چه می گذرد، زیرا این امر خودش کلید یک سؤال بزرگتر در مورد اپوزیسیون ایران است. اجازه بدهید در این مورد صادق باشیم. بگذارید در مورد چیزی صحبت کنیم که داستان برسر آن شکل گرفته است.
بخشی از داستانی که لازم است همکاران من درک کنند و به آن اشاره کنند و در صفحه اول مطرح کنند در مورد خطوطی است که موجب می شود سازمانهای باصطلاح تروریستی، تحت چنین عنوانی به دلایل سیاسی، نامگذاری شوند، درمورد جنبشهای تبعیدی و اپوزیسیون داخلی رژیمهای سرکوبگر، این خطوط همواره عمل کرده اند و تاریخ نشاندهنده تصویرهای درهم پیچیده یی است نظیر نمونه امروز شما در هر زمان که مردمی برای استقلال به مبارزه برخاسته اند یا برای حقوقشان دست به مبارزه  زده اند.
یکی کارهای ما به عنوان خبرنگار و درواقع مهمترین کار ما این است که تصمیم بگیریم چه چیزی خبر است؟ و این یک خبر است. و یک کار دیگری که در تصمیم گیری روی یک خبرمی کنیم این است که  تصمیم میگیریم کدام بخش از داستان به فاکت و واقعیت تعلق دارد و کدام بخش داستان به دروغ تعلق دارد. بله، در اینجا، وقتی که در داستانهایمان، آن بخش را قرار می دهیم که دروغ است، مسئولیت ما این است که درمورد بخشی از داستان که دروغ است، اشاره کنیم که این دروغ است.
و همچنین ما مسئولیت داریم که دروغ را بزرگ جلوه ندهیم و به آن فضایی برابر را با آنچه که می دانیم واقعیت است بدهیم. اما، ما به عنوان خبرنگاران، برخی اطلاعات را در اختیار داریم که خوانندگان ما و بینندگان ما ممکن است هنوز نداشته باشند، مانند وضعیت حاضر، ما باید در مورد آنچه که خبر است قضاوت کنیم. و آنچه در این جا خبر است، خارج نکردن مجاهدین از لیست است که اهداف رژیم ایران را برآورده می کند. این یک خبر است.
این اتفاقی نیست که افرادی که در این سن حضور دارند، از چپ به راست، نظامی و غیرنظامی و وکیل، مبلغ یک چیز هستند. یعنی این عمقی که شما امروز اینجا می بینید. این اتفاقی نیست. ولی مسئولیت مطبوعات این است که تلاش کند و به همه چیز یک بستر بدهد. همانطور که می گویم، برخی اوقات، اشتباهاتی صورت میگیرند و ادعاهای بزرگنمایی شده ای ارائه می شوند. وظیفه ما این است که آنها را نیز خاطرنشان کنیم تا مردم بتوانند یک فهم از این که وضعیت واقعی چیست داشته باشند.
ولی فراتر از هرچیز، ما وظیفه داریم واقعیت را بگوییم. ولی اکثریت واقعیت در این وضعیت خیلی غامض نیست ولی در این وارونه گویی، برعکس جلوه داده شده است، همانطور که ما در این جا شنیدیم.
آمریکا نسبت به 3500 نفری که وقتی نیروهای نظامی آمریکا عراق را ترک کردند، مسئولیت دارد. این ساده است. این چیزی است که ما از آن دفاع می کنیم. این مسأله حقوق بین الملل است. چرا این افراد تا تکمیل جا به جایی به کشورهای دیگر، در همان کمپ اشرف باقی نمانند؟ این سؤالی است که ما باید مطرح کنیم.
در رابطه با همکاران خبرنگارم، داستان فوری این است که فرجام کار آنها چه میشود؟ زیرا یک دلیلی وجود دارد که رژیم ایران تا این حد ازناحیه آنها احساس نگرانی می کند، به علت آنچه که هستند و نوع آرمانی که نمایندگی می کنند، به خاطر نقشی که در کشورشان ایفا کرده اند. و البته، این افراد  شاهدان و مبارزانی هستند که می خواهند رژیم را تغییر دهند. البته که این افراد می خواهند رژیم را تغییر دهند. و البته آنها یک تهدید به حساب می آیند. لذا، باید این داستان را پوشش داد و زمینه یی را که در آن زمینه، آنها به عنوان یک تهدید محسوب می شوند، فهم کرد و این که چرا آنها یک تهدید هستند.
بحث واقعی برسر وضعیت و فرجام کار این افراد و حفاظت آنها وبستگانشان طبق قانون بین الملل، طبق کنوانسیون چهارم ژنو است. قرار است آنها موقعیت افراد حفاظت شده را داشته باشند و  این چیزی فراتر صرفا یک عنوان است، این یک موضوع عملکرد بین المللی و پرمعنی در تمدنی است که همه ما در آن زندگی میکنیم.
اکنون، برگردیم به اصل موضوع، در مورد این منطقه ازجهان که خطرناکترین منطقه  است و در معرض مسلح شدن به سلاح اتمی است. جایی که تخاصم جهانی یک تهدید دائم است و اکنون جهان روی آن منطقه متمرکز است، بخاطر تهدید واقعی که از اقدام اتمی رژیم ایران ناشی می شود.
پیچاندن موضوع و فهم نادرست نقش مجاهدین و ساکنان اشرف و افزایش حجم تبلیغات، ما را از داستان اصلی در اینجا دور می کند که لحظه بسیار خطیری است که ما می خواهیم با شیطان مقابله کنیم. و این که چگونه با شیطان مقابله کنیم به نحوی موجب حفاظت از ما و ارزشهای خوب ما بشود. این موضوع شوخی بردار نیست.
و یک چیز که من می دانم و فکر می کنم اکثر سخنرانان این جلسه می دانند، این است که اگر چیزی باشد که دولت آمریکا در این لحظه روی آن متمرکز است، تلاش برای یافتن راهی جهت متوقف کردن توانایی هسته ای رژیم ایران است و نسبت به همه انتخابها و به کار گیری آنها به بررسی پرداخته است، همانطور که پاتریک کندی گفت، قبل از این که آخرین قدم خطرناک که من به آن اشاره کردم برداشته شود.
بنابراین، سؤالات زیادی وجود دارند که از بحثی که ما امروز در مورد آن شروع به صحبت کردیم، ناشی می شوند، یعنی اشرف. و اینها همه به هم مرتبط هستند و زمان آن رسیده است که به خصوص  افراد هم حرفه من، شروع کنند که ربط اینها را با هم ببیند.
لذا، من امروز اینجا هستم که بگویم مهمترین کاری که ما باید بکنیم باید این باشد که افراد را آزاد کنیم تا واقعیت را بازگو باشند. ساکنان اشرف اگر آزاد شوند این توانایی را دارند واقعیتها را بگویند. لذا، این یک نقطه شروع بدیهی خواهد بود. ولی همچنین وقتی ما در مطبوعات به این طرف و آن طرف می رویم، همچنین لازم است به دولت فعلی عراق نگاه کنیم و اینکه چگونه به قدرت رسید. از طریق جنگی که ما شروع کردیم و چنان وضعیتی را در عراق ایجاد کردیم که مالکی سر کار یک دولت بیاید که مجاهدین را زندانی کنند. و رژیم ایران تقویت و جری شده است. این نیز بخشی از داستان است.
ما یک تعهد داریم که این نقاط را به هم وصل کنیم و به خوانندگانمان و به بینندگانمان و به مردم در سراسر جهان بهترین حقیقت موجود را در مورد مجاهدین و اپوزیسیون ایران و نهایتاً در مورد چیزی که ناشی از وارونه گویی است، و این که چه کسی درگیر تروریسم است، ارائه بدهیم زیرا ماهم به طور  غیر مستقیم، در قبال این مسائل مسئول هستیم.

کندی
من میخواهم جلسه را با قدردانی از همه شما بخاطر دفاع از کشورتان و جلب توجه مردم جهان به این پرونده به پایان ببرم.
من بحران گروگانگیری را در ایران به یاد دارم و ما امروز در رابطه با تروریسم رژیم ایران در برجهای خُبَر و کشتن سربازان جوان آمریکا در بیروت بخاطر رژیم تهران و کشتار آمریکاییها توسط بمبهای کنار جاده ای رژیم ایران مطالبی را شنیدیم.
اما درعین حال از اپوزیسیون اصلی تهران یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران میشنویم که باید چه کاری انجام دهیم و آن این است که دیگر به لفاظی ملایان توجه نکنیم و بیشتر به عملکرد آنها توجه کنیم.
وقتی که ما با دروغ بعداز دروغ و بعداز دورغ و با زورگویی بعداز زورگویی و بعداز زورگویی مواجه هستیم.
همانطور که امروز شنیدید، در نهایت به نقطه ای میرسیم که برگشت ناپذیر است.
اما همچنین فهمیدیم که خویشاندان شما تنها افرادی نیستند که به گروگان گرفته شده اند. همه مردم آزاد در دنیا توسط تهدیدهای رژیم تهران به گروگان گرفته شده اند. آنچه در اشرف روی میدهد نمونه ای از کاری است که رژیم با بقیه ما خواهد کرد.
آیا کارل برنستین عالی صحبت نکرد؟ وقتی که او در مورد لیست گذاری صحبت کرد،  من پدر خودم را به یاد می آورم که روزی از کسی حمایت کرد که او هم در لیست تروریستی بود، نلسون ماندلا روزی در لیست تروریستی بود. و بخاطر او جهان چقدر عوض شده است و اگر امروز با آینده ایران یعنی با مریم رجوی بایستیم تا ایران دموکراتیکی را بسازیم فردا هم جهان متفاوتی خواهیم داشت.
بنابراین میخواهم از تک تک شما تشکر کنم.
در جنگ برای آزادسازی آفریقای جنوبی، عموی من، بابی(رابرت کندی)، روزی گفت که هربار که یک فرد برخیزد یا برای بهبود زندگی دیگران تلاش کند، یک موج کوچکی از امید را شکل میدهد وقتی این امواج از میلیونها گوشه برخیزد میتوانند نیرومندترین سدهای سرکوب را از جا بکنند. این نظر اشتباه را ارائه نکنید که گویی رژیم تهران دارای قدرت نظامی است، خیر آنها سرکوب میکند. اما شما حقیقت را در کنار خود دارید و وقتی از جا برمیخیزید روزی در تاریخ ثبت خواهد شد که شما در طرف صحیح تاریخ و در طرف آزادی ایستادید. خداوند همه شما را حفظ کند و از همه شما متشکرم.