روز جمعه 25فوریه 2012 ,کنفرانسی در واشینگتن باعنوان تهدید فزایندة رژیم ایران وگزینههای سیاست برای ایالات متحده ومسئولیت آمریکاو ملل متحد درحفاظت و تضمین حقوق ساکنان اشرف با حضوربسیاری ازشخصیت های برجسته آمریکایی ازجمله ریچارد دیلی شهردار شیگاگو به مدت 22 سال ,عالیترین مدیر شهری ایالات متحده- 2005,مدیر کنفرانس شهرداران آمریکا – 1996-سفیر فیلیپ لادر,سفیر آمریکا در انگلستان 1997 ـ 2001,معاون رئیس دفتر رئیسجمهور بیل کلینتون,عضو هیأت مدیره صلیب سرخ آمریکا-رودی جولیانی,شهردار نیویورک در سال 2001,شهردار جامعه بینالمللی در نیویورک-هوارد دین,رئیس حزب دموکرات آمریکا2004 ـ 2009,کاندیدای ریاستجمهوری-تام ریج,وزیر امنیت آمریکا 2003 ـ 2005 ,فرماندار پنسیلوانیا 1995ـ 2001-پروفسور آلن درشویتز,معرفترین وکیل جهان در پرونده های جنایی-گلن کارل,معاون پیشین اطلاعات مرکزی آمریکا -آوی جوریش,مشاور پیشین وزارت دارایی آمریکا و تام تانکردو,نماینده پیشین کنگره آمریکا تشکیل شد.
قسمت اول:
تام تانکردو,نماینده پیشین کنگره آمریکا
با تشکر از همه شما. لطفاً بفرمایید و تشکر بسیار برای حضور امروزتان در اینجا
چند روز پیش و بدون تعجب هیچ کس دیگر، غیر از وزارت خارجه!، رژیم ایران گفتگوها حول برنامه اتمی خود را قطع کرد. رهبران غربی این تصمیم را مورد انتقاد قرار دادند و فراخوانها برای تحریمهای اقتصادی سختر بالا گرفت .
درحالیکه چشمان جهان روی این چالش دیپلوماتیک متمرکز است، یک بازی بی سر و صدا ولی پرخطر در بیایانهای شرق عراق و در بغداد در حال اجراست.
یک جنایت ضدانسانی درباره هزاران نفر در خاورمیانه درحال شکل گیری است ولی توجه کمتری به آن توسط جهان صورت میگیرد.
البته من دارم به ساکنان اشرف و کسانی که اکنون در جایی که به نحو متناقضی کمپ لیبرتی نامگذاری شده، ولی در یک وضعیت زندان هستند، اشاره میکنم.
این افراد پایدارترین و مؤثرترین مخالفان رژیم تروریست حاکم بر ایران هستند. در یک رفتار متناقض دیگر توسط وزارت خارجه ما در آمریکا به مجاهدین برچسب تروریستی زده شده است.
این لیست گذاری وضعیتی است که جان آنها را بخطر می اندازد، زیرا آنها اکنون مشروط به عملکرد دولت عراق هستندکه اکنون با رژیم ایران بطور مشترک توطئه میکند که زنان، مردان را در اشرف مورد اذیت و آزار قرار بدهد.
اکنون 400 نفر از ساکنان اشرف که به یک بخش خیلی کوچک کمپ لیبرتی، با این وعده که حضور آنها در آنجا کوتاه مدت خواهد بود منتقل شده اند، محلی که دارای حداقل امکانات است.
در واقع، شرایط آنجا نه تنها انزجارآور است، آنطور که شما خواهید دید و ساکنان نه تنها باید در بدترین شرایط زندگی کنند، بلکه آنها باید تحت کنترل مستمر توسط گاردهای مسلح عراقی باشند. جایی که قرار بود یک مأمن باشد به یک کابوس تبدیل شده است.
لذا، ما امروز اینجا جمع شده ایم تا برای رهبران کشورهای جهان غیرممکن کنیم که از بهانه بی اطلاعی و چشم پوشی برای فرار از مسئولیتشان نسبت به این وضعیت، سوء استفاده کنند.
اولین سخنران برجسته ما که در باره این وضعیت صحبت میکند، پروفسور آلن درشویتز میباشد.
پروفسور آلن درشویتز,معرفترین وکیل جهان در پرونده های جنایی
من به این پنل برجسته نگاه میکنم و با خودم فکر میکنم که رودی جولیانی چه واکنشی نشان میداد اگر به او میگفتند که یک شرکت، سهام خود را به بازار طوری عرضه نموده که کمپ لیبرتی آنطور عرضه شد، یعنی برخلاف واقعیاتی که ما اکنون با آنها مواجه شده ایم. گردانندگان شرکت سریعاً به جرم کلاهبرداری و منحرف کردن توقعات مردم، زندانی میشدند. این یک رسوایی است. یک کلاهبرداری است. یک کلاهبرداری، که موضوع آن پول نیست، بلکه تهدید جان انسانها است.
ما فوراً به یک کمیسیون حقیقت یاب نیاز داریم که چگونگی ارتکاب این کلاهبرداری را کشف کند. چه کسی این جهنم و زباله دان را تائید نمود؟ چه کسی مدعی شده که وضعیت آنجا منطبق با استانداردهای سازمان ملل متحد است؟
کسی وجود دارد که مسئول ارتکاب این کلاهبرداری است و 400 انسان بیگناه را مجبور کرده که زندگی خود را به خطر بیندازند و سلامت آنها را تهدید کرده است، چرا که آنها را در معرض محیطی آلوده به زباله و عوامل دیگر قرار داده است. ما باید در اینباره تحقیق کنیم.
من اینگونه تصمیمات را نمیگیرم، اما باور ندارم که کسی مجبور شود در چنین شرایطی زندگی کند و تا وقتیکه این 400 نفری که آنجا هستند به نقاط امن خارج از عراق منتقل نشده اند، یعنی نقاطی که هیچکس به دولت عراق اعتماد نداشته باشد که از آنها حفاظت کند، هیچ کس دیگر نباید مجبور شود که از امنیت و زیبایی کمپ اشرف، که به دست خود ساکنان محلهای استقرار، دانشگاه و تأسیسات ورزشی و غیره را ساخته اند، به این مکان خیلی مخوف منتقل شود.
ببینید، اگر این مکان بطور واقعی یک کمپ ترانزیت است و طوری طراحی شده که افراد را چند روز در آنجا نگه دارند تا به مناطق امن تری منتقل شوند، شاید بتوان شرایط را درک و حتی توجیه کرد. اما این مکانی است که از افراد انتظار زندگی در آنجا را دارند. خدای من! این چه انسانیتی است که افرادی را که طبق قوانین ملل متحد ، حفاظت شده محسوب میشوند و آمریکا به آنها قول مقدس حفاظت را داده است مجبور کرده که آنجا را محل استقرار خود بدانند. این یک محل استقرار نیست. جایی نیست که از کسی بتوان خواست که در آنجا زندگی کند.
اما بگذارید به شما بگویم که جریان چیست. موضوع بسیار جدی تر از این است، چون من بارها بصورت تلفنی با مقامات وزارت خارجه و سازمان ملل متحد ارتباط داشته ام و ما میدانیم که آنها تقصیر را به گردن قربانیان می اندازند.
آنها گزارشاتی را صادر میکنند مبنی بر اینکه، بله، این قربانیان بودند که زباله ریختند! این قربانیان بودند که شیر آب را باز کردند و منابع آب را تمام کردند! و این قربانیان بودند که این مکان را غیرقابل سکونت کردند! این قدیمی ترین بهانه در جهان است.
نگاه کنید به آنچه که آنها وقتی امکانش را داشتند در کمپ اشرف ساختند و بعد نگاه کنید به آنچه حالا در اختیار آنها قرار داده شده است. تقصیر را به گردن قربانی نیندازید.
ما اکنون دو موضوع اضطراری داریم. اولاً با وضعیت اضطراری موجود در خود آن تأسیسات (لیبرتی) مواجه شده ایم. اما همچنان با وضعیت اضطراری انساندوستانه نیز روبرو هستیم
ما دیده ایم که دولت عراق ظرفیت چه نوع اقداماتی را دارد. حالا که دولت عراق اساساً مطیع رژیم ایران است، و اکنون که مالکی گوش به فرمان ملایان است، ما میدانیم که ملایان اگر دستشان به ساکنان برسد چه کار خواهند کرد، بنابراین شرایط جایی را برای اعتماد کردن باقی نمیگذارد.
هر دو این بحرانهای انساندوستانه با این حقیقت بغرنج تر شده اند که نام سازمان مجاهدین خلق همچنان در لیست باقی مانده است.
وزارت امور خارجه آمریکا پیامهای متناقضی میفرستد. از یک طرف ما از سفیر فیرید و سایرین میشنویم (و من حرف او را باور میکنم) که ما واقعاً قصد کمک به ساکنان کمپ اشرف را داریم و میخواهیم آنها را از آنجا خارج کنیم و این هدف وزارت خارجه است. اما از طرف دیگر وزارت خارجه از لغو نامگذاری امتناع ورزیده است. یک سال و نیم است که حکمی از طرف دادگاه پیش روی آنها وجود دارد و وزارت خارجه از عمل کردن به آن طفره میرود.
آنها خواست کنگره که مدت زمان مشخصی را برای تصمیم گرفتن تعیین کرده بود زیرپا گذاشته اند و در رابطه با این حکم تصمیمی نگرفته اند.
اما مشکل ابعاد وسیع تری دارد. دولت ایالات متحده امروز در رابطه با رژیم ایران موضع دوگانه دارد. از یک طرف میگوید ما تسلیحات اتمی را تحمل نخواهیم کرد و از طرف دیگر میگوید شاید رژیم ایران هنوز واقعاً تصمیم ساخت بمب اتمی را اتخاذ نکرده است.
ما صداهای متناقضی را میشنویم که (به رژیم ایران) چراغ سبز نشان میدهند که به کارتان ادامه بدهید، تغییر نکنید و ما اصلاً یک راهکار واحد نداریم.
بگذارید به شما بگویم که یکی از بزرگترین امتیازات حرفه من که نیم قرن است به آن مشغولم، انجام همین کاری است که درهمین جا میکنم. یعنی نمایندگی گروهی از موکلینم که بهترین موکلین من در طول این مدت بوده اند. من از وزیر سابق دادگستری آمریکا، شهردار سابق نیویورک، فرماندار سابق پنسلوانیا و وزیر امنیت ملی و ژنرالهای مختلف دفاع میکنم.
ما تصمیم گرفته ایم که لایحه ای را در دادگاه ثبت کنیم. یعنی این موکلین تصمیم گرفتند و من وکیل آنها هستم. آنها موکلین من هستند و یکصدا و همدل هستند. پیامی که آنها به دادگاه میفرستند و پیامی که به وزارت خارجه و کل جهان میفرستند این است که سازمان مجاهدین خلق یک سازمان تروریستی نیست و نامگذاری آن باید فورا ملغی شود.
من وکیل این افراد برجسته هستم، کسانیکه با شایستگی به کشور ما خدمت کرده اند، برخی از آنها در جبهه های جنگ و برخی نیز در بالاترین سطوح دولتی. آنها یکصدا هستند و من مفتخرم که میتوانم از آنها دفاع کنم.
اما من همچنین وکیل دیگران نیز هستم. من میتوانم به نمایندگی از الی ویزل صحبت کنم، دوست عزیزم که اخیراً با او در رابطه با این موضوع صحبت کردم و اوگفت به شما و به جهان بگویم که به این موضوع انساندوستانه تعهد دارد و گفت تا زمانیکه مطمئن نشود این افراد در امن و امان هستند از پا نخواهد نشست.
الی ویزل کسی است که خانواده خود را از دست داد چراکه ما نتوانستیم از نسل کشی سالهای 1939 تا 1945 ممانعت کنیم.
این یک فرصت نادر در دست مدافعان حقوق بشر است که بتوانند در جایگاهی باشند که از آسیب رساندن به دیگران جلوگیری کنند. این یک اتفاق نادر است. چون معمولاً ما بعد از وقوع فاجعه وارد میشویم.
به نسل کشیهایی که در رواندا و دارفور اتفاق افتاد نگاه میکنیم. به آنچه در سوریه میگذرد نگاه میکنیم و با خود میگوییم که نمیشود کاری کرد و بعد از اینکه این وقایع رخ میدهد گله و ناله میکنیم و بدنبال حسابرسی میرویم و پای برخی را برای محاکمه به دادگاه بین المللی جنایی میکشانیم.
اما اکنون فرصتی داریم تا از وقوع یک فاجعه انسانی پیشگیری کنیم. مگر در زندگی چند بار میتوان به چنین فرصت نادری دست یافت؟
همانطور که قبلاً به شما گفته ام، هم در تورات و هم در قرآن آمده است که اگر کسی فقط جان یک نفر را نجات دهد همانند آن است که جان همه انسانهای دنیا را نجات داده است.
ما در اینجا فرصت داریم تا جان بیش از 3000 انسان را نجات دهیم. نمیتوانیم در این مسیر شکست بخوریم. باید اعمال فشار را حفظ کنیم.
برخی در دولت از ما بخاطر فشار آوردن به آنها انتقاد کرده اند. ولی، این اعمال فشار مابه آنها سلاح دموکراسی است. این یعنی دموکراسی.
همه سخنرانان جلسه با تمام وجود خود بر این باورند که آمریکا نقض عهد کرده است. آمریکا باید به قول خود وفادار بماند. ما باید به اعمال فشار ادامه دهیم. این بنیاد دموکراسی است که دولت خود را وادار به جبران نارضایتی و شکایت کنیم. وقتی به نارضایتی و شکایت خودمان میرسد این کار ساده ای است. اما امر بسیار مقدس تر و مهمتر و مؤثرتر این است که به نمایندگی از کسان دیگر این کار را انجام دهیم و ما امروز در اینجا باید از دولت خود بخواهیم که به شکایت ساکنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی پاسخ دهد و مهمتر از همه اینکه از یک بحران انسانی وسیعتر پیشگیری کند. بنابراین به اعمال فشار ادامه دهید. از همه شما بسیار متشکرم.
رودی جولیانی,شهردار نیویورک در سال 2001,شهردار جامعه بینالمللی در نیویورک
همانطور که آلن درشویتز گفت بسیار مفتخرم که بخاطر این هدف امروز اینجا باشم. من نمیتوانم در حال حاضر هدفی بهتر از این پیدا کنم که کسی سعی کند اول از همه از این افراد بی گناه حفاظت کند که تا الآن حدود 40 نفر از اعضایشان همین سال گذشته توسط مالکی و دولت عراق به نیابت از رژیم ایران کشتار شدند و صدها مجروح داشتند. بنابراین اجازه بدهید اگر بتوانم خلاصه کنم که چرا ما اینجا هستیم و پیشنهادات سیاسی درباره آنچه میتوانیم بکنیم ارائه کنم.
ما به سه دلیل اینجا هستیم. حداقل من به این دلایل اینجا هستم:
اولاً: اطمینان یافتن از اینکه کشور من، ایالات متحده آمریکا، به قولش عمل میکند. بالاخره یک قول، ضمانت شخصی است و همین برای یک ملت هم درست است. اگر ملتی قولی میدهد و بعد از آن قولها عقب نشینی میکند، بر سر اعتبار ایالات متحده و اعتبار کشور من چه خواهد آمد؟
بله من عمیقاً نگران جانها و امنیت افراد اشرف هستم، همانطور که شما هستید، ولی در ضمن نگران اعتبار و کرامت ایالات متحده آمریکا هم هستم.
ما به این افراد قول دادیم که وقتی سلاحهایشان را تسلیم کردند از آنها محافظت میکنیم و ما متعهدیم. ما اینجا هیچ تبعیضی نداریم. ما متعهدیم که قولمان را عملی کنیم و من نمی خواهم کشورم با عقب نشینی از این قول شرمسار شود. بنابراین شاید این اولین و مهمترین دلیلی است که من اینجا هستم.
ایالات متحده آمریکا به افراد اشرف پشت کرده است. هیچ طور دیگری نمیشود آن را توصیف کرد. کاش میتوانستم چیز متفاوتی بگویم. من به این دلیل بسیار ناراحتم و خجالت زده ام و متأسفم چون متنفرم که این را درباره کشورم بگویم.
ما به این افراد قول حفاظت دادیم و از آن زمان (47) نفر از آنها کشتار شده اند چون ما به آنها پشت کردیم.
زمان آن است که دیگر حرف نزنیم، دیگر هرگز اجازه نخواهیم داد که افراد اشرف کشته شوند یا شکنجه شوند یا توسط مالکی مورد آزار قرار گیرند.
ثانیاً: ما اینجا هستیم که از وزارت خارجه بخواهیم به تعویق انداختن را متوقف کند و برای خارج کردن مجاهدین از لیست اقدام کند. خدای من. آنها قرار بوده ظرف 180 روز عمل کنند. حالا یک سال و نیم گذشته است. یک سال و نیم از وقتی که دادگاه به وزارت خارجه دستور داد تصمیم بگیرد. یک سال و نیم برای وزارت خارجه که واقعیتها را در نظر بگیرد. باور کنید این یک شرایط دشواری نیست.
تاریخچه مجاهدین روشن است. صدها نفر، اگر نگوییم هزاران نفر، آن را بررسی کرده اند و به این نتیجه گیری رسیده اند که مجاهدین یک سازمان تروریستی نیست. انگلستان این تصمیم گیری را کرد. اتحادیه اروپا این تصمیم گیری را کرد. رؤسای سابق اف.بی.آی، اطلاعات مرکزی، سازمانهای نظامی ما و بیشمار سایر افراد، دادستان سابق کل آمریکا پیش آمده اند و این را گفته اند.
رئیس سابق اف.بی.آی گفت آنها از اول هم نباید در لیست قرار میگرفتند. چرا اینقدر طول میکشد که این تصمیم گیری را بکنید؟ این یک تصمیم ساده است. من در تعجبم که چرا این تصمیم گیری انجام نشده است. ولی فکر میکنم میدانم. یک سوء ظنی دارم که چرا تصمیم گیری نشده است و این در واقع دلیل سومی است که من اینجا هستم.
زمان آن است که دولت من بس کند که التماس کننده به خامنه ای و ملاها باشد. زمان آن است که ما از گدایی از آنها برای مذاکره با ما و اینکه با ما خوب باشند را متوقف کنیم. این پوچ است و فراتر از پوچ، خطرناک است. من یک کتاب در مورد رهبری نوشتم و یکی از فصلهای آن میگوید شما باید در برابر قلدرها بایستید چون اگر در برابر قلدرها نایستید آنها را تشویق میکنید و آنها از شما سوء استفاده میکنند. بهترین نمونه آن البته حوادث منتهی به جنگ جهانی دوم، چمبرلین و هیتلر است. ما داریم دوباره تاریخ را تکرار میکنیم. بنابراین من اینجا هستم که بگویم زمان آن است که در برابر رژیم ایران بایستیم و زمان متوقف کردن گدایی از آنها و متوقف کردن التماس و درخواست از آنهاست و زمان آن است که برای تغییر رژیم در ایران بایستیم.
بگذارید بطور خلاصه به هر سه مورد نگاه کنیم. اول از همه، همه افراد اشرف سلاحهایشان را مدتها پیش تحویل دادهاند. به آنها قول داده شد که صدمه ای به آنها وارد نمیشود. صدمه ای به آنها وارد نمیشود. این قول از طرف یک سازمان انتزاعی داده نشده بود. این قول از طرف ایالات متحده آمریکا داده شد. حالا 400 نفر از آنها به به اصطلاح کمپ لیبرتی رفته اند. حالا ما تصاویر را میبینیم و البته تحلیلها را دیده ایم. کمپ لیبرتی آب ندارد، برق در شب ندارد. کمپ لیبرتی برای این طراحی نشده که بیش از یکی دو روز آنجا بمانند. کمپ لیبرتی برای من و فکر میکنم برای بسیاری از افراد این پنل و افرادی که به این موضوع در گذشته نگاه کرده اند چطور بنظر میآید؟ به دلایل متفاوت آلن درشوویتز و من در زندانهای زیادی بوده ایم. درسته آلن؟
بعضی اوقات در طرفهای متقابل که چرا فلان شخص در زندان است. این یک کمپ جابجایی نیست. من کمپهای جابجایی را دیده ام. من میدانم کمپهای جابجایی چگونه هستند. و می دانم زندان چگونه است. این یک زندان نیست. یک اردوگاه کار اجباری است. دقیقاً همین. یک اردوگاه کار اجباری. بگذارید اسمش را همان که هست بنامیم. این بدتر از هر مجتمعی است که من دیده ام با توجه به اینکه زمانی من مسئول دفتر فدرال زندانها بودم و زمان دیگری مسئول سیستم زندان نیویورک، رایکرز آیلند از نظر مادی بهتر از این بود. این یک اردوگاه کار اجباری است. چرا ما اجازه میدهیم که افرادی که تحت حفاظت ما هستند به یک اردوگاه کار اجباری بروند و این سؤالی است که من را آزار میدهد، چرا ما اصلاً داریم آنها را جابجا میکنیم؟
اگر هدف این است که آنها را به کشورهای دیگری بفرستیم که آنها را بعنوان پناهنده میپذیرند چرا نمیتوانیم آن را از کمپ اشرف انجام دهیم؟
اشرف بطور کامل همه تأسیسات را دارد. سازمان ملل متحد کاملاً قادر است که افرادش تقاضاها را آنجا در اشرف بررسی کنند. همه این افراد تا همین الآن تقاضا داده اند. بنابراین، این نباید یک روند وقت گیری باشد. قاطعانه هیچ دلیلی وجود ندارد، هیچ دلیل خوبی وجود ندارد که آنها را باید به جای دیگری منتقل کرد، چه برسد به اردوگاه کار اجباری. چکار کرده اند که باید در اردوگاه کار اجباری منتقل شوند؟ اگر اصلاً کسی باید به چنین اردوگاهی فرستاده شود. بنابراین معذرت میخواهم اگر سوء ظن دارم که چرا مالکی دارد این کار را میکند. چون توسط ملاها، خامنه ای و احمدی نژاد و همه این فناتیکها در رژیم ایران به او گفته شده این کار را بکند.
خدای من آنها در طرف ما علیه رژیمی هستند که یکی از بدترین رژیمها در جهان است و آنها برای این اعتقاد با خون خود بها پرداخته اند. بنابراین دیگر چه میخواهیم؟ و من واقعاً از وزیر کلینتون که برای او احترام زیادی قائلم و کسی که فکر میکنم بعنوان وزیر خارجه خوب کار کرده است می پرسم. و من معمولاً این را درباره دموکراتها نمیگویم و مطمئن نیستم که همین چیز را در مورد رئیس جمهور بگویم. ولی درباره وزیر خارجه میگویم. و در این مورد در حیرتم، نمیفهمم. وزیر کلینتون این خیلی بدیهی است. آنها را از لیست خارج کنید. این تنها یک موضوع تکنیکی نیست و موضوع در مورد جمع آوری پول در آمریکا نیست. این درباره زندگی و مرگ این افراد در اشرف است. چون این واقعیت که آنها لیست گذاری شده اند یکی از بهانه هایی است که مالکی برای قتل عام آنها استفاده میکند. بنابراین این یک بخش از کل فرآیند قتل افراد است. من نمیفهمم منتظر چه هستند. ولی شکی دارم و این موضوع سومی است که میخواهم به آن اشاره کنم. من میترسم این بخشی از این تفکر غیرمنطقی باشد که ما میتوانیم با رژیم ایران مذاکره کنیم. اینکه میتوانیم با رژیم ایران صحبت کنیم. اینکه میتوانیم رژیم ایران را استمالت کنیم. بالاخره رئیس جمهور اوباما دارد برای خامنه ای نامه مینویسد. من از رئیس جمهور میخواهم که دیگر به او نامه ننویسد.
آیا هنوز این را نگرفته اید؟ من دقیقاً میدانم چکار کنم. چطور در برابر او بایستیم. باید این حماقت را رها کنیم که رژیم ایران یک عامل منطقی است؟ من احترام زیادی برای کسی که این را گفت قائلم ولی شک دارم که در نوشیدنی صبحش چیزی ریخته اند که این منطق را بگوید. رژیم ایران یک بازیگر منطقی نیست. رژیم ایران صدها هزار نفر یا میلیونها نفر ازجمله افراد شما را که عکسهایشان در کتابی که خانم رجوی به من نشان داد من به چهره های آنها نگاه کردم ، من خانواده های آنها را دیده ام ، من افرادی را که کشتار کرده اند را دیده ام ، خیلی بیشتر از این ها کشتار کرده است. ین رژیمی است که آمریکاییها را گروگان گرفت. رژیمی است که آمریکاییها را کشته است. رژیمی است که فعالانه سربازان آمریکایی را میکشد که خانواده هایشان از غم از دست رفتن عزیزانشان رنج میکشند. رژیمی است که همین چند ماه پیش توسط دولت اوباما بخاطر تلاش برای قتل سفیر سعودی درست اینجا در پایتخت کشور متهم شد. این یک اقدام جنگی است. و ما آنها را عاملین منطقی میخوانیم؟
این کابوس بزرگ من است. سابقاً در دوره جنگ سرد، کابوس، بودن سلاحهای هسته ای در دست افراد دیوانه بود. متأسفم! تلاشهای زیادی شده است که مرا متقاعد کنند که خامنه ای و احمدی نژاد افراد منطقی هستند. این افراد، افراد منطقی نیستند. متأسفم، اینها پیش درآمد خوبی ارائه میکنند که دیوانه اند. پیش درآمد خوبی ارائه میکنند که فناتیک هستند. تکذیب هولوکاست، خواستار قتل عام مردم اسرائیل شدن، قتل سربازان آمریکایی، و خواستار قتل سفیر عربستان سعودی در این شهر شدن. آیا باید به این افراد اجازه داد سلاح هسته ای داشته باشند؟ به هیچ وجه، اصلاً، هرگز.
زمان رونالد ریگان است نه نویل چمبرلین. باور کنید اگر ما این کار را بکنیم، احتمال مجبور شدن به استفاده از نیروی نظامی به طور زیادی کاهش پیدا می کند چون قلدرها اگر در برابر آنها بایستید و اگر نگذارید از شما سوء استفاده کنند ممکن است وحشت کنند. من میترسم دلیل اینکه این نامگذاری را تغییر نمیدهند این است که این فکر غیرمنطقی را دارند که میتوانند با رژیم ایران مذاکره کنند. آنها نمیتوانند با رژیم ایران مذاکره کنند. رژیم ایران تنها بکارگیری قدرت آمریکا و قاطعیت آمریکا و استحکام آمریکا را میفهمد. و اگر زمانی چنین بشود در آنصورت خواهد بود که ما در طرف حق و عدالت باشیم و سعی کنیم زندگی افراد را نجات دهیم.
بنابر این از حمایت شما متشکرم و متشکرم که من را هم شامل این قضیه کردید.