آوی یوریش, مشاور پیشین وزارت دارایی آمریکا
باعث افتخارم است که این فرصت را دارم تا امروز در اینجا به دفاع از ارزشهایی قیام کنم که ما پاس میداریم، مثل آزادی بیان، آزادی مذهب و آزادی اجتماع.
بسیاری از شما امروز بخاطر نگرانی که نسبت به حقوق جهانشمول دارید در اینجا حضور دارید. ما قطعاً از سال 1979 خواهان آینده بهتر و روشنتری بوده ایم. اما ایران، تحت حاکمیت ملاهای بنیادگرا قرار گرفته است.
خوشبختانه تمرکز جهان به تلاش ملایان برای دستیابی به تسلیحات اتمی و حمایت آنها از سازمانهای تروریستی معطوف شده است. ما باید هر آنچه در توان داریم انجام دهیم تا از اتمی شدن آنها جلوگیری کنیم. اگر رژیم ایران به بمب دست پیدا کند نقطه عطفی محسوب میشود که دارای عواقب گسترده ای خواهد بود. جهان غرب باید چه کاری را انجام دهد؟ چه کاری هریک از شما میتوانید انجام دهید تا آنرا متوقف کنید؟
تنها سه راه وجود دارد که میتواند روی این برآیند تأثیرگذار باشد: دیپلوماتیک، اقتصادی و نظامی.
امروز من غالب وقتم را صرف صحبت در رابطه با جنگ مؤثر اقتصادی خواهم کرد که اگر فوراً اجرا شود رژیم ایران را متوقف خواهد کرد.
رژیم ایران فعالیتهای اتمی و تروریستی خود را از طریق سیستم مالی دنیا تسهیل میکند، از طریق بانک دولتی و طیفی از شرکتهای پوششی و روشهای فریبنده دیگر که مشخصاً برای دور زدن کنترلهای مراکز مسئول مالی طراحی شده اند.
در حال حاضر رژیم ایران 30بانک دارد که در سراسر جهان فعالیت میکنند. بانکهایی که در انگلستان، فرانسه، ایتالیا، امارات متحده عربی، روسیه و دوبی از طریق بانکهای رژیم ایران در دنیا کار میکنند 20 بانک در این میان توسط دولت آمریکا نامگذاری شده اند. این بانکها میتوانند ارزی که بسیار مورد نیاز است را برای استفاده در فعالیتهای غیرقانونی تأمین کنند.
بسیاری از این مراکز مالی در آمریکا فعالیت دارند. سایر بانکهایی که در آمریکا خودشان فعالیت نمیکنند در هر حال با مراکز مالی آمریکا مبادله دارند تا به بازار آمریکا دسترسی داشته باشند. ما اهرم فشار بزرگی در رابطه با این مراکز مالی داریم اما از آن استفاده نمیکنیم.
آیا میتوانید تصور کنید که چه میشد اگر ما به این بانکها میگفتیم که باید بین بازار آمریکا و رژیم ایران یکی را انتخاب کنند؟ هیچیک از آنها حاضر به انتخاب رژیم ایران نیستند.
من از شما دعوت میکنم که با نمایندگان کنگره صحبت کنید، چراکه این یکی از قوی ترین راهکارها برای آسیب رساندن به رژیم ایران در زمینه مالی است. من بسیار روی این موضوع تأکید میکنم.
در مورد دفترهای تهاتر (تسویه پول): اخیراً فاش شد که رژیم ایران سالیانه با مبالغی به میزان میلیاردها دلار از سیستمهای تسویه پول بین المللی سوء استفاده میکند. به نظر میرسد رژیم ایران ماهرانه از این دفاتر تهاتر سوء استفاده میکند تا تحریمهای آمریکا را دور بزند. یک قاضی دادگاه شعبه نیویورک به «سیتی بانک» دستور داد که اوراق قرضه به ارزش حدود دو میلیارد که به رژیم ایران تعلق دارد را مسدود کند.
بنا بر مدارک قضایی در آمریکا که هم در نیویورک و هم در کالیفرنیا ثبت شده اند، این مبالغ مسدود شده در سیتی بانک به نام دفتر تهاتر «کلیر استریم» که مرکز آن در لوگزامبورگ است میباشد.
سیتی بانک و تمام مراکز مالی آمریکایی باید تمام مبادلات رژیم ایران به دلار را مسدود کنند، به استثنای موارد محدودی مانند برخی مواد خوراکی، پوشاک و دارو.
طبق قانون اختیارات اضطراری اقتصاد بین الملل، مراکزی که قانون آمریکا را نقض کنند مشمول مجازات مالی یا در حد 250 هزار دلار و یا دو برابر ارزش مبادله خواهند شد، که این بدین معنی است که مجازات سیتی بانک میتواند به 4 میلیارد دلار برسد.
دولت آمریکا و بویژه وزارت دارایی باید ارزیابی جامعی کنند تا دریابند چگونه میتوان مانع سوء استفاده رژیم ایران از دفترهای تسویه پول بین المللی شد و بطرق مناسب بر این اساس عمل کنند. در غیر این صورت رژیم ایران همچنان به منابع ارزی، ازجمله دلار آمریکا، دسترسی خواهد داشت که بدون شک به رفتار غیرقانونی آن کمک و یاری خواهد رساند.
بسیاری از شما ایرانی هستید و بهتر از اکثر مردم میدانید که خمینی سپاه پاسداران را برای حفاظت از حکومت جدیدی که در سال 1979 پایه گذاری شد تشکیل داد.
سپاه رژیم از زمان تأسیس تا کنون به یک نیروی بزرگ سیاسی، نظامی و اقتصادی در ایران تبدیل شده است و طبق گزارشات، روابط نزدیکی با ولی فقیه و رئیس جمهور رژیم احمدی نژاد که خودش عضو سابق سپاه است دارد. سپاه پاسداران نزدیک به 125 هزار عضو دارد. اکثر فعایتهای مربوط به موشکهای زمین به زمین رژیم را پیش میبرد. و باور بر این است که اکثر یا تمام تسلیحات دیگر شیمیایی و بیولوژیکی و رادیولوژیکی رژیم را تحت کنترل خود دارد؛ و اگر ایران به سلاح اتمی مجهز شود، متخصصین بر این باورند که سپاه این تسلیحات را هم کنترل خواهد کرد.
سپاه پاسداران رژیم توسط دولت آمریکا لیست گذاری شده است و دلیل آن درگیر بودن در گسترش تسلیحات کشتار جمعی بوده است. نقش اصلی را در صنعت نفت رژیم، در ساخت و ساز و طبعاً در مجموعه نظامی رژیم ایفا میکند. و همچنین یکی از بخشهای فاسد رژیم ایران است.
گزینه های پیش روی ما از این قرار است: اولاً دولت آمریکا باید نام تمام مقامات ارشد سپاه را فاش سازد و اینکه در این ارگان مشغول چه کارهایی هستند و هرگونه اطلاعات ارتباطی که ما با آنها داریم. بدین ترتیب میتوان تحرکات آنها در خارج از ایران را محدود کرد و یا به آنها هشدار داد که ما شما را میشناسیم و میتوانیم به شما دسترسی پیدا کنیم.
در رابطه با بنیادها. اینها بنیادهای خیریه رژیم هستند که اقتصاد غیرنفتی را کنترل میکنند. بنیادها حدود 20 تا 40 درصد تولید ناخالص داخلی را تحت کنترل خود دارند. از پرداخت مالیات معاف هستند و سوبسیدهای سنگینی از طرف دولت دریافت میکنند اما از مدار کنترل دولت خارج اند. آنها تنها به ولی فقیه رژیم پاسخ میدهند.
آنها بعنوان سازمانهای خیریه قرار است خدمات اجتماعی را برای فقرا و فرودستان مهیا کنند. اما در ایران نزدیک به 12میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند و 6 میلیون نفر از آنها هیچگونه کمکی از جانب دولت و بنیادها دریافت نمیکنند.
یکی از مثالهای معروف بنیاد مستضعفان و جانبازان است که تخمین زده میشود حدود 20 درصد صنعت نساجی کشور، 40 درصد تولیدات نوشابه، و دو سوم تمام محصولات شیشه ای را کنترل میکند و سهم عمده ای در کالاهایی مانند کاشی، لاستیک و محصولات شیمیایی و غذایی دارد. بنابراین نباید غافل کننده باشد که برای بخش خصوصی ایران سخت است که با بنیادها رقابت کند. آنها دارای ارتباطات و پوشش سیاسی هستند و از سوبسیدهای دولتی بهره مندند.
با توجه به این آسیب پذیری عمده، وقت آن رسیده است که دولت آمریکا علناً از بنیادهای اصلی نام ببرد و آنها را رسوا کند. میتواند نامگذاری آنها را بررسی کند و بدین ترتیب کمکهای مالی به این سازمانها را ممنوع اعلام کند.
این از قبیل سازمانهایی است که باید در لیست تروریستی باشد، بعلاوه آن کسانی در اروپا و آسیا که در حال حاضر به چنین ارگانهایی کمک مالی میکنند.
اجازه بدهید با این نکته حرفهایم را تمام کنم. ما تمام ابزار لازم را در دست داریم تا شرکتهای تجاری که در حال حاضر با رژیم ایران رابطه دارند متقاعد یا تنبیه کنیم. اگر واقعاً بخواهیم که رژیم را از دستیابی به تسلیحات هسته ای بازداریم صحیح آن است که اگر نه از همه، بلکه از برخی تیرهایی که در کمان داریم استفاده کنیم. ما با کمک یکدیگر میتوانیم تغییر ایجاد کنیم. از شما متشکرم که در اینجا حاضر بودید.
آقای گلن کارل, معاون پیشین اطلاعات مرکزی آمریکا
مسئولیت شورای اطلاعات ملی که من معاونت تهدیدات فراکشوری آنرا برعهده داشتم، این است که یک چشم انداز درازمدت درمورد روندها و تهدیدات به منافع ایالات متحده ارائه کند، چه تهدیدات داخلی باشند و چه خارجی در یک محدوده زمانی 2 تا 5 سال در آینده در صورتی که مقدور باشد.
ما ارشدترین ارگان جامعه اطلاعاتی آمریکا برای ارزیابیهای اطلاعاتی استراتژیک هستیم و خیلی وقتها پیش بینیهای درستی میکنیم و متأسفانه برخی اوقات هم اشتباه میکنیم.
حال شاید کسی تعجب کند که چرا گاهی اوقات سیاست ایالات متحده بی هدف به اینطرف و آنطرف میرود
در ارتباط با ایران و اینکه سیاست آمریکا نسبت به سازمان مجاهدین خلق ایران چه باید باشد، من دریافتم که جوامع اطلاعاتی ما در آمریکا خیلی درباره این که مجاهدین چه چیزی و چه کسانی هستند و توانایی ایرانیها و اقداماتشان چیست اطلاع ندارند. این سومین هدف سیاستگذاری است.
من فکر میکنم که جوامع اطلاعاتی ما و سیاستگذاران ما بخوبی تشخیص داده اند که دشمن اصلی و رقیب اصلی ما کیست. کاملاً مشخص است که رژیم ایران بزرگترین عامل برهم زدن ثبات در خاورمیانه است،
وزارت اطلاعات رژیم سخت میکوشد تا کشف حقیقت را مشکل کند، تا رقبای رژیم و اهداف خود مانند سازمان مجاهدین خلق ایران را از بین ببر.
ما رقبای بسیار بسیار زیادی داریم. جزئیات زیادی برای فراگیری وجود داشت. وزارت اطلاعات رژیم که در آمریکا، عراق، لبنان و علیه مجاهدین خلق و در عربستان سعودی فعال است از لحظه ای که خمینی رژیم مهاجم و توسعه طلب خود را سی سال پیش بنا کرد من و همکارانم را مشغول نگاه داشته است.
همه ما از تهدیدات خاص رژیم ایران آگاه هستیم. موضوع مجاهدین و کمپ اشرف و کمپ لیبرتی در میان است که ما بسیار در رابطه با آنها شنیده ایم و توصیه ها و ارزیابیهای زیادی در رابطه با عمل صحیح وجود دارد. و همچنین برنامه هسته ای رژیم ایران و سوریه و نفوذش در حزب الله در لبنان و غیره.
بنابراین شیطان در جزء جزء کارها حضور دارد و وزارت اطلاعات آن نسبت به سازمان مجاهدین خلق و سایر مخالفان موضع تهاجمی و خصومت آمیز دارد. اما از نقطه نظر جامعتر، روشن است که رویکرد آمریکا نسبت به منطقه، عراق و رژیم ایران غالباً مجزا و خرده کاری بوده است و همچنین نسبت به نیازهای سازمان مجاهدین خلق تا آنجا که به ترسیم منافع آمریکا برمیگردد که اکنون با رژیم مهاجم و مداخله کننده ایران در عراق مواجه شده است.
میتوان این استدلال بد اما در هر حال واقعی را مطرح کرد که احتمالاً عمده ترین نتیجه اشغال عراق و شکست صدام حسین تعمیق منافع رژیم ایران بوده است. اهداف استرایژیک رژیم ایران چیست؟ اعمال هژمونی بر سطح منطقه و حفظ خود. رژیم ایران حداقل بدنبال این است که قدرت غالب منطقه شود تا حداقل بتواند سپری را بدور ایران ایجاد کند و رژیم را از آنچه بعنوان یک خطر حیاتی می بیند مصون نگاه دارد.
بزرگترین ابزار رژیم ایران برای رسیدن به این امیال رژیم سوریه است که رژیم ایران را قادر میسازد در لبنان تأثیرگذاری و اعمال نفوذ کند، از حزب الله و حماس در مقابل اسرائیل حمایت کند و سیاستهای آمریکا در سراسر منطقه را با تهدید روبرو کند.
اهداف استراتژیکی آمریکا چیست؟ ثبات منطقه، کاستن نفوذ رژیم ایران بعنوان عامل بی ثباتی و مهاجم و نیز متوقف ساختن برنامه تسلیحات هسته ای رژیم ایران.
سیاست آمریکا باید مقابله با نفوذ رژیم ایران در منطقه باشد. مسیری که راه به ممانعت از نفوذ رژیم ایران در منطقه می برد. حاکمان تهران سیاستهای خود را از طریق دمشق پیش می برند. با از بین بردن رژیم اسد و جایگزین ساختن آن با رژیمی که به رژیم ایران وابسته نباشد، اینکار محقق میشود. بدین ترتیب ما بزرگترین اهرم فشار رژیم ایران در منطقه و جهان را از بین خواهیم برد. همچنین حماس را بشدت تضعیف خواهیم کرد. همین حالا که اسد تضعیف میشود، حماس تلاش میکند خود را از حمایت بی چون و چرا از رژیم اسد دور کند. حداقل به نظر میرسد که خود را در طرف بازنده تاریخ یافته است.
نفوذ رژیم ایران در سراسر منطقه رو به افول خواهد بود. بنابراین آمریکا از اپوزیسیون سوریه فعالانه پشتیبانی خواهد کرد تا دولتی که جایگزین اسد میشود دیگر هدف و یا دست نشانده رژیم ایران نباشد.
آمریکا همچنین باید فشار خود را بر روی خود رژیم ایران افزایش دهد،
باید نفت رژیم را طوری تحریم کرد که شامل محدودیت در قبال چگونگی صادرات نفت هم بشود، بعلاوه حمایت از اپوزیسیون ایران، سازمان مجاهدین خلق که بر فشار علیه رژیم خواهد افزود،
یک حمله نظامی علیه تأسیسات اتمی رژیم احتمالاً تأخیر ایجاد خواهد کرد اما مشکل را حل نخواهد کرد. مشکل در ماهیت این رژیم است و نه ابزار مورد استفاده آن.
از نظر تاکتیکی، کار اطلاعاتی در صحنه که من بیش از دو دهه درگیر آن بوده ام بر لغو نامگذاری سازمان مجاهدین دلالت دارد. این نامگذاری تروریستی منقضی شده و اشتباه است. از نقطه نظر استراتژیک هم دلالت بر این دارد که باید به نفع مجاهدین کار کرد تا رژیم ایران را که عامل بی ثباتی در تمام منطقه است بی ثبات کرد.
از شما بسیار متشکرم.
آقای تانکردو:
خوب. امروز یک روز فوق العاده ای بود. واقعاً. من در حالی که به این افراد بسیار سخنور گوش میدادم که درمورد این مسأله صحبت میکنند فکر میکردم بیش از 10سال. از شروع این بحثها گذشته است.
به یاد می آورم که وقتی اولین بار، حدود 10سال پیش، نامه ای را برای وزیر خارجه جمهوریخواه در یک دولت جمهوریخواه امضا کردم و خواستار آن شدم که دولت، مجاهدین را از لیست خارج کند حدود 10سال پیش بود. امضای آن نامه یک سفر پر ماجرایی را فکر کنم شروع کرد که حالا که نگاه میکنم یک تجربه فوق العاده ای بوده است.
و در طول زمان خدا را شکر اوضاع عوض شد. حالا افراد زیادی هستند. افراد برجسته، بسیار برجسته تر از من بسیار کارآمدتر که موضوع افراد اشرف را مطرح کنند و من به این خاطر خدا را شکر میکنم. و واقعی میگویم وقتی میگویم این کاری است که همه ما میتوانیم انجام بدهیم. همه ما فکر میکنیم که چه کاری است که ما هرکدام میتوانیم انجام دهیم که این شرایط را به یک پایان مفید برسانیم. همه ما میتوانیم این کار را بکنیم. با صدای بلند دعا کنیم برای امنیت افراد اشرف و برای مردم و برای آزادی مردم ایران.
بنابراین در طول زمان، ما پیشرفت زیادی داشته ایم. ما پیشرفت زیادی کرده ایم، بله. ولی نگاه کنید ببینید در پیش رو چه چیزی قرار دارد. من میگویم بسیار خوب است چون ما امروز این نیروها و صدای افراد با سوابق و گرایشهای مختلف سیاسی را به هم پیوند زده ایم.
حالا زمان آن است و هر کاری که میکنیم برای حل خطر کنونی که در اشرف در عراق وجود دارد و برای این افراد فوق العاده که اینقدر رنج کشیده اند عمل کنیم.
بنابراین من حالا میخواهم که کار درست را انجام دهید. هیچکس امروز، هیچکس در سیاست، در یک نقش سیاستگذاری در آمریکا یا در جهان امروز نمیتواند بگوید نمیدانستند چه چیزی دارد اتفاق میافتد. اگر بدترین چیز اتفاق بیفتد، فکر کنید، سیاستگذاران، نمیتوانید بگویید نمیدانستم، میدانید. میتوانید عمل کنید. باید عمل کنید. و چیزهای عجیب تری از این اتفاق افتاده است که شاید سال دیگر این برنامه در یک تهران آزاد برگزار شود.
چه پنل اعجاب آوری!اعجاب آور، نه تنها به خاطر حجم انبوه نظرات مهم و عمیقی که توسط تک تک نفرات پنل مطرح شد، بلکه به این خاطر که ما پیش از زمان موعود تمام کردیم.
آقای جولیانی:
به نظرم میرسد برای اینکه بتوانیم یک راه کار عملی اتخاذ کنیم، پیشنهاد میکنم که ببینیم آیا میتوانیم از مجلس نمایندگان آمریکا بخواهیم قطعنامه یی را به تصویب برساند که یک کمیسیون تشکیل بدهد که فوری به عراق برود و کمپ لیبرتی را چک کند، و در عرض 48 ساعت گزارش بدهد که آیا کمپ لیبرتی مکان مناسبی است؟ آیا باید یک محل جابه جایی باشد، آیا یک زندان یا اردوگاه کار اجباری است؟
دوم این که قطعنامه یک چارچوبی برای پذیرش پناهندگان تعیین کند.
و بخش سوم قطعنامه این باشد که وزارت خارجه در مورد لغو نامگذاری تصمیم گیری کند. الآن یک سال و نیم از مهلت میگذرد. در وزارت خارجه چه میگذرد؟ بیدار شوید! فکر میکنم قطعنامه باید مثلاً مدت یک هفته را برای تصمیم گیری مشخص کند.
فکر میکنم اگر این سه نکته بتواند در قطعنامه گذاشته شود، اگر یک کمیسیون خیلی رسمی است در یک گروه منتخب کوچک از تمام کسانی که در حمایت از این سازمان صحبت کرده اند. پنج نفر را انتخاب کنید، از دموکراتها، جمهوریخواه، لیبرال و مستقل، محافظه کار. پنج نفر را انتخاب کنید و به آن جا بفرستید تا برگردند و گزارش دهند تا ما کار مفیدی انجام داده باشیم.
متشکرم