سه شنبه دوم خرداد 1391
تو اهل خطّه ی عشقی، همیشه شیدائی
همیشه با دل خو گفته ام که می آئی
وَ هست آخر این شب،همیشه فردایی
همیشه منتظرم رو به روی چشمانت
که از صمیم دلت لب به خنده بگشائی
همیشه دست تو و رنگ های سحرآمیز
همیشه خالق اسرار چرخ مینائی
همیشه دختر اندیشه ی تو آبستن
همیشه نور، همیشه امید می زائی
همیشه چابکی ای پا به راه ، ای همراه
تو اهل خطّه ی عشقی، همیشه شیدائی
میان دست و نگاه تو زندگی جاریست
همیشه می دَمَد از سینه ی تو رویائی
همیشه از سر انگشت تو غزل ریزد
همیشه با تو و تا صبح باده پیمائی
به هر کجا که دلی قصّه گوید از عشقی
تو همنفسی، عاشقی، همیشه آنجائی
قرارمان نبود که بی کاروان شَوی در راه
قرارمان نبود که این رَه رَوی به تنهائی
تو از میانه ی بهمن برآمدی روزی
وَ در میان بهاران ...(بهار بی جائی )
و مرگ از تو گریزد،تو زندگی سازی
و عشق با تو یکی شد، همیشه مانائی