غزل زیر ، درمراسم وداع و به خاکسپاری روانشاد استاد بهرام عالیوندی ؛ توسط سراینده خوانده شد .
رحمان کریمی
یاران بزنید طبل که استاد هنر رفت
آن یار وفادار و آن اهل نظر رفت
همواره مرا بود به او الفت دیرین
آن دیرینه دریغا ، به تصمیم قـَدَر رفت
میلش به هنر بود و به آزادی ایران
ناهید هنر،باز نهاد و بی موقع سفررفت
انگشت ندامت بگز ای مرگ گرانبار
کز سرداران هنر ، سردار دگر رفت
بی شرم تراز تو ، حقا که فقیه است
کزبی رحمی داسش چه گل ها به شرر رفت
چندان زدی ای جان گرانسوز تو نعره
که ت غرش شیران بخروش تا به قمررفت
پنهان کنید ازسرد دلان ،آتش جان را
کز خیل همه هیمه فروشان ،به ضرر رفت
افسرده نباشیم ازاین دور زمانه
که ش باردگر تیراجل برقصد گـُهر رفت
دانم رفیقا ! که تو آسوده نخوابی
تا نشنوی ازما که دشمن به هدر رفت
رحمان تو مشو خسته زپیکار نهایی
زیرا که دسترنج دلیران به سرفصل ثمررفت