سمپوزیوم در واشینگتن (قسمت اول )مذاکرات اتمی، مقابله با تهدید رژیم ایران ، تعهدات دولت آمریکا و سازمان ملل متحد برای حفاظت و تضمین حقوق ساکنان اشرف – لیبرتی

در روز چهارشنبه10 خرداد 1391- (30 می 2011 )سمپوزیومی در واشنگتن با شرکت شخصیت های سیاسی، حقوقی ، نظامی آمریکایی تحت « مذاکرات اتمی، مقابله با تهدید رژیم ایران، تعهدات دولت آمریکا و سازمان ملل متحد برای حفاظت و تضمین حقوق ساکنان اشرف – لیبرتی» برگزار گردید. مشروح گزارش این سمپوزیوم  ذیلا از نظرتان می‌گذرد. 

 شرکت کنندگان :

ـ تام ریج (اولین وزیر امنیت آمریکا )

ـ ادوارد  رندل(فرماندار پنسیلوانیا 2002-2011-رئیس حزب دموکرات  1999- 2001)

ـ سفیر جان بولتون

فیلیپ جی کراولی (معاون وسخنگوی وزارت خارجه آمریکا 2009-2011- دستیار ویژه رئیس جمهور در امنیت ملی )

ـ پاتریک کندی

ـ جودی چو  (نماینده کنگره آمریکا)

ـ سرهنگ دیوید هانت ( مشاور ارتش آمریکا درجنگ بوسنی هماهنگ کننده ضد تروریسم )


ـ دیک موریس ( مشاور کاخ سفید- در ریاست جمهوری بیل کلینتون

ـ پروفسور ایوان ساشا شیهان(رئیس بخش مذاکرات در دانشگاه بالتیمور متخصص تروریسم و ضد تروریسم )
ـ  تام تانکردو

ـ سرهنگ وسلی مارتین (فرمانده نیروهای حفاظت اشرف  2005 ـ  2006)

ـ بروس مک کولم(رئیس بنیاد «خانه آزادی»  1988 ـ 1993)


بروس مک کولم:  همگی خوش آمدید. من بروس مک کولم، رئیس ابتکار جهانی برای دموکراسی هستم.
یک سال پیش همین موقع من در بغداد بودم و به شما میگویم در این موقع درجه حرارت باور نکردنی است.  وقتی آنجا بودم در طول روز 120 درجه (فارنهایت) بود. همینطور بشنویم در مورد این افراد در قرارگاه اشرف و کمپ لیبرتی که در مکان نامناسب زندگی میکنند،  بدون آب، بدون ژنراتور برای سیستم خنک کننده، زندگی میکنند، این شکنجه است. نکته این است.
دولت عراق میخواهد شکنجه گر باشد و متأسفانه نمایندة سازمان ملل متحد در صحنه، مارتین کوبلر، به این امر کمک میکند.
در همین حال ما باید اطمینان حاصل کنیم که با افراد قرارگاه اشرف و کمپ لیبرتی به صورت انسانی برخورد می شود، ولی امروزه به دلایل مختلف این برخورد انسانی صورت نمی گیرد؛ عمدتاً به این دلیل که مقامات عراقی میخواهند هرچیزی را که در کمپ اشرف ساخته شده به سرقت ببرند.
تنها چیزی که می توانم بگویم این است که ما امروز یک هیأت سخنرانان عالی داریم و امیدوارم این به راستی وجدانها را دوباره حول موضوعاتی که روی همة ما تأثیر میگذارد، برانگیزد. ما نمیتوانیم گروگان این رژیم بمانیم. ظاهراً این روش کار آنهاست. آنها افراد را گروگان میگیرند. آنها جامعة جهانی را گروگان میگیرند و نهایتاً باید گفت دیگر بس است. ما واقعاً باید به رژیم ایران نه بگوییم. و امروز برای مدیریت برنامه، دوست قدیمی شما، حامی دیرپای آزادی برای ایران، تام تانکردو با ماست. تام بفرمایید.

تام تانکردو: متشکرم. بسیار متشکرم. این جای خوشوقتی است. جای خوشوقتی است که امروز باهم هستیم. ما تعدادی سخنران داریم که دیدگاههایشان را مطرح می کنند. برخی از آنها اشتغالات دیگری هم امروز دارند که باید بروند، بنابراین نسبتا با سرعت پیش می رویم.
بنابراین اینجا برای کمک به جلب توجهات به مشکلات موجود ، آقای اد رندل صحبت می کند . آقای رندل چهل و پنجمین فرماندار پنسیلوانیا بوده و ریاست کمیته ملی حزب دموکرات را در انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 برعهده داشته است. فرماندار.

ادرندل:

از همه شما متشکرم. من فکر می کنم همه شما باید به پنسیلوانیا بیایید. برای این استقبال بسیار گرم از شما سپاسگزارم. آرزو می کنم می توانستم بگویم که شایسته آن هستیم. ما بسیار سخت تلاش کرده ایم که بسیاری از کارها را انجام دهیم. همه شما، همه ما در اینجا و بسیاری از دیگر دوستان ساکنان قرارگاه اشرف در این کشور، بسیاری از ژنرالها، بسیاری از مقامات منتخب، بسیاری از استادان دانشگاهها، ما تلاش بسیار سختی برای تاثیر گذاشتن بر مسائل کرده ایم,  من یک کتاب دارم که دارد بیرون می آید، اولین کتاب من است، بعد از تجربه نوشتن آخرین کتابم! اما دارد بیرون می آید و من یک برنامه تلویزیونی زنده در ساعت 2 در فیلادلفیا دارم. اما نام کتاب من «بزدلها» ست به معنی کسی است که می ترسد آنچه را که درست است انجام دهد، می ترسد بر اساس اعتقادات خود عمل کند. به قول بچه ها آنها زهره ترک می شوند. در واقع، جالب است.
داشتم در مورد اینکه امروز چه بگویم فکر می کردم و چیزهای مهمی دارم که می خواهم به شما بگویم. ولی همه آنها در مورد دو نهاد یا دو مؤسسه است و آنها سازمان ملل متحد و ایالات متحده آمریکا هستند. در مورد این دو نهاد، من با این باور بزرگ شده ام که هر دو امید جهان هستند، ولی هردوی آنها، ایالات متحده و سازمان ملل متحد، کار درست را با ساکنان کمپ اشرف انجام نداده اند. ایالات متحده مسئولیت ویژه دارد، زیرا ما وارد یک قرارداد با ساکنان اشرف شدیم. تک تک ساکنان، یک قرارداد امضا شده از ما دارند که می گوید از شما محافظت خواهیم کرد. درازای تحویل سلاحها ما از شما محافظت خواهیم کرد. آنها سلاحشان را دادند و شما از ژنرال فیلیپس و دیگران شنیده اید که خلع سلاح کامل بود. سرهنگ مارتین امروز به آن خواهد پرداخت. آنها سلاحشان را دادند. ولی آیا ما تعهد خود را به حفاظت از آنها انجام دادیم؟
نه. به تعهدمان در سال 2009 عمل نکردیم و در سال 2011 نکردیم. در نتیجه 47 تن کشته شدند و صدها تن به طور جدی مجروح شدند. حالا وقتی مبارزه بر سر اینکه برای 3400 تن ساکنان اشرف چه اتفاقی خواهد افتاد در جریان است، آمریکا بر اساس اعتقاداتش و با شجاعت عمل نمی کند. سازمان ملل وارد شد و به ما توسط دولتمان، توسط وزارت خارجه مان گفته شد که یادداشت تفاهم بین سازمان ملل و دولت عراق امضا شد و یادداشت تفاهم مراقب ساکنان اشرف خواهد بود . این توافق اطمینان می دهد که آنها  به محلی که با استاندارهای انساندوستانه منتقل خواهند شد و اینکه به آنها اجازه داده خواهد شد اموال شخصی خود و خودروهایشان را به آنجا بیاورند. اینکه آنها به هر صورت مراقبت خواهند شد. و یادداشت تفاهم بطور منظم نقض شده است و تقریبا به هیچ شکل و فرمی که به آن فکر کنید اجرا نشده است. با اینحال، ما(آمریکا) هیچ کاری نمی کنیم. ما هیچ کاری حتی برای انجام این موافقت نامه نمی کنیم. بگذارید نگاهی بکنیم که ساکنان اشرف چه کار کرده اند. به خاطر رهبری خانم رجوی هر بار که از ما خواسته شد کاری بکنیم ما قبول کردیم.
بعضی وقتها گذشتن از چیزهایی که می خواستیم انجام دهیم. همانطور که بسیاری از شما می دانید شش یا هفت نفر از ما هستیم که بطور منظم بصورت هفتگی با سفیر فیرید که معاون وزیر خارجه است، تلفنی تماس داریم و درباره این حرکت بحث می کنیم. و سفیر فرید می گوید شما باید با پاریس صحبت کنید و آنها را وادار کنید که این کار را بکنند و آن کار را بکنند. ما تلفن را بر می داریم و با پاریس صحبت می کنیم، یا از طریق ایمیل انجام می دهیم و پاریس را وادار می کنیم که پشت سر هم امتیاز بدهد. و بعد پاریس باید ساکنان اشرف را متقاعد کند.
ولی هر دفعه که ما امتیاز می دهیم، طرف دیگر، دولت عراق دستورهایش را از تهران می گیرد. به طرف خودش در معامله پایبند نیست. ما کاروان پشت کاروان دیده ایم. ما از وزارت خارجه شنیدیم. بگذارید این کاروان برود بعد به بقیه مسایل می پردازیم چون اگر این کاروان را حرکت ندهیم چیز بدی ممکن است اتفاق بیفتد.
این چیزی است که ما همیشه می شنویم. یک چیز بدی ممکن است اتفاق بیفتد. ما آنقدر در سال 2009 و 2011 نگران نبودیم، که چیز بدی ممکن است اتفاق بیفتد. وقتی 2009 اتفاق افتاد ما نیروهای آمریکایی را تغییر موضع ندادیم که به تعهدمان برای حفاظت از ساکنان اشرف عمل کنیم. مگر اینطور نیست؟ ولی نگرانیم که چیز بدی ممکن است اتفاق بیفتد. اینکه این ترتیبات با جزییات معلوم خواهد شد. بنابراین از ما خواسته می شود که امتیاز بدهیم. اما هرگز از آنها خواسته نمی شود که به تعهدات خودشان پایبند باشند. همین اخیراً، فکر می کنم چند روز پیش خانم رجوی به همه ما، دوستانش در آمریکا، نوشت که به هدف ساکنان اشرف و خروج از لیست فشار بیاوریم. او از ما خواست که اطمینان یابیم هفت چیز صورت می گیرد. می خواهم آن را برای شما بخوانم. فکر می کنم بسیاری از ما از آن مطلع هستیم. برای آنهایی که مطلع نیستید می خواهم آن را بخوانم، چون وقتی شنیدید، شوکه خواهید شد.
 یک، او می خواهد کمپ اشرف حالا توسط نیروهای آمریکایی یا سازمان ملل بازرسی شود. چرا؟ تا بتوانیم وقتی ساکنان رفتند، مانع شویم. تا بتوانیم مانع جاسازی سلاح به عنوان بهانه ای برای انجام کاری علیه ساکنان اشرف شویم. ما دیدیم وکیل وزارت خارجه خودمان اساسا دادگاه را منحرف کرد و گفت وزارت خارجه قانع نیست که کمپ کاملا خلع سلاح شده است. خوشبختانه سرهنگ مارتین و ژنرال فیلیپس و سایرین عصبانی شدند، چون آنها مسئول نظارت بر خلع سلاح بودند و علناً رفتند و گفتند بله ما می توانیم بگوییم که خلع سلاح کامل بوده چون ما بر آن نظارت داشتیم. سرهنگها و ژنرالهای آمریکایی بر آن نظارت داشتند. وکیل وزارت خارجه حقیقت را نگفت. ما به وزارت دادگستری نامه نوشتیم که به دادگاه اطلاع دهند که آنچه وکیل آنها گفته نادرست بوده و وزارت دادگستری این طرف و آن طرف کرد و بعد هیچ کاری نکرد. وضعیت اینطور است. خانم رجوی بازرسی کمپ توسط ناظرین بی طرف را می خواهد تا بتوانند ثبت کنند سلاحی نیست و عراقیها نتوانند بروند و بعد از ماجرا سلاح جاسازی کنند و آن را بعنوان توجیه استفاده کنند.
دوم، او می خواهد قبل از اینکه کاروان ششم برود یک توافقنامه ای باشد که خودروهای کافی خدماتی برای حمل آب، سوخت و فاضلاب وجود داشته باشد. موافقت با این آسان است. یادتان می آید در کاروان پنجم خودروهای خدماتی راه افتادند و اشرف را به سمت لیبرتی ترک کردند، ولی در وسط راه به آنها گفته شد که برگردند و نمی توانند به لیبرتی بروند.
 شماره سه، بیماران. خانم رجوی خواست که شش بنگال مسکونی و سه خودروی ویژه بیماران برای رفع نیازهای بیماران اشرف در حالی که به لیبرتی می روند، بروند.
 شماره چهار، اینکه کمپ لیبرتی در اسرع وقت ممکن به شبکه آب و برق شهر بغداد وصل شود تا نگران آوردن تانکرهای آب نباشیم. نگران ژنراتورها نباشیم و اینکه آب و برقمان را مثل هر شهروند دیگر از بغداد بگیریم.
شماره پنج، فضای سبز برای تفریح، سایبان برای سایه. ساختن پیاده رو تا ساکنان مسن تر و بیماران بتوانند آزادانه بدون ترس از لغزیدن و افتادن راه بروند.
 شماره شش، تضمین اینکه اموال منقول و اموال شخصی که در اشرف مانده می توانند به فروش برسند. در واقع یک تاجر عراقی هست که یک پیشنهاد معقول برای آن داد ولی دولت جمهوری عراق مانع می شود که این موافقتنامه به جریان بیفتد. مانع می شود که اموال توسط این تاجر برداشته شود و پولش به ساکنان اشرف داده شود.
هفتم، تضمین اینکه بخصوص با توجه به سفر سفیر کوبلر به تهران تضمین اینکه دولت ایران، هیچ دخالتی در مورد سرنوشت یا تعیین تکلیف ساکنان نخواهد داشت.
خانم رجوی، همانطور که می دانید، سخنور بسیار خوبی است و غالبا جملاتی را می گوید که درست در مورد موضوع هستند. او در پایان گفت فکر می کنم انگیزاننده ترین بخش در مورد این لیست، معقول بودن آن است. یعنی ما درخواستهای عجیب نمی کنیم. اینها درخواستهای اساسی و ساده هستند و ما به سفیر فیرید گفتیم و فکر می کنم توافقی در پاریس هست که جز در صورتی که این درخواستها برآورده شود، ما کاروان ششم را نمی فرستیم. چون اگر کاروان ششیم را بفرستیم و آخرین کاروان و آخرین نفر در لیبرتی باشد، ما باقمیانده اهرمی را که داریم از دست می دهیم. بنابراین زمان آن است که ما بایستیم و زمان آن است که دولت آمریکا موضع بگیرد و سازمان ملل موضع بگیرد و یادداشت تفاهم را اجرا کند و به دولت عراق بگوید باید پیروی کند، زمان آن الان است. دیگر زمان بهانه گیری نیست. چون ببینید چه اتفاقی افتاده است. دولت عراق بی هیچ دلیلی آزار می دهد و اذیت می کند. نه برای ذخیره پول، نه به دلیل استراتژیک و یا امنیتی. برخی از چیزهایی را از زمانی که ما در پروسه جابجایی ساکنان بودیم، در نظر بگیرید. شماره یک، وقتی خودروها به لیبرتی رسیدند، ما اجازه نداشتیم از لیفت تراک برای پایین آوردن اجناس سنگین استفاده کنیم. این آسان بود. در عوض ساکنان باید با درد زیاد، با دست آنها را خالی می کردند. چرا نگذاشتند از لیفت تراک استفاده کنیم؟ این چگونه امنیت جمهوری عراق را به خطر می اندازد یا پول ذخیره می کند؟ ما حاضریم خودمان پول آن را بدهیم. این بی رحمانه و ظالمانه است.
 بعد ما می شنویم که آوردن آب مشکل است. سفیر کوبلر گفت آب قبل از ماه رمضان وصل خواهد شد. این دو ماه دیگر است. به ما گفته شده بود که ماه دیگر می آید. این مطلقا مسخره است. ساکنان اشرف گفته اند بگذارید ما آن را وصل می کنیم. ما خودمان می توانیم آب را وصل کنیم. ما نمی توانیم برق را وصل کنیم ولی آب را می توانیم خودمان بدون هزینه ای برای شما وصل کنیم. آنها به ما اجازه نمی دهند وصل کنیم. چرا؟ همانطور که آقای مک کولم گفت چرا؟ هیچ توضیحی برای آن نیست. برق همین طور. ببینیم داریم روی آن کار می کنیم. با این وجود و درعین حال اجازه خرید سوخت  از عراق راهم نداریم. باید به خارج از کشور برویم و سوخت بخریم و هزینه ها سرسام آور بالاست. آنها منابع را سریعا خالی می کنند. چرا؟ آیا هیچ دلیلی برای آن وجود دارد؟ آیا هیچ دلیلی وجود دارد که بتوانید در مورد آن فکر کنید، ایا  دولت عراق از آن سودی می برد؟ آیا دلیل دیگری  بجز اینکه بی رحم و ظالم باشد و اذیت کند و دستور تهران را انجام دهد، هست؟ سایه، چیزی به این سادگی برای انسان. شما شنیدید آقای مک کولم در مورد گرمای 120 درجه (فارنهایت) صحبت کرد. آنها اول موافقت کردند که توری در کمپ خریداری شود. ساکنان توری خریدند به جلو در کمپ آمد، ولی برگردانده شد و ساکنان نتوانستند پولشان را پس بگیرند، چون پولش را پرداخت کرده بودند. این تقصیر پیمانکار نبود. این برگردانده شد و سایه ای در دمای 120 درجه نیست. 300 کولر در اشرف وجود دارد. ساکنان خواستند آنها را بیاورند. کولرهایی که در لیبرتی بودند کار نمی کردند. دولت عراق کسی را آورد و گزارش کردند که آنها کار نمی کنند. آنها اجازه ندادند کولرها را بیاورند. ما سوخت کافی برای تامین سوخت خودروهای محدودی که در لیبرتی وجود دارد نداریم و به ما اجازه داده نمی شود، یک پیمانکار برای سمپاشی در مقابل حشرات، مارها و امثال آنها استخدام کنیم. هیچکدام از این چیزها از نظر استراتژیک مهم نیستند. آنها فقط برای ایجاد فشار روی ساکنان به هر وسیله هستند. درک آن سخت است. شاید آنها می خواهند تعداد زیادی از ساکنان دستشان را بالا کنند و بگویند به ایران برخواهم گشت.
و این با هدف رژیم و تهران به هر دلیل جور در می آید.
بنابراین فکر می کنم زمان آن است که بدون ذره ای تردید حد و مرز مان را روشن کنیم و به عنوان دولت ایالات متحده و سازمان ملل بگوییم دیگر از دولت عراق استمالت نمی کنیم. زمان آن است که ما بزدل نباشیم. زمان آن است که ما بایستیم و آنچه را که درست است انجام دهیم. اطمینان یابیم که شرایط انسانی است به هر صورت، شکل و فرم: سایه، آب و کولر. چیزهای اساسی که برای ادامه حیات لازم است. زمان آن است که ما اصرار کنیم دولت عراق به یادداشت تفاهمی که داوطلبانه و آگاهانه امضا کرده، پایبند باشد. زمان آن است که سازمان ملل کمپ لیبرتی را یک کمپ پناهندگی اعلام کند. این جوک است که آن را محل استقرار موقت ترانزیت اعلام کنیم. چند ماه است که برخی از ساکنان آنجا بوده اند؟ پنج ماه گذشته و حتی یک نفر از ساکنان مهاجرت نگرفته است حتی یک نفر. حتی یک نفر بررسی نشده است. ما داریم نگاه می کنیم که اگر چیزها فورا تسریع شود، داریم به یک پروسه دو تا سه ساله نگاه می کنیم. این یک محل موقت ترانزیت نیست. این یک کمپ پناهندگی است. ولی اگر سازمان ملل آن را کمپ پناهندگی اعلام کند، یک سری حقوقی برای ساکنان کمپ می آورد که به دلایلی سازمان ملل نمی خواهد به آنها بدهد، چون آنها به دلایلی از دولت عراق می ترسند. ما باید مجاهدین را از لیست خارج کنیم و همانطور که آقای مک کولم گفت این به ما اینجا بستگی دارد. این به همه شما شهروندان آمریکا بستگی دارد که با صدای بلند بگویید، بسیار خوب شما آن کاری را که خواستید ما انجام دادیم، حالا مجاهدین را  از لیست خارج کنید. از لیست خارج کنید تا بتوانیم فرآیند پذیرش ساکنان در کشورها ی ثالث را تسریع کنیم.
ما نیاز به عمل داریم و تنها راه عمل کردن این است که دولت ایالات متحده به دولت جمهوری عراق بگوید دیگر نه ـ دارم این را طوری می گویم که قابل استفاده عمومی باشد ـ دیگر نه .
زمان آن است که به توافقنامه تان عمل کنید. زمان آن است که بی اندازه بی رحم و ظالم و حقیر بودن را رها کنید. زمان آن است که افراد در شرایط انسانی زندگی کنند. آنها هرکاری را که شما از آنها خواسته اید کرده اند. پاریس همه کاری کرده است. ساکنان همه کاری کرده اند. زمان حداقل انصاف است. من با این باور بزرگ شدم که ایالات متحده و سازمان ملل اجرا کننده اولیه و نهایی انصاف پایه ای هستند. اجرا کننده آنچه درست است و منصفانه است و صادقانه است. دادن حقوق اولیه افراد که سزاوار آن هستند. من می خواهم به شما این را بگویم: ما مورد اذیت و آزار قرار گرفته ایم، بسیاری از خود ما، ولی همانطور که در ابتدای آمدن این احضاریه ها گفتیم ما توقف نخواهیم کرد. این بسیار فراتر از چیزی است که شروع شد. این یک تلاش انساندوستانه از طرف همه ما در ابتدا بود و حالا داریم آن را می بینیم. کاش کاری کرده بودیم، شخص من و همه ما بصورت جمعی، افرادی که امروز اینجا هستند و آنهایی که نیستند، آنها شایسته این تشویق هستند. ما سعی کرده ایم و سعی خواهیم کرد و خستگی ناپذیر خواهیم بود و خواهیم ایستاد و صدای ما شنیده خواهد شد و به نام اشرف باید موفق شویم.

تام تانکردو:
متشکرم. من دقیقاً نمیدانم که چرا ایالت پنسیلوانیا برخی از بهترین فرمانداران را ارائه میدهد که در اینجا حضور دارند. تام ریج اولین وزیر امنیت داخلی آمریکا در کابینه جرج بوش بود. او چهل و سومین فرماندار ایالت پنسیلوانیا از سال 1995 تا 2001 و قبل از آن نیز نماینده کنگرة آمریکا بود.
آقای ریج در حال حاضر مؤسس و مدیر عامل شرکت مشاور امور امنیتی به نام ریج گلوبال در واشینگتن است. او نویسندة «آزمایش دوران ما، آمریکا تحت محاصره» و «چطور میتوانیم مجدداً به امنیت دست یابیم» است. تام ریج.

تام ریج: متشکرم. قبل از هرچیز مایلم از شما به خاطر مقدمة محبت آمیز و استقبال گرمتان تشکر کنم. مایة شعف است که در کنار این تعداد از همکاران و افرادی باشم که در دوره هایی با آنها کار کرده ام، چه در حیطة سیاست و چه در حیطة مدیریت سیاستگذاری. بسیار عالیست که در جمع این گروه برجسته از سخنرانان هستم. میخواهم از شما به خاطر دعوتی که امروز از من به عمل آورده اید، تشکر کنم.
مطالب زیادی بیان شده است، کارهای زیادی هنوز باید انجام شود و فعالیتهای جمعی ما باید مورد تقدیر و تشویق قرار گیرد اما ما هنوز راه طولانی در پیش داریم. مراتب تقدیر و سپاس عمیق خودم را قبل از همه به همة شما و همکاران شما نه تنها در این کشور بلکه در سراسر دنیا تقدیم میکنم.
بی تعارف باید گفت که شما نیرومندترین و پایدارترین مدافعانی هستید که یک گروه مشتاق فعالیتهای انساندوستانه میتواند داشته باشد، به نظر من در طول تاریخ جهان. و به همین خاطر، باید مورد تشویق قرار بگیرید.
این موضوع جوانب بسیار شخصی پیدا کرده است، نه تنها برای شخص من، بلکه به خودم اجازه میدهم بگویم برای همه ما. من به دوست خودم وسلی مارتین نگاه میکنم و میدانم که چقدر این موضوع برای او شخصاً اهمیت دارد، چون او در کنار ساکنان اشرف زندگی و کار کرده است. و همچنین برخی از رهبران نظامی دیگر که با آنان کار و زندگی کرده اند و اشتیاق ساکنان برای دستیابی به دموکراسی، تغییر رژیم، در مسالمت زیستن با همسایگان و زندگی در جامعه یی که تکثر اندیشه و مذهب را پذیرفته، درک کرده و برای آن احترام قائل باشد. جامعه یی که (به دنبال فعالیتهای)هسته یی نباشد و درپی حسن روابط با غرب به جای خصومت باشد. بنابراین همة ما در فواصلی به این باور رسیده ایم و با خانواده ها صحبت کرده ایم.
من باید به شما بگویم که هر وقت این افتخار را داشته ام که  با خانواده ها صحبتی داشته باشم، شاهد رنجهای آنها بودم که تصاویر کسانی را نشان می دادند که توسط رژیم ملایان کشته یا ترور شده اند. همه میدانیم که از سال 1979  بیش از 120 هزار تن که 80 تا 90 درصد آنها اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بوده اند، به قتل رسیده اند. یعنی تقریباً سی سال است که تلاش مداومی در کار بوده تا ندای دموکراسی خاموش شود.
تاریخچه خیلی طولانی نیست، سال 1979. اما به یاد داشته باشید که چند سال بعد چه اتفاقی در بیروت افتاد، اتفاقی که سرنخ آن به ملایان و خمینی میرسید. و همچنین رخدادهای مربوط به سفارتها در آفریقا و بمبگذاریهای مربوط به آن.
سخنرانی رئیس جمهور بوش را به یاد دارید که در باره محور شر بود؟ رژیم ایران به وضوح یکی از حکومتهایی است که دروغ میگوید و بزرگترین حامی تروریسم در جهان است.
همة ما میدانیم که رژیم ایران از حماس، حزب الله و جهاد اسلامی پشتیبانی میکند. آنها از کمر به رژیم سوریه وصلند. و کسانی که خیال میکنند قطعنامه ها و محکومیتهای سازمان ملل متحد کوچکترین تأثیری بر روی رژیم ایران میگذارد، باید به آنچه در منطقه میگذرد و نمونة سوریه توجه کنند.
تحریمهای ملل متحد و بیانیه های محکومیت معمولاً نادیده گرفته میشوند و متأسفانه 12 هزار شهروند سوری، ازجمله مردان، زنان و کودکان به شکل فاجعه آمیزی به قتل رسیده اند. بیانیه های محکومیت همچنان صادر خواهد شد اما اقدامات کمی صورت می گیرد. بیشتر حرف زدن است تا پیشرفت.
 و بعد به زمان حال میرسیم که آمریکا در این مدت درگیر اقدامات دوجانبه در قبال رژیم ایران بوده است. اما اجازه بدهید به کارنامة خود سازمان ملل متحد نگاه کنیم. فکر میکنم قطعنامه شمارة 1696 در سال 2006 بود که ملل متحد در آن قویاً از رژیم ایران خواست فعالیتهای مربوط به غنی سازی اتمی را متوقف کند. در سال 2006 قویاً تقبیح کرد و از آن زمان شش قطعنامه صادر شده است، شش قطعنامه.
در عین حال ما همچنان به سازمان ملل متحد رجوع میکنیم و تلاشهای دوجانبه در کار بوده تا فشار بیشتری بر روی رژیم ایران وارد شود و سلسله گفتگوهای متعدد و تحریم و گفتگوی بیشتر وسانتریفوژهای بیشتر!
هرچه بیشتر ما گفتگو میکنیم، رژیم به قابلیت غنی سازی مورد نیاز برای ساخت تسلیحات اتمی نزدیک تر میشود.
اگر اجازه شوخی به من بدهید، این موضوع مرا به یاد دخترم می اندازد که امروز زن بسیار خوبی شده است؛ اما در سنین کودکیش، هنگامی که من یک نماینده جوان کنگره بودم، او را به دفتر کنگره می بردم که در کنار پدرش باشد. به یاد دارم یک روز آماده میشدیم که از دفتر خارج شویم و من تلویزیون را روشن کرده بودم و کانال CSPAN را تماشا میکردیم که یک مباحثة به نظر من توخالی را نشان میداد. من گفتم ما داریم میرویم شام بخوریم یا لباس بخریم، آماده شو. او فرصت داشت که با همسرم تلفنی صحبت کند و صدای CSPAN را بلند کرد و در حالیکه فقط پنج سال داشت به مادرش گفت: مامان اینها فقط کارشان حرف زدن است، حرف حرف حرف.
من فکر میکنم که این دختر جوان و تیزبین که اکنون یک زن جوانی شده است، همین حرف را در رابطه با گفتگوهای ما با رژیم ایران خواهد زد.
طرفها توافق میکنند که ملاقات کنند. و همه این را نشانة یک موفقیت ارزیابی میکنند. خب، بعد از اینکه گفتگوها انجام شد میدانید نتیجه چیست؟ اینکه توافق کردیم که باز هم ملاقات کنیم.
برخی این را به مثابه یک پیشرفت می بینند. من و به نظرم همة ما، آن را یک تأخیر و لاپوشانی موضوع می بینیم. هرچه بیشتر گفتگو میشود و هرچه بیشتر تحقیق میشود به همان میزان گردش سانتریفوژهای رژیم تسریع میشود.
پاسخ در چیست؟ در تغییر رژیم.
من در جایی میخواندم که رئیس جمهور اوباما گفته است «بگذار هیچ جای شکی نباشد که آمریکا متعهد است از دستیابی رژیم ایران به تسلیحات اتمی جلوگیری کند».
اما به نظر نمیرسد که گفتگوها ما را به نشان دادن این تعهد یا چنین راه حلی رهنمون سازد. زمانی بود که آمریکا گفت ما نمیخواهیم شما نیروی اتمی داشته باشید. خب ولی آنها نیروی هسته یی و راکتورهای آب سنگین دارند. آنها این قابلیتها را دارند. و قدم بعدی تسلیحات اتمی است.
تنها راه حل، تغییر رژیم است. در قلب این تلاش، به باور همة ما، به رسمیت شناختن اپوزیسیون دموکراتیک قرار دارد. یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران. ما فقط اینجا هستیم که پیام و امید و آرمانی را که شما مدت طولانی در قلوب و افکار خود داشته اید، تکرار کنیم.
اما حقیقت این است که ما میدانیم نقل مکان دادن مردان و زنان از اشرف و لیبرتی و استقرار آنها در کشورهای ثالث، در کنار دوستدارانشان، مستلزم لغو نامگذاری تروریستی است. ما همچنین میدانیم که اگرچه ما خواهان تحقق این موضوع هستیم، اما این تصمیم برعهدة وزیر امور خارجه آمریکاست.
ما میدانیم که جلسات استماع در دادگاه انجام شده است و کسی نمیداند که نتیجه چه خواهد بود. اما چند کار است که باید حتی قبل از لغو نامگذاری نهایی انجام شود. یکی اینکه قطعاً نیاز است یک محیط قابل زندگی و انسانی در جریان انتقال از اشرف به لیبرتی وجود داشته باشد. خواست ما از دولت آمریکا همین است.
بسیاری از ما در جریان مکاتبه ها و مکالمه های تلفنی قرار داریم. اما درخواست خیلی ساده است. لغو لیست گذاری مجاهدین، تصمیمی است که ما همچنان به حمایت از آن ادامه خواهیم داد. اما همچنین باید شرایط مساعد زندگی وجود داشته باشد تا سازمان ملل متحد که فعلاً بسیار کند عمل میکند، در آینده سریع تر فرآیند استقرار در کشورهای ثالث را پیش ببرد و ساکنان در شرایط مساعد زندگی کنند. ما قبل از حرکت ششمین گروه از ساکنان، خواهان چه چیز هستیم؟
قطعاً بسیار خوب خواهد بود که سازمان ملل متحد، که در اینجا نقشی اضافه بر آمریکا دارد، کمپ لیبرتی را یک کمپ پناهندگی نامگذاری کند و این حفاظت را به آنها بدهد. و خوب است که موضوع برق و آب حل شود تا پیوسته فراهم باشند. و خوب است شرایط مورد نیاز اولیه برای افراد بیمار نیز، هموار و فراهم شود. یک لیست طولانی وجود دارد.
من فکر میکنم که آمریکا اهرم فشار دارد. باور من این است که سازمان ملل متحد هم نوعی اهرم فشار دارد. این امید صادقانه من است که قبل از انتقال گروه ششم این موضوعات حل شود. به یاد داشته باشید که قولهایی داده شده و تعداد معدودی از آنها در جریان انتقال پنج گروه قبلی محقق شده اند. یادداشتهای تفاهم آنطور که من درک میکنم، قبل از حرکت هر یک از گروهها، مورد گفتگو قرار گرفته اند.
اگر یک لیست از تمام این یادداشتها تهیه کنید خواهید دید که تعداد اندکی از وعده ها محقق شده اند و وقت آن رسیده که دولت مالکی به وعده های خود عمل کند و وقت آن رسیده است که سازمان ملل متحد و آمریکا فشار بسیار بیشتری وارد کنند و اهرمهای بیشتری را در مورد تصمیم گیرندگان در عراق به کار بگیرند تا اطمینان حاصل شود به وعده هایی که در زمان قرارداد چند سال پیش تغییر موقعیت نیروها، به آمریکا داده شده، محترم شمرده میشود.
وقتی ارتش آمریکا به نمایندگی از آمریکا وعدة مکتوبی را به تک تک ساکنان کمپ اشرف میدهد که حفاظت آنها را تحت کنوانسیون چهارم ژنو، تضمین میکند و میگوید ما امنیت و سلامت شما را تأمین میکنیم، این قولی است که آمریکا داده و تعهدی است که تمام ما برای تحقق آن تلاش خواهیم کرد و هر قدرهم که زمان ببرد به این تلاش ادامه خواهیم داد تا مطمئن شویم به این تعهدات عمل شود.
شرایط انسانی را ایجاد کنید. ما امیدوار هستیم لیستگذاری سازمان مجاهدین خلق لغو خواهد شد. و یک روز از این روزها به جای ملاقات در واشینگتن ما می‌توانیم در تهران یکدیگر را ببینیم.