شعر زیر درسال 1382 سروده و چاپ شده است
تکرار آن به مناسبت جو عمومی سیاسی خالی از
ضرورت نیست..
کبـــوتر صـــلح !
رحمان کریمی
کبوتر صلح
از بام دروغ ، برنمی خیـزد
و بر بام های رسوا ، نمی نشیند .
کبوتر صلح
نامه رسان هیچ صیـّادی نمی شود
و شاخهً گران زیتون را
ارزانی برزیگران مرگ نمی کند .
از خونین شهر قفس ها
که درها را براهلی ناشدگان بسته اند
و برسطح سطح آسمان بغض کرده اش
قفل ها زده اند
پرنده ای اگر بیاید ، خونین بال و شکسته پر می آید .
در نخجیرگاهی که من می شناسم ازدیرگاه
پاداش مرغی که برمنقارش غمنامهً همگنان باشد
تیرباران تهمت و تعقیب هاست .
برکبوتری دانه نمی ریزند که ازپی اش دامی نباشد .
چه شیرین ا ست عبادت برآستانی
که بت های فروریخته را به شاخهً زیتونی
دعا کند !
چندان غریب نیست رفیقان به روزگار ما
اگرمرغان خانگی هم می توانند ، فاصله های معکوس را
بی غبارشرمی بربال ،پرواز کنند .
من مگسانی را می شناسم
که با گرانترین عطرهای جهان ، جز مزبله
مأوایی دیگر نمی شناسند .
ومن ، کبوترانی را می شناسم که خونین بال و پر آوا
آفاق را بی هدیهً زیتونی
پرواز کرده اند .
آری
کبوتران سرزمین من
باید عقابان باشند ، تا بتوانند
صلح را ، هدیه آورند .
کبوتران صلح به زینت
برجعبه های خاتم
نمی نشینند .
آبان 82