کنفرانس در سنای آمریکا( قسمت اول) تهدید اتمی رژیم ایران : چه باید کرد ؟

مسئولیت آمریکا و سازمان ملل در تضمین حقوق مجاهدان اشرف و لیبرتی -واشینگتن 19ژوئیه 2012

پاتریک کندی:
به اتاق کاکوس معروف به «کندی» خوش آمدید. برای من البته این منبعی از افتخار است که در همین اطاق بود که عموی من پرزیدنت کندی کاندیداتوری ریاست جمهوری خود را در سال 1960 اعلام نمود. عموی دیگر من, یعنی رابرت کندی, هم کاندیداتوری ریاست جمهوری خود را در سال 1968 از همین محل اعلام نمود.
و البته در طول فعالیت حرفه ای طولانی مدت پدرم در سنای ایالات متحده این اطاق محلی بود که او میزبان برنامه های مختلف در راستای کار او برای ادامه راه برادرهای خودش بود, یعنی در پایبندی به برنامه پرزیدنت کندی و رابرت کندی برای احیای عدالت اجتماعی و حقوق بشر.
بنابراین بسیار بجا است که امروز من افتخار این را داشته باشم که بعنوان پسر او در این مسیر انجام وظیفه کرده  و وجدان ملت خود را در رابطه با چالش ادامه داری که کشور ما با آن بعنوان کشوری که به ارزشهای حقوق بشر نه تنها در آمریکا بلکه در سراسر جهان احترام میگذارد مواجه شده است بیدار کنم.
چقدر مناسب است که امروز ما در اطاق انجمن حزبی کندی گردهم آمده ایم تا تعهد خود را مجدداً اعلام کنیم که ما اطمینان کسب خواهیم کرد که این کشور بزرگ که ما آن را کاشانه خود میدانیم به اصول و ارزشهایی که ما را بعنوان شهروندان آمریکایی مفتخر میکند، احترام خواهد گذاشت.
امروز ما در رابطه با موضوعی صحبت خواهیم کرد که ممکن است بیگانه جلوه کند، چون مربوط به وضعیتی میشود که در نقطه دیگری از دنیا حاکم است.
اما همانطور که عموی من باور داشت, آن اصلی که ما در کشور خود به آن پایبند هستیم اصلی نیست که بتوانیم در چارچوب سیاست خارجه آمریکا در نقاط دیگر جهان نادیده بگیریم. ثابت قدم بودن حکم میکند که سیاست ما نه فقط در این کشور بلکه در سراسر دنیا یکدست باشد.
به قول دکتر مارتین لوتر کینگ «بی عدالتی در هر کجا خطری است برای عدالت در همه جا».
آمریکا نمی تواند در رواج بی عدالتی و نقض حقوق بشر در یک نقطه از جهان مشارکت داشته باشد و بعد ادعا کند که ما از حقوق بشر در نقطه دیگری از دنیا حمایت میکنیم. این رویکرد متناقضی است.
ما امروز به اینجا آمده ایم تا ببینیم سیاست خارجه آمریکا باید چگونه یکدست تر و نامتناقض تر شود.
ما ادعای حمایت از آزادی و حقوق بشر میکنیم. اما شواهدی که حقیقت این مدعا را ثابت کند در نقاطی مانند خاورمیانه چیست که هم اکنون غرق در تحول شده است.
رویکرد آمریکا در رابطه با مسائل حیاتی از قبیل آزادی و دمکراسی در منطقه ای از جهان که از آزادی و دمکراسی محروم شده است چیست؟ زمان فرا رسیده است. عقربه های ساعت در حرکتند. و مردم منتظرند ببینند آیا آمریکا شایسته شهرت خود بعنوان کشوری که در کنار حقوق بشر و شرافت انسانی و آزادی می ایستد هست یا خیر.
نسل های پیشین ما در کنار عدالت و آزادی انسانها قرار گرفتند. امروز این شهرت و اعتبار در معرض خطر است و مورد چالش قرار گرفته است.
خاورمیانه اکنون صحنه نبردی است که معین کند آیا آمریکا به تعهدات خود در زمینه حقوق بشر و آزادی و دمکراسی پایبند خواهد بود یا خیر.
امروز این نبرد بر علیه دیکتاتوری فاشیستی و استبداد مذهبی و دیکتاتوری های نظامی که مدت مدیدی است بر خاورمیانه ستم میکنند جریان دارد.
و این نبرد و قدمت طولانی آن در هیچ کجای دیگر بیشتر از ایران یعنی کشوری که شعله های بهار عرب نخست از آنجا برپا شد مشهود نیست.
ما امروز تبلور آن را در سوریه می بینیم. و نتایج آن را در مصر و لیبی و سرزمین های دیگر دیده ایم.
اما آزمایشی که روبروی تمام خاورمیانه است، این است که آیا این روند متوجه کشوری می شود که بزرگترین صادرکننده تروریسم دولتی در جهان است. یعنی ایران تحت حاکمیت آخوندها در تهران, نیز خواهد شد یا نه. آخوندهایی که همچنان سعی دارند آزادی ها و حقوق بشر مردم خاورمیانه را سد کنند, نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهای خاورمیانه و کل دنیا و مناطقی که اثر انگشت ملایان در تهران در اعمال تروریستی مشاهده میشود.
خامنه ای آخرین دوستی است که برای بشار اسد باقی مانده است. متحدی که کنار اسد ایستاده است تا او به کشتار مردم سوریه ادامه دهد رژیم ایران است.
اما روزشماری برای پایان حکومت اسد آغاز شده است. چرا؟ چون مردم سوریه قیام کرده اند و برخلاف همه انتظارات به قصد آن برخاسته اند که کشور خود را پس بگیرند.
این اتفاقات مشابه در کشورهای دیگر هم افتاده است بجز در ایران یعنی ضروری ترین کانونی که باید این تحولات در آن روی دهد. رژیم ایران یقیناً برآشفته است زیرا میداند که بطور فزاینده ای ایزوله میشود و اسد درمی یابد که روزی خواهد رسید که حاکمان ایران دیگر دلیلی برای «بله» گفتن نخواهند داشت و ایران جدیدی پدید خواهد آمد که توسط گروه دمکراتیکی از مردم هدایت خواهد شد که از جانب مخالفان دمکراتیک رژیم فعلی ایران یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران رهبری میشوند.
بنابراین امروز شما از سخنرانان در رابطه با این نبرد خواهید شنید. اما بدانید که نبردی که بر سر پدید آوردن یک ایران جدید در جریان است، توسط گروهی از مخالفان پیش برده میشود که در خط مقدم آزادسازی میهن خود قرار دارند. این مخالفان هم اکنون بین جهان اشرف و جهنمی بنام کمپ لیبرتی درگیر هستند.
اما بدانید که نبرد آنها بر سر ایجاد یک ایران نوین است و به همین دلیل جنگ آنها برای کسب پایه ای ترین حقوق بشر در عراق, برای آزادی و احترام در کمپ لیبرتی و کمپ اشرف در واقع جنبه ای از جنگ آنها برای آزادسازی میهن شان، ایران است و ملایان حاکم در تهران بخوبی به این موضوع واقفند.
و به همین دلیل مقامات عراقی را وادار کرده اند که آنچه را انجام دهد که رژیم ایران در طول 26 سال تلاش برای کشتار ساکنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی مانع آن شده است.
حالا رژیم ایران روی دولت عراق, ایالات متحده و سازمان ملل حساب باز کرده است که آنچه را انجام دهند که رژیم ایران تابحال موفق به انجام آن نشده است و امروز ما میخواهیم بطور بسیار روشن اعلام کنیم که ایالات متحده در قبال ارتکاب جنایت جنگی مسکوت نخواهد ماند و مشارکت نخواهد کرد. و در کنار یک دیکتاتوری بیرحم و طرحهای آن نخواهد ایستاد تا نظاره گر کشتار و نقض حقوق بشر نیروی وفادار اپوزیسیون علیه رژیم تهران باشد, رژیمی که تلاش میکند ساکنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی را مرعوب ساخته و آزار دهد.

بنابراین این موضوع فقط مربوط به توازن قوای ژئوپلتیکی نمیشود, اگرچه شما امروز پیرامون مسائل مربوط به سیاستگذاری خواهید شنید, اما موضوع عبارت از این است که آیا آمریکا به وظایف خود در قبال کسانی عمل خواهد کرد که به آنان قول داده بود و تعهدات خود را در راستای ارزشهایش رعایت خواهد کرد یا خیر؟
آمریکا نمیتواند به این وظایف در شرایطی عمل کند که فرصت زندگی امن و حفاظت از جان را از ساکنان کمپ لیبرتی و کمپ اشرف دریغ کند. و همچنین مانع از این شود که ساکنان به پایه ای ترین ضرورت های انسانی که همه انسانها در جهان آنها را مبنای احترام به زندگی و حقوق بشر میدانند دست یابند.
وقتی آمریکا صرفا در حاشیه ایستاده و به ملایان اجازه میدهد تا هرکاری که میخواهند انجام بدهند, در اصل چراغ سبز نشان میدهد تا ساکنان کمپ لیبرتی و کمپ اشرف از حقوق بشر خود محروم شوند.
امروز به موضوعاتی خواهیم پرداخت از قبیل عدم دسترسی به برق, نقض حقوق مجروحان و بیماران, نقض یادداشت تفاهم, دروغ های مارتین کوبلر و سفیر فیرید. آنها بجای انجام وظیفه به جامه عمل پوشاندن به نیات رژیم تهران ادامه میدهند. وظیفه آنها حمایت از پناهجویانی است که از طرف آمریکا و جامعه بین المللی وعده حفاظت دریافت کرده اند. این موضوع بحث امروز ما است. و همچنین چشم انداز دستیابی رژیم ایران به تسلیحات اتمی.
شک نکنید که ما هیچگاه شاهد حل بحران تسلیحات اتمی رژیم ایران نخواهیم شد، مگر اینکه بعنوان یک کشور تصمیم بگیریم که در کدام طرف ایستاده ایم. آیا ما نظاره گر خواهیم ماند و بالطبع در کنار ملایان تهران قرار خواهیم گرفت و سیاست مماشات را ادامه خواهیم داد یا اینکه در کنار سازمانیافته ترین اپوزیسیون دمکراتیک علیه ملایان تهران قرار خواهیم گرفت تا بگوییم که ما مخالف نحوه رفتار حاکمان ایران با مردم ایران هستیم و از یک ایران نو حمایت خواهیم کرد که توسط جنبش دموکراتیک سازمان مجاهدین خلق ایران هدایت میشود. شما فکر میکنید چه جوابی باید به این سئوال داده شود؟
امروز ما پاسخ به این سئوال که سیاست آمریکا چه باید باشد را از زبان مقامات ارشد نظامی و سیاسی آمریکا خواهیم شنید.
کندی: من در اینجا بیانیه وزیر خارجه کلینتون را در دست دارم که در آن او اعتبار آمریکا را بر روی کاغذ نهاده و تعهدات را برشمرده است.
اجازه بدهید این کلمات را از روی متن نامه بخوانم. وزیر خارجه کلینتون میگوید: «ما تصمیم دولت عراق را برای همکاری با نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد، سفیر مارتین کوبلر، ستایش میکنیم و از این گام مثبت به سمت حل وضعیت ادامه دار در کمپ اشرف بطور انساندوستانه استقبال میکنیم».
وزیر خارجه اضافه میکند: «با امضای این یادداشت تفاهم, پیشرفت قابل توجهی در این موضوع حاصل شده است و اقدامات لازم برای حصول راه حلی صلح آمیز و قابل دوام برای ساکنان اشرف, منجمله نقل مکان موقت آنها به کمپ لیبرتی, را به تصویر می کشد. ما قوت قلب گرفته ایم».
حالا اعتبار آمریکا اینگونه در میان است. این کشوری است که در جنگی درگیر شد تا دولت فعلی در عراق به روی کار بیاید و میگوید که از نحوه رفتار دولت عراق با ساکنان کمپ لیبرتی قوت قلب گرفته است.
آیا بنظر شما این شایسته اعتبار ایالات متحده آمریکا است؟ آیا این توافقنامه ای است که فی الواقع به ارزش های کشور ما احترام گذاشته است؟ بنظر من اینطور نیست.
اولین سخنران امروز ما سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل جان بولتون است که برای ما در مورد موضوعات پیش رو صحبت خواهد کرد.

جان بولتون:
پاتریک خیلی متشکرم. و با تشکر از همه شما که امروز به اینجا تشریف آورده اید. هم چنین از اینکه فرصت حضور در میان شما را دارم تشکر میکنم.
من اساسا قصد دارم دو وجه را مدنظر قرار دهم، یکی مشکل ادامه دار در رابطه با لیست گذاری سازمان مجاهدین خلق در آمریکا و دوم مشکلات مربوط به کمپ لیبرتی و کمپ اشرف. این دو موضوع مجزا هستند اما فکر میکنم برای رئیس جمهور خیلی نزدیک باشند.
این موضوعات همگی به این مربوط میشود که آمریکا در قبال تهدیدی که از طرف رژیم تهران در منطقه و در سراسر جهان نشأت میگیرد و یا نحوه رفتار با پناهندگان در اشرف و لیبرتی به طور مناسب عمل نکرده است.
اجازه بدهید صحبت را با بیان یک نگرانی عاجل شروع کنم که پاتریک هم با بیانی تکان دهنده به آن پرداخت.
آمریکا در اینجا نه تنها نتوانسته به وعده هایی عمل کند که به ساکنان کمپ اشرف بعد از سرنگونی صدام حسین داد، بلکه سازمان ملل هم در این مسیر شکست خورده است. من میخواهم بر روی این شکست تمرکز کنم. فکر کنم سایرین در رابطه با شکست آمریکا در عمل کردن به وعده هایی که قبلا داده شد خواهند پرداخت.
شکست سازمان ملل بوضوح تاثیر مستقیم و فوری خود را بر روی ساکنان اشرف و لیبرتی گذاشته است، اما همچنین برای آمریکا و خود سازمان ملل نیز مضر است.
اگرچه ما بر روی سفیر مارتین کوبلر متمرکز هستیم، اما شکست واقعی از بسیاری جهات متوجه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل است.
اولا، برای من غیرقابل توجیه است که کمیساریای پناهندگان دستورات خود را از سفیر کوبلر دریافت میکند. این اساسا با ایده بنیادی ایجاد یک نهاد مستقل برای رسیدگی به امور پناهندگان ناسازگار است.
کسانیکه چند دهه پیش دفتر کمساریای عالی پناهندگان را بنا کردند میدانستند که مشکلات پناهندگان اساسا دارای ابعاد و تبعات سیاسی هستند. اما قصد داشتند که یک سازمان بین المللی را دایر کنند که ماموریتش حفاظت و کمک رسانی به خود پناهندگان باشد، صرفنظر از چارچوب سیاسی که وضعیت پناهندگی از آن نشات گرفته است.
و این وظیفه کمیساریا بود که به دولتهایی که یا مسبب ایجاد مشکلات پناهندگی بودند یا دول دیگری که میزبان پناهندگان هستند، مثل عراق که میزبان ساکنان اشرف و لیبرتی است، و یا باقی جهان که وظیفه یافتن پناهگاهی برای پناهجویان را داشتند، خاطرنشان کند که نحوه رفتار با پناهندگان باید کاملا انساندوستانه و مستقل از ملاحظات سیاسی باشد.
به این معنی که کمیساریا باید از منازعات سیاسی داخل نظام سازمان ملل رها باشد، از شورای امنیت و مجمع عمومی مستقل باشد. و مهم تر از همه از دولتهای درگیر جدا باشد.
و مشخصا وظیفه ایالات متحده و کشورهای دیگری که بانی ایجاد دفتر کمیساریا بودند این بود که از این استقلال عمل حفاظت کنند چراکه اگر کمیساریای پناهندگان نتواند از پناهندگان حفاظت کند و به آنها کمک برساند، چه کس دیگری توانایی انجام این کار را دارد؟
آنچه ما در طول فرآیند انتقال از اشرف به لیبرتی مشاهده کرده ایم مطیع شدن کمیساریای پناهندگی نسبت به دفتر ماموریت سازمان ملل در عراق بوده ایم. این یک نقض بنیادین اصولی است که کمیساریای پناهندگی برپایه آنها بنا شده است.
همه میدانستند که شرایط پناهندگی برای همه طرفها موضوع دشواری خواهد بود. اما ما اجازه داده ایم که کمیساریای پناهندگی بسادگی بعنوان زیردست و مطیع سفیر کوبلر عمل کند و با این کار ما، کل منطقی را که مشارکت سازمان ملل در این موضوع را توجیه میکرد از بین برده ایم.
به عقیده من کاری که ما باید انجام دهیم تنها این نیست که آمریکا را وادار کنیم تا عمل صحیح را انجام بدهد و نام سازمان مجاهدین را از لیست حذف کند و گامهای عملی برای فرآیند نقل مکان به خارج از عراق اتخاذ کند، این تنها راه حلی است که برای ساکنان اشرف و لیبرتی و خویشاوندان آنها در سراسر جهان عادلانه و منصفانه است. بلکه ما باید اصرار ورزیم که کمیسر عالی پناهندگان شخصا به ماموریت و رسالت خود قیام کرده و از پناهندگان حفاظت نموده و به آنها کمک برساند.
میتوان در این رابطه بحث کرد که آیا اشرف یک کمپ پناهندگی است و آیا لیبرتی یک مکان موقت نقل مکان است یا خیر. میتوان در رابطه با عبارات و بسیاری از مسائل ریز و فنی حقوقی بحث و جدل کرد. اما هیچ شکی نیست که موضوع پیش رو در زمره موضوعات پناهندگی است. و آمریکا هم در اولین سری از مصاحبه های خود با ساکنان اشرف بعد از سرنگونی صدام حسین این موضوع را بوضوح مورد تاکید قرار داد و وظایف خود را با دقت انجام داد و در نهایت ساکنان اشرف را بعنوان افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو برسمیت شناخت. این اولین گام و یک گام بزرگ در مسیر اخذ موقعیت مشروع پناهندگی است. کمیساریای عالی پناهندگان باید اقدامات بیشتری را انجام دهد تا به وظایف خود عمل کند.
این استدلال که کمیساریا باید به نحوی از انحا مطیع سفیر کوبلر باشد به زبان ساده کاملا غلط است. نیت از تشکیل کمیساریا این بود که این نهاد خلّاق و منعطف عمل کند.
من به یاد دارم که بعد از جنگ اول خلیج فارس وقتی اکراد از شهرهای خود در شمال عراق به طرف مرز با ترکیه سرازیر شدند، اما عمدتا در سمت عراقی مرز باقی ماندند، یک بحران انسانی پدید آمد. ما از کمیساریای پناهندگان درخواست کردیم که وارد عمل شود و حفاظت و کمک به پناهندگان کُرد را مهیا سازد.
کمیسر عالی پناهندگان در آن زمان خانم اوگاندا به من تلفن زد و گفت ببین از بعد فنی این ماموریت ما محسوب نمیشود چون این افراد پناهنده نیستند؛ آنها از مرزهای بین المللی عبور نکرده اند؛ ما آماده دست به کار شدن هستیم اما باید بدانیم موضع آمریکا در این خصوص چیست.
من در پاسخ به او گفتم آنچه از سخنان پرزیدنت بوش و وزیر بیکر بر می آید این است که ما از همه اقدامات کمیساریای عالی پناهندگان برای کمک رسانی و حفاظت از اکراد حمایت میکنیم، چه آنها در طرف عراقی مرز باشند و چه در طرف ترکی مرز.
بالاخره کمیساریا وارد عمل شد و خلّاقانه و بطور موثر به آن وضعیت بهبود بخشید.
این کار برای کمیساریا ساده است. و اگر موضوع به منابع مالی برگردد، آمریکا، حتی با توجه به کاستی های فعلی در بودجه، میتواند کمک کند. و همین امر در رابطه با دوستان اروپایی ما صادق است.
این موضوعی است که میتوان راه حل آن را یافت و چرایی حل نشدن آن به سازمان ملل و وزارت خارجه آمریکا برمیگردد.
یعنی اینکه وظیفه ما بعنوان شهروندان آمریکایی در واشنگتن این است که این روند را تصحیح کنیم و همچنین به سازمان ملل در نیویورک و دبیرکل و نیز کمیسر عالی پناهندگان در ژنو فشار وارد کنیم.
متاسفانه عدم اتخاذ اقدامات موثر تابع شکست کلی ما در قبال مقابله با استمرار موفقیت آمیز برنامه تولید تسلیحات هسته ای رژیم در تهران است. و این توام با نقش رژیم بعنوان بانکدار مرکزی تروریسم بین المللی، دلایل اصلی هستند که توضیح میدهند چرا باقی جهان باید در رابطه با سیاست های رژیم حساس باشد و چرا تنها راه حل برای مقابله با تهدید رژیم در تهران اتخاذ سیاست تغییر رژیم است.
این حکومتی نیست که بتوان با آن وارد مذاکره شد. اهداف آنها از اساس با مصالح عالیه آمریکا و مردم ایران در تضاد است.
به آنچه هم اکنون در جریان است نگاه کنید. به آنچه طی روزهای اخیر در سوریه و بلغارستان گذشت.
در سوریه یک رژیم دیکتاتوری حاکم است که اساسا از جانب رژیم ایران، روسیه و چین حمایت میشود.
رژیم تهران پاسداران و نیروهای خود را به سوریه فرستاده است تا در صحنه به ارتش رژیم سوریه کمک کنند. من شکی ندارم که در شمار منافعی که آنها با ابقای اسد در قدرت دنبال میکنند، منافع مربوط به فعالیتهای غیرقانونی هسته ای است. ما میدانیم که از زمانیکه اسرائیل در سپتامبر 2007 راکتور هسته ای سوریه را که کره شمالی ساخته بود، بمباران کرد، سوریه به آژانس بین المللی انرژی اتمی اجازه نداده است که از محل راکتور و یا سایت های دیگری که ظن وجود فعالیت هسته ای در آنها میرود بازدید کند.
برنامه اتمی سوریه و همچنین برنامه تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی آن و چشم انداز جنگ هسته ای صلح و امنیت در خاور میانه و کل جهان را به مخاطره می اندازد.
همین چند ساعت پیش مطبوعات گزارش دادند که روسیه و چین باز هم یک قطعنامه که از طرف غرب حمایت میشد را وتو کردند. این قطعنامه مدت زمان ماموریت ناظران سازمان ملل در سوریه را در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل افزایش میداد، امری که این ماموریت را قوی تر میکرد.
انتظار من این است که ماموریت ناظران تمدید خواهد شد اما روسیه و چین در کنار ملایان تهران در مقابل کسانی ایستادند که سعی داشتند نوعی راه حل صلح آمیز را برای وضعیت سوریه ایجاد کنند.
مادام که رژیم ایران به حمایت از اسد ادامه دهد، تا زمانیکه به حمایت از حزب الله لبنان ادامه دهد، ما با این مشکل مواجه خواهیم بود.
به همین دلیل است که حملات تروریستی در بلغارستان نه تنها پشتیبانی مستمر ملایان از تروریسم بین المللی را نشان میدهد، بلکه خطر دستیابی آنها به تسلیحات اتمی را پر رنگ تر میکند.
این وضعیتی نیست که بتوان آن را با مذاکرات حل و فصل کرد. نمیتوان آن را با فشارهای ناشی از تحریمهای اقتصادی حل کرد. احمدی نژاد امروز میگفت که تحریم ها رژیم ایران را مصمم خواهند کرد که حتی جسورتر شود.
غافلگیر کننده نیست که وقتی برخی حمله علیه تاسیسات اتمی رژیم ایران را توصیه میکنند، برخی دیگر پاسخ میدهند که با این کار مردم ایران حول ملایان جمع خواهند شد و از آنها حمایت خواهند کرد. من هیچگاه این پیش بینی را باور نکرده ام چون فکر میکنم مردم ایران باهوش تر از این هستند. آنها میدانند که این حمله علیه خطری است که ملایان برای باقی جهان دارند و نه حمله علیه مردم ایران.
بنابراین ما میتوانیم در رابطه با این اقدامات نیمه کاره مدت طولانی بحث کنیم. مشکل این است که ما در یک مسابقه هستیم. مسابقه برای اینکه دریابیم که آیا فشار خارجی موفق خواهد شد که رژیم را ساقط کند و یا اینکه آیا رژیم به تسلیحات اتمی دست خواهد یافت؟
در این مقطع، شقی که محتمل تر است این است که رژیم ایران در نهایت به تسلیحات اتمی دست خواهد یافت.
و اگر کسی نحوه رفتار رژیم با مردم را در این مقطع نمی پسندد، اگر کسی فشاری که آنها بر روی دولت مالکی در عراق گذاشته اند را دوست ندارد، اگر کسی حمایت آنها از رژیم اسد و تروریست هایی مانند حزب الله و سایرین در سراسر جهان را نمی پسندد، تصور کنید شرایط چقدر ناگوارتر خواهد بود چنانچه آنها به تسلیحات اتمی دست یابند! این موضوع اصلی فعلی است و به همین خاطر دولت آمریکا باید موثرتر عمل کند.
در این چارچوب گویا ترین سند این است که برغم بیانیه های غیرمتناقض متخصصین تروریسم در دولت آمریکا از هر دو حزب که میگویند نام سازمان مجاهدین نباید در لیست باشد، نام این سازمان همچنان در لیست است.
اگر ما نامگذاری سازمان مجاهدین را لغو کنیم، چیزی که بنظر من بر پایه همه فاکت هایی که حداقل من از آنها باخبرم موجه است، این امر علامت بسیار نیرومندی را به ملایان حاکم در تهران خواهد فرستاد که روزشماری برای پایان عمر حکومت آنها آغاز شده است.
از شما بسیار متشکرم.