روز ۲۵ اوت ( ۴ شهریور ۱۳۹۱) کنفرانسی در واشینگتن تحت عنوان « رژیم ایران،ضربه پذیر در داخل- تروریزم درخارج» برگزار گردید ،دراین کنفرانس تعدادی ازشخصیت های و سیاستمداران آمریکایی پیرامون تعهدات ایالت متحده آمریکا در قبال مجاهدین اشرف به بحث و بررسی پرداختند. ترجمه قسمت دوم این کنفرانس ذیلاً آورده میشود.
دنیس هسترت رئیس کنگره آمریکا 2007-1999
متشکرم. قبل از هرچیز من دو ماه پیش اینجا بودم و به شما گوش دادم، به برنامه ای که در آن شرکت کرده بودم گوش دادم.
شما اینجا در واشنگتن کار عالی کردید. شما کار عالی در کنگره کردید چون داستانتان را پیش اعضای کنگره بردید.
تا آنجایی که به اکثر اعضای کنگره بر می گردد، آنها گوش می کنند. و وقتی یک هدف بر حق وجود دارد، آنها برایش عمل می کنند. شما کمک کردید که این اتفاق بیفتد.
فقط مایلم یکی دو دقیقه در مورد آنچه باید صورت گیرد صحبت کنم و یک منطق، یک منطق کامل درباره این موضوعات سیاست خارجی و منطقی برای آنچه در کنگره اتفاق می افتد وجود دارد.
یک منطق برای بودجه وجود دارد که کنگره کنترل می کند و اینکه کارها چطور صورت گیرند.
ابتدا کلید تحقق تمام چیزهایی که می خواهیم روی آن تمرکز کنیم و می خواهیم اتفاق بیفتد، اطمینان یافتن از این است که مجاهدین خلق از لیست خارج شوند. اگر این اتفاق بیفتد، موضوع اشرف را کنار می زند. موضوع لیبرتی را کنار می زند
اتحادیه اروپا مجاهدین را از لیست خارج کرده، انگلستان آنها را از لیست خارج کرده است. ولی تنها کشوری که از لیست خارج نکرده، ایالات متحده امریکاست.
حالا ما قطعا در سیاست و دیپلماسی خاورمیانه با شرایطی درگیر هستیم . سعی میکنیم پاسخی برای مشکلاتی مثل مشکل برنامه اتمی رژیم ایران و چالشهای این برنامه اتمی پیدا کنیم. معادلات ما با عراق قطعا در فکر وزیر خارجه باید نقش ایفا کند.
ولی وقتی زندگی و آزادی انسانها در معرض خطر است، ما باید تمرکز فوق العاده ای روی رفاه آنها و آنچه که کار صحیح است، بکنیم. و تلاش برای قربانی کردن رفاه یک گروه از افراد، زندگی آنها، توانایی آنها برای داشتن یک زندگی قابل قبول، وجوه انسان دوستانه، نباید با ملاحظات سیاسی در تلاش برای برخورد با یک شرایط سیاسی یا دیپلماتیک متوقف شود.
ما یک تصمیم فدرال توسط دادگاه فدرال داریم که می گوید وزارت خارجه باید یک تصمیم بگیرد. نمی گوید تصمیم چه خواهد بود. ولی باید تا اول اکتبر یک تصمیم بگیرد. این یک نکته مثبت به نفع ماست.
هیچ استدلال واقعی منطقی علیه خروج از لیست مجاهدین وجود ندارد. و در واقع، یک استدلال بسیار بسیار منطقی به نفع خروج از لیست مجاهدین وجود دارد.
بنابراین ما باید مستمرا این را در پیش روی مردم امریکا قرار دهیم چون مردم امریکا بخصوص در این زمان، در زمان انتخابات، دنبال موضوعاتی هستند که در مورد آن صحبت کنند. آنها می خواهند موضوعات مربوط به عدالت، عدالت انسان دوستانه را بفهمند. و این مورد تمرکز خواهد بود، مستمرا در روزنامه ها خواهد بود. بنابراین باید این موضوع را بصورت برجسته ادامه دهید
شما باید مستمرا موضوعات انساندوستانه را که در کمپ لیبرتی وجود دارد مطرح کنید.
من بطور مستمر در حیرتم.
ولی هر بار که ما انتظار داریم افراد در این شرایط زندگی کنند من را در حیرت فرو می برد. هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. این باید تغییر کند. شرایطی که آنها در آن زندگی می کنند به نحوی ساخته شده که روی افراد اعمال فشار شده است، روی افراد شما، روی ایرانیانی که در عراق زندگی کرده اند و به دنبال آزادیها وحقوق خود هستند.
چه اتفاقی افتاده؟ خوب مقام سازمان ملل افشاگری کرد که او مجبور شده است و در واقع حقیقت مخفی نگه داشته شده است. واقعیتها در گزارشها به سازمان ملل در نیویورک و سایر موسسات، مخفی نگه داشته شده است. این بسیار تعجب آور است. این باید بطور مستمر در مقابل مردم آمریکا مطرح شود.
و من فکر می کنم چیز دیگری که باید به آن نگاه کنید و شما بطور بسیار بسیار ماهرانه ای آن را انجام داده اید باید به آن ادامه بدهید و شما باید به رابطه با اعضای کنگره ادامه بدهید.
من در شگفتم که این چقدر به خوبی توسط کنگره مورد پذیرش قرار گرفته است. نامه هایی که از رهبران در امور خارجی در مجلس و سنا آمده، از هر دو حزب، یک تاثیر واقعی داشته است. آنها باعث شده اند که افرادی بنشینند و به این موضوع یک نگاه دقیق بکنند.
شما سخت کوش بوده اید. شما برای افراد اشرف ایستادید و حالا، نفراتی که به لیبرتی رفته اند. شما خواستید که بعضی شرایط برآورده شود. شما پافشاری مستمری داشتید که این صورت گیرد و این باید حالا بیش از پیش ادامه یابد. بنابراین من از شما می خواهم این کار را بکنید.
همینطور کنگره می تواند به شما کمک کند که پاسخ به این سوالات را بگیرید. شما باید محترمانه از آنها بخواهید که این کار را بکنند و آنها خواهند کرد.
شما برای ایران و آنچه ایران در گذشته بوده و آنچه ایران در آینده می تواند باشد سهم بسیار بسیار زیادی ایفا می کنید. مبارزه را رها نکنید. متشکرم.
کندی:
ایالات متحده بطور مشخص وظیفهای اخلاقی ویژهای دارد تا اطمینان حاصل کند که کمپ لیبرتی از وضعیت مناسبی برخوردار است
ساکنان اشرف و لیبرتی همان دشمنی را دارند که ایالات متحده دارد و آنهم ملایان در تهران هستند. و این باید نگرانی و دلواپسی ما باشد.
برای تشریح این وضعیت، چه کسی جز مدیر پیشین اطلاعات مرکزی میتواند باشد که قبلاً کارش پرداختن به امور امنیتی کشورمان بوده و نیازهای ساکنان اشرف و لیبرتی را درک میکند. خروج سازمان مجاهدین از لیست بخشی از منافع امنیت ملی ما ست تا بدینوسیله تلاشهای رژیم ایران برای تولید تسلیحات اتمی را که موجب عدم ثبات نه تنها در منطقه بلکه امنیت در کل جهان است پایان بخشیم.
پورتر گاس رئیس اطلاعات مرکزی آمریکا 2003- 2006
متشکرم پاتریک. باعث افتخارم است که امروز مجددا به اینجا آمده ام و مفتخرم که به عنوان یک آمریکایی در اینجا هستم.
ما با چهار تهدید مواجه هستیم. اول: عزت و شرف ما به عنوان آمریکایی. آیا ما قصد تأیید و احترام گذاشتن به این قراردادهایی که بسته ایم، را داریم؟
دومی خیلی ساده است. ضرورت های حقوق بشری وجود دارند که ما نسبت به آنها تضمین داده ایم و هنوز با عواقبی مواجه هستیم که جان انسان ها را به خطر می اندازند.
سومی، کار اصلی روزانه من است که مقوله امنیت ملی ماست. کار من یافتن تروریستهاست.
شما میدانید که ما کمپ اشرف را مورد تدقیق قرار دادیم اما تروریستی را نیافتیم. اما تروریستها را در تهران پیدا کردیم و شما می دانید من در باره چه کسی صحبت می کنم.
آخرین نکته یی که می خواهم اشاره کنم، این است که عواقب استراتژیکی در تداوم برخورد با مسئله رژیم ایران وجود دارند. این مسألة بسیار بسیار بزرگی است. به هر تقدیر، شما اکنون در نوک پیکان مشغول کار بوده اید و توجهات را معطوف به چیزهایی میکنید که در سطح جهانی عواقبی فوق العاده دارند.
16ماه قبل بود که من درگیر این موضوع شدم و به خواست شما به جلسات شما آمده و برایتان صحبت کردم. متأسفانه درست در همان روزهای آخر هفته و زمانی بود که آن جنایت دوم در کمپ اشرف رخ داده بود. ذهنم از آن تصاویر هیچوقت خلاصی ندارد و هیچگاه هم چهرهها و کلمات آن ها که هدف قرار گرفتند و همچنین کسانی را که عزیزانشان را در همین حمله از دست داده بودند و در آن جلسه در واشینگتن شرکت داشتند فراموش نمیکنم.
طبعاً آن موضوع به من نیرو داد که مأموریت اصلی خودم را کنار بگذارم. کابوس امنیت ملی ما این است که تسلیحات اتمی به دست تروریستهای افراطی بیافتد که ما در مورد آنها چیزی نمیدانیم و آنها تا سواحل ما رخنه کرده و از آزادیها در جامعهٴ باز و دموکراتیک ما بهره ببرند. این نگرانی شمارة یک امنیت ملی ماست.
آنچه که شما به دلیل تلاشهایتان در متمرکز کردن توجهات، انجام دادهاید، این است که یک مسیر و راهی دیگر برای مقابله با مشکل امنیت را گشودهاید که یک مسألهای بسیار انسانی است.
در ارتباط با مسأله کمپ اشرف که ما میباید قادر به حل آن میبودیم ظرف 16ماه گذشته چه اتفاقی افتاده است؟
به دلایلی که اشاره کردم، این مسألهیی است که نیازمند توجه است. ولی من به لیست کارهایی که به صورت طبیعی انجام میدادیم، نگاه کردم. آیا در سیاست مذاکره مان با رژیم ایران موفق بودیم؟ فکر میکنم که پاسخ به این سؤال منفی است. رژیم کاری را که میخواسته کرده و تنش در رابطهٴ ما امروز بیشتر از 16ماه پیش است. پس در این زمینه خوب پیش نرفتیم.
آیا توانستیم جلوی اراده رژیم برای دستیابی به تسلیحات هسته ای را بگیریم؟ پاسخ به این سؤال هم منفی است. همه گزارشهایی که به دستمان میرسد حاکی از این است که آنها در این مسیر جلو رفته ااند.
این که آیا آنها خواهان رسیدن رژیم به تسلیحات اتمی هستند، برای من جای تردید ندارد. این مرز سرخ است. البته که آنها همین را میخواهند و همة این نیرنگ و فریبها و همة این فعالیتها به این مسیر ختم میشود. همهٴ ما این را میدانیم. من حتی نمیدانم که چرا ما اینگونه تظاهر میکنیم که آنها تلاش ندارند تسلیحات اتمی را گسترش دهند. در حال حاضر این بسیار احمقانه است که ما به این شیوه درگیر تلاش برای مذاکره با آنها شویم.
آیا ما از همکاری روسیه و چین و سایرین در این بازی در سازمان ملل و مجامع بینالمللی که مشغول آن هستند، برخوردار شده ایم؟ جواب “ نه” است. ما به چیزی که میخواستیم برسیم، دست پیدا نکرده ایم. ما در امور پولی به جایی رسیدهایم. ما اخیراً یک موضع قابل توجهی داشتیم و آنهم جریمه کردن بانکها بوده است. که به مسئولین وزارت خزانهداری بخاطر رسیدن به هدفشان تبریک میگویم که افرادی را که باعث چنین مشکلاتی در اجرای تحریمها علیه ایران شدند، تحت تعقیب قرار دادند.
من فکر میکنم که این مهم است که آنها اینکار را انجام میدهند و ما هم این موفقیتها را برسمیت بشناسم آیا ما قدرت ملاها را کم کرده ایم یا اینکه، به مقاومت علیه این رژیم ضربه زده ایم؟ این سؤالی حیاتی و یکی از دلایلی است که ما امروز اینجا گرد هم آمدهایم.
من افراد زیادی را میشناسم که روی این موضوع متمرکز بوده اند و وقت زیادی را صرف آن میکنند.
میخواهم از روی مطلبی که اخیراً چاپ شده بخوانم که در هفته نامه ”ویکلی استاندارد” چاپ شده است. تیتر اصلی آن اینطوری است: ”خطرناکترین مرد در دنیا”. تصویری دارد که احتمالاً شما آنرا تشخیص میدهید.
آقای مارک رائول گرکت که این مقاله را نوشته، به این اشاره دارد که امروز ما یک رژیم خودکامهٴ احمدینژاد و ملاها در ایران داریم و اوباشان دور و بر آنها که از حمایت ناچیزی برخوردارند.
از قدرتشان کاسته شده و آنها خودشان را از پایگاه خودشان در داخل کشور ایزوله کردهاند و دیگر از مردم در داخل کشور خودشان هم دور شدهاند. آنها همچنین نسبت به واقعیتهایی که در دنیای بیرون ازخودشان میگذرد، بیگانه هستند.
آنها عزم دنیا را در مورد اینکه نهایتاً همه در مورد مسأله منع تکثیر اتمی متفقالقول هستند و اجازه نخواهند داد تا آنها به تسلیحات هسته ای برسند، جدی نگرفته اند.
اشتباه محاسبه از این سنخ توسط رژیم بسیار خطرناک است. ممکن است .
میخواهم یک مقداری از آنچه که آقای گرگت در مورد رهبری رژیم ایران نوشته را برایتان بخوانم:
”امروزه طبقهٴ حاکم در ایران ناتوان از جذب بهترین و زبدهترینهای جامعه است. بجای آن، ایدئولوگهای بیرحم و فاسد در قدرتند که جامعه را حتی برای مذهبی ها ناگوار و ناخوشایند و مایهٴ شرمساری کردهاند.
اگر چه جمهوری اسلامی به دستیابی تسلیحات هسته ای نزدیکتر میشود، طبقهٴ حاکم، بهطور خاص ولی فقیه، علی خامنهای، در پیشبرد این هدف چندان زرنگ نبوده است. تردید، بزدلی و حرص و آز غرب در مقابل زرنگی وتیزبودن و بازی دیپلوماتیک رژیم ایران، باعث شده تا برنامه هستهای آنها به تدریج جلو برود”.
آنچه که این مرد به عنوان یک دانشجوکه این مشکل را تجربه کرده و به عنوان یک فرد با هوش به نتیجهگیری پرداخته ، چیزی است که هیچکدام از طرفهای درگیر به این خوبی به این مسأله بسیار مهم استراتژیکی نپرداختهاند. ما بسیار بزدل بودهایم. ما خیلی روی مذاکره متمرکز شدیم که به هیچ جایی هم نرسیده و آن طرف، یعنی رژیم هم کوتاه نیامده است.
خامنه ای گفته است که وی از برنامه هستهای کوتاه نخواهد آمد. ایالات متحده هم میگویدکه ما اجازه نخواهیم داد تا آنها به سلاح هستهای دست پیدا کنند. سؤال این است که: آیا آنها یک برنامه هسته ای را خواهند داشت که برنامه تسلیحات اتمی نباشد؟ پاسخ به این سؤال این است که همهٴ ما میدانیم این، آن چیزی نیست که عملا جریان دارد.
به بحث بعدی میرویم. آخرین سؤال در بررسی 16 ماه گذشته. آیا ما به تعهدات و وظایف خودمان در حمایت از حقوقبشر ساکنان اشرف پایبند بودهایم؟ پاسخ به این سؤال منفی است. ما آنچه را که میباید میکردیم انجام ندادهایم.
به نظر من، آنهایی که در کمپ اشرف هستند، به قراردادهایشان متعهد بوده و احترام میگذارند. این سایرین هستند که به قراردادشان احترام نمیگذارند.
من فیلم را دیدهام. فیلم حمله اول را ندیدم ولی ویدئوی دوم را دیدهام. ما در مورد یک دسته از شهروندانی در آنجا صحبت میکنیم که شروع کننده ماجرا نبودند. ورود و تهاجم از جانب افراد دیگری بود که وارد شده و حرمت و زندگی آنها را مورد تعرض و تجاوز قرار دادند. به نظرم اسم بیمسمیای به عنوان درگیری به آن داده شده است. به عبارتی شما بهگونهای عنوان میکنید که انگار این مجاهدین بودند که اینکار را کردند.
در حالیکه اینطور نیست.
بدینوسیله شما این حیلهگری زیرکانه را می بینید.
میخواهم به موضوع دیگری که برایم آزار دهنده است، خیلی سریع اشاره کنم.
فارغ از اینکه رژیم در مانورهایش علیه ما پیروز شود یا نه، فکر میکنم که در مورد مذاکره که اکنون به هر عنوانی داریم، فکر میکنم که در این کشور ودر خاورمیانه به طور عام ، در ارتباط با بهار عرب ضعیف عمل کرده ایم.
وقتی میبینم که تغییر رژیم در لیبی، مصر، سوریه در جریان است، فرض میکنم که درآنجا اتفاق افتاده و به زودی به نتیجه خواهد رسید. بعد به این فکر میکنم و از خودم میپرسم، خب اگر ما در این مناطق تغییر رژیم را داریم، چطور است که دنیا تغییر رژیم در تهران را نمیتواند توجیه کند؟ در مورد این فکر کنید.
پرواضح است که من نسبت به تردید و عدم انسجام در سیاست خارجیمان در برخوردش با مشکلات، سرخورده هستم. من یک فرد اطلاعاتی هستم. من از آن سوی طیف میآیم. من فکر میکنم این بهترین شرطبندی ما رو به پیش است. فکر میکنم اطلاعات خوب، فعالیت اطلاعاتی مناسب راه و روش برخورد با مشکلاتمان است. برای این چیزها راه حل وجود دارد.
متأسفانه در کشور ما آژانسهای اطلاعاتیمان و توان اطلاعاتیمان سیاسی شدهاند. ما خیلی ازچیزهایی را که در دنیای اطلاعاتی میکنیم، زیاد مطرح میکنیم. بعضی از آنها پیروزیهای خیرهکنندهای هستند اما نباید دربارهشان بطور علنی حرف بزنیم چونکه کارمان را خیلی مشکل میکند.
نهایتاً اینکه، میخواهم به نکتهای بپردازم که سایر افراد در مورد سیاست به آن اشاره کردهاند.
اکنون زمان انتخابات است. به من گفته شده که بیش از یک میلیون ایرانی مقیم آمریکا در این کشور هست که اینهم تعداد رأی زیادی است. اگر بتوانید پیامتان را در مورد آنچه که نسبت به آن نگران هستید، منتقل کنید، آنهایی که پاسخگو به ما هستند، آنهایی که انتخاب میشوند، اینها خدمتگزاران به مردم هستند. آنها درقبال ما و درقبال مردم آمریکا مسئول هستند، کاری که آنها قرار است انجام دهند، این اصل موضوع است.
در فرانسه، در ژانویه، وقتی ما در جلسه بزرگی از مقاومت که بسیار هم موفقیتآمیز بود، شرکت داشتیم، خانم بتانکور، از کلمبیا سؤال خیلی مهمی را مطرح کرد. وی گفت: وزیر خارجه هیلاری کلینتون به چه کسی گوش میکند؟ وی به چه کسی گوش میکند؟
خب، دو نفر هستند که وزیر خارجه باید به آنها گوش کند. یکی از آنها رئیسجمهور ایالات متحده است و دیگری مردم آمریکا.
فکر میکنم این خیلی خیلی واضح است که آن سؤال باید در این انتخابات طرح شود. چیزهای خیلی زیادی همچنان که گفتم، مطرح هستند. این فقط عزت آمریکا نیست. فقط بحث حفاظت از کس یا کسانی یا راحتی یا عدم راحتی کسانی که از اشرف به لیبرتی منتقل شدهاند، نیست. بحث امنیت و سلامتی آنهاست.
فقط بحث امنیت ملی در ارتباط با رابطهٴ ما با رژیم ایران مطرح نیست. بخاطر عدم گسترش تسلیحات هستهای این مهم است. تأثیرات آن دامنه دار است که اگر کار اشتباهی بکنیم. شما در این وضعیت بسیار حیاتی و محوری قرار دارید. تلاش کنید تا صدایتان شنیده شود. خدا نگهدار همگی شما. متشکرم.
کندی :
اکنون کسی که می تواند بهتر توضیح بدهد که در یک کادر کلی تر به ما یک ظرفی بدهد که سیاست ها در خاورمیانه چه هستند، کسی است که همه اذعان می کنند، یک متخصص واقعی است. سفیر گینزبرگ با پروسه صلح خاورمیانه آشنایی دارد. او سیاست خاورمیانه را می شناسد و او می داند که رژیم ایران بزرگترین حامی تروریسم دولتی در منطقه بوده است.
بطور واقعی مهم است که ما به سفیر گینزبرگ گوش فرا دهیم زیرا او می تواند نشان بدهد که آینده بهار اعراب تا چه اندازه مهم و تعیین کننده در سراسر خاورمیانه برای یک ایران آزاد است.
سفیرمارک گینزبرگ سفیر پیشین آمریکا در مراکش مشاور پیشین کاخ سفید
می دانید، وقتی من از این امتیاز برخوردارم که به پاتریک کندی گوش بدهم، تقریباَ یک خوشحالی فوق العاده است زیرا این اولین بار است که من و تو، پاتریک، در این صحنه بخاطر چیزی حضور پیدا کرده ایم که هر دوی مان به آن معتقدیم، آنهم موضوع خارج کردن مجاهدین از لیست است.
من این را به عنوان فردی مطرح می کنم که امتیاز و افتخار ویژه را داشت که به مدت 7 سال به پدر او در سنای آمریکا نه فقط به عنوان مشاور خارجی سناتور ادوارد کندی، پدر پاتریک، بلکه به عنوان کارمند حرفه ای زیر کمیته پناهندگان کمیته قضایی سنا که مسئولیت وضعیت انسانی مردم در سراسر جهان را داشت، خدمت کنم.
می دانید، وقتی من به همکارانم از هر دو حزب در اینجا گوش می دهم، سرم سوت می کشد. وقتی آنها موضوعاتی را مطرح می کنند و سئوال می کنند، من به این فکر می افتم که چرا این تصویر تا این اندازه غلط است؟
نیروهای آمریکا از عراق در سال 2011 خارج شدند ولی امروز، ایالات متحده روزانه 49 میلیون دلار برای کمک امنیتی به عراق هزینه می کند. تقریباَ 17- 18 میلیارد دلار در سال 2012.
خوب، دقیقاَ ما با پول مالیات دهندگان، چه چیزی را در عراق می خریم؟ آیا نفوذ می خریم؟ قرار بوده است ما با استفاده از این پول، چنین چیزی را بدست بیاوریم. آیا ما امتیاز استراتژیک به دست می آوریم؟
خوب، این بطور واقعی یک بخش مهم است زیرا این کمک امنیتی که ایالات متحده ارائة می کند نه فقط توسط وزارت دفاع خرج می شود، بلکه همچنین توسط وزارتخارجه.
به عبارت دیگر، مالیات دهنده آمریکایی به دولت نخست وزیر مالکی میلیاردها دلار به عنوان کمک می دهد که از نظر من، هم نفوذ کمتر و هم منظور دیپلماتیک کمتری را بدست می دهد.
از هر طرف، چه دمکرات و چه جمهوریخواه به این مسئله نگاه کنید، هر کسی این را یک معامله غیرمنصفانه قلمداد خواهد کرد.
برای من سئوال است که آیا این کمک باید بدون هیچ اقدام متقابلی داده شود؟ بهرحال، نخست وزیر عراق ظاهراَ اصلاَ دوست بزرگ دمکراسی در عراق نیست. هر کس که وضعیت عراق را می فهمد، به شما می گوید که این مرد، یک جاه طلبی کور دارد که یک دولتی را ایجاد کند که چیزی بیشتر از یک عروسک رژیم ایران نیست.
من این سئوال برایم ایجاد می شود که آیا مردم آمریکا این معامله ای را که آنها در کادر این کمک امنیتی کرده اند، می فهمند یا نه؟ با تکرار اظهارات همکارانم امروز، چرا که نه؟ شما بسخت کار کرده اید. شما به درهای کنگره کوبیده اید. شما از دوستانمان در وزارتخارجه تقاضا کرده اید. شما از دری به درب دیگر رفته اید و پول خودتان را از جیب خودتان خرج کرده اید که از وزارتخارجه بخواهید به شما گوش بدهد.
خوب، من از وزارتخارجه این سئوال را می کنم. شما به نظر می رسد به نحو فوق العاده ای مشکل دارید، به نحو غیرقابل تحملی مشکل دارید که درست را از غلط تمیز دهید. اجازه بدهید ما این کار را برای شما ساده کنیم. آیا ما نباید این موضوع را از دست شما خارج کرده و کمک امنیتی به دولت عراق را مشروط به تمایلش برای پایبندی به قول قرارهایش و نیز تعهدات دوجانبه و بین المللی اش بکنید؟ از جمله این تعهد که حقوق بشر را رعایت کند، نه فقط حقوق بشر مجاهدین.
آنها این مسئله را خیلی ساده می کنند. وقتی با آنها صحبت می کنید، آنها می گویند، آه، این ها مجاهدین هستند، تو گویی آنها تروریست هستند. خوب این را اثبات کنید. دادگاه شما را مجبور کرد که این را اثبات کنید. من در آن جلسه استماع دادگاه حضور داشتم. و من چیزی نشنیدم. من خیلی دقیق گوش کردم. می خواستم بشنوم. مدرک شما کجاست؟ من هیچ چیزی از دوستانم در وزارتخارجه نشنیدم.
من مستمراَ از وزارت خزانه داری سئوال می کنم که مدارک کجاست؟ من هیچ پاسخی از وزارت خزانه داری نمی گیرم. من از وزارت دادگستری سئوال می کنم که مدرک این که این سازمان ترویستی است کجاست؟ ولی به من یک پاسخ داده نمی شود.
می دانید، بهرحال، مالکی یک الگو برای یک متحد قابل اعتماد آمریکا نیست.
عراق، تحت حاکمیت نخست وزیر مالکی، کشوری است که پول مالیات دهندگان آمریکایی را می گیرد. در عین حال، عراق در کنار رژیم ایران، همانطور که شنیدیم، ایستاده است، نه فقط در حمایت از برنامه تسلیحات اتمی اش، بلکه در دفاع از رژیم اسد در سوریه.
همین یکی دو روز پیش، نخست وزیر مالکی به کشورهای عربی گفت که از دخالت و متزلزل کردن رژیم اسد خودداری کنند.
و مطلقاَ هیچ شکی در ذهن من وجود ندارد که عراق به عنوان مزدور رژیم ایران برای مجازات، مرعوب کردن، اذیت کردن و ضربه زدن به آوارگان و پناهجویانی که اکنون با یک وضعیت انسانی مواجه اند، که پدر پاتریک کندی به عنوان رئیس زیر کمیته پناهندگان آنرا به عنوان شرایط غیرانسانی محکوم می کرد.
یک مقام مورد احترام، و من تأکید می کنم مورد احترام، ملل متحد، آقای بومدارا تصمیم گرفته است که در مورد شرایط کمپ لیبرتی آژیر بکشد. او یک پیام شوکه کننده نه فقط به ایالات متحده، بلکه به جامعه بین المللی فرستاد. او اساساَ نکات زیر را گفت: دولت عراق، اکنون توانسته است که ملل متحد را به یک ابزار برای توطئه های خودش علیه پناهندگان و پناهجویان در کمپ اشرف و لیبرتی تبدیل کند.
او این اتهام را مطرح کرد که آقای کوبلر، مقام ارشد ملل متحد با دولت مالکی دست به یکی کرده است.
من از ملل متحد خواستم یک تحقیقات مستقل را در مورد وضعیت بشردوستانه شروع کند که نه تنها در اختیار کمیسیون حقوق بشر ملل متحد قرار گیرد، بلکه به کنگره آمریکا نیز داده شود. قطعآَ اگر مالیات دهنده آمریکایی به دولت مالکی میلیاردها دلار کمک نظامی آمریکا را در سال می دهد، آیا ما نباید شروطی برای این کمک برای دولت عراق قائل شویم؟ بخصوص که مالکی اثبات کرده است که او یک متحد قابل اتکاء نیست و ما باید عملاَ چنین شروطی را قائل شویم.
همانطور که سناتور کندی قبلاَ به من و دیگران که برایش کار می کردیم می گفت، هیچ کس نمی باید از حسابرسی در مورد نقض حقوق بنیادین افراد در اطراف و اکناف جهان، در برود. و به نظر می رسد که دولت مالکی دارد از مالیات دهندگان آمریکایی یک سواری مجانی می گیرد. بس است. دیگر بس است.
سناتور کندی و آن دسته از ما در حزب دمکرات که فهم می کنیم این صرفاَ یک مسئله سیاسی نیست بلکه یک مسئله انسانی هم هست، متوجه می شویم که وزارت خارجه تعهد دارد نه تنها مجاهدین را از لیست خارج کند، بلکه به این مسئله به عنوان یک مسئله پناهندگی و انسانی برخورد کند.
فکر می کنم برای دوستان من در وزارتخارجه زمان آن رسیده است که اذعان کنند که آنها یک تعهد بشردوستانه دارند که در فقدان هر مدرکی، کاری را که درست است انجام دهند.
آندسته از ما می خواهند موفقیت این دولت را ببینند، معتقدند که تعریف موفقیت این نیست که کاری را که میخواستید بکنید و دیگر نمی توانید. بلکه موفقیت این است که کاری را که درست است انجام دهید،
با تشکر زیاد از شما.