ابعاد نجومی جرم و جنایت درحاکمیت پلید آخوندی
حوادث تکاندهنده و دردناکی در میهن آخوندزده ما در جریان است که قلم از نوشتن و زبان از گفتنش شرمسار است. پدیده خانمانسوز و ویرانگر اعتیاد و معتادان درشمار آنهاست. به خاطر چپاول پاسداران به بهای نسلی سوخته از جوانان، میلیونها نفر از مردم ایران درگیر اعتیادند. جان آدمیزاد در حاکمیت ننگین ملاها بی ارزشترین کالاست. صفحات حوادث رسانه های داخلی مملو از خبرهای دهشتناک در این زمینه است:
آدمکشی فقط برای ۱۰ هزار تومان!
ـ «موتورسوار ۴۶ ساله یی وارد بولوار توس در مشهد شد و در منطقه یی که به "کوچه غربت ها" معروف است، توقف کرد. به یکی از پاتوقهای معتادان رفت تا ۱۰ هزار تومانی را که بابت مواد مخدّر از یک معتاد دیگر طلب داشت، بگیرد. جوان معتاد درحالی که چرت می زد به دیوار حیاط مخروبه یی تکیه داده بود. موتورسوار تقاضای طلب کرد، پاسخی نشنید. چاقوی بزرگی به هوا برخاست بر پیکر معتاد نشست. خون فواره زد و قربانی نقش بر زمین شد. ضارب پس از دستگیری به صراحت، ارتکاب جنایت را پذیرفت و گفت: او از من ۱۰ هزار تومان (کمتر از4 دلار) گرفته بود تا مواد مخدّر بخرد، امّا پولم را پس نمی داد. من برای گرفتن طلبم آمدم و...» (روزنامه خراسان، 19 شهریور91).
ـ «پسر معتادی که در جریان درگیری با پدرش او را با ضربه های کارد به قتل رسانده بود، ساعتی پس از ارتکاب جنایت به دام افتاد» (خبرگزاری مهر، 15 شهریور 91).
ـ در خبرها آمده بود که در شهر ری، زنی برای رساندن خواهر مریضش به بیمارستان منتظر ماشینی بود. ماشینی در جلو آنها توقّف می کند. سرنشینان ماشین که دو جوان بودند، آن را سوار می کنند که به بیمارستان برسانند. ماشین از شهر خارج می شود و به یکی از باغهای اطراف شهر می رود. در آنجا دو جوان معتاد منتظر بودند...
پس از دستگیری و بازداشت، جوانان اعتراف کردند که به آن دو زن تجاوز کرده اند (مطبوعات حکومتی ـ شهریور 1391).
مردم ایران به خوبی می دانند که شکنجه، قتل عام و تجاوز در بازداشتگاهها و زندانهای مخوف یکی از ابزارهای شناخته شده سرکوب و ارعاب برای ادامه بقای حکومت ننگین ملاهاست. فاجعه، خودی و غیرخودی نمی شناسد. افشای جنایتهای ایادی رژیم در زندان کهریزک در سال 1388 نمونه مشتی از خروار است. این شیوه ضدبشری از شکنجه گاههای مخوف پا فراتر گذشته و در جای جای شهرهای کشور جاری و ساری است. خشونت عریان، هدیه شوم آخوندهای بدخیم به خانواده هاست. همسرکشی و قتلهای ناموسی و خانوادگی یکی دیگر از دستاوردهای شوم حاکمان تهران است. آش آن قدر شوراست که آشپزباشی هم به اعتراض برخاسته است. محققّان و کارشناسان درون نظام نیز ابایی از گفتن برخی حقایق ندارند.
سایت «فرارو» با استناد به پژوهش محمد آشوری و شهلا معظّمی که با عنوان «همسرکشی و انگیزههای آن» در مؤسّسه تحقیقات علوم جزایی و جرمشناسی دانشگاه تهران انجام شد، مینویسد: « ۳۳ درصد از زنان مورد مطالعه، خود، شوهرانشان را به قتل رساندهاند و سایرین به اتّهام معاونت و مشارکت یا آگاهی از قتل در زندان به سر میبردند».
تنها خلأ قانونی نیست که زنان را به سمت قتل و جنایت سوق میدهد، عوامل دیگری همچون فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی میتواند فرد را به نقطهیی برساند که دست به قتل بزند. مثلأ نمونه زیر:
ـ «پدر و مادر الهه، دختری17 ساله، در پی بازداشت توسط مأموران کلانتری 141 گلستان اعتراف کردند که دخترشان را با ضربات پی در پی چاقو به قتل رسانده اند... زن کشی در صدر قتلهای خانوادگی قرار دارد» (مطبوعات رژیم، 22 اسفند 1390)
معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران با تشریح انگیزه و علل وقوع قتل، نرخ واقعی قتل در کشور را 2/7 مورد در یکصد هزار تن اعلام کرد.
در سال 1390 از مجموع قتلهایی که اتفاق افتاد، در حدود 33 درصد آنها رابطه فامیلی بین متّهم و مقتول وجود داشت.
نمونه های یادشده تنها برگهایی از کتاب قطور جرم و جنایت حاکمان تهران است. راستی هم که جهان خبردار نشد بر مردم ایران در حاکمیت سیاه و نکبت بار خمینی و بقایایش چه گذشت! تنها پس از سرنگونی تام و تمام این نظام ضدبشری است که جهانیان و حتی مردم ستمدیده ایران پی به جنایات هولناک و فوق تصوّر انسانی خواهند برد. آن روز، به همت مردم و مقاومت ایران، دیر و دور نیست!
محمد قرایی ـ سوئد ـ شهریور1391