مصاحبه تلویزیون صدای آمریکا با شاه بچه در مورد ایران که بطور «اتقافی»! همزمان با تحمیل خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی آمریکا انجام شده، حداقل از نظر قد و اندازه و وزن و شعور سیاسی ابزارآلات سیاسی دست ساز درخارج از سیطره مرزی رژیم بسیار در خور تامل است و چه بسا که دستگاههای سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم را هم از خنده روده بر کرده که چه عناصر پیگیر و مصمم و ژرف اندیشی برای تصاحب قدرت از آنها با صندوقهای رأی در دست و امضای «منشورهای»! رنگارنگ بر سر، به سان کلاه بوقی منگوله دار دلقکهای سیرک، در انتطارند: «... از همه نیروهایی که بر یافتن راهی به دور از خشونت و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوقبشر تأکید داریم میخواهیم برای گذار دموکراتیک از رژیم جمهوری اسلامی و برقراری حاکمیت ملت ایران در راه سازمان دادن نهادی ملی و دموکراتیک به یکدیگر بپیوندند.»
بچه شاه که گویی نحوه ی به قدرت رسیدن بابا و بابا بزرگش را فراموش کرده و یا عمدا تجاهل میکند که سپهر سیاسی ایران بعد از گذار از شاه، و مقاومت خونین و همه جانبه سه نسل از فرزندان رشید ایران زمین در مقابل شیخ هنوز بر پایه های آن دو کودتا میچرخد، تنها انطباقش با قرن بیست و یکم و شرایط ایران و منطقه و جهان را در تکرار طوطی وار الفاظ «دمکراسی» و «صندوق رای» و «کنشگران سیاسی» می بیند و تا آنجا که میتواند سعی در لفاظی های دمکرات مآبانه میکند.
اگر کسی این مصاحبه را با حذف صورت مسالهً آن یعنی ایران بخواند یا گوش کند بی اختیار خود را در سویس یا سوئد و یا دیگر کشورهای اسکاندیناوی می یابد که اپوزیسیونی در مجلس نشسته در تدارک قبضه قدرت از دولت حاکم است تا به پیروزی برسد .
البته شاه بچه شاید هم «حق» داشته باشد. طفلک زبان بسته عمری را با پولهایی که بابا و بابا بزرگ از عرق جبین! و کد یمین! حاصل کرده بودند را در بازی در بورسهای جهانی طی کرده و حالا که جو گندمی شده و بوی الرحمن رژیم هم به خصوص بعد از حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی را هم استشمام نموده، هوایی شده و قصد موج سواری به سر مبارکش زده است. آخر او علاوه بر پدر و پدرجد خودش، درکودکی ناظر نابالغ فرود ایرفرانس از نوفل لوشاتو پاریس به مهرآباد تهران هم بوده.
به همین دلایل شاه بچه تفکر فرمودند و عزم جزم کردند که این از خودگذشتگی را نشان دهند و همراه خانم والده و همسر گرامی قبول زحمت نموده پای «منشور» را امضاء نمایند:
«هدف از برپایی شورای ملی دستیابی به شرایط مناسب، برای برگزاری انتخابات سالم و عادلانه با پیروی از ماده 21 بیانیه جهانی حقوقبشر و اعلامیه 154 نشست شورایی بینالمجالس، همراه با نظارت نهادهای جهانی بیطرف مانند سازمان ملل بهمنظور انتخاب نمایندگان مردم در مجلس مؤسسان جهت تدوین قانون اساسی نوین ایران و برگزاری همهپرسی برای تعیین نوع نظام و تصویب قانون اساسی نوین توسط مردم ایران است.
ما از آن دسته از مسئولان حکومتی، نیروهای نظامی و انتظامی و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور که هنوز به ایران و ایرانی میاندیشند دعوت میکنیم که با شکستن صفوف خود از این حرکت آزادیخواهانه مردم ایران و نیروهای دموکراتیک پشتیبانی کرده و سهم مهم خود را در این حرکت ملی ایفا نموده و در راستای آشتی ملی به آغوش پرمهر مردم ایران بازگردند. منشور پیشنهادی شامل شانزده ماده که در سایت فراخوان ملی قابل دسترسی است تا امروز به امضای بیش از 5هزار نفر، از جمله رضا پهلوی، همسرشان و مادرشان فرح پهلوی هم رسیده است»
دروازه این «منشور» هم آنچنان گل و گشاد است که تا زیر ریش مقام عظما را هم در خود جا میدهد. خصوصا اینکه شاه بچه الفت تاریخی و ژنتیکی با مقامهای نظامی و امنیتی و انتظامی دارد و این همنوایی ایشان را به امضای این«منشور منشوران» که تا به حال یعنی تا روز مصاحبه پنجهزار نفر را هم در صحنه مبارزه جانبازانه فیس بوک آرایش قوا کرده ترغیب نموده.
آیا حق نداریم که بگوییم دست اندر کاران اوین و کهریزک تا کجا از امضای این «منشور» وحشتزده شده اند؟ آیا به ریش نداشته او و شیوه صندوق رأی ایشان نمیخندند؟ اما ورای این طنز و طنازیهای مبارزاتی، جوهر اینگونه دلقک بازیهای «مبارزاتی» همان ولع و طمع موج سواری بر مبارزات مردم ایران است که در رگ و ریشه شاه و شیخ تنیده و بافته شده و هزار ادا اطوار دمکراسی خواهی و حقوق بشر نوازی نمیتواند آنرا بپوشاند.
در ادامه مصاحبه، مجری برنامه ی «منشور شورای ملی ایرانیان» - که شاه بچه و خانواده آن را امضا کرده اند- که آنرا کپی برداری از برنامه شورای ملی مقاومت ایران میداند، از شاه بچه درمورد چرایی امضا سئوال میکند. حضرت اجل هم بدون اینکه دچار تناقض شود «متواضعانه» از سی و دو سال مبارزه اش با رژیم مایه میگذارد: «ببین الآن 32سال هستش که در این مبارزه سیاسی جهت آزادی و سربلندی کشورم مشغول بودم و هستم. و تا لحظه ای که به پیروزی برسیم دست از این حرکت برنخواهم داشت. تمام زندگی ام را توی راه نجات کشورم از این حکومت استبدادی گذاشتم.»
حال باید رابطه امضای شاه بچه در مقطع کنونی و «هزینه کردن سرمایه» و خروج مجاهدین از لیست تروریستی و «وقف زندگی او در این راه »!!؟؟ را از او و سایر هم ریش هایش جویا شد.
در این مصاحبه هرچه هم که مصاحبه کننده تلاش میکند از شاه بچه بپرسد که آخر این حرفهایی که شما میزنید همه متعلق به بعد از سرنگونی است، و دست آخر چگونه باید این رژیم را سرنگون کرد فایده ندارد.
وقتی مبارزه با هیولای ارتجاع تبدیل به لقلقه زبانی توأم با فرصت طلبی و موج سواری شود تمام ریزه خواران استعمار به ادعا برخواهندخاست و از تغییر تعادلی که به دست توانای مقاومت تاریخساز مردم ایران در کسوت مجاهدین و شورای ملی مقاومت و اشرفیان قهرمان در نمونه ای بی بدیل در سطح جهانی و منطقه ای به وقوع پیوسته، به جست و خیز خواهند پرداخت. اما یک چیز را هرگز نباید فراموش کنند: «.... مجاهدین برآنند که در فلک سیاسی این میهن طرحی نو دراندازند...» و این هنوز از نتایج سحر است. فردای آزادی ایران زمین که با سرنگونی تام و تمام این رژیم و دست اندرکاران و عاملان و آمران آن از جمله «نیروهای نظامی و انتظامی و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آن» آزادی در میهن اسیر برقرار شود، و بی تردید چنین خواهد شد، تاریخ خونبار و پر رنج و شکنج ما راه را تا سر منزل مقصود خواهد پیمود و هرآنکه قصد تعدی به این آرمان پاک را دارد به طوفان افشا در مقابل مردم و تاریخ سپرده خواهد شد.
مرتضی نامور