کاوه پروانه: اندر حکایت لابی گری

این پیروزی،
بر ملت ایران و بر همه مبارزان آزادیستان مبارک باد،
به سیاوشان شمس سال 59 و شهیدان خرداد 60 و بعد از آن تا 19 فرودین 90 اشرف مبارک باد،
بر ستار خان و باقر خان و میرزا کوچک خان جنگل مبارک باد ،
بر هوارد باسکرویل آمریکائی و گائوک آلمانی هم مبارک باد،
بر شیخ محمد خیابانی و بر موسی قهرمان مبارک باد،
بر مسعود قهرمان مبارک باد،
پیروزی بزرگ قطره قانون در دریای پر تلاطم امواج سهمگین شورون و تکسون و کناپی ها (1) با بست های نابند ("نا" یا "کان") مبارک باد.

و اما اندر حکایت لابی گری،
در دنیای دموکراسی، لابی گری شغلی است شریف که عده ای نام و رسته و علاقه خود را ثبت می کنند و علنا و عملا اعلام می کنند که ما بر آنیم تا اب و نان خود را از راه تلاش برای پیش بردن منافع گروه خاص، دسته خاص، و یا کشور خاصی بدست آوریم، درست مانند آنانکه ثبت و ضبط می کنند و اعلان می دارند که مثلا ما خانه مردم را معامله می کنیم و در مقابل لقمه نانی می بریم. تا اینجای کار هیچ ایرادی هم ندارد، بالاخره هر کدام از بندگان خدا باید از راهی نانی به کف آرند و به غفلت نخورند.

بلحاظ تاریخی این شغل همیشه در طول تاریخ اجتماعی سیاسی بشری رواج داشته و همیشه گروهی به اینکار مشغول بوده و اینکار را اصولا بطور پنهانی و خارج از قاعده خاصی به پیش می برده اند، حال در عصر جدید، ملل مترقی و متجدد آمده اند و اصول کار این حرفه را کمی قانونمند و شفاف کرده اند، تا عده ای از این راه و بر اساس اصول و قواعد و قانون آن، نان و آبی بخورند و زندگانی بگذرانند.

اما ،اما، اما اگر این دلالان در جائی مثل ینگه دنیا، آنچنانکه تا بحال بوده بر کارشان مظنه حکومتی نباشد و یا در جاهائی حکومتیان به جای آنکه سگ ها را ببندند و سنگ ها را بازکنند، قلاده سگان باز گذارند و سنگ ها را ببندند، این سگان رها شده، می روند و همه هستی ملتی را می درند، اینان رسته معاملات خود را از زمین و ملک و املاک و اموال خلایق به فروش وطن دیگران، گسترش داده و در این راه به هیچ قاعده ای نیز پایبند نخواهند بود، اینجا دیگر داستان عوض شده و دیگر آن شغل شریف و با آب و نان دلالی، به شغل ناشریف نابکاری و دغلکاری و " ناپاک - ی" استحاله یافته است. اینان که مزه فروش وطن با بوی عطر آگین دلار سبز نفتی را استشمام کرده اند، دیگر هیچ خدائی را بنده نیستند و هیچ مورخی را باور ندارند که در باره آنان چه ها بنویسد. روزهای بعد نشخوار کنندگان دیگر سر رسیده و "هوار" (2) می کشند و سهم " دلار" می طلبند. آهنگ " وطن سبز می فروشیم " شان گوش فلک کر کرده و رقص شان ولایت خون آشام را بوجد آورده است .

اما بناگهان، ملتی چرتشان پاره می کند و بساطشان بهم می ریزد، چه شده، هیچ، ملتی صبرشان لبریز شده و نزد قاضی القضات شحنه ( مقامات قضائی آمریکا) شکایت برده اند و از او خواسته اند و به او گفته اند که ای شحنه عزیز، انصافا تو شحنه ای و دغلکار (سیاستمداران وزارت خارجه ینگه دنیا)، ولی این دغلکار" نابکار" است، این دزد وطن است و پنهان کار است، تو لااقل بیا و غیرت و جوانمردی و " دموکراتی " کن و این دغلکار نابکار را به قانون سپار و یا از شهر امنش (دموکراسی آمریکائی) برانش و مجبورش کن تا " دغلکاری و نابکاری " اش را اعلان عمومی نماید، و یا ما این نابکار جرار را رسوای خاص و عام می کنیم، جارچی صدا می زنیم تا همه شهر را جار زند و مردم (خانوده های شهدای مقاومت) را صدا کند تا دغلکاری این نابکار را آشکار کنند، تا مگر شیخ محکمه او را حکم دهد و او را به دربار خلیفه اش در بلاد عراق و پارس پس بفرستد.

ملت به این دغلکار می گوید، زمان از آن ماست، فردا از آن ماست، وپیروزی از آن ماست، ملت به او می گوید که ای دغلکار نابکار "نا" "پا" کی"، عبرت بگیر و راه خطا بنه. ای دغلکار نابکار، مردمی که عزم جزمشان "سیاسیه خارجی ابر قدرت ینگه دنیا" را، هارواردین ها و آکسفوردین ها را، به " تغییر" وا داد، ملیجک های دربار خلیفه را نیز وا پس زند و نقش شان بر آب کند.

روز 21 سپتامبر خبرگزاری های جهان خبر دادند که وزرات خارجه امریکا قرار است تا اول اکتبر نام مجاهدین را از لیست تروریستی حذف کند، امری که یک دادگاه ایالت واشنیگتن به آن حکم داده بود و وزارت خارجه را به آن ملزم نموده بود.

در عرض کمتر از 24 ساعت و قبل از اینکه حتی وزارت خارجه و وزارت اطلاعات رژیم آخوندی موضعگیری خود را اعلام کند کند، پادگان نایاک بیانیه مطبوعاتی، با درخواست انتشار فوری، صادر می کند و طی آن ابراز تاسف خود را از این عمل " تاثرآمیز" و "رقت بار" وزرات خارجه آمریکا اعلام می دارد. نایاک در بیانه اش یاد آور می شود که خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی باعث باز شدن افق حمایت نمایندگان کنگره، و سرمایه گذاری آنان برای اجرای عملیات تروریستی توسط مجاهدین در ایران و جنگ علیه ایران می شود، امری که باعث ضربه اساسی به "جنبش صلح طلبانه طرفداران دموکراسی" درایران و در آمریکا می شود.

در همین چند سطر اولیه اعلانیه ناپاکان تیره " نایاک یان" نیات شوم شان آشکاراست. اینان مستقیما مبارزات آزادیبخش فرزندان ملت ایران را که با تقدیم بیش از 000 120 شهید تا کنون ارتجاع و استعمار را بزانو در آورده است، هدف قرار می دهد، اینان آشکارا حامیان و عاملان و آمران و شکنجه گران و جلادان اوین را "جنبش پرو دموکراسی" می نامند، و خواستار بازگرداندن حاکمیت شان، حاکمیت سنگسار و شلاق و اعدام شان می شود .

آنها می گویند که: ”امروز برنده بزرگ حذف مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا "رژیم ایران" است، چرا که رژیم ایران سالهاست ادعا می کند که آمریکا در صدد نابودی کشور ایران و مردم ایران است. این تصمیم باعث می شود تا ادعای نادرست رژیم ایران که شرایط مناسبی برای یک گروه تروریست فراهم آورده است قابل پذیرش گردد.“
* کلمه" نادرست"، صرفا برای زیر ضرب نرفتن از طرف دولت آمریکا به بیانیه مزبور اضافه شده است.

"نا" پاکان " اضافه می کنند: تعدادی از نیروهای اپوزیسیون مخالف رژیم ایران ( منظورش همان ماله کشان و دلالان خارج کشوری رژیم است)، بخشی از خبرگان ایرانی (منظورش امثال دباشی " هوار" و امثالهم است که واقعا از جنس خبرگان ارتجاع می باشند)، تعدادی مدافعان حقوق بشری (همگان معتقد به حقوق بشر اسلامی و مقید به احکام اسلامی سنگسار و تعزیر و ..)، و بعضی از مقامات سابق آمریکائی (از نوع " شخص مطلع ناشناس وزارت خارجه ینگه دنیا " )، نسبت به عواقب خارج کردن نام مجاهدین از لیست هشدار داده و اثرات زیان بار آن را بر اپوزیسیون بومی یادآور می شوند؛ در ادامه از" کلمه" بعنوان یک نمونه از روزنامه های پیشرو دموکراسی که در ایران ظاهرا دموکراسی را رهبری می کند و توسط جنبش سبز هدایت می شود نام می برد، یکی نیست از این آقای محترم بپرسد ؛ اقای سبز، آقای دمکراسی پیش رو، منظورت از مطبوعات پیشرو دموکراسی که ظاهرا آزادانه در ایران به پیشبرد دموکراسی مشغول است کدام است ؟ آیا این مطبوعات سبز همان باطله روزنامه های سبزی فروش محله ماست که همیشه سبزی آش را لای روزنامه" پیش گام و پیشرو " می پیچید، آخر یادم می آید که سبزی فروش سر کوچه مان می گفت : تا قبل از اینکه به تهران بیاید و سبزی بفروشد، در سرماهای زمستان دهشان همیشه مجبور بود " دم کرسی" بنشیند.

در ادامه "تر ایتا" از این "سبزی و آش و کرسی و پیش رو" پیشروانه نتیجه می گیرد که پس:
حمایت (بین المللی) از مجاهدین (منظور چوب نگذاشتن لای چرخ مجاهدین )، رژیم ایران را قدرتمند تر می کند !!!!!!!

او برای اثبات ادعایش که "از لیست در آوردن مجاهدین باعث قدرتمند تر شدن رژیم می شود" می گوید که "هیچ سازمانی، هیچ حزبی، هیچ فرقه ای، از مجاهدین بدنام تر در ایران وجود ندارد". حالا یکی نیست از این آقای قدیما و جدیدا (Defame) شده در آمریکا ( 3) بپرسد که خوب اگر در ایران اینقدر جنبش و مطبوعات پرو دموکراسی سبز ریشه دارند و این قدر نظریاتشان قابل اتکاست، و از آنطرف هم اینقدر مجاهدین منفور هستند، خوب پس چه جای نگرانی است، چرا خواب تو آشفته شده است، چرا آماده باش 24 ساعته برای جلوگیری از چرخهای تغییر گذاشته ای، اگر مجاهدین به گفته تو، منفورترین سازمان و گروه موجود در دیدگاه ملت ایران هستند، خوب چه فرقی می کند که در لیست باشند یا نباشند، اگر این مجاهدین منفور خاص و عام هستند؛ پس چرا نگرانی که اینان ممکن است رژیم ایران را به مزبله تاریخ بفرستند، آقای سبز سبزی فروش، این که دیگه نگرانی ندارد، چرا قافیه را باخته ای؟ تازه این هم یک بهانه خوب برای شما و سبزیان داخلی است تا آمریکای جهانخوار را رسوا کنید و نشان دهید که دیدید ما بهتان گفتیم که آمریکا نمی خواهد ما برایتان دموکراسی سبز بیاوریم.

در ادامه سخن اش از بنگاه خبری سی بی سی شاهد می آورد که گویا اخیرا یک روزنامه آمریکائی یک سری نگرانی های اساسی در مورد تروریست بودن مجاهدین داشته است، آنجا که می گوید که " آیا براستی مجاهدین تروریسم را کنار گذاشته اند ؟". گویا در این رابطه بعضی از مقامات ارشد رسمی " که هیچگاه جرات اعلام رسمی اسم شان را نداشته اند" اعلام داشته اند که مجاهدین در پس ترور دانشمندان ایرانی (شاید منظورش از دانشمند همان سازندگان کیک زرد هسته ای برای نابودی بشریت باشد) و همکاری با طراح حمله اول به برج تجارت جهانی بوده اند.

اینجا را فکر می کنم اگر از بی بی سی می خواست فاکت بیاورد ساده تر بود، من که نفهمیدم چرا این همه به خودش عذاب داده، آخرش هم امکان احتمالی یک شکایت در یک دادگاه بجرم اشاعه دروغ و (Defamation) را برای خودش خریده است، اینجا را به دادگاه مزبور احاله میدهیم و یا اینکه از شاغلام می خواهیم که یک آهنگ آبدار برایش بسازد.

در بند دیگری باز از قول همان مقامات مجعول " رسمی " و" مخفی " می گوید که "مجاهدین در داخل ایران هنوز عملیات تروریستی انجام می دهند"، ایشان در نهایت عجز و لابه از حمایت گسترده از مجاهدین در آمریکا می نالد و می نالد و می نالد.

در اینکه ایشان نمی تواند کوچکترین درکی از ماهیت مبارزه گسترده بین المللی مجاهدین داشته باشند شکی نیست، چرا که درک ابعاد، عمق، ومحتوای مبارزه لشکرهایی از آزایخواهان و غیرتمندان از اروپا تا آمریکا و آفریقا در راه آزادی بشریت از چنگال دیو و دد، نیاز به درک اولیه ترین اصول انسانی دارد. در مورد حامیان مقاومت همان حرف های وزیر اطلاعات عمامه به سر را تکرار می کنید امّا نمی گویید آیا این سخنرانان در سخنرانی هایشان دروغ هم گفته اند، مدارک جعلی هم ارائه داده اند، در سخنرانی هایشان برای استناد از مدارک و مستندات و شواهد خارج هم شده اند؟

راجع به منابع امکانات مالی مجاهدین نیز یک سؤال یواشکی کرده بودند، سوالی که باز تا این مبارزه را درک نکننند، تا مجاهد را نشناسند نمی توانند به آن پی ببرند، برای اینکه فقط اشاره ای به آن کرده باشیم، می گویم، امروز مجاهدینی که کمک مالی می کنند شرمنده اند، چرا ؟ چون کمک مالی به یک بیان یعنی مرا ببخش، یعنی من توان مبارزاتی در حد کمک مالی دارم و توان مبارزه و پرداخت بهای بیشتر ندارم. کلمات من مفهومی را می رساند، البته پر واضح است کسی که تنها مزه چک های میلیون دلاری کمپانی های نفتی و شیخان حرامی و یاسر و ناصر (5) را چشیده باشد، کسی که برای پول وطن بفروشد، جان دیگران را حراج کند ( اطلاعیه قبلی نایاک و یاران برای تشویق ایالات متحده به در لیست نگهداشتن مجاهدین)، چطورمیتواند " ندای حاضر حاضر حاضر مجاهدان " را که سرو گونه ایستاده اند تا " تغییر" سر خم کند، را بفهمد.

در آخر با تهمت زدن به مجاهدین به ناپاکی از جنس خودش (احمد چلبی) اشاره می کند که آمریکا را به حمله به عراق تشویق کرد، او می گوید "نمایندگان کنگره آمریکاممکن است بخواهند دوباره سلاحهای مجاهدین را پس بدهند و آنان را به حملات تروریستی به ایران وادارند، امری که بسرعت به جنگ منجر می شود" .جوری صحبت می کند، گویا همه عالم کر و کورند و اعلانات مجاهدین را هر روز نمی خوانند و نمی ببیند که هر روز جار میزنند و می گویند که آقایان، ملل مترقیه:
"ملت ایران کمکی از شما نمی خواهد، شما فقط حمایت تان را از این ملایان بردارید، ما این رژیم را جارو می کنیم" ،

گویا هنوز که هنوز است نمی بیند که بانکهای سویس، هنوز هم، حاضر نیستند غارتگران ملت ایران را تحریم کنند و یا هنوز 11 کشور اروپائی برای نخریدن نفت رژیم از آمریکا دنبال معافیت می گردنند تا مگر چند روزی دیگر از خوان این ملت ستمدیده ببرند و بخورند و بچرند و شهروندان اروپا و جهان را به رسیدن موشک های این رژیم به دروازه هاشان نزدیک تر کنند. ولی از طرفی نکته دیگری که از قبال سخنان نایاکیان به وضوح می شود دید، اینست که می دانند اگر اینها بگذارند تا مجاهدین مبارزشان را بر روی ایران متمرکز کنند، بسرعت برق جنگ ملت بر علیه رژیم در سرتاسر کشور شعله ور می گردد.

در آخر به دولت اوباما توصیه می کند که برای جلوگیری از یک کشتار (باصطلاح غیر انسانی) دیگر "ساکنان پایگاه شبه نظامی مجاهدین" را در کمپ لیبرتی مستقر نماید. می گوید دلیل این نتیجه گیری اش هم اینست که نیروهای عراقی تهدید کرده اند که اشرف را بزور خواهند بست و رهبران مجاهدین نیز خاطر نشان نموده اند که این امر می تواند یک کشتار را باعث شود.

ببینید چقدر انسان دوستانه و حقوق بشری قلم و قدم زده است، هم کشتار را رسما غیر انسانی تلقی نموده است، هم به دولت اوباما توصیه کرده که "پایگاه شبه نظامی مجاهدین" را ببندد. اینها همه در جهت حقوق بشر است، البته منظور از حقوق (این بشر از نوع نابکارش) همان چک های حقوقی ماهیانه اش است که قرار است پس از تخلیه اشرف برای بعضی از همکاران بین المللی او بشکل پاداش برایشان صادر شود.

و در پاراگراف آخر شاه بیت کلام و نگرانی خود را اعلام می کند و می گوید که این انسان دوستانه نیست اگر این افراد بعنوان افراد یک تشکیلات بمانند و این مفهوم غیر انسان دوستانه خواهد بود اگر این افراد بخواهند هنوز از رهبری و تشکیلاتشان پیروی کنند. یعنی به شکلی این " مفهوم انسان دوستانه " را خدشه دار میسازد.

گویا ایشان خبر ندارد که قبل از ایشان نیز بسیاری سفرا و وزرا و وکلای ولایت و حکومت امر به تعطیل کردن سازمان و خط زدن اسم افراد از لیست سازمان کرده بودند ولی خوب نمی دانم چرا افراد اسمشان را خط نزدند، شاید خودکار بیک دم دستشان نبوده که خط بزنند، حالا اینکه اشکالی ندارد، خودمان اسم شان را خط می زنیم. اصلا چرا نگرانید؟ این سازمان 48 سال است که دو رژیم در حال خط زدن اسمشان بوده اند .............. ولی نمی دانم چرا خط نمی خورد، سخت نگیرید، آقا ..............

گفتم این ها نمی دانند که نمی دانند که نمی دانند، اینها قدرت مجاهد را در سلاح، شهر، پول، و دیگر امکانات مادی او می دانند، اینها درکی از قدرت بینهایت اراده خلقی آبدیده در کوران مبارزه ندارند.

اینها قدرت دیپلوماسی مجاهدین، قدرت " پرداخت بهای تضمین دیپلوماسی" را نمی دانند، اینها حداکثر درکشان درک دیپلوماسی آکسفوردی و هاروادی است، اینها کتاب "آنچه در آکسفور به شما یاد نمی دهند" را نخوانده اند.

در پایان با تبریک مجدد پیروزی تاریخی مردم ایران پیشنهاد می کنم تا حقوقدان های سازمان متن این بیانیه مطبوعاتی را بررسی نموده و در پاسخ به آن، عده ای از خانواده های شهدای سازمان (بخاطر بزرگ نکردن این عناصر) در دادگاههای آمریکا پرونده ای باز نموده تا لابی های ولایت را یک به یک ( نایاک، کاسمی، هوار، ...............) در نمد پیچیده و دود کنیم .

با سلام و ارادت و آرزوی سلامت بر مجاهدان پاک باز میهنمان در اشرف و لیبرتی،
وبا درود بی پایان به مسعود قهرمان،
همانا اوست که با دم مسیحائی اش، مبارزه را روح می بخشد.

کاوه پروانه – ونکوور کانادا
----------------------------------------
تمامی کلماتی که زیر آن خط کشیده شده، ترجمه بیانیه مطبوعاتی "نایاک" است.
1- نایاک تریتا پارسی، کمپانی های نفتی آمریکائی، و (CNAPI (Campaign for a new American Policy on Iran
2- "هوار" گروه جدید حمید دباشی و شرکا در آمریکا
3- داستان اتهام لابی رژیم بودن نایاک توسط آقای داعی
4- یاسر رفسنجانی و ناصر جنتی ( آقازاده ها، دلالان خارج کشوری پدران جنایتکارشان)