کیهان ارگان بدنام ولی فقیه آن هنگامی که خامنه ای برای حمایت از دولت پاسدار هزار تیر تمام "بانک" خود را در این قمار باخت روی میز گذاشته بود، از جمله تخم مرغهای گندیده مقام رهبری در سبد تقویت عنترش محسوب میشد و نقش گشت ارشاد در باند غالب را داشت، تا مباد کسی به آق محمود نازکتر از گل بگوید.
کیهان، آن زمان عربده کشی های دولت احمدی نژاد را "گفتمان اصولگرایی" و "دولت پا برهنه ها" تبلیغ می کرد، لاکن پس از "سر خود شدن" محمود احمدی نژاد و بر باد رفتن تمام سرمایه گذاری مقام عظما، با حفظ سمت، نقش نمد مالی دولت احمدی نژاد را به اشاره خامنه ای بر عهده گرفته تا شاید از اصابت هر چه بیشتر شلیکهای دوست و دشمن به شخص ولی فقیه از کانال احمدی نژاد، اندکی هم که شده بکاهد، تا خامنه ای مجبور نشود دست به جراحی "پیشگیرانه" زده و دولت محبوب دیروز و مغضوب امروزش را به سرنوشت باند هاشمی و...اصلاح طلبان تاریخ سر آمده دچار سازد. داغی که ولی فقیه از ناخلفی های احمدی نژاد بدل دارد را می توان در لابلای هشدارها و توپ و تشرهای پاسدار بازجوهای روزنامه سوز باند کیهان بخوبی دید. عنایت کنید:
کیهان ولی فقیه ۰۳آبان ۱۳۹۱:
«روزنامه کیهان در سرمقاله امروز خود با اشاره به تک روی ها و قانون گریزی های رئیس جمهور به وی هشدار داده است که سرانجام خوبی در انتهای این مسیر وجود ندارد
......سازمان مجاهدین که در دهه اول انقلاب سایه چپ های مسلمان (منظورش چماقداران ولباس شخصی های باند بهشتی در حزب جمهوری است) را با تیر می زدند و متهم به سرکوبگری، خشونت، تصلب و تحجر می کردند، به وقت ضرورت از همین ها قدیسان و حواریون اصلاحات ساختند (دروغ محض، برای مصرف داخلی در جنگ گرگهاست) اما هنگام بی نیازی مجددا زبان به دشنام آنان گشودند. راز این ماجرای معماگون چیست؟ همان ها بارها به تمثیل معروف و آمیخته به استهزا استناد کردند که سیاهی و سفیدی گربه مهم نیست، مهم این است که موش بگیرد. به زعم جماعت نفاق، با این شیوه اولا می شود به درون جبهه حریف پل زد و در حاشیه امن و منطقه مصونیت، اقدام به اخلال و اختلال و انفجارهای سیاسی از درون کرد و ثانیا از همان چهره ها به دست خودشان انتقام گرفت و آبرویشان را به حراج گذاشت و ثالثا روحیه و باور و امید مردم را که ستون های اصلی نظام و انقلاب هستند، متلاشی کرد.
..... در حالی که رئیس جمهور می گفت روزنامه شرق را نمی خواند، مشاور مطبوعاتی وی- که دستش از روزنامه و خبرگزاری کوتاه نیست- روز دوم اردیبهشت 91 با همان روزنامه گفت وگو کرد و حرف هایی زد که نه فقط بوی آنارشیسم و معارضه با ساختارهای حقوقی بلکه فتنه انگیزی می داد: «آیا آقای احمدی نژاد باید برود در مجمع تشخیص مصلحت در کنار فردی بنشیند که چشم دیدن او را در قامت رئیس جمهور ندارد و از همه ابزارهای در اختیارش برای تخریب شخصیت وی چه در قبل از انتخابات 84 و چه در سال های پس از آن استفاده کرده است؟... کسی را به جای او در شهرداری تهران قرار داده اند، که رقیب ناکام او در انتخابات بوده است و همچنان از موضع مدعی و رقیب با او تعامل می کند.
در راس قوه مقننه با کسی باید تعامل کند که با وجود برخورداری از حمایت اصولگرایان، در انتخابات ریاست جمهوری سال 84، آرای ناچیز آورده است و البته قرار داشتن دو برادر در راس دو قوه مقننه و قضاییه نیز تجربه سخت و سنگینی برای او بوده است...»
این سخنان فردای همان روزی گفته شد که رئیس جمهور بعد از مدت ها غیبت و در اقدامی بایسته و شایسته، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور به هم رسانده بود. آقای مشاوری که در کارنامه خود حمایت از آقای هاشمی را دارد، اکنون چرا باید از شرکت فعال آقای احمدی نژاد در جلسه یک نهاد حاکمیتی مهم و موثر ناخرسند شود؟
آیا منطبق بر آن سخنان باید بعد از هر انتخاباتی، رقبای فرد پیروز را از هستی ساقط کرد و مثلا اجازه نداد با رای مستقیم یا غیرمستقیم مردم، رئیس مجلس و شهردار و... شوند؟ این شیوه مشورت، آیا صلاح اندیشی بود یا کم ظرفیتی و یا نقش آفرینی- خواسته یا ناخواسته- در سناریوی بدخواهان حاکمیت و ملت؟! یعنی به اعتبار یک رقابت انتخاباتی یا لغزش های متقابل رقیبان- که معمولا نزد مردم از هیچ یک از رقیبان پذیرفته نیست- یا در صورت تفاوت سلیقه با دیگر نهادها، باید قانون اساسی و تفکیک قوا را تعطیل کرد؟
همین فرد چند ماه قبل تر از آن گفته بود «محکومیت من به نفع نظام نیست» (!) و اکنون که حکم صادره درباره وی به اجرا درآمده و او به اوین منتقل شده، آقای «ز» به عنوان حامی پروپاقرص آقای هاشمی و مخالف جدی آقای احمدی نژاد می گوید «می توان امیدوار بود که آقای احمدی نژاد دچار یک نوع تحول فکری، سیاسی و اجتماعی شده است، لذا نفس اقدام احمدی نژاد در عین آن که دیرهنگام است، اما باز به نظر من باید آن را به فال نیک گرفت»!
4- در این یادداشت، مجال بحث حقوقی درباره نامه نگاری های رئیس جمهور با رئیس قوه قضاییه و رئیس مجلس و یا مثلا موضوع بازدید از زندان اوین نیست. چنین بازدیدی از سوی رئیس جمهور به خودی خود متضمن اهمیت یا دغدغه خاصی نیست، هرچند که باید از رفتار شائبه برانگیز و تبعیض آمیز پرهیز کرد.
متاسفانه این چندمین بار است که حیثیت حقوقی و احترام جایگاه ریاست جمهوری، هزینه ایجاد حاشیه امن برای متهمان احضار شده یا حکم گرفته می شود. به لحاظ حقوقی موضوع فراتری در میان است که قانون اساسی، حکم روشنی درباره آن دارد ضمن اینکه موضع مفسر قانون اساسی (شورای نگهبان قانون اساسی) نیز تنها نظر معتبر درباره مواقع اختلاف نظر دستگاه هاست.
طبق اصل 57 قانون اساسی قوای سه گانه مستقل از یکدیگرند و زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت اعمال می گردند. در بازنگری سال 68 به طور مشخص این عبارت از اصل مذکور حذف گردید؛ «ارتباط میان آنها [قوا] به وسیله رئیس جمهور برقرار می گردد» تا شائبه ای در زمینه تزاحم و تداخل کار قوا پیش نیاید. همچنین در بازنگری اصل 113 که رئیس جمهور را عالی ترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری و مسئول اجرای قانون اساسی می داند، عبارت «تنظیم روابط قوای سه گانه» به عنوان مسئولیت رئیس جمهور حذف گردید».
بدین ترتیب روشن است اینکه رئیس جمهور مسئول اجرای قانون اساسی است و درباره آن باید سوگند یاد کند، به مفهوم مسئولیت و تکلیف ساقط نشدنی در حوزه اختیارات وی در قوه مجریه است و منطقا نمی توان به نحوی اجتهاد مقابل نص کرد که منجر به نقض استقلال قوا و در واقع نقض و دور زدن قانون اساسی شود.
بی اعتنایی به اصول قانون یا نظر فیصله بخش شورای نگهبان قانون اساسی، مقدمه قانون شکنی و آنارشیسم است و منطقا کسی مجاز نیست به اسم اجرای قانون آن را نقض کند. آخر این خط در صورت تداوم به همان جا منجر می شود که جریان مصطلح به فتنه طی 3 سال گذشته پیمودند و به موازات نقض مبانی اسلامی و جمهوریتی نظام، مدعی اجرای بدون تنازل قانون اساسی شدند! یعنی حکایت همان فرخنده پی یی که می گفت از حمام می آمد اما زانوانش چیز دیگری را دلالت می کرد. فتنه گران چنین حال و روزی دارند و نباید حتی گرد آلودگی های آنان هم به دامن دولت خدمتگزار بنشیند.
5- دشمن در پروژه چند لایه می کوشد محورهای فشار بر ایران را از خارج و داخل به هم الحاق کند تا عقده 33 ساله ای را که با جنگ تحمیلی و بسیج گروهک های برانداز و انواع تروریسم ممکن نشد، به واسطه تشدید فشار و افزایش اختلاف ها، بگشاید. به زعم دشمن، چند پارچگی و چندگانگی صداها در حاکمیت می تواند با فشار اقتصادی و جنگ روانی علیه مردم ایران تکمیل شود و میدان را برای اراذل و اوباش سیاسی مهیا سازد تا جرقه انهدام ایران جدید و قدرتمند را بزنند. تدبیر اصلی در برابر این هجوم، همدلی و هم پشتی و انسجام بیشتر، و عبور از حواشی و فرعیات به خاطر مصالح مهم تر است. دولت خط مقدم مقاومت در برابر چنین هجمه ای است که هم می تواند متوجه مسئولیت خطیر و اصلی خود باشد و هم به حاشیه سازی بپردازد.
البته آن گونه که توقع رهبر فرزانه انقلاب است در تقویت و تأیید دولت نباید کم گذاشت اما از آن سو نیز، اجزای دولت به ویژه رئیس جمهور محترم مسئولیت مهمی در زمینه اولویت بخشیدن به مقاومت ملی و گم نکردن زمین خودی و دشمن دارند. طبعا حاشیه سازی، جبران کم کاری در حوزه تدبیر و مقاومت ملی را مقابل شیطنت های دشمن نمی کند همچنان که حاشیه سازان را نزد مردم ارجمند نمی سازد، اگر که آنها را دشمن شاد می کند.
ملاک روشنی در میان است و آن اینکه رفتارهای هر یک از مسئولان و رجال سیاسی، دشمن را به وجد می آورد یا ناراحت می کند؟ مردم ما دوست ندارند خدمتگزاران و سیاستمداران خود را بهانه شماتت دشمنان و بدنامان روزگار ببینند. معارضه و مجادله و رفتارهای لجوجانه همه جا مذموم است اما بر سر مصالح و منافع ملی ناپسندتر است. نباید با چنین رفتارهایی پالس های غلط و تحریک آمیز به دشمن فرستاد....»
در خاتمه بد نیست به یک نکته اساسی اشاره کنیم و باقی را به قضاوت شما بسپاریم. مردم و مقاومت ایران البته که از تشدید تضاد ها و ریختن بر سر شاه سلطان ولایت کمال خرسندی را دارند و از آن استقبال بعمل آورده و می آورند و هر جا هم که صلاح بدانند آنرا تشدید خواهند نمود. اما آنچه که از ترس، از جانب کیهان گفته نمی شود اینستکه، علت شکست ولی فقیه و پروژه حفظ نظام جدا از ماهیت عقب مانده کل رژیم، در بعد عامل تسریع کننده و تشدید کننده آن، همانا پایداری و جنگ و کارزاری است (علیه تمامیت رژیم) که بدست مقاومت سازمانیافته ملت ایران از سی خرداد سال شصت آغاز شد، تا پیروزی و سرنگونی کل حکومت آخوندی استمرار دارد و آن را به پایان خواهد رساند.
شهین سلامی
۰۳ آبان ۱۳۹۱