حسین پویا
14 آبان 1391
چو عظما بتوپید با قیل و داد
که ای احمقان خر بی سواد
به سان خمینی بزد یک نهیب
"خفه"! ای همه "دژمن" نانجیب
شما ها همه نوکران منید
چرا بر سر یکدگر می زنید
کلاهش ولی هیچ پشمی نداشت
مگر احمدی توی کاسه ش گذاشت
یکی نامه بنوشت از روی درد
و با پست جی – میل ارسال کرد
بدو داد پاسخ همان بز نژاد
که ای رهبر دودی بد نهاد
مرا نیست باکی ز نیرنگ تو
نمی ترسم از پور الدنگ تو
اگر حیله بندی برایم به کار
به موقع ببندم فلنگ و فرار
من آنم که راءیم بود بی شمار
ترا می زنم آخرش من کنار
اگر گاهگاهی تقلب شدس
برای تو که واقعا خُب شدس
من آنم که کردم بسی اختراه!
ز گاو آهن و قاشق و چرخ چاه
من آنم که در صنعت و اقتصاد
بسی درس دادم به روسیه یاد
که از دانشم هرچه گویم کمه
اتم را شکستم توی قابلمه
من آنم که بر سر بود هاله ام
تصور نکن بنده بزغاله ام
بسی رنج بردم در این سالها
نکردم ولی هاله ام را رها
ترا بر سر عمامه ی مشکی است
چرا گفته ای هاله ام کشکی است
من و اینهمه رنج و بحران و چیز
تو هم اینهمه بهر من قر نریز
نزن بر سرم بحث تحریم را
نگیرم به دل هرگز این بیم را
شنیدم که گفتی که من احمقم
به زودی همه میرود رونقم
شنیدم که گفتی که من خائنم
که دارم به تو من کلک می زنم
شنیدم که تهدید هم کرده ای
شکر هم که گویا بسی خورده ای
همه گفته های تو بر باطل است
اگرچه کمی درکشان مشکل است
هرآنکس که این گفته ها را شنید
یکی آه سرد از شکم بر کشید
منم احمدی، گاو میدان جنگ
کنم عرصه را باز من بر تو تنگ
مرا لشگری از جن آماده شد
مسلح به خودکار و ماش و نخود
به زودی تو را می زنم بر زمین
خودم میشوم جای تو شاه دین