اطاق کار خامنه ای. تلفن مخصوص زنگ می زند. زرررررررررر.....
خامنه ای: آقا مژتبی اون تلفن را جواب بده. بذارش روی بلندگو که من هم بشنوم.
مجتبی: چشم حاج آقا (گوشی را برمیدارد)
صدا: سلام علیکم حاج آقا. علی هستم از مجلس.
مجتبی: بگو علی. بگو. چیکار داری. آقا صداتو میشنوه. آقا رو خسته نکنی. حالش خیلی خوب نیست.
صدا: واله میخواستم بپرسم که این پسره اگه اومد مجلس چیکارش کنیم؟ فقط سوال پیچش کنیم یا......؟
خامنه ای: بگو لازم نکرده بیخودی دعوا راه بندازن. سوال هم دیگه لازم نیست. اصلا خودت به طرف بگو نمیخواد بیاد به سوالات جواب بده.
صدا: ولی آقا خودتون فرمودید که سوال پیچش کنید روش کم شه.
مجتبی: اون حکم حکومتی بود خنگ خدا. اون موقع آقا عصبانی بود باید اجرا میشد. حالا نظرش عوض شده.
صدا: خوب مام بر همون اساس جور کرده بودیم که هم طرف رو سوال پیچ کنن و هم یکی دوتا سیلی بهش بزنن.
خامنه ای: گفتم که لازم نکرده. "دژمن" بهره برداری می کنه. حکم حکومتی عوض شد.
مجتبی: شنیدی؟ آقا میگن کاریش نداشته باشید. "دژمن" چیز می کنه.
صدا: آخه نمیشه که. ما کلی تدارکات دیده بودیم. بعضی از این نماینده ها ناراحت میشن.
مجتبی: نمیشه کدومه؟ حکم حکومتیه. باید بشه.
خامنه ای: بگو غلط می کنن ناراحت بشن. هرکی ناراحت شد اسمش رو بنویس بده به مژتبی.
مجتبی: شنیدی آقا چی گفت؟ بیخود ناراحت میشن. مگه شهر هرته؟
صدا: واله اوندفه سر قضیه اون سیصد میلیارد که آقا گفتن کشش ندین، کلی غرو غر کردن.
مجتبی: مثلا چی میگفتن؟ به اونا چه مربوطه. میگن به قورباغه رو بدی می پره کول مار، همینه ها. مثلا چه گهی خوردن؟
صدا: می گفتن این که نمیشه سیصد میلیارد رو بالا بکشن و به نماینده مجلس چیزیش نرسه. مگه ما اینجا چوب خشکیم؟
خامنه ای(عصبانی): غلط کردند با تو. رهبره که تعیین می کنه به کی چقدر برسه. به اونا به اندازه کافی رسیده. حالا دیگه جلوی حکم حکومتی وامیستن؟
صدا: مسئله وایستادن نیس حاج آقا. این یارو معاون مموتی، غیر از خودیاشون خیرش به هیچکی نمیرسه. خود مموتی هم هروقت میاد مجلس پرروگری می کنه.
خامنه ای: آقا مجتبی خودش به موقش حکم حکومتی میده روشو کم بکنن. الان صلاح نیس. دژمن در کمینه. بگو به نماینده ها خفه قون بگیرن. حکم حکومتیه.
مجتبی: هرنماینده ای که بخواد سوال بکنه آقا بهش میگه خائن. مواظب خودتون باشید. به نماینده چه ربطی داره که سوال بکنه. اصلا توی این حکومت نماینده چه خریه؟
صدا: واله منم همینو بهشون گفتم. اما خندیدن. انگار دارم جوک تعریف می کنم. انگار دیگه نمی ترسن.
خامنه ای: غلط کردند. اگه زیادی حرف بزنن بهشون میگم "دژمن". میفرستمشون کهریزک. میدمشون دست نقدی و مرتضوی.
صدا: چشم آقا. به نماینده ها ابلاغ می کنیم که حکم حکومتیه که ساکت باشن و دیگه به پر و پاش نپیچن.
خامنه ای: چی چی رو نپیچن احمق؟ هروقت من بگم باید بپیچن. من میگم کی و کجا بپیچن. هر وقت حکم بدم باید بپیچن.
صدا: چشم آقا هروقت شما بفرماین می پیچیم. هروقت بگین وای میستیم. هروقت بگین می شینیم. اجازه میفرمائید براتون شعار بدم.
مجتبی: لازم نکرده آقا الان سر موضوع سوریه حالشون گرفته س.
صدا: یه سوال دیگه م دارم. یعنی هم سوال هم خواهش.
مجتبی: در مورد پیچیدنه؟
صدا: نه. یه چیز دیگه س.
مجتبی: بگو. مواظب باش آقا رو عصبانی نکنی.
صدا: میگم که کاندید آقا واسه رئیس جمهور شدن کیه؟ میشه من رئیس جمهور بشم؟
مجتبی: مگه همون رئیس مجلس چه عیبی داره؟ واسه چی میخوای رئیس جمهور بشی؟ واسه درآمدای سپاه که نقشه نکشیدی؟
صدا: نه به خدا. فقط واسه اینکه به آقا خدمت کنم.
مجتبی: خوب چرا از همونجا خدمت نمیکنی؟
صدا: اگه آقا بخواد هم میتونم رئیس مجلس باشم و هم رئیس جمهور.
خامنه ای: بهش بگو یه دفه بیا بشو ولی فقیه دیگه.
صدا: خوب مجلسو میدم دست حداد عادل.
مجتبی: فکر می کنی رئیس جمهور بشی بیشتر خدمت می کنی؟
صدا: خوب معلومه. تمام درآمد مملکت دست رئیس جمهوره. میدونی با این پولا چقدر میشه خدمت کرد.
خامنه ای: حالم از همه تون بهم میخوره. اون مرتیکه انچوچک هم اولش گفت میخواد به من خدمت کنه. بعدش ببین چه پوخی از آب در اومد.
مجتبی: تو البته توی چاخان کردن و فیلم بازی کردن به اندازه نصف اونم نیستی. بیخودی فکر نکن که خیلی زرنگی.
صدا: من نصف اون نیستم؟ من صدتا مثل اونو میبرم پای چشمه و تشنه برمیگردونم. اگه اون گفت هاله نور دور سرشه من یه چیزایی میگم که روی کله همه چغندر سبز بشه. من میگم هاله نور مال آقا بوده اون دزدیده تش. میگم آقا ده تا هاله نور داره که هر رنگش مال یه روزه.
خامنه ای: آورین. آورین. بگو بیست تا دارم. توی سازمان ملل بگو.
صدا: چشم میگم. ده دفه میگم.
مجتبی: خوب حالا چه تضمینی میدی که اگه رئیس جمهور شدی واسه آقا شاخ و شونه نکشی؟
صدا: من غلط می کنم واسه آقا شاخ و شونه بکشم. مگه من دشمنم؟ هر تضمینی که آقا بگن قبول دارم.
خامنه ای: اون انچوچکم اولش همینو گفت.
صدا: من قول میدم که هرچی آقا میگن بگم چشم.
خامنه ای: اون گوساله هم همین رو گفت.
صدا: ولی من قول میدم که پول نفتو ببرم..
خامنه ای(حرفش را قطع می کند). تو یکی دیگه خفه شو. اون یکی که گند زد به هرچی پول نفته و هرچی سفره س.
صدا: من منظورم سفره نبود. منظورم سوریه و لبنان و سودان و چیز..
مجتبی: تو نمیخواد به فکر اونا باشی. آقا خودش میدونه پول نفتو کجا ببره و به کی بده. مملکت حساب و کتاب داره.
صدا: ولی من قول میدم هرکی به آقا توهین کنه توی دهنش بزنم. اصلا هرکی جلوی آقا وایسه خودم با دستای خودم اعدامش می کنم. همه جا اعلام می کنم مخالفت با آقا مثل مخالفت با خود خداست.
خامنه ای: آورین آورین. این حرفت خوبه. از همون مجلس این کار رو بکن. من دارم فکر می کنم که رئیس جمهور رو از قانون اساسی حذف کنم. نخست وزیر بهتره. هروقت بخوام ورش میدارم.
صدا: به خدا قول میدم اگه رئیس جمهور بشم هرروز صبح بیام خدمتتون استعفا بدم. جان آقا مجتبی تون، اقلا قبل از اینکه ورش دارید بذارید من یه چند روز بشم رئیس جمهور.
مجتبی: علی، ناکس، نکنه کلک تو کارته؟ تو از همون بچگیت کلک بودی. دنبال اینی که بانک مرکزی رو بالا بکشی یا وزارت نفتو؟
صدا: نه. به ارواح اجدادم اگه کلکی باشه. من مگه کم دارم؟ پول میخوام چیکار؟ الان تو خونواده ما، هم رئیس مجلس داریم و هم رئیس قضائیه داریم و همه جور رئیس داریم غیر از رئیس جمهور. اگه آقا این لطف هم در حق ما بکنه دیگه تا قیامت خودم میشم پیشمرگش.
خامنه ای: این حرفا فایده نداره. من دیگه نه رئیس جمهور میخوام و نه انتخابات و نه مجلس شورا. خودم وزیر و نخست وزیر انتخاب می کنم. به اندازه کافی هم مشاور دارم. این حکم حکومتی جدید منه. همین رو به مجلس ابلاغ کن.
صدا: یعنی نه رئیس جمهور باشه و نه مجلس؟ مگه میشه؟ پس تکلیف قانون اساسی چی میشه؟ مملکت قانون اساسی داره.
خامنه ای: آها آها. دیدی گفتم همه تون خائنید. همه تون عامل "دژمنید". من فلان کردم توی این قانون اساسی که بدبختم کرد. قانون اساسی رو به رخ من میکشه. قطع کن اون تلفنو پسر.
مجتبی: بابا تو هم حرف دژمنو زدی ها. ها ها ها ها. (گوشی را می کوبد روی تلفن) تق ق ق ق ققققققققققققق
24 نوامبر 2012