علی اصغر بهروزیان: در سوگ مادر یحیوی

عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانه های بی هنگام خویش.
و کوچه ها
بی زمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبان تشریح،
و لته های بی رنگ غروری
نگونسار
بر نیزه های شان.
تو را چه سود
فخر به فلک بر
فروختن
هنگامی که
هر غبار راه نفرین شده نفرینت می کند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس ها
به داس سخن گفته ای.
آنجا که قدم بر نهاده باشی
گیاه
از رستن تن می زند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی
فغان! که سرگذشت ما
سرود بی اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه روسپیان
باز می آمدند.
باش تا نفرین شب از تو چه سازد،
که مادران سیاهپوش
ـ داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد ـ
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند!
( احمد شاملو)

مادر یحیوی، مادری که که داغ زیباترین فرزندان آب و باد را در سال های وبا آلوده ی حاکمیت آخوند های خون آشام  همچون گنجینه عشق با خود داشت، به دیار رفیق اعلا شتافت و همراه با فرزندان دلبندش به جاودانگی رسید. او همچون مادران بیشمار دلاوران مجاهدی که به دست دژخیمان و حرامیان بارگاه خمینی دجال و خامنه ای جلاد، سرو گونه سر بر آسمان ساییدند و  ننگ تسلیم برنتابیدند و بر چوبه دار بوسه زدند و ایستاده  بر آرمان به خاک افتادند، عشق را سرودی کرد که خروشش تا جاودان انسان آزاده را به تکاپوی نبرد با ستمگران فرا می خواند.

داستان مادران داغدار ایران زمین که در مصاف با مهیب ترین نظام سر بر آورده از ژرفای لجنزار تاریخ بر بهترین آرزوهای انسانی ایرانیان خیانت کرد و جهنمی راستین برای مردم ایران رقم زد، یکی از ابعاد تاریخ مبارزاتی مردمان سرزمینی است که با پرداخت سنگین ترین بها ، بی تردید این جانیان را به گورستان تاریخ روانه می سازند. داستانی که هنوز یک از چندین هزارش نانوشته مانده است.

مادر یحیوی انگیزه اش را نه تنها از عشق مادرانه و پاک خود به فرزندان مجاهد شهیدش ، بلکه از آرمان پاکشان می گرفت، همین بود که بی دریغ به رهبری مقاومت عشق می ورزید و در هر صحنه از مبارزه بی امان برای دفاع از فرزندان دلاورش در اشرف آماده بود و با تنی بیمار، شتابان به صف تظاهرات می پیوست. گویی نبرد با دژخیم در تاروپودش پیوسته بود.

اینک مادر یحیوی در میان ما نیست اما کیست که نداند روح پاک او را با خود تا فردای سرنگونی حاکمان خونخوار با خود داریم و کماکان از او و اراده استوارش انگیزه می گیریم و تا آخرین نفر و تا آخرین نفس به پیش می تازیم و دمی از پا نمی نشینیم.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.