از عنوان این نوشتار نباید تعجب کرد. تعجب اینجاست که سازمانی سیاسی به حکم دادگاه فدرال بر اساس مدارک و اسناد معتبر و غیرقابل نادیده گرفتن؛ از لیست ناحق و ظالمانه تروریستی دولت آمریکا بیرون می آید و خانم وزیر خارجه با آنکه زیر فشار مدیرکل های ایران گیتی آن وزارتخانه قرار دارد، تسلیم حکم دادگاه و وجدان خویش می شود. همین و همین. اتفاق خاص و مهم دیگری رخ نداده است. دراین رابطه جلز و ولز رژیم، امری ست طبیعی اما اینکه عناصر و گروه و محفل های مدعی اپوزیسیون رژیم هم به تقلا و سراسیمگی آنچنان دچار شوند که بناگهان از خواب درازمدت قطبی خود، خواب آلوده برخیزند به قیام و قعود، در عرف و سابقه سیاسی؛ واقعاً بی سابقه است. گویی خروج مجاهدین خلق از لیست تروریستی، صدای شیپور اسرافیل در صحرای محشر است که مردگان سیاسی را به خروج از گورهای خود فراخوانده است. قابل ملاحظه آنکه ببینیم عناصر و جماعات رستاخیزی چه می گویند و برای نجات ایران و ایرانی از چنگال مخوف آدمکشان بیرحم و فاسد، چه تجویز و نسخه یی دارند؟ دریک جمع بندی، مُبلـّغ عدم خشونت هستند و لاغیر. عدم خشونت دربرابر کی؟ رژیمی به شدت خشن و سرکوبگر ویاغی به حقوق بشر و اصول و موازین بین المللی. اینان هنوز به مردم تحت سیطره چنین استبدادی نگفته اند که چگونه می خواهند با عدم خشونت، این رژیم تا بن دندان مسلح را بزیربکشانند؟ فقط از مبارزه مسالمت آمیز و عاری از خشونت، گپ و دم می زنند. به تازگی تعدادی پیشانی سفید خوش سابقه !! در یکی از پایتخت های اروپای شرقی، به عنوان اپوزیسیون !! نشست فرمودند براین برنامه و تئوری که فعالیت کنند بلکه خامنه یی پشیمان شود و دست از دیکتاتوری بردارد تا آقایان با رژیم به مذاکره بنشینند ! مبادا این گونه امور را به حساب پارانویید سیاسی بگذاریم که آنان قالتاق تر از آنند که ناخوش شوند. تمام آوازه ها برسر سازمان مجاهدین خلق است که توانمند تر از پیش عرصه نبرد و مقابله با رژیم خون آشام حاکم برایران را در اختیار دارد. دعوا بر سر رژیم نیست. این ظاهر عوامفریبانه قضیه است و بس. دشمنی با مجاهدین خلق تازگی ندارد اما بسیجی این چنانی که می بینیم، چرا. دلایل آن را به اختصار فرموله می کنم:
1ــ حضرات خروج مجاهدین خلق را از لیست تروریستی آمریکا، بدین معنا گرفته اند که دولت آمریکا این سازمان را به عنوان آلترناتیو رژیم به رسمیت شناخته است. این همان ککی ست که به جان اضداد و معاندان و بی عملان و بد سابقه ها افتاده و به تکاپویشان واداشته است. بُرد شعور سیاسی شان از نوک دماغ، جلوتر نمی رود. نه اشرف را می بینند ونه زندان لیبرتی را و نه نقش کوبلر و سکوت آقای بان کی مون و ایضاً دولت های آمریکا و اتحادیه اروپا که به تمامی درجهت خواست و منافع رژیم پلید ملایان و دست نشاندگان شان در عراق، سیر می کند. همین طور نمی توانند ببینند که هنوز چه مدیرکل های گردن کلفت ایران گیتی در وزارت خارجه آمریکا و دیگر نهاد های دولتی و دولت های کشورهای اتحادیه اروپا پشت رژیم، حاضر به یراق اند. نقش عظیم تراست ها و کارتل های نفتی و تسلیحاتی را هم مد نظر نمی گیرند.
2 ــ عامل ترساننده دیگر همانا جبهه وسیع و روبه تزاید بین المللی ست که به حمایت از مقاومت ایران کمر بر بسته اند.
3 ــ موقعیت متزلزل و روبه سقوط بشار اسد و اینکه ارتش آزادی و شورای ملی سوریه دوست و متحد مقاومت ایران است، همچنان که بشاراسد دوست و متحد خامنه یی و نظامش می باشد.
4 ــ بحران زدگی وخیم رژیم اوباش فاشیستی ملا – پاسدار و جدال های غیرقابل کنترل باند های زیاده طلب آن.
5 ــ و مهمترین عامل در انتظار، مردم به جان آمده و آماده طغیان ایران است که دیگرچشم فرج و گشایشی از جانب سبزک ها و مشابه آنان ندارد.
این عوامل موجب رستاخیز ضد قیام و رستاخیز ملت ایران، شده است. جملگی اندرز می دهند که خشونت بد است. خشونت با اخلاق و موازین دموکراسی همخوانی ندارد. انگار که مردم را بی خبر و بی سواد و هالو گیر آورده اند. درهمین اروپای دموکرات اگر دولت ها به خواست قانونی مردم، سندیکاها، اتحادیه ها پاسخ بایسته ندهند با خشونت معترضان متقاضی روبرو خواهند شد. خانم ها و آقایان نفس شان از جای گرمی بلند است. ایران را با یک کشور دموکرات غربی، عوضی گرفته اند. ما که می دانیم و بارها بعضی ها شان را محک زده ایم که در اخلاق و عمل چقدر دموکرات تشریف دارند.
کس گمان مبرد که مقاومت ایران انحصار طلب است. ما هرکه را و هر محفل و گروهی را که صادقانه خواهان سرنگونی تمام عیار رژیم است، پاس می داریم البته با این تذکر ضروری و تعیین کننده که اولین نشانه در قاطی نشدن با کسانی ست که سی سال امتحان خود را پس داده اند. ممکن است کسی به رژیم امیدی ندارد اما با آنان همنشینی سیاسی می کند که دراندیشه حفظ نظام موجود هستند و یا اصلاحات مختصری در آن. طبیعی ست که این فرد با آن همنشین فرقی ندارد. عمل سیاسی که در ادعا خلاصه نمی شود.
آنچه را که نمی توان انکار کرد، اینکه رژیم جنایتکار حاکم در جبهه سیاسی از مقاومت ایران، باخته است و بنابراین با تمامی توان، تمامی امکانات علنی و غیرعلنی، شناخته شده و شناخته نشده ها را در خارج کشور بسیج کرده و مستقیم یا غیرمستقیم تحت تشویق و کنترل خود گرفته است. این تهمت و افترا نیست، یک واقعیت است. آنانکه ریگی در کفش ندارند می توانند به ترکیب آحاد و تجمعات راه افتاده اخیر نگاهی کنند به انصاف و غرور ملی و انسانی. بسیج سراسیمگی رژیم تا بدانجا رسیده است که بد نام ترین عناصر مزدور وزارت اطلاعاتی خود را در بلبشوی صحنه حاضر فعال کرده تا رهبر مقاومت سرفراز ایران را به حساب خام خودشان به بدترین شکل ممکن، خراب و بدنام کنند. آنچه درخور مغز و روح بیمار و فاسد ملایان است که می توان رد و نشان آن را حتا در بخش جنسی رساله هایشان خواند به رهبر پاکبازی نسبت می دهند که سی سال است عرصه و آرامش را از آن فاسدان قتـّال، تنگ و سلب کرده است. اینگونه برخورد های کثیف و چندش آور بیانگر یک امر حتمی ست که پی به حال و روز خراب آنان باید ببریم. وقتی می گوییم رژیم اوباش فاشیستی، بیهوده نمی گوییم. هر اوباشی یحتمل مرز و حدی درهتاکی و لجن مالی دارد جز ملایان حاکم که برای بود و بقایشان آماده اند به هر جنایت و کثافتی متوسل شوند.
میان عناصر بد سابقه یکی هم « اکبر گنجی ». اخیراً بی بی سی معلوم الحال با این بازجوی سابق معلوم الحال گفت و گویی کرده است. هنوز عرق مصاحبه خشک نشده، یک مقاله هم در سایت بی بی سی، سر قلم رفته است و کاملاً هر پرده ابهام و استتاری را بالا زده. گنجی در مصاحبه می گوید که خارجی ( منظورش آمریکا ست ) دارد اپوزیسیون سازی می کند و خارجی اپوزیسیونی مثل سوریه برای ایران می خواهد که افرادش جنگجو و آماده نبرد باشند. او دراینجا آب سردی روی دست بقیه می ریزد اما نه برای نومید کردنشان که اهل نبرد خیابانی نیستند. قصد او این است که رگ غیرتشان را بجنباند تا با مجاهدین خلق موضع خصمانه تری اتخاذ کنند. این برای مأموریت نهایی در خارج به کسوت اپوزیسیون درآمده، می خواهد بگوید از کارخانه اپوزیسیون سازی خارجی برای خارجی فقط مجاهدین و امثال آنان مفید به فایده اند !!. واقعاً که خیلی بی شرمی می خواهد. اپوزیسیونی که سی سال متمادی با تمامی هست و نیست خود به نبرد نابرابر با رژیم ایستاده است می شود کاردستی کارگاه اپوزیسیون سازی خارجی. چرا؟ چون قرار نبود که مجاهدین خلق از لیست کذایی بیرون بیایند و چون بیرون آمده اند پس منتخب آمریکا هستند !. اگر خود خامنه یی می خواست دراین باره غلطی بکند ازاین بهتر و موذیانه تر می توانست؟. حالا که زمان قیام دگرباره خلق ایران رسیده است، باید که از این مزخرفات گفت و گفت. بنا به گفتار خود گنجی از بقیه که کاری برنمی آید، می ماند مجاهدین خلق که با تمام توش و توان و جان و مال و زندگی به یاری مردم برخواهند خاست. در عمل و وقت عمل که کاری از گنجی ها ساخته نیست پس تا فرصت باقی ست باید این امید و تکیه گاه ملت را بی اعتبار کرد. چگونه؟ دولت های قدرتمند جهان با کمپانی ها و شرکت های کوچک و بزرگ سودجویشان که با رژیم نیستند ! همه درکار سرنگونی رژیم هستند ! وسیله کارشان هم مجاهدین خلق !. اشکال قضیه فقط در این است که این قدرتمندان چرا تا بدین حد به رژیم فرصت می دهند که گام به گام به بمب اتم نزدیک شود؟ چرا جلو دست اندازی های آن را در عراق، در سوریه، در لبنان، درفلسطین و.... نمی گیرند؟ همین چند مدت پیش بود که نایب رییس شورای قبایل سوریه در کنفرانس پاریس به روشنی گفت اگر قدرت های غربی بخواهند با مینیمم امکانات خود می توانند رژیم ملایان را سرنگون کنند. اکبر گنجی درمورد سوریه هم همان حرفی را می زند که رژیم ملایان می زنند. سلفی ها از این بر وآن بر آمده اند سوریه و علیه اسد می جنگند. او به همین راحتی و سادگی که از یک وقاحت ذاتی می تواند نشأت بگیرد، قیام دلیرانه یک ملت را لوث می کند. به فرض آنکه تعدادکی سلفی هم وارد عرصه نبرد شده باشند آیا درسرنوشت فردای سوریه می توانند تعیین کننده باشند؟ چشم دیدن شورای ملی سوریه را ندارید اما دنبال چند تا ریشوی یحتمل سلفی هستید. تعیین کننده اکثریت رزمندگان و نمایندگان برحق آنان در شورای رهبری می باشد و بس. اکبرگنجی در سایت بی بی سی مقاله یی دارد که به نظر نگارنده ارزش بررسی ندارد. چرا؟ چون صغرا و کبرا می چیند تا بگوید مجاهدین خلق از رژیم ملایان بدتر و خطرناک ترند !! یعنی البته خمینی. از یک بازجو شکنجه گر اطلاعاتی دیروز چه انتظاری می توان داشت. گروه خونی این عناصر با گروه خونی رژیم یکی ست. نهایت وقتی مصرف طرف در داخل تمام شد و دیگر حنایش رنگی نداشت چه بهتر که اورا در آب نمک خارج نشاند که بتواند میان خوشباوران و همپالگی های دیگر، سری میان سرها بلند کند برای مقابله با دشمن اصلی یعنی مجاهدین خلق.
نتیجه آنکه هرکس و هرجریانی که با اعتقاد به سرنگونی رژیم جبار حاکم، خود را جزو زندگان سیاسی حاضر در صحنه می بیند باید حساب و کتاب خود را از خائنان، مشکوکان، دوزیستیان سیاسی، بلوف زنان جدا کند و این اهم مسئله است در سرنوشت یک ملت. سی سال با مقاومت ایران نبوده اید امروز هم نباشید اما خود و دور وبرتان را تمیز نگهدارید. به امور جاری درخارج کشور، جدی و مسئولانه توجه و برخورد کنید. نگذارید رژیم با امکانات متعدد و فراوان خود، فضا را مغشوش و تیره وتار کند. نه به خاطر این سازمان یا آن سازمان بل به خاطر شرف، حمیت و غرور انسانی و ملی و نیز نامراد و ناشاد کردن رژیم آدمکش حاکم، جلو مزدوران امتحان پس داده سکوت مکنید و نگویید به ما ربطی ندارد. همه چیز از ریز تا درشت در سرنوشت امروز و فردای میهن دربندمان ایران زمین، مؤثر و درخور ملاحظه است.