برگردان: مینو الوندی-هنری لوی: غرب باید بجنبد!

برنارد – هنری لوی هشدار می دهد: غرب باید بجنبد!

برای سوریه چه باید کرد؟ برای یافتن پاسخ در واقع با سه سئوال مختلف روبرو هستیم.

آیا هنوزفرصتی برای مداخله باقی است؟ جواب این سئوال مثبت است. با خشمی که در قلبم احساس می کنم می گویم بله هنوزوقت باقی است. این 40000 نفر که تا کنون بیهوده کشته نشده اند.

اگر مجبور شویم به این سئوال جواب منفی بدهیم یعنی اگر در بی عملی در جا بزنیم، اگر هواپیماهای ناتو همچنان نشسته بر باند فرودگاه ها باقی بمانند، اگر نیروهای ویژه امریکایی و فرانسوی که در اردن مستقرند سلاح بر دوش همچنان منتظر بمانند که خط سرخ استفاده از سلاح شیمیایی شکسته شود و رقم کشتگان از 40000 به 50000 و 60000 برسد ــ دیگر کسی نمی داند که چگونه باید جلوی این حمام خون و این سیر صعودی خوف و وحشت را گرفت,  و در مقابل این مسئله نمی توان بی تفاوت ماند.

چگونه می توان چشم بر این واقعیت بست که دیگر موضوع این نیست که آیا اسد سقوط خواهد کرد یا بایستی او را وادار به استعفا نمود. او در هر حال رفتنی است، بحث بر سر این است که آیا او با کمک ما یا برخلاف خواست و اراده ما خواهد رفت . مسئله فقط این است که آیا ما هم اندک سهمی در این پیروزی خواهیم داشت یا نه.

سناریوی اول همان سناریوی لیبی است و تنها در این صورت ما شانسی، هرچند ناچیز، برای تاثیرگذاری بر مبارزه سیاسی بعد از سرنگونی دیکتاتور خواهیم داشت. سناریوی دوم وحشت انگیز است چرا که آنوقت در زمان موعود افراطیون و دموکراتها ، متعصبین مذهبی و مسلمانان میانه رو رودرروی هم قرار خواهند گرفت ــ و همان طور که هم اکنون هم می توان پیش بینی کرد، اولی ها دست بالا را خواهند داشت.

چه می توان کرد؟ به این موضوع تا همین جا هم چند بار اشاره کرده ام. آن را در گفتگوهای خصوصی با مسئولین فرانسوی و امریکایی هم که حاضر به گوش دادن به حرفهای من بودند در میان گذاشته ام. مشگل اساسی هواپیماها هستند. البته مشگلات دیگری هم وجود دارند مثلا دردمشق تانکها باغات میوه "دارایا" و خانه های "ال موادامیا" را به گلوله بستند. و چشم انداز وحشتناک تر وجود ذخایر سلاحهای ویژه است که غرب به درست یا به غلط ظن آن دارد که رژیم در صدد استفاده از آن است. ولی اول بپردازیم به مسئله هواپیماها و از پرواز آنها بر فراز "حلب"، "هومس"، "مارت النومان" و یا شهر مرزی "راس الدین" ممانعت کنیم.

برای این کار دو استراتژی متصور است: تعیین یک منطقه ممنوعه پرواز با استفاده از هواپیماهای ناتو مستقر در پایگاههای ترکیه که بسیار سهل تر از مورد لیبی قابل اجرا است. در آنجا قبل از مداخله خیلی ها از قدرت شکست ناپذیر ضد هوایی محمد القذافی داستانها می گفتند. یا این که به شورشیان اسلحه برسانیم تا آنها خودشان 25 فرودگاه نظامی و غیرنظامی را که محل بلند شدن هواپیماهای مرگبار هستند، فتح کنند همان طور که در ماه سپتامبر در "بوکمال" در استان "دیار السور" یک فرودگاه را تصرف کردند و هم اکنون هم در شمال کشور در "منق" در کار تصرف یک فرودگاه دیگر هستند.

من اطلاع دارم که این امکانات در ستادهای فرماندهی مورد دقت و ارزیابی قرار می کیرند ولی چراغ سبزاز سوی سیاست هنوز داده نشده است. به عبارت دیگر این هواپیما هنوز خلبان ندارد. کسی نمی داند که خلبان آن آیا امریکایی خواهد بود یا ترک یا فرانسوی.

و بالاخره: با وتوی چین و از آن مهمتر با وتوی روسیه چه باید کرد؟ جواب: همان کاری را باید کرد که امریکاییها در عراق کردند یعنی مانعی را که با گذشت زمان به یک مسخره بازی خوفناک تبدیل شده است نادیده گرفت. نمونه اول این شیوه کار البته شهرت خوبی ندارد ولی حداقل ثابت می کند که این کار شدنی است و مستدل کردن بی عملی با وتوی روسیه بهانه ای تو خالی بیش نیست. یا این که باید از نمونه کوسووو آموخت. جنگ کوسووو نمونه یک جنگ عادلانه بود. یا این که انسان باید مثل سارکوزی در مسئله لیبی آمادگی اقدام داشته باشد. او پس از به رسمیت شناختن شورای موقت به عنوان تنها نماینده مشروع لیبی وارد عمل شد.

او در دفتر کارش در حضور من به سه تن از نمایندگان شورای دوران گذار که با تعجب به او می نگریستند گفت " من به تایید سازمان ملل امیدوارم. اما اگر از این کار سر باز بزنند آنگاه جنبه عاجل انسانی مسئله و مشروعیت شما به من این اختیار را می دهند که در تقابل با حقوق بین المللی که عقلش درست کار نمی کند،به دنبال ایجاد یک ائتلاف بین المللی ویژه برای امر مقدس نجات یک ملت  باشم.

در سوریه هم وضع درست بر همین منوال است: از موقعی که فرانسویها و بعد انگلیسیها و امریکاییها و کمی بعد از آن اتحادیه عرب ائتلاف اپوزیسیون را بعنوان تنها نماینده ملت پاره پاره شده سوریه به رسمیت شناخته اند دیگر هیچ مانعی برای نادیده گرفتن وتوی روسیه که تاریخ آن را بی تردید محکوم خواهد کرد وجود ندارد.

روسها هم حتما دوستانی دارند که به آنها گوشزد کنند که لجاجتی که آنها را منزوی می کند  بی منطق و بیهوده است. جان پوتین به "تارتوس"، پایگاه  دریایی که سوریه در اختیار او گذاشته است، بسته نیست. و اسدهم قذافی نیست. امیدوار باشیم که "اوهلند"، "کامرون" و "اوباما" این موضوع را قبول کنند ونتیجه لازم را از آن بگیرید و از طریق نجات  آنچه از سوریه و مردمان سوریه باقی مانده است، افتخار و شرف خود را هم نجات دهند.

ترجمة مینو الوندی- برگرفته از نشریه آلمانی "دی سایت" صفحه 16, 13 دسامبر 2012