سلیمان محمدی: با قاطعیت از بزرگترین سرمایه ملی، اشرف و اشرفیها دفاع کنیم

بعنوان یک مخالف سیاسی رژیم وحشی آخوندی که خوشبختانه هیچگاه هوای سازش با آن را در سر نداشته ام، از سندی که در کنار متن سخنرانی آقای مسعود رجوی در سایتی بنام افشاگر در باره فردی بنام قربانعلی حسین نژاد اخیرا درج شده بود غرق شگفتی و تاسف شدم.

من که بدلایل عمیقا میهنی و آزادی خواهانه دل در گرو مجاهدان اشرف و لیبرتی دارم و مستقل از رویکردهای ایدئولوژیک، اشرف را بزرگترین سرمایه برای دمکراسی و استقلال و حاکمیت ملی در ایران می دانم، در سالهای گذشته همواره تحولات آن را دنبال کرده ام و اگر حمل بر گزافه نشود خیلی وقت ها احساس می کنم ارزش این نهاد یعنی اشرف حتی برای خود ساکنان آن و خود سازمان مجاهدین نیز خیلی وقت ها به اندازه کافی برجسته نیست.
نبرد مجاهدین در دهسال گذشته بر سر اشرف و بطور خاص در یک سال گذشته شاید مهمترین فراز تاریخ دهه های گذشته میهن ما باشد و نتیجه پیروزی و شکست در این نبرد بر دهه آینده این خلق و میهن تاثیرات غیر قابل انکاری خواهد داشت.
فکر می کنم مجاهدین و آقای رجوی منجمله در همین متن اخیر بخوبی حرص و ولع حکام مستبد تهران را برای نابودی اشرف و لیبرتی و بکار گیری مهره های شناخته شده استعماری مانند کوبلر و باتلر و امثالهم را تشریح کرده اند.
آنچه که بلندگوهای مکتوب رژیم با نام و نشان های مختلف بخصوص در یک سال گذشته علیه ساکنان اشرف و لیبرتی کرده اند اگر زهرآگین تر و خسارت بار تر از 300 بلندگوی اطراف اشرف نباشد کمتر از آن نیز نبوده است و اگر مجاهدین در مقابل این دشمنی ها خم به ابرو نیاورده اند، چیزی از رذالت دشمنان آنها کم نمیکند.
در چنین شرایطی تاخیر و تعلل در آتش گشودن به روی دشمنی که مجاهدین خود آنرا ”غدار“ توصیف می کنند از هر کس که باشد ولو خود مجاهدین شایسته نیست و به هر دلیلی که با شد با جسارت می خواهم بگویم که بخشودنی نیست.
برگردم به سایت افشاگر و سندی که در آنجا منتشر شده است. صحبت از فرد دون پایه ای در درون مجاهدین است که از 10 ماه پیش تحت عنوان یکی از مسئولان قدیمی یا مترجم ارشد به یک مجری بی چون چرای منویات رژیم ایران برای در هم شکستن اراده مجاهدان زندان لیبرتی تبدیل شده است، بگذریم که حتی اگر او از بالاترین مسئؤلان مجاهدین هم بود در ماهیت دعوا تغییری نمیداد.
من معتقدم که مقابله با چنین فردی با منطق ”اسب کهر را بنگر“ باید در اولویت قرار گیرد. به همین خاطر در اینجا یک سئوال مشروع وجود دارد که وقتی مجاهدین چنین سندی در دست دارند که البته حتما تنها سند هم نیست چرا در شلیک آن علیه دشمنی که هر روز خون می ریزد 8 ماه تاخیر میکند و چرا باید برخی از قسمت های این سند بخاطر ”عفت کلام:“ سیاه بشود، آخر مگر دشمن ضد بشری با همین مجاهدین و با زنان و پدران سالخوره و یا با زندانیان کهریزک و...”عفت کلام” و ”عفت عمل” را رعایت کرده است.
مگر در چنین جنگی جایی برای عفت کلام وجود دارد. وقتی که حلقوم ها فشرده می شود و سرها بالای دار می روند و زنان در واحد های مسکونی به بدترین وجه شکنجه می شود و دو جوان 20 و 23 ساله در حضور خواهرانشان بخاطر سرقت 35 یورو اعدام میشوند، باید عفت کلام را در قبال عوامل این دشمن رعایت کرد.
آیا اگر همین کاغذ متعلق به خامنه ای و رفسنجانی بود که حتما همین عملکردها را هم دارند باز هم باید از عفت کلام صحبت می کردیم که حال در مورد یک آخوندک حقیر که دیر از راه رسیده و زود می خواهد در حوزه جهل و جنایت به درجات بالا برسد باید رعایت کرد. مگر پیغمبر اسلام که مجاهدین عمیقا به او معتقد هستند نگفته است”لاحیاء فی الدین“. آیا در تفسیر خود مجاهدین مگر دین خدا و راه خدا از سرنگونی این رژیم و ایادی و مزدورانش نمیگذرد؟
من متاسفم که برخی شاید بدلیل عدم درک درست از رژیم حاکم بر ایران و یا بدلیل اینکه دستی در آتش این جنگ خونبار ندارند فکر می کنند انتشار چنین سندی با رویه گذشته مجاهدین و یا با اصل عدم دخالت در زندگی خصوصی افراد و یا با احترام به حقوق کسانی که تمایلات ”همجنس گرایانه“ دارند در تعارض است. مجاهدین نه در زندگی خصوصی کسی دخالت کرده و می کنند و نه حقوق هیچ قشری را تضییع می کنند. داستان حقوق یک ملت 80 میلیونی و کانون نبرد برای آزادی است که از سوی دشمن هدف گرفته شده است. به ریل وقایع نگاه کنید
•    قربانعلی حسین نژاد در آوریل خود را به نیروهای عراقی تسلیم کرد و بلافاصله به همکاری تمام عیار با ماموران اطلاعات رژیم و افسران جنایتکار عراقی پرداخت که در کشتار مجاهدین دست داشته اند
•    بسرعت یک صفحه فیس بوک برای خودش درست میکند و عکس خمینی دجال و آخوند صانعی دادستان قبلی رژیم آخوندی را در صفحه اول آن میگذارد
•    روی همین فیس بوک توبه نامه رسمی می نویسد و از خدمات خودش به ”شهید دکتر باهنر”و”مرحوم آیه الله مشکینی”داد سخن میدهد
•    در همین فاصله او با ملاقات با کوبلر و با دادن”اطلاعات دست اول”برای توطئه علیه مجاهدین و خدمت به نظام ولایت فقیه توجیه جور میکند
•    در 24 سپتامبر با 9تن از مأموران رژیم به اشرف رفتند و همراه با نیروهای عراقی به ساکنان حمله کردند و یکی از مجاهدان را مجروح کردند.
•    به ایجاد مزاحمت برای دختر مجاهدش که در لیبرتی هست می پردازد و مدعی میشود که دخترش گروگان مجاهدین است. نامه این دختر به دبیرکل روی سایتها قابل مشاهده است
•    در 17 ژوئن تلویزیون و رسانه های رژیم از قول او نوشتند”سرکردگان منافقین به اعضای UNHCR رشوه می‌دهند تا هنگام مصاحبه با اعضای این گروهک برای ثبت درخواست پناهندگی خواسته آنها را برای جدایی از این فرقه و بازگشت به ایران در نظر نگیرند“.
•    او مدعی میشود ”رهبران سازمان این تشکیلات را تبدیل به یک فرقه تمام عیار کرده اند و هدفی جز حفاظت از خودشان در برابر دستگیری با استفاده از افراد بیگناه و اسیر در این فرقه در کمپهای اشرف و لیبرتی و به کشتن دادن آنان با ایجاد درگیری با دولت عراق و نیروهای عراقی ندارند“ نامه به مارتین کوبلر-4 سپتامبر 2012
•    خبرگزاری حکومتی مهر  17 دسامبر 2012 می نویسد ”آخرین وضعیت مسعود رجوی، نحوه فرار مجاهدین از ایران، ارتباطات تشکیلاتی با حزب بعث و صدام، خصوصیات شخصی سرکرده مجاهدین، ماجرای ترور شهید صیاد و نحوه همکاری این سازمان در سرکوب کردها و شیعیان عراق از محورهای اصلی بخش اول مصاحبه با مترجم شخصی مسعود رجوی است“.
کسی که کمترین شعور سیاسی داشته باشد و به این مشتی از خروار نگاه کند بخوبی میداند که وزارت اطلاعات با ترفیع درجه ناگهانی این مزدور تازه رسیده به یکی از رهبران مجاهدین و با این دروغها، برای حمله و کشتار مجاهدان اشرف و لیبرتی زمینه سازی میکند.
بعد از این خدمات حالا نوبت خدمات او در پاریس رسیده است و با سرویس مخصوص وزارت اطلاعات راهی فرانسه شده است با طرحهای جاسوسی و تروریستی این رژیم که همه با آن آشنا هستند. مجاهدین تازه بعد از همه این مراحل سندی را که از روز اول حق آنها بود و یا بهتر است بگوییم وظیفه آنها بود منتشر کرده اند. آنهم ناقص و با حذفیات زیاد که عفت کلام را رعایت کرده باشند. بدون شک اگر این سند همان زمانی که معلوم شد این شخص به مزدوری رژیم رفته است منتشر میشد، حوزه خدمتگذاری او به رژیم آخوندی محدودتر میشد، پس چرا ما نباید هیچ چیز را بر منافع انقلاب و مردم و در اینجا برمنافع اشرف و لیبرتی مرجح نداریم.
راستی کسانی که الان فکر بداخلاقی مجاهدین افتاده اند یکبار هم به این فکر کرده اند که از اشرف و لیبرتی در مقابل این همه حمله و هجوم دفاع کنند. آیا یکبار از مجاهدین سئوال کرده اند که چرا سوابق این مزدوری که معرکه گردان وزارت اطلاعات شده است را منتشر نمی کنند؟ آیا یکبار آستین بالا زده اند و دو کلمه با آنهایی که به طرق مختلف خواهان نابودی اشرف و لیبرتی بوده اند مرز بندی جدی بکنند؟
وانگهی محتوای این سند چه ربطی به زندگی خصوصی و یا ”تمایلات“ یک فرد دارد. هر کس که این سند را دقیق خوانده باشد و در پی خرده گیری از مجاهدین نباشد و درد آزادی و یا رویارویی با رژیم را داشته باشد می فهمد که در ورای مسائل فردی، یک سوء استفاده آشکار ضد اخلاقی و علیه مصالح سیاسی و اجتماعی مجاهدین با شهروندان عراقی و عرب در کار بوده و می توانسته است آثار زیانبار سیاسی گسترده ای برای مجاهدین داشته باشد که باز هم مجاهدین آنرا فرو خورده اند. این وظیفه همه آزادیخواهان ایرانی است که از مجاهدین بخواهند بدون هیچگونه ملاحظه ای، ماهیت کسانی را که به خدمت نظام رژیم آخوندی در آمده اند فاش کنند و اجازه ندهند با سوء استفاده از نجابت مجاهدین علیه ساکنان اشرف و لیبرتی به توطئه بپردازند