با نهایت تاثر و تاسف تروریسم دولتی بار دیگر عالیترین مصالح ملی مردم ایران در عراق را هدف گرفت تا شاید بتواند مانع سرنگونی خود شود.
رژیم استبداد دینی با کمک ایادی عراقی در حمله ای زبونانه به کمپ یا زندان لیبرتی که مجاهدین خلق در آن اسقرار پیدا کرده اند، شش شهید و دهها زخمی بجای گذاشت. اگر چه این حمله تروریستی بجد بایستی از طرف هر وجدان بیداری مجکوم شود، ولی تأملی اگر چه شتابان در علت این عمل شنیع حائز اهمیت میباشد. راستی چرا حمله رژیم به لیبرتی در شرایط و وضعیت فعلی روی داد؟ به باور این قلم، در تحلیل این عملیات تروریستی چهار محور قابل تعمق است: 1-رژیم 2-عراق 3-آمریکا 4- مقاومت
محور رژیم: الف - با توجه به رشد تضادهای داخل باندهای رژیم و عدم توانائی خامنه ای در کنترل و سرپوش گذاشتن بر نارضایتی جناحهای وابسته آنهم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران ب: فشارهای ناشی از تحریم که رژیم را در مرحله سرنوشت سازی قرار داده است. ج: وحشت رژیم از خروج نام مقاومت از لیست سیاه آمریکا و رشد و اعتبار داخلی و بین المللی این جنبش که اعلام دوران سرنگونی را به همراه داشت.
محور عراق: رشد و تعمیق نارضایتی توده های تحت ستم در عراق که ناشی از عملکرد عمله رژیم در عراق، یعنی نوری مالکی، است و باعث شده تا هر روز صدها هزار مردم محروم این کشور علیه حضور رژیم در عراق تظاهرات کرده و خواهان برکناری نوری مالکی باشند. با توجه به بحرانهای منطقه و تضعیف موقعیت رژیم در ژئوپولتیک منطقه و وحشت از سقوط دولتهای سوریه و عراق، رژیم لرزان آخوندی سراسیمه به خنثی سازی تهدید اصلی خود که مقاومت ایران باشد روی آورده است.
محور آمریکا : در پی پیروزی اوباما در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، این نظریه تقویت شد که وی شدیدأ خواهان بهبود رابطه با رژیم جهت خنثی کردن پروژه اتمی ایران میباشد. طبعأ به هر نسبتی که آمریکا تلاش نماید که با آخوندها به سازش برسد به همان نسبت نیز بهای هر سازشی و مماشات با استبداد دینی را بایستی از کیسه مردم و مقاومت عادلانه آنها پرداخت. در گذشته نیز شاهد بودیم که آمریکا با قرار دادن نام مقاومت در لیست تروریستی چه خدمت شایانی به رژیم نمود. دو بار به اشرف در زمان اوباما توسط قوای نوری مالکی حمله شد و هر بار وزیر دفاع وقت آقای رابرت گیتس در بغداد بود. عملکرد نابخردانه و دور از شئونات انسانی نماینده سازمان ملل در عراق، آقای کوبلر، بر آمده از همان سیاست مماشات میباشد. در تاریخ سیاست خارجی آمریکا طی سه ده گذشته هیچ رئیس جمهوری به اندازه اوباما برای نزدیک شدن به رژیم تلاش نکرده است. به عبارتی دولت جدید اوباما که متشکل از سه چهره مماشات گرا در بخش امنیت ملی است ( کری وزیر خارجه- هگل وزیر آینده دفاع و جو بایدن معاون رئیس جمهور)، میتوان این انتظار را داشت که با عنایت به سوابق و مواضع سازشگرانه آنها در قبال رژیم، در کوتاه مدت، شاهد انعطاف بیشتری با آخوندها در قبال مقاومت ایران بود.
محور مقاومت ایران :
خروج نام سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت از لیست کذائی آمریکا که دستاورد عظیمی علیه رژیم و حامیان مماشاتگر آن در غرب بود موجب خشم افسار گسیخته نظام ولایت فقیه گردید. همینطور با اعتلا و روشن شدن حقانیت جنبش ضد استبداد دینی در انظار بین المللی، و آچمز شدن جریانات وابسته به استعمار (در شکل نوین )، قابل پیش بینی بود که رژیم آخوندی دسیسه و توطئه های جدیدی را علیه مقاومت طراحی نماید. مضافأ اینکه مسئول شورای ملی مقاومت، آقای مسعود رجوی فرمان تشکیل یگانهای ارتش آزادی را صادر نمود.
با در نظر گرفتن مجموع پارامترهای فوق میتوان به این جمعبندی رسید که علت تهاجم تروریستی رژیم به لیبرتی ناشی از آن است که:
الف: وضعیت درون نظام بطور بیسابقه روبه وخامت است و در مقابل اعتبارمقاومت ایران در بعد داخلی و خارجی رو به ارتقاء میباشد. به منظورافزایش روحیه وارفته نظام و عناصر سرکوب خود، تروریسم علیه مقاومت را شکل میدهد.
ب: از طرفی مذاکره با آمریکا موقعی جواب دارد که رژیم به مطالبات آمریکا تسلیم شود، که راه میبرد به سرنگونی. و اگر نپذیرد راه میبرد به جنگ. لذا حظور اشرفیان قهرمان در جوار خاک میهن حتی به شکل اسارت در لیبرتی، تهدید کل نظام تلقی می شود.
ج: دولت مالکی در آستانه تعیین تکلیف شدن توسط ملت عراق است و چنانچه سرنگون شود بی آنکه به اندازه نیاز رژیم به اعضای جنبش در زندان لیبرتی آسیب نرساند موجب بازخواست ارباب خود میشود. پس شرایط کنونی این شانس را نصیب اش کرده تا هم رژیم را مسرور کند و هم در بحران عراق حضور رژیم ملاها را در کنار خود تقویت کند. از طرفی مالکی خوب میداند که حضور قهرمانان اشرف در عراق حتی در زندان لیبرتی، تهدیدی است جدی در مقابل نفوذ رژیم و بنیادگرائی مذهبی در عراق.
د: از آنجائیکه مذاکره محرمانه با آمریکا و مذاکرات (1+5) با غرب بزودی بر سر مسئله پروژه اتمی رژیم در پروسه است، لذا به استنباط رژیم، آمریکا ریسک نمیکند و چشم خود را در عراق می بندد تا الیگارشی دینی نیات شوم خود در عراق را به اجرا گزارد.
اما تاریخ سی سال حیات افتخار آمیز و غرور آفرین این مقاومت ثابت نموده است که این بار نیز جز خفت و روشن شدن ماهیت تروریستی استبداد دینی و جز حقانیت و ارتقاء موقعیت مقاومت مردم ایران در انظار داخلی و بین المللی بازدهی برای نظام ملاها ندارد. به عبارتی نمایشی از اوج درماندگی و بن بست و ضعف سیاسی است که البته از دید ناظران مسائل ایران پوشیده نخواهد ماند.
لذا میتوان نتیجه گرفت که در کانون تمام دل نگرانی ها و معضلات داخلی و خارجی دیکتاتوری ولایت فقیه، شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد. به عبارتی نیروئی که بیش از سه دهه است به کارزاربا ایلغار آخوندی برخواسته و پرچم شرف و مردم سالاری در راستای احقاق حق حاکمیت مردم در حصول آزادی در چارچوب نظامی سکولار و مبتنی بر موازین حقوق بشر، را برافراشته و البته در این مسیر پر رنج و پرتلاطم ولی پر افتخار فدیه های سنگینی را پرداخته و باز هم خواهد پرداخت ولی ذره ای از تعهد خود در کسب مطالبات ملت ایران کوتاهی نکرده و خود را مسئول میداند. کاکل این مبارزه و مقاومت قهر آمیز اشرفیان قهرمان اند که بدلیل حضور غرور برانگیز و شکوهمند آنها در جوار خاک میهن رعشه بر اندام دشمنان آزادی و استقلال ایران انداخته است. ترور این انسانهای والا در زندان لیبرتی جز در تقویت عزم این جنبش رهائی بخش در آزمون بزرگ نجات خلق ایران از چنگال استبداد دینی، حاصلی برای رژیم نخواهد داشت. بله قهرمانان مستقر در اشرف و لیبرتی، تاریخ معاصر ایران را رقم زده اند. انسانهائی که نسلهای آینده به وجودشان خواهند بالید.