سخنرانی سناتور رابرت توریسلی: در کنفرانس پارلمان اروپا

سناتور رابرت توریسلی: در تاریخ ۷فروردین ۱۳۹۲ (۲۷مارس۲۹۰۱۳) در کنفرانس پارلمان اروپا به شرح زیر سخنانی ایراد کرد:

 

با تشکر، با تشکر فراوان، با تشکر.
گفتگوی ما در مورد لیبرتی و اشرف است، اما فکر کنم همه در این سالن میدانند که در واقع امر بحث در مورد ایران است. مسائلی که در لیبرتی رخ میدهند کاملاً بخشی از رویارویی نهایی برای یک ایران آزاد است، و این کاملاً در مورد سوریه هم صدق میکند. یا هرجای دیگر که رژیم ایران تروریسم خود را اعمال میکند. این یک نبرد نیابتی از جانب این رژیم است و یک دلیل دیگر است که ما، جامعه بینالمللی، مطلقا نباید به خود اجازه بدهیم که شکست بخوریم. من به صحبت های امروز صبح گوش میکردم و این فکر به ذهنم زد که دیدن تاریخ وقتی که از فاصله بسیار نزدیک به آن نگاه میکنید، بسیار سخت است. اما یک رویداد شگفتانگیز در جهان غرب در حال وقوع است. این پارلمان اروپا دارد به وجدان دنیای غرب تبدیل می شود و چقدر شاهد این واقعه بودن شگفت انگیز است. خیلی شگفت انگیز است، و چه زمانی از این بهتر که خودمان مراجعه کنیم و واقعاً چه زمانی بیش از حالا  ضروری بود که ما را از جانب ساکنان کمپ لیبرتی و  برای یک ایران آزاد بشنوند؟
واقعیت ساده این است که ما، یعنی جامعه بینالمللی و تک به تک مؤسسات ما، بایستی یک حقیقت ساده را قبول کند. یک حرف میتوانید در مورد ملایان ایران بگوئید: در حالیکه ما تلاش کردهایم با آنها مماشات کنیم، آنها را تأمین کنیم، با آنها مصالحه کنیم، اما نتیجه اش شکست بعد از شکست بعد از شکست بوده است. بالاخره در یک نقطه ای باید حرف طرف را قبول کرد. آنها به مماشات علاقه ای ندارند، آنها به مصالحه علاقه ای ندارند. بهترین حرف در مورد این پارلمان، درموردکنگره کشور من و درمورد جامعه بین المللی این است که ما تلاشهای زیادی کرده ایم. این یک حرف مثبت در مورد ما است. اما این نتیجه ای نخواهد داشت. برخی مواقع بایستی با واقعیت روبرو شد.
در کشور من، همانطوری که در این پارلمان احساس میکنم، ائتلاف بسیار گسترده ای در حمایت از مجاهدین خلق تشکیل شده است. نه تنها به خاطر اینکه معتقدیم بهترین گروه اپوزیسیون است، بلکه در واقع، به خاطر اینکه تنها گروه اپوزیسیون است. ملایان هرگونه صدای مستقل را نابود کرده اند. هیچ کسی دیگر باقی نمانده است که سازماندهی، رهبری و امکانات داشته باشد و حاضر باشد جان خود برای آزادی و  برای مردم سرکوب شده ایران، فدا کند.
بنابراین، از جانب دمکراتها و جمهوریخواهان، و ازجانب چپها و راستها که در این پارلمان میبینم، ما قویاً از مجاهدین خلق به عنوان تنها سازمانی که میتواند این کابوس را برای مردم ایران به پایان برساند، حمایت میکنیم. امروز، مسیر به تهران آزاد از لیبرتی میگذرد. اما مهم این است که درک کنیم که حمله به لیبرتی، مانند افرادی که در 10 یا 15 سال پیش جای ما نشسته بودند و حمله به شهر سارایاوو را شاهد بودند، به عنوان حمله نه به افرادی که در آن زندگی می کنند، بلکه حمله علیه اعتبار پارلمان شما، کنگره من و ملل متحد و جامعه بینالمللی تلقی کردند. ما در مورد امنیت این افراد قول داده بودیم. ملل متحد تعهد داده بود. ما قرار بود از جان آنها حفاظت کنیم. اما نکردیم. ما نکردیم. من عصبانیت در مورد سارایاوو و رواندا و بسیاری از نقاط دیگر را درک کردم. من آن را درک کردم. اما سکوت در این رابطه را درک نمیکنم. آنها به ساکنان لیبرتی حمله نکردند، بلکه به اعتبار ملل متحد، اروپا و آمریکا حمله کردند. ما مورد حمله قرار گرفتیم، شما، من، و برای ما یک چیز باقی گذاشتند. این موضوعی است که امروز با آن مواجه هستیم.
اما اکنون ساکنان کمپ لیبرتی، نه از روی عصبانیت، بلکه براساس یک منطق واقعی و  بر این اساس که ما به قول خود وفا نکردیم، درخواست سادهیی را عنوان کردهاند. آنها میخواهند زنده بمانند، و برای این منظور میخواهند به امنیت نسبی در اشرف بازگردند. این درخواست غیر منطقی نیست. یا خیلی ساده میخواهند لوازم مورد نیاز برای دفاع از خود در لیبرتی را در اختیار داشته باشند. من به شما میگویم که آنها چه درخواستی دارند و هر کسی که اینجا هست لطفاً به من بگوید که کجایش غیر منطقی است.
آنها صاحب جلیقه های ضد گلوله و کلاهخود هستند. آنها هیچ کمک مالی یا بخششی را نمی خواهند. اینها را خودشان دارند و در اشرف هست. خواست شان این است که  اینها به لیبرتی منتقل شوند. آیا این غیر منطقی است؟
ارتش آمریکا دیوارهای بتونی برای حفاظت از انفجارها در مکانهایی که زنان و مردان اکنون در کمپ لیبرتی استراحت میکنند، باقی گذاشته بود. دقیقاً برای مقابله با چنین حملاتی. آنها موجود هستند، پول آنها توسط مالیات دهندگان ما پرداخت شده بود، و ساکنان مایلند آنها به کمپ لیبرتی بازگردانده شوند تا در برابر یک حمله دیگر علیه لیبرتی از خود دفاع کنند. یک حمله موشکی دیگر. آیا این غیر منطقی است؟ آیا مشکلی در این رابطه وجود دارد؟
آنها مایلند سنگرهای ضدانفجار داشته باشند. آنها میخواهند مطمئن شوند که یک منقطه امن دور تا دور کمپ وجود دارد که از آنجا موشکی پرتاب نشود. چه کسی اینجا میتواند علیه یکی از آن درخواستها استدلال کند؟
درعوض، از جانب دولت من، و احتمالا دولتهای شما، به ما گفته میشود که امنیت با این اقدامات تأمین نمیشود، بلکه با ترک کشور محقق میشود. من این را میپذیرم اگر داشتیم در مورد انتقال 3200 نفر صحبت میکردیم. اما در سال گذشته ما 7 نفر را منتقل کرده ایم. آمار تلفات کشته شدگان بیش از تعداد نفراتی است که منتقل شده اند. اما درخواست مربوطه برای 70، 100 یا 200 نفر است. اگر هر کشوری که اکنون حاضرند افرادی از لیبرتی بپذیرند را در نظر بگیرید، تک به تک آنها، و فرض بر اینکه هیچ مشکلی وجود ندارد، و همه آنها را فردا از آنجا خارج کنیم، ممکن است به 500 نفر برسد. 2700 نفر باقی میمانند. نه کلاهخود، نه دیوار بتونی، نه حفاظت در برابر انفجار، نه امنیت، در برابر حمله قریب الوقوع. 2700 نفر.
اگر من در این سالن میگفتم که این سالن مورد حمله قرار خواهد گرفت، 10 نفر از شما میتواند خارج شوند، و الباقی میمانند و با مرگ مواجه میشوند، آیا شما میرفتید؟ و اگر میرفتید، چه نوع آدمی هستید؟ یک نقل قول عالی است که من در تمام طول عمر خود به یاد داشته ام. در پایان نبرد فرانسه و در حالیکه نبرد برای انگلستان آغاز میشد، آلمانها پیامی به چرچیل فرستادند و سئوال کردند آیا او تسلیم خواهد شد؟ او به قدری ستیزه جو بود که پاسخ نداد. او تنها گفت، آنها فکر میکنند ما چه آدم هایی هستیم؟ چه افرادی حاضرند در کمپ لیبرتی زندگی کنند، اگر فرزندان، برادران، خواهران، همرزمان خود، افرادی که به مدت 26 سال با آنها زندگی کرده اند، و چند نفر به سمت درب میشتابند و الباقی را میگذارند که برای نجات جان خود بجنگند، چه جور آدمی هستند؟
این پاسخی به مساله  امنیت نیست. به من بگوئید که کجای خواسته هایمان اشتباه است. به من بگوئید که اگر چند نفر بروند و بقیه را باقی بگذارند درست است و ما آن را انجام خواهیم داد. اما میدانید که این درست نیست. و این خطی است که امروز ما را جدا میکند. چطور این مانع را برمیداریم؟
آن دیپلومات هایی که همکاری با رژیم ایران را توصیه میکنند، یا ترک کردن لیبرتی، یا باقی ماندن در معرض خطر، و منتظر ماندن تا عراقی ها حفاظت تأمین کنند، آنها برای خودشان کار نمیکنند. آنها از خودشان اختیاراتی نمیگیرند. آنها برای شما کار میکنند، یا برای من. آنها در یک جامعه دمکراتیک به حوزه های انتخاباتی ما پاسخگو هستند.
من میدانم که سختترین مسأله در سیاست این است که تاریخ را از نزدیک ببینیم. شما هرگز نمیتوانید حدس بزنید که به کدام سمت میرود یا از کجا آمده است، حتی اگر بعد از چند سال واضح شود.
موضوعی که روشن است بدین قرار است. در حالیکه ما اینجا هستیم، بذرهای پایان رژیم ایران دارند کشت میشوند. شما میتوانید آن را در سوریه، عراق، در نهادهای بین المللی ببینید و همه جا هست. این در حال وقوع است و به زودی، در وضوح تمام، نمایان خواهد شد.
امروز با حضورتان در اینجا، شما سمت خود را انتخاب کرده اید. شما بهترین کاری که هر عضو پارلمان میتواند بکند را انجام داده اید و به این دلیل است که من معتقدم این پارلمان دارد به وجدان دنیای غرب تبدیل میشود. هر کسی میتواند در جانب ثروتمندان قرار گیرد. هر کسی میتواند جانب قدرتمندان را بگیرد. هر کسی میتواند با تسلیحات هسته ای مورد ارعاب قرار گیرد. هر کسی میتواند با نفت مورد ارعاب قرار گیرد. اما کسانی که در برابر ثروتمندان سمت فقیران را میگیرند، در برابر قدرتمندان جانب ضعفا را میگیرند، آنها نه تنها صاحب تاریخ میشوند، بلکه در لحظاتی مانند این لحظات، میتوانند تا پایان عمر خود به آن افتخار کنند.
نه تنها شما در سمت ثروتمندان نیستید، بلکه با تمام اعتقادم میگویم که شما در طرف پیروز قرار گرفته اید. ما تنها روزها و هفته ها فرصت داریم، نه ماه ها و سالها، تا جان ساکنان لیبرتی را حفظ کنیم. به دیپلوماتهای خود یادآوری کنید که برای چه کسانی کار میکنند، و به آنها یادآوری کنید چه نوع پارلمانی میخواهید باشید، و هر چیزی که اروپا بایستی در دنیا نمایندگی کند. این همان لحظه است.
آقای استیونسون، از شما تشکر میکنم که از من دعوت کردید.
متشکرم