سه ماه است که مبارزان کرد در حالت انتظار به سر می برند. بالای تپه سنگر کنده اند، اول تانک ها و ضدهوایی ها را مستقر کرده اند، بعد اجاق و تلویزیون و زیرانداز با خودشان آورده اند.
پایین تپه سپاه دجله مستقر است. ژنرال کرد، محمد سیدر می گوید "آنها به لحاظ تجهیزات نظامی از ما برترند اما ما پیشمرگه هستیم و هرگز تسلیم نمی شویم. اگر مجبور شویم به کوه می رویم و به جنگ پارتیزانی می پردازیم".
نیروهای نخست وزیر اواخر سال گذشته رسما برای مبارزه با تروریسم به کرکوک گسیل شدند. قرار بود که چند هزار سرباز طی "عملیات دجله" کنترل شهر را به دست بگیرند.
حکومت محلی کرد سریع جنبید و نیروهای خود را بسیج کرد. اکنون آنها در مقابل هم صف آرایی کرده اند علیرغم این واقعیت که هر دو نیروهای یک دولتند و جلال طالبانی رئیس جمهور همه آنهاست. ( طالبانی پس از یک سکته مغزی شدید قدرت حرف زدن را از دست داده و در حال حاضر در کلینیکی در آلمان در حال مداوا است).
ده سال پس از ورود امریکا و متحدانش به عراق و و سقوط سریع صدام حسین و پس از چند سال جنگ داخلی و صلحی ناپایدار، عراقی های مصمم به جنگ در مقابل هم صف کشیده اند و آماده اند که به روی یکدیگر آتش بگشایند.
امریکایی ها در اساس می خواستند پس از خروجشان از عراق در پایان سال 2011 یک حکومت دموکراتیک بر جای بگذارند. در اساس عراق از چنان منابع نفتی عظیمی برخوردار است که کشور به راحتی می توانست از صلحی توام با رفاه برخوردار گردد. (استخراج نفت در عراق در اوایل سال 2013 به بیش از سه میلیون بشکه در روز رسیده است که بیش از تولید نفت ایران است.)
اما نه درآمد میلیاردی نفت نفعی برای مردم دارد و نه کشو، ده سال پس از شروع جنگ، روی صلح به خود دیده است. کردها و سنی ها از سیاست مالکی که می خواهد کشور را تحت کنترل نیروهای شیعی خود در آورد، برآشفته اند. ارتش تحت کنترل نخست وزیر با پرچمهای سیاه شیعیان، تظاهرات سنی ها و نیروهای پلیس را به گلوله می بندد. بمب گذاری و قتل های مافیایی تبدیل به جریانی روزمره شده اند، فساد و ارتشاء مثل خوره به جان کشور افتاده است. واشینگتن تقریبا دیگر نفوذی بر بغداد ندارد. رهبری شیعی ایران هم که از مالکی حمایت می کند، تعیین کننده سیاست های این کشور نیست.
امریکایی ها کرکوک را با سابقه هزاران ساله آن "اورشلیم بین النهرین" می نامیدند. آنها پیش بینی می کردند که در این شهر چند ملیتی با سکنه کرد، عرب و ترکمن، گروه ها پس از عقب نشینی نیروهای امریکایی به جان هم خواهند افتاد.
نفت در عراق اول بار در سال 1927 در کرکوک کشف شد و از دهه 30 به این سو مشعل های فروزان گاز در حاشیه شهر که روز و شب زبانه می کشند، حکایت از ثروت هنگفتی دارند که در آنجا خوابیده است. به قول یک افسر امریکایی این شهر پاشنه آشیل عراق است.
وضعیت در کرکوک واقعا بی ثبات است. اما، برخلاف پیشگویی ها، علت این امر تنوع ساکنان این شهر نیست. در کرکوک که فرستنده تلویزیونیش به چهار زبان برنامه پخش می کند، مسلمانان و مسیحیان و کردها و عرب ها و ترکمن ها فارغ البال تر از همیشه در کنار هم زندگی می کنند. درست است که احزاب سیاسی هنوز هم نمی توانند روی لیست انتخاباتی مشترکی توافق کنند اما مردم شهر اهمیت چندانی به این موضوع نمی دهند. مراد صلاح، مکانیک ترکمن می گوید "ما فقط می خواهیم یک زندگی عادی داشته باشیم. می خواهیم کار داشته باشیم و برق و امنیت و یک سیستم کارآمد آشغال جمع کنی" و با لبخند اضافه می کند که "و آخر هفته ها به پیک نیک برویم".
در دشت بازی در کنار شهر محمد هیلمی، راننده تاکسی سنی، با خانواده اش بساط پیک نیک را در کنار خانواده صلاح پهن کرده است و به حرفهای او سر تکان می دهد. بله وضع بهتر شده است "سابقا هرکسی پتویش را جایی دور از دیگران پهن می کرد و کسی با کسی حرف نمی زد. حالا دیگر این طور نیست".
و دلور عبدالعزیز که کرد و صاحب داروخانه است، می گوید "ما بعد از صدام به وقت احتیاج داشتیم تا به وضع عادی برگردیم. ترس و عدم اعتماد تا بیخ استخوان ما ریشه دوانده بود. حالا باز مردم به هم اطمینان می کنند. فقط بمب گذاری ها پدر ما را در آورده است. اما من تردیدی ندارم که تروریست ها از خارج می آیند".
اقوام مختلف ساکن کرکوک همه با هم حکومت شهر را در دست دارند. این شهر که در آن علاوه بر سه گروه قومی بزرگ، یزیدی ها و مسیحیان آشوری و کاکایی ها هم حضور دارند، قرن ها تجربه زندگی جمعی دارد. فقط یهودی ها در دهه 50 کرکوک را ترک کردند.
وقتی دیالوگ و جستجوی راه حل های مشترک وجود داشته باشد کنترل هم هست و چنین است که کرکوکی ها دو سال پیش فرماندار فاسدشان را خلع و فرماندار جدیدی انتخاب کردند که به او "بولدوزر" می گویند.
فرماندار جدید، نجم الدین کریم که کرد و جراح اعصاب است با سابقه 35 سال زندگی در امریکا، کارمندان فاسد را اخراج کرده است. او خیابان ها و پل های جدید و یک بازار مسقف ساخته است و با برنامه ای شبیه برنامه های ایجاد کار در غرب، چند هزار شغل موقتی در دستگاه دولت ایجاد کرده است. در زمان او شهر به جای چهار ساعت در روز، بیست ساعت در روز برق دارد و حتی تیرهای چراغ برق در همه محلات اعم از محله کردها، عرب ها و ترکمن ها، نصب شده اند.
کریم البته موفق نشده است اختلاف بر سر کرکوک را حل کند ولی آن را تخفیف داده است و می گوید "ما باید با همه به عنوان شهروندان مساوی رفتار کنیم. این چیزی است که قبلا مراعات نشده است. معلوم است که من دلم می خواهد کرکوک بخشی از منطقه کردی باشد اما بدون موافقت سنی ها و ترکمن ها این کار عملی نیست".
به نظر می رسد که حتی رهبران سنی ها هم که هم کیشان صدام و بازندگان سال 2003 هستند، با کردها به مسالمت و صلح رسیده اند. این مسئله بخصوص در کرکوک حائز اهمیت است چرا که صدام در دهه 90 پس از یک قیام ناموفق در این شهر، ده ها هزار کرد را از آنجا کوچ داد و سنی ها را از جنوب به آنجا آورد.
حدود 1100 نفر سنی روزهای جمعه در محلی در حاشیه شهر برای تظاهرات جمع می شوند: "مثل قاهره". مسئله تظاهرکنندگان تقسیم قدرت در شهر نیست. آنها شعار می دهند "زنده باد عدالت، مرگ بر اختناق، مرگ بر مالکی دیکتاتور" و قدری عجیب می نماید که طرفداران آن زمان صدام اکنون بر حقوق دموکراتیک پای می فشارند.
یکی از سازمان دهندگان تظاهرات می گوید "سنی ها دیگر نمی توانند در ارتش به مقام افسری برسند، همه اعضای سابق حزب بعث مشاغلشان را از دست داده اند، مالکی همه پست ها را به شیعیان داده است، این که دموکراسی نیست". رابطه عربهای سنّی با کردها در ابتدا دشواری هایی داشته است. سنی ها سخت نگران آن بودند که کردهایی که به خانه و زندگیشان بر می گردند، آنها را بیرون کنند. او ادامه می دهد "اما این نگرانی اکنون زایل شده است حالا ترس همه ما از مالکی دیکتاتوراست".
نوری مالکی که در سال 2006 بعنوان کاندیدای مورد توافق به مقام نخست وزیری رسید کم کم چیزی از دموکراسی در عراق باقی نگذاشته است. در ابتدا به مالکی به عنوان شخصی کارمند مسلک و بی مایه کم بها داده می شد. اما او نشان داد که موجودی مکار و حیله گر و در تاکتیک سیاسی مجرب است. هنوز امریکایی ها کاملا کشور را ترک نکرده بودند که شبکه زندان های مخفی و شکنجه گاه های آنان را به دست خود گرفت. تحت نظارت و فرمان او نیروهای ویژه شیعی نظیر "بریگاد گرگ" و "بریگاد ببر" و نیز نیروهای شبه نظامی که در افواه، به یاد "فدائیان صدام"، به "فدائیان مالکی" مشهورند، ایجاد شدند. مالکی با ایجاد واحدهای جدیدی در ارتش، قدرت ارتش را که به کوشش امریکایی ها به طور کم و بیش مساوی بین اقلیت های قومی و مذهبی تقسیم شده بود، کاهش داد. در حال حاضر حتی در کنار نیروی هوایی، یک واحد هلیکوپتر تحت فرمان مالکی وجود دارد. از انتخابات 2010 مالکی هم زمان وزیر کشور و وزیر دفاع هم هست.
آخرین اقدام او تاسیس سپاه دجله تحت فرماندهی یک ژنرال شیعه است که اتفاقا شباهت زیادی به صدام حسین دارد. مثل استان دیاله، هر جا که این سپاه وارد عملیات می شود، احزاب و پلیس منطقه تحت فرمانش قرار می گیرند. این واحد نظامی در اصل برای مبارزه با ترور ایجاد شد اما تنها چیزی که با ورود سپاه دجله به صحنه تغییری نکرده ، عملیات تروریستی است. سرحد کادیر، رئیس پلیس کرکوک می گوید "برعکس حملات تروریستی در دیاله و در همین جا ظرف ماه های گذشته بیشتر شده اند". 21 کشته در 16 ژانویه و بیش از 30 کشته در سوم فوریه.
در هر دوبار خود او هم هدف تروریست ها قرار گرفته و در حمله سوم فوریه مجروح شده است. سرحد کادیر می گوید "سه سال بود در اینجا هیچ عملیات انتحاری نداشتیم اما حالا باز شروع شده است. سابقا ما با دستگاه امنیت ارتش همکاری می کردیم، مبادله اطلاعات می کردیم و عملیات مشترک انجام می دادیم. حالا دیگر از این چیزها خبری نیست. بنظر می رسد که تروریست ها دیگر برایشان اهمیتی ندارند".
او شانه هایش را بالا می اندازد. جریان ترور معجون عجیب و غریبی از گروه های مختلف است "آنها باج می گیرند، آدم می دزدند. هفته گذشته در جنوب غربی منطقه، افراد القاعده و اعضاء انصار السنت سر سربها مسلحانه به جان هم افتاده بودند". انتحاری ها که از سوی این جریانات فرستاده می شوند، جوانان کم سن و سالند ". غیر از آن افراد را برای بمب گذاری اجیر می کنند و به آنها پول می دهند".
ده سال است که انفجار بمب برای تخریب ایستگاه های پلیس و دفاتر احزاب و نیز مدارس و مغازه ها و میادین شهری، کرکوک را می لرزاند. ترور پایان نمی گیرد ولی مهم این است که اقوام را بر علیه یکدیگر برنمی انگیزد بلکه نوعی یکدندگی و لجاجت جمعی ایجاد می کند.
در مقابل دیواری از بطری، مشروب فروش مسیحی که مایل نیست نامش ذکر شود، نشسته است. در سالهای گذشته چهار بار به مغازه اش حمله شده است. می گوید "در انفجار آخری یک محموله بزرگ جانی واکر نابود شد. شاید بهتر باشد جول و پلاسم را جمع کنم و بروم. اما آخر دوستان من اینجا هستند، سارگون و دلور و علی و جورج و .... و همه آنها مشتریان من هستند. کرکوک شهر من است و دلم نمی خواهد از اینجا بروم".
فراسوی خوف و وحشت، شهر در حال شکوفا شدن است، خانه و هتل ساخته می شود، حتی برنامه ای برای ساختن یک نیروگاه برق دارند. البته هنوز بزرگترین صاحب کار و مهمترین نهاد سفارش دهنده به موسسات خصوصی دستگاه فرمانداری است اما حد اقل، کارها به درستی انجام می شود و این مدیون فرماندار کریم است که با درستکاری خود استثنائی است در میان سیاستمداران عراقی.
تقریبا تمام پروژه های ساختمانی در کرکوک از دلارهای نفتی تامین می شوند. بر اساس توافقی بین استانهای نفت خیز و دولت مرکزی یک دلار بابت هر بشکه نفت استخراجی به استانداری می رسد. در سال 2012 کرکوک از این بابت 351 میلیون دلار درآمد داشته است. مبلغ دریافتی بصره در جنوب عراق به بیش از دو برابر این مبلغ می رسد. با وجود این در آنجا از معدود پروژه های ساختمانی نمایشی که بگذریم، وضع مثل سابق فلاکت بار است.
اواخر ژانویه در بغداد پس از چند روز بارندگی مداوم در شهر سیل راه افتاد بخصوص در قسمت هایی از شهر که درآنها، ظاهرا، با هزینه هفت میلیارد دلار فاضلاب احداث شده بود. سیستم فاضلاب مفروض اصلا وجود خارجی نداشت. وزرا و کارمندان و استانداران خزانه عمومی را غارت می کنند بدون آن که مجازاتی در کار باشد.
موسسسه "شفافیت بین المللی"، عراق را به لحاظ فساد و رشوه خواری در میان 174 کشور در ردیف 169 قرار داده است
بر اساس اظهارات یکی از کارمندان سفارت آمریکا در عراق در یک جلسه استماع در کنگره، مالکی در ارتباط با کمیسیون مبارزه با فساد آئین نامه ای صادر کرده است با این مضمون که پرونده های فساد مربوط به او و اعضای عالی رتبه دولت به دادگاه ها ارجاع نشوند.
به گفته مدیر یک شرکت ساختمانی در بغداد، فساد و ارتشاء حالت اپیدمیک پیدا کرده است. عقد هر قراردادی مستلزم پرداخت پنج تا ده در صد مبلغ قرارداد به عنوان "کارمزد" است. حتی پروژه های چند ملیونی هم با اطلاعات مبهم روی یک صفحه و نیم کاغذ به مزایده گذاشته می شوند "بدون اطلاعات دقیق و پر از غلط". بعد در هنگام تحویل ایرادگیری هایی که عقل جن هم به آن نمی رسد، شروع می شود. "اگر بیل مکانیکی تحویل داده شده زرد باشد، می گویند قرار بود نارنجی باشد. در هر حال یک چیزی پیدا می کنند". زیرا که تسویه حساب و واریز نهایی پول مستلزم آنست که جنس رسما تحویل گرفته شود و این کار مستلزم پرداخت رشوه است.
همین شخص اضافه می کند که البته رشوه خواری مختص مالکی نیست. ادارات تحت کنترل حزب صدر هم به همان اندازه حریصند. حتی در حکومت محلی کردها در شمال هم خوانین بزرگ در همه معاملات سهیمند. اما مالکی به فساد و ارتشاء میدان می دهد و از آن به نفع خود استفاده می کند.
به کسانی که راه نیایند برچسب ترور و رشوه خواری زده می شود. رئیس کمیسیون انتخابات که به درستکاری شهرت دارد با همین اتهامات از کار برکنار شد. کسانی مثل وزیر سابق تجارت که پشتشان به مالکی گرم است، میلیون ها دلار اختلاس می کنند اما مورد حساب کشی قرار نمی گیرند. در عوض قاضی پرونده از کار برکنار می شود.
رئیس دانشکده حقوق کرکوک می گوید "در عراق بی قانونی حاکم است. کسی به احزاب سیاسی اطمینان ندارد. اکثریت حتی رای هم نمی دهد، خود من هم همین طور. آخر برای چی؟ نفت طوق لعنتی بر گردن ماست. این ثروت ما را تنبل می کند و سیاستمداران ما را حریص. آنها برای انباشت ثروت دیگر احتیاجی به مردم ندارند. مردم مزاحمند".
---------------------------------------
برگرفته از مقاله کریستوفر رویتر در اشپیگل شماره 12 \ 18 آپریل 2013