سنابرق زاهدی: مسئله اصلی، بحران عمیق وبی سابقه رژیم است

با ورود رفسنجانی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری رژیم، برخی از تحلیلگران خارجی به این پرداخته اند که رفسنجانی میتواند برون رفتی از تنگناها وبحرانهای کنونی رژیم باشد.

زمانی که بعد از مرگ خمینی، خامنه ای را به زور جانشین اوکردند و رفسنجانی رییس جمهور رژیم شد، تحلیلگران و سیاستمداران ارباب بی مروت دنیا دل در او بستند واو را پیام آور تغییر ومیانه روی واعتدال و... نامیدند. برخی از مزدوران بظاهر ایرانی رژیم مانند جعفر رائد هم او را «شیخ الرئیس» نامیدند که در تاریخ فرهنگی کشور ما لقب ویژه دانشمند بزرگ ایران بوعلی سیناست. غربیها گاهی به این استدلال سخیف متوسل میشدند که چون یک عمامه سیاه رفته ویک عمامه سفید آمده پس شرایط رو به گشایش میرود.
به این ترتیب بود که فرش سرخ جلو رفسنجانی پهن شد واو هم بی محابا به ترور گسترده چهره های اپوزیسیون در کشورهای مختلف پرداخت. اولین ترور درست در چهلمین روز مرگ خمینی روی داد وعبدالرحمان قاسملو ودو نفر همراه او در وین به دست پاسدارانی که به ظاهر از طرف رفسنجانی آمده بودند با او مذاکره کنند سلاخی شدند. بعد هم دولت اتریش قاتلان را به سمت تهران بدرقه کرد.
مسئله اصلی البته در آن زمان هیچیک از اینها نبود. مسئله اصلی این بود که مقاومت ایران وهمه دست اندرکاران دیپلماسی مقاومت تلاش میکردند به مخاطبین خارجی خود بفهمانند که هرچند در آغاز رفسنجانی به ظاهر دست بالا را در قدرت دارد، اما با توجه به ماهیت رژیم وپایه آن که بر روی نهاد ولایت فقیه ساخته وپرداخته شده این خامنه ای است که در این ساختار درست بالا را خواهد گرفت.
سالها طول کشید تا این حقیقت برای همگان روشن شد.
اکنون نیز باید تلاش کرد مسئله اصلی را دریافت. مسئله اصلی این است که نهاد ولایت فقیه دراثر قیام مردم ایران در سال 1388 هیبتش زیر پای مردم له شد وشعار مرگ بر خامنه ای ومرگ بر اصل ولایت فقیه جادوی ولایت فقیه را باطل کرد.
سقوط هیبت ولایت وشکستن طلسم خامنه ای اکنون در تحولات مربوط به انتخابات دارد به عیانترین صورت ملموس وماده میشود. ورود رفسنجانی برغم مخالفتهای پیدا وپنهان خامنه ای به عرصه انتخابات گویای این واقعیت است. کما اینکه تیغ هشت پر زوج مشایی- احمدی نژاد نیز در گلوی ولی فقیه گیر کرده است. بنابراین همه «سران نظام» میبینند که دیگر پشم زیادی به عمامه آقا باقی نمانده است.
آیا خامنه ای میتواند با شورای نگهبانش این دو را حذف کند؟ حداقل بعید به نظر برسد که تیغ شورای نگهبان بتواند «گردن کلفت» رفسنجانی راببرد. هرچند حذف مشایی هم ممکن است برای خامنه ای بها بطلبد.
بهرحال اگر رفسنجانی حذف شود ممکن است خامنه ای مجبور شود مرز سرخ قیام را بپذیرد. اگر هم بماند و در انتخابات شرکت کند، آیا میتواند با عملیات «مهندسی» از خارج شدن رفسنجانی از صندوقها جلوگیری کند؟ واگر بفرض جلوگیری کند آیا باز هم خطر مرز سرخ قیام نیست؟
اما اگر رفسنجانی بماند وبرغم خواست خامنه ای رییس جمهور نظام شود، باید دید وضعیت خامنه ای وولایت فقیه چه میشود. بی تردید دیگر معادله قدرت کنونی به هم میریزد. اما سؤال این است که بالاخره نفر اول نظام چه کسی خواهد بود؟ آیا خامنه ای مجبور نمیشود در عرصه های مختلف جامهای زهر متوالی مصرف کند؟
این سؤالات وابهامات ودهها سوآل وابهام دیگر معرف وضعیت کنونی رژیم وبطور خاص خامنه ای است. و از آنجا که در نظام ولایت فقیه، بحران خامنه ای معنای بلاواسطه اش بحران کلیت نظام ولایت فقیه است، بنابراین قبل از پرداختن به مسایل دیگر باید این حقیقت روشن را دید که نظام آخوندی در بحرانی گرفتار آمده است که در طول 33 سال گذشته سابقه نداشته است. آیا این بحران مرگ رژیم ولایت فقیه نیست؟