خامنه ای در حالی این سخنان رابرای به سکوت کشاندن باند های مغلوب و به عمد مطرح میکند که حذف نامزدهای انتخابات پوشالی نظام آخوندی، بویژه مهمترین آن یعنی رفسنجانی، که دست بر قضا تاکنون به قانون نیز” تمکین “ کرده است, شقه و شکاف را در راس حاکمیت بیش از هرزمان دیگر عمیق تر کرده است. رفسنجانی در نخستین واکنش به حذف خود، خامنه ای را تهدید به افشاگری کرده و از جمله گفت است: ”متأسفانه کسانی که در مبارزات دوران انقلاب سهمی نداشتند و حتی برخی از آنها مبارزه را حرام می دانستند، امروز بعضی مصادر را در دست گرفته اند و انقلابی نماها در لباس دین و با شعارهای انقلابی، در صدد ایجاد انحراف در اهداف و آرمانهای بلند امام راحل و مبانی اسلامی هستند. همان زمان که اصرارها برای حضورم در انتخابات زیاد بود، در پاسخ می گفتم تمام موانع و اسراری را که می دانم نمی توانم بازگو کنم“.(خبرگزاری حکومتی ایسنا 7 خرداد 1392 )
این شیوه سخن و پیام رفسنجانی نشان دهنده تمایل او به حل و فصل قضایا از طریق ” کدخدامنشی“ و یا همان” حکم حکومتی “ از سوی خامنه ای است. ولی با بیان کلماتی مانند ” اسراری را که میدانم “ در حقیقت میخواهد به طرف مقابل خود چنین تفهیم کند که هنوز زمان موجود است و میتوان با حکم حکومتی ” رد صلاحیت “ را ملغی نمود. بهرحال آنچه که تا به امروز اتفاق افتاده سخن از حذف مهره کلیدی در درون نظام آخوندی دارد که خود از عوامل مهم سرکوب و قتل عام مخالفان و بویژه مجاهدین از فردای 30 خرداد 60 و همچنین از جمله عوامل حمله به کوی دانشگاه، فرمانده کل قوا در جنگ خانمان سوز و میهن برباده ایران وعراق, از آمران قتل های سیاسی و ترورهای حکومتی در داخل و خارج, رئیس مجلس ارتجاع، یارغار ” دجال ضدبشر“ و رئیس جمهور و رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی بوده است. روزنامه واشنگتن تایمز بتاریخ 3 خرداد 1392 در مقاله ای تحت عنوان ” هجویهای به نام انتخابات آزاد در ایران “ ضمن ” کمدی “ نامیدن انتخابات در ایران تحت حاکمیت آخوندها، می نویسد” اشتباه نکنید: رفسنجانی با این هدف وارد عرصه انتخابات شده است که با گذاشتن ماسک خندان بر روی چهره حکومت وحشت ایران، جمهوری اسلامی را از دام تحریمهای بینالمللی و فشارهای دیپلماتیک رها کند“.
در خصوص دلائل حذف رفسنجانی نه ولی فقیه که خودش به شورای نگهبان دستور داده، اشاره کرده و نه شورای نگهبان که رسما مسؤل و تصمیم گیرنده است، جز اشاراتی به دستاویز ” شرائط سنی “ از دلایل واقعی سخنی به میان آورده است. اما پاسدار سراج، فرمانده سابق بسیج سرکوبگر دانشجوئی در مشهد بخشی از واقعیات درون تاریکخانه حکومتی و دلائل اصلی حذف ”ستون فقرات نظام“ را توضیح داده است البته با فرهنگ و ادبیات رژیم، از جمله این که خطرسقوط رژیم را «خطر برای کشور» تعبیر کرده یا تقسیم قدرت وسهیم شدن رفسنجانی در هژمونی خامنه ای و در نتیجه دوسره شدن رژیم را «دوگانگی درحاکمیت و امنیت ملی » کشور، توصیف میکند و چنین میگوید:” رد صلاحیت آقای هاشمی باعث شد تغییر گفتمان مقاومت وعدم سازش اتفاق نیفتد. هاشمی رفسنجانی بدنبال توقف فعالیتهای هستهای به منظور لغو تحریمها٬ مذاکره با آمریکا و به رسمیت شناختن اسرائیل بود که شورای نگهبان نقشههای گفتمان تغییر را نقش بر آب کرد. طرح این مباحث از سوی آقای هاشمی میتوانست کشور را دچار دوگانگی در حاکمیت و امنیت ملی بکند و این گفتمان تغییر میتوانست کشور را با خطر مواجه کند “ (خبرگزاری حکومتی نسیم 9 خرداد 1392)
اکنون با حذف ” عمود خیمه نظام آخوندی “ که با شمشیر تیز شورای نگهبان ودر میان ” بهت و ناباوری “ مماشاتگران خارجی و ” دوستان و یاران حکومتی “ و حتی اغلب باندهای درونی خود رژیم صورت گرفت، و بدین سان ماهیت واقعی و قانون ذاتی در ولایت مطلقه فقیه که همانا انقباض فزاینده به عنوان دینامیسم موجودیت و بقااست یکبار دیگر بر همگان و منجمله بر اصحاب استحاله و مماشات بارز گردید. همچنانکه حقانیت این سخن رهبر مقاومت که ” افعی هرگز کبوتر نمی زاید “ بیش از پیش اثبات گردید.
آنچه که اکنون تحت نام ” نامزد های انتخاباتی“ و نمایش انتخاباتی باقی مانده، ملقمه ای است از چند مهره به دقت دست چین شده و با وسواس از فیلترعبورداده شده برای ملعبه و شعبده ای به نام انتخابات، با مهندسی ولایت که طرح و برنامه آن با جمع بندی « نمایش انتخابات 88 و پیامدهای غافلگیرکننده آن » از یکسال پیش در زمینه های مختلف تدارک دیده شده است. و اکنون میرود تا در سوت و کورترین مضحکه انتخاباتی رژیم طی بیش از سه دهه، رکورد آمار و ارقام تقلبی برای درآوردن یک گماشته بسیجی بی سروپاتر و سر به راه تر از پاسدار احمدی نژاد را بشکند.
اما به رغم همه این تمهیدات و تدارکات برای از سرگذراندن کابوس «انتخابات»، و دست یابی به ساحل امنیت و ثبات، رژیم مرگزده و غرقه در بحران آخوندی، با این فرار به جلو و انقباض فزاینده، گریزگاه و چشم اندازی برای نجات ندارد و این جراحی بزرگ در مرحله سرنگونی، جز بر تراکم تضادها و تشدید بحرانها نمی افزاید؛ و این خود دینامیسم قوی و چشم اندازروشن تری برای انفجار و انهدام نهایی یعنی سرنگونی تمامیت رژیم ولایت فقیه به دست مردم و مقاومت ایران فراهم خواهد کرد.
اوضاع فلاکت بار اقتصادی و معیشتی که آثار آن را در تورم نجومی، افزایش بی رویه قیمت ها، کمبود ارزاق و دیگر نیازمندیهای ضروری می بینیم، اکنون بسیاری از مردم به ویژه اقشار پایین جامعه را محروم تر و از هستی ساقط کرده است. به اعتراف آخوند حسن روحانی مهره تأیید شده و از فیلتر گذشته برای نمایش انتخابات: ” تورم بالای 58 درصد و سه و نیم میلیون بیکار! سرعت موشکها را بالا بردیم اما در گوشت مرغ ماندیم.,,
افزایش اعدامها در ملاء عام به منظور ایجاد فضای رعب و وحشت، تشدید سرکوب و اختناق منجمله با افزایش تمهیدات و اقدامات امنیتی، پلیسی – نظامی، و بگیر و ببند و... خود بهترین گواه بر لرزان بودن حاکمیت و ترس و وحشت خامنه ای از حرکت های اجتماعی و خیزش های مردمی است. در این راستا پاسدار اسماعیل مقدم با اعتراف به میلیتاریزه کردن جامعه، از بکار گیری 300 هزار نیروی سرکوبگر در سراسر کشور خبرداد..
وی گفت: ” در مجموع حدود 300 هزار نیروی انتظامی امنیت انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری و چهارمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا را در سراسر کشور تامین می کنند“.
(خبرگزاری حکومتی مهر 7 خرداد 1392)
با نگاهی اجمالی به داده های فوق میتوان هرچه آشکار تر بر پوچی و انزوای این دور از شعبده ای بنام انتخابات پی برد. مردم ستم کشیده ایران، زنان، جوانان، خانواده های داغدار و زندانیان سیاسی وروشنفکران, کارگران، معلمان، دانشجویان و بخش بزرگی از جامعه یقیننا در چنین نمایشی که حتی بسیاری از وابستگان و باندهای درونی رژیم نیزاز آن سرخورده شده اند، شرکت نخواهند کرد. رائ واقعی آنها سرنگونی است. آری سرنگونی، سرنگونی
9 خرداد 1392