در ابتدای مراسم و پس از ادای نماز به امامت استاد جلال گنجه ای، ابوالقاسم رضایی طی سخنانی گفت:
خواهران وبرادران عزیز وگرامی
بالاخره روزی که دلمان نمیخواست فرابرسد، رسید وخواهرلادن ازمیان ما رفت. رفتنی که آتش بردل همه ما نهاد. درود بر روان پاک او که تا آخرین لحظه وآخرین قطرات جرعه حیات نسبت به همه مسائل مقاومت احساس مسئولیت داشت.
همبندانش در زندان از مقاومت قهرمانامه اش برایمان میگفتند. همه از تعهد پذیری و پشتکار شگفت انگیزش سخن ها میگفتند ولی ما کمتر از خودش در زمینه کارهایش شنیده بودیم.
آری این بزرگ زن مجاهد خلق، نه در حرف بلکه در عمل و با منش وارسته ای که داشت آموزگار بزرگ صدق و صفا، آموزگار تعهد ومسئولیت پذیری وآموزگار مجاهدت بی نام ونشان بود.
همانکه رسیدن به مرتبتش ازارزشهای والای مجاهدین است وخواهرلادن ازمصادیق بارز آن بود. او از تبار زنانی بود که وجودشان نوید رهایی انسان از همه قیود بنده ساز است، زنانی که نه فقط با زندگیشان معلمین این نسل هستند بلکه هنگام پرکشیدنشان هم درس زندگی کردن را آموزش میدهند.
هفت سال با یک بیماری جانکاه دست وپنچه نرم کرد ولی کی اجازه داد تا کسی بفهمد چه دردی را با خود حمل میکند.
خواهرلادن عزیز، ما دراین وداع آخرین، به توسلام میکنیم. سلام به توکه در تمام زندگی ات راه مجاهدت را پیش گرفتی و سلام به تو که قله مجاهدصدیق را فتح کردی و عروجت دراوج مجاهدت بود.
پس از آن پیام رئیس جمهور برگزیده مقاومت توسط شهرزاد صدر قرائت شد.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت در پیام خود در آخرین وداع با مجاهد خلق، لادن پرده شناس گفت:
خواهران و برادران عزیز
در آخرین وداع با خواهر عزیزم، مجاهد خلق لادن پردهشناس، آنچه قلبها و جانهای ما را پر کرده است از یک سو غم از دست دادن لادن و گل سرخی است که از باغ آزادی و رزم و فدای مجاهدین پر کشید، اما از سوی دیگر مباهات و غرور به خاطر وجود چنین زن دلیر و رهایی در صفوف این مقاومت است.
لادن، از زندانیان سیاسی دهه 60، عضو شورای رهبری مجاهدین، و نمونهیی از نسل زنان پیشتازی بود که تمام هستی خود را بر سر نبرد با رژیم ولایت فقیه گذاشت و با فروتنی و گذشت و یگانگی پیوسته آموزگار و مروج ارزشهای والایی انسانی بود و الگوی رهایی و رزمندگی، با روحیه یی جنگنده و تسلیم ناپذیر، همواره شاداب و مصمم و مشتاق پذیرش مسئولیتها و تعهدات بیشتر در راه تحقق آرمان آزادی مردم ایران.
سلام و درود خدا بر او که تا آخرین لحظه بر آرمان رهایی بخش خود برای نجات خلق و میهن اسیرش استوار و وفادار، و در اوج دردهای طاقت فرسای بیماری، الگوی وارستگی و مجاهدت بود.
مرگ البته حق است. اما انسانهایی هستند مثل لادن که مرگشان پیام آور زندگانی حقیقی است؛ به معنای بودن انسانی، به معنای ایستادگی سازشناپذیر در برابر آنچه نامردمی و ستم است و به معنای از خود گذشتن برای دیگران.
گواهی میکنیم که لادن عزیزمان به عهد خود با خدا و خلق وفا کرد.
گواهی میکنیم که تا آخرین قطره حیاتش در ایفای مسئولیتها و تعهدات مبارزاتی خود کوشا بود.
گواهی میکنیم که به عنوان یک زن مجاهد خلق شایستگی زن پیشتاز ایرانی را به اثبات رساند.
گواهی میکنیم که از سه دهه پیش که به صفوف مبارزه پیوست، چیزی را برای خود نخواست و هر چه داشت در طبق اخلاص و رزم و مجاهدت گذاشت.
سلام و درود خدا بر او که پیوسته آموزگار و مروج فروتنی و یگانگی بود.
درگذشت او را به خانواده و مردم زادگاهش در جهرم، به هواداران مجاهدین در اروپا و به همرزمانش در اشرف و لیبرتی تسلیت میگویم و مطمئنم که جای او با تکثیر فضیلتها و سجایای برجسته انسانی در صفوف مقاومت ایران پر خواهد شد.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ ارْجعی إلَی رَبّک رَاضیَةً مَّرْضیَّةً فَادْخُلی فی عبَادی وَادْخُلی جَنَّتی
آنگاه مهناز میمنت به یاد لادن قهرمان در بخشی از سخنان خود گفت:
امروز اینجا جمع شده ایم که در آخرین لحظات، با تو تجدید عهد و پیمان کنیم.
از آنجا که در این دوران سخت بیماری از نزدیک افتخار این را داشتم که بیشتر ترا ببینم و بشناسم، میخواهم بگویم که در این مدت؛
از تو آموختیم که چگونه باید به زندگی و ادامة راه ایمان داشت،
از تو آموختیم که چگونه در شرایط سخت و طاقت فرسا باید مقاومت کرد و تسلیم نشد…
از تو آموختیم که چگونه باید متعهد بود و دست از مبارزه برنداشت.
از تو آموختیم که چگونه باید همیشه سرشار و سرزنده بود.
از تو آموختیم که چگونه باید راحت و بی آلایش بود و از تو آموختیم که چگونه باید جدی و سرسخت در انجام کارهای سخت بود.
بله تو به معنای واقعی در این دوران یک معلم و آموزگار برای من و بقیه خواهرانت بودی.
سپس معصومه اردیخانی در قسمتی از سخنان خود پس از اشاره به زندگی سراسر رزم لادن گفت:
لادن عزیز امروز برای وداع با تو نیامدیم. چون معتقدیم با ارزشهای والایی که از خودت بین ما به جا گذاشتی، همواره با ما هستی. امروز آمدیم تا با تو و آرمان تو، تجدید پیمان کنیم. به تو میگوییم، همانطور که تو تا آخرین نفس به عهد و پیمانت با راهبران عقیدتی مان برادر مسعود و خواهر مریم وفادار ماندی و همین هم انگیزه و موتور محرک تو برای جنگندگی در سراسر زندگی مبارزاتی بود، -که مجاهد زیستی و مجاهد رفتی- ما هم به تو قول میدهیم که تحت راهبری برادر مسعود و خواهر مریم، برای آزادی میهن اسیرمان از چنگال دیکتاتوری آخوندی، از هیچ چیز کوتاهی نکنیم و مثل خودت در دوران سرنگونی رژیم، بار دیگر برای نبرد هزار برابر تعهد میدهیم.
در ادامه این برنامه استاد جلال گنجه ای در مورد مجاهد خلق لادن پرده شناس گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
شاعر نامورمان گفت: سروها ایستاده میمیرند!
تجربه زندگی مبارزاتی زیر چتر مجاهدین به ما آموخته است که سروهای ما ایستاده یا چهره نهان در خاک هرگز نمی میرند.
گواه البته فراوان است و انبوه ولی امروز در این صحنه لادن پرده شناس، پیکری است که با ساده نگری «جان از دست داده»، ولی با منطق حیات طیبه که در قرآن مجید به آن ارجاع داده شده است: «مرگ ناپذیر».
حقیقت این است که من امروز فکر نمیکنم برای شما دارم صحبت میکنم، در حقیقت با خودم دارم صحبت میکنم. ما از قرآن آموخته ایم از جمله در سورة حدید که در مقابل حیات دنیا، زندگی پست، که عبارت است از لعب و لهو و تفاخر و تکاثر و ظاهربینی های پوچ، یک زندگی دیگر وجود دارد که در جای دیگر قرآن به آن لقب حیات طیبه داده است، که عبارت است از زندگی پرداخت، انفاق و مایه گذاشتن.
اگر ذهنمان را روی این تعریف باز کنیم، دیگر باور به اینکه چنین زندگی نقطه پایان ندارد خیلی آسان است. بیش از دو هزار سال است که مسیح مصلوب شده است یا گمان دارند که مصلوب شده است، 15 قرن است که محمد رسول الله (ص) را به خاک سپرده اند ولی آیا نامی زنده تر و زنده کننده تر، انگیزاننده، رشددهنده، راهگشا و مسأله حل کن تر از این نامها در میان زندگان، انبوه رجال، انبوه داعیه داران، انبوه متفکران، انبوه شاعران، انبوه رجال … که هنوز برخاک زنده اند، یعنی میخورند و میخوابند و مینوشند، تأثیر آن زندگان نقاب درکشیده آیا قابل مقایسه است با این زندگان عرفی؟ گمان نمیکنم جایی برای بحث و ادامه دادن در اینجا باشد.
حال با این مقیاس، دخترکان جوان سال60 ـ که خواهران رهبری کنندة امروز ما هستند ـ به اقتضای تراکم فرهنگ ارتجاع، انواع ارتجاع مذهبی، طبقاتی، عرفی، قبایلی (که متأسفانه سرنوشت ما را از هر جهت در چنبره گرفته بود و هنوز هم رها نکرده است)، باید مادرانی تحت سرکوب، خاضع، در خود فرومرده میشدند، همانطور که نسل امروز مادرانمان بودند و در آنچه که زندگی مینامند یا آنچه که به راستی شاید گفت مرگ است، چند روزی زندگی کنند و بعد هم بمیرند. برای همین هم گمان میکردند حال که این مرحله را باختند، میتوانند با تخت شکنجه گاه و با شلاقهایشان لادن های پرده شناس را به جای خودشان بنشانند و گستاخی وارد شدن به مبارزه انقلابی زیر پرچم مجاهدین را از آنها پس بگیرند.
فراتر از آنکه لادن را تجلیل کنیم در مقابل ما روح زندگی و پیام زندگیست که در اینجا دیگر متعلق به قرآن است و به تفسیری از اسلام که توسط مجاهدین از زبان حنیف نژاد، از زبان مسعود رجوی به نسل ما منتقل شده است.
نه شلاق، نه تخت شکنجه، نه تمامیت آل لاجوردی و نه تمامیت بنی خمینی نتوانستند این دخترکان نازک بدن را به تسلیم بکشانند، آنچنان که حتی فرصت بیماری به دست لادن به دروازه رهایی و مات کردن دستگاه ارتجاع و پیوستن به ارتش آزادیبخش …تبدیل میشود. درود بر این زندگی جوشان، زندگی آموزنده، زندگی وقفه ناپذیر، زندگی بی پایان و امروز حتی وقتی که نقاب بر خاک میکشند، اگر دیگران نمیدانند ما که میدانیم قهرمانی های امثال لادن را، این خواهر کم روی متواضع، محجوب، که اگر میخواستی از خودش چیزی را راجع به خودش بشنوی دستت خالی میماند، ما که میدانیم این قهرمانیها کجا و قهرمانیهای قهرمانان مجاهد یا فدایی در دهه 50 کجا.
به هر ترتیب این نسل سابقه یی را در تاریخ بشریت ایجاد کرده است به نام به دست گرفتن رهبری دشوار یک جنبش مقاومت، (مقاومتی که همه قدرتهای دنیا شانس خودشان را برای درهم شکستن آن امتحان کردند و شکست خوردند)، تا چنین جنبشی را رهبری کنند و ادامه بدهند. یک فتح تاریخی ماندگار، تا فتح سیاسی ما، چه زود، و چه دیر، و چه به دست این نسل، یا به دست نسلهای آینده اتفاق بیفتد، این فتح تاریخی اتفاق افتاده است و ثبت شده و تاریخ را کسی نمیتواند به عقب بازگرداند، و لادن ها ماندگار شدند. اگر ما کم کاری کنیم و نامشان و یادشان و درسشان را برای خودمان بازگو نکنیم و از زندگانی شان کم بهره بگیریم، دیگر اشکال ماست.
عرض کردم که با خودم صحبت میکنم. اگر انتخابت درست باشد و استقامت را برگزیده باشی، آیا مرگی در کار هست؟
مرگ هست به مثابه پایانی برای خوردن و آشامیدن و مصرف کردن یا ملعبه هایی از قبیل تفاخر و تکاثر که من بالاترم یا تو بالاتری یا من کرسی ام اینجاست یا تو کرسی ات آنجاست، اینها میمیرند، تمام میشوند. قبل از اینکه بمیرند هم آنقدر پوچ هستند که برای اهل بصیرت و ایمان مرده اند و پایان یافته اند، اما آیا استقامت خواهد مرد؟ اگر محمد بن عبدالله(ص) مرده است، آری لادن هم مرده است.
وَلاَ تَقُولُواْ لمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیل اللّه أَمْوَاتٌ
من گمان نمیکنم که این آیه فقط برای کسانی است که در میدان با گلوله یا شمشیر شهید شده باشند و با آنها سخن بگوید، آنهایی که حتی زندگی کردنشان، قتال یا جان به کف گرفتن، هم ارز و هم وزن شهیدان یا بلکه سنگین تر است، گمان نکنید که مرده اند، زندگانند، روزی میخورند، روزی خوردنی که شایسته بندگان خداوند است. من نه حرفهایم در این مقوله تمام میشود و نه انگیزه ام برای حرف زدن کم میشود ولی فرصتی است که بیاندیشیم و خطاب به خویش پیام لادن پرده شناس را تعمیق بکنیم، اجازه میخواهم که همینجا عرایضم را با درود به این خواهرمان به پایان ببرم.
لادن پرده شناس! تمامیت انصاف و ایمان حکم میکند که یاد تو و سیره تو را برای همیشه در دلهایمان زنده نگهداریم.
درود بر تو!
فرزانه فکوری، در آخرین وداع خود در مورد آشنایی دیرینه اش با لادن دلیر گفت:
با لادن سال 59 در انجمن معلمین مسلمان تهران آشنا شدم. در دستگیریهای گسترده سال 60 مطلع شدم که او هم دستگیر شده و زیر شکنجه است، خبر مقاومتهای دلیرانه و قهرمانانه اش را در زندان دنبال میکردم که سال 64 خبر فرار او از زندان و کمی بعد افشاگریهایش در سازمان ملل علیه رژیم آخوندها، به عنوان شاهد، من را غافلگیر و شگفت زده کرد. چرا که این زن کوچک اندام، یک بار دیگر شگفتی آفریده بود و توانسته بود با مقاومت و پایداری، از شکنجه ها و بیماریهای سخت ناشی از زندان بگریزد و به افشای جنایات ضدبشری بپردازد. حتما که شما بخوبی میدانید او روحیه یی سر زنده و اراده یی بن بست شکن داشت. بسیار فروتن و صمیمی و برای همه ما الگویی آموزنده از تعهدپذیری و راهگشایی و سخت کوشی بود.
در دوران سخت بیماری نیز استقامتی درخشان داشت و تا آخرین نفس زندگی، روحیه انقلابی و رزمنده را در همه جا شعلهور می کرد و امید به رهایی و آزادی و سرنگونی رژیم آخوندی را هیچگاه از دست نداد.
در پایان پیکر پاک لادن با تلاوت آیاتی از قرآن کریم و شعار الله اکبر و لاالله الااله تشییع و به خاک سپرده شد. سپس حاضرین با نثار گل بر مزار این شیرزن مجاهد یاد و خاطره اش را گرامی داشتند و بر ادامه راهش تجدید عهد کردند.