عیسی مسیح آخرین قطعه نان را که میان دوازده حواری قسمت کرد، رو به آنان گفت: سحرگاه فردا وقتی خروس سه بار بخواند کسی از میان شما مرا به دشمن لو خواهد داد و چنین شد که بیش از دو هزارسال و تا جهان بر جاست، خون جاری عیسی بر صلیب، سهم عطوفت انسان را همه جا جار خواهد زد و یهودا و زن نفرین زمین را بر دوش خواهد کشید.
و…حسین که خروشان پرسید: آیا کسی از میان شما به یاری ام خواهد شتافت، هر آزاده یی که به او پیوست همراه او به خاک و خون غلطید و همین شد که تا زمان جاریست و انسان بر آستان زمین ایستاده است، صلای خون حسین، سرکش و شعله ور، رسالت آزادگی انسان را بر شانه خواهد داشت و آن را بشارت خواهد داد.
همپای پیشرفت های شگفت انگیز علمی و تکنیکی غول آسا اما از آنجا که جبن، جنون و جنگ افروزی جهانداران نیز دنیا و تمدن آن را یکسره واژگون یا ویران و کلمات را تماماً مسخ و از معنا تهی نموده است من نیز اگر جرأت نمی کنم تا آن که را دلم می خواهد با واژه-های مرسوم تعریف و تصویر نمایم، نه از بابت رودربایستی ست که از رنجیدگی خاطر او از این امر دارم بلکه بیشتر شأن یکتاپرستی، سهم سخاوت آرمانی و شهامت بی شباهت او را شایسته بیان در قالب کلام و الفاظ متداول نمی دانم و برای همین ناگزیر او را به سادگی تمام در معصومیت سیاوش، سخاوت مسیح و آزادگی حسین تصویر می کنم که قدیس وار رهرو فروتن و بی ادعای این هر سه سمبل است و من این را نه از باب تعصب یا مهر سیاسی بلکه به شهادت و گواه دوران از بابت سهم سنگین و نادر او در رهبری یک جنبش غول آسای سیاسی و انسانی می دانم که نه تنها عمر و تمام زندگی عادی را به بهای جان و خانمان در گیر مبارزه یی سهمگین و بی امان با دو دیکتاتوری چکمه و نعلین نموده بلکه پیوسته در چنبرة تهدید و توطئه جنون آمیز کهنه استعمار جهان و جاسوسان و جلادان وطنی یا اجنبی نیز قرار داشته است که همیشه دشمن استقلال و آزادی میهن و مردم ایران بوده و ترقی و رفاه آنان را اصلاً برنمی تابند و بر این اصل، فراز قله ایستادگی و نبرد آنان یعنی مسئول یگانه جنبش سازمانیافته پیشاهنگ و مترقی ایران را نشان گرفته و مانند آنچه طی تاریخ بر سر راهگشایان و قهرمانان بزرگ هر زمان آمده است، او نیز به عنوان راهبری جسور، بی همتا و پابرجا که بیش از سی سال است مبارزه یی بسیار سنگین و سخت را در قبال خون آشام ترین رژیم تاریخ بشر به پیش برده و می برد، پیوسته مورد کینه و عناد، گستاخی و خیانت یک مجموعه استعماری ـ ارتجاعی پلید و ابواب جمعی مواجب بگیر آنها قرار داشته تا اربابان زور و پول با لاس زدنهای سیاسی با پیرکفتاران عمامه به سر یا خیزش و قیام مردم را به انحراف و ناکامی کشانده و دست فاشیسم مذهبی را در سرکوب مردم بی گناه بیشتر باز بگذارند یا در پوشش ننگین مماشات، سود کلان را با تسلیح کشورهای منطقه از وحشت غول افسارگسیخته بنیادگرایی که از لای قبای ولی ارتجاع بیرون جسته، به جیب سرمایه داران جهانی و صاحبان اسلحه سازی سرازیر کنند. در دوران جاری به خصوص پس از جنگ جنایت بار عراق که در راستای ارضای شهوت” آتش بازی بوش ها!“، چنگال خونریز بنیادگرایی را در خاک عراق، منطقه و شمال آفریقا گسترد، گرچه افکار عمومی و عمدتاً مردم کشورهایی که در حال نبرد با این هیولا میباشند با نقش منفی غرب در مقابله جدی با این پدیده خطرناک آشنا شدند اما متأسفانه فقدان تشکل یا سازمانی پیشتاز و منسجم نیز از جمله مسائلی ست که پیروزی غایی را برای آنان به تعویق انداخته است ضمن اینکه البته مردم ایران از خوش اقبال با برخورداری از مقاومتی مترقی، دیرپا و منسجم و با حضور غرورانگیز رهبری مسعود و البته در غیاب او با حضور مغتنم مریم، راه عبور از گردنه های صعب آرمانی، سیاسی، نظامی و تشکیلاتی را درنوردیده و رو به قله پیروزی راه می سپارند.
حالا اگر سیاوش تنها، عیسی با یازده حواری و حسین با هفتاد و دو تن و هریک با رسم زمان، انسان را به معصومیت، عشق و عدالت بشارت دادند اما رهبری مجاهدین و مقاومت ایران با یکان ها و ستون سربداران در ایران، اسطوره های فروتن دوران،” اشرفی ها“ و خیل اشرف نشان ها، سهم غارت شده معصومیت، محبت و حرمت انسان به دست ملایان را از چنگال خونریز آنان باز خواهند ستاند و گنجینه امید و شادی را به مردم رنجدیده ایران پیشکش خواهند نمود ضمن اینکه انبوه وقایع، پیش آمدها و شرایط جاری دنیا نیز آن روز در پیش را به درستی بشارت می دهند و گمان میکنم نه چندان دور.