نکته قابل توجه این است که رژیم تاکتیک جدیدی در پیش گرفته و مزدورانی که به اندازه کافی بی آبرو شده اند را کمتر به کار میگیرد ولی درعوض چهره های جدید و مهره های استتارشده تری را وارد میدان کرده است. این مهره های جدید در شکل و شمایل منتقد وارد میدان شده اند اما در عمل مجری سیاستهای رژیم و وزارت اطلاعات آخوندی هستند. واقعیت این است که رژیم در این سی و اندی سال مزدوران زیادی را علیه مقاومت به کار گرفته که اکثرآنها به یمن همت و هوشیاری اعضا و هواداران مجاهدین و مقاومت سوخته و باطل شده اند و بدون تردید مهره های جدید نیز به زودی خواهند سوخت.
به نظر من علت اصلی بالاگرفتن توطئه های اخیر ناشی از این واقعیت است که مقاومت به یمن پایداری اعضا و هوادارانش و به یمن رهبری پاکباز آن پیروزیهای چشمگیری در صحنه بین المللی به دست آورده است. چون تاآنجا که به شناخت رژیم از دشمن اصلی اش برمیگردد رژیم کم وکسری ندارد و کاملاً تهدید اصلی حاکمیتش را شناخته و هیچگاه از تمرکز توطئه علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران و رزمندگان مقاومت در اشرف و لیبرتی غافل نیست. ما در این سالها دیده ایم چگونه با رهبری این مقاومت و درایت و دوراندیشی او، سدها و ناممکن ها یکی پس از دیگری از جلوی پای این مقاومت برداشته شده است و به همین دلیل ملاها عزم جزم کرده اند تا مجاهدین را هر طور شده از بین ببرند و به طور خاص رهبری اش را مورد حمله و تهمت قرار دهند. این همان جنگی است که بین مقاومت مردم ایران و رژیم آخوندی تا روز سرنگونی رژیم ادامه خواهد داشت.
در 29 فوریه 2009 یعنی اسفند ماه 87 خامنه ای به طالبانی و مالکی دستور میدهد که مجاهدین را از عراق اخراج کنند.کمی بعد در ایران انتخابات سر میرسد و قیام پیش میآید. می بینیم که دو ماه بعد، حمله 6و 7 مرداد به اشرف اتفاق میافتد. توطئه ها ادامه پیدا می کند و یک به یک به شکست منتهی می شود. بعد از اینکه تمام اهداف رژیم آخوندی ودست نشاندگانش در عراق با همدستی باتلر و کوبلر برای بستن اشرف و انحلال سازمان مجاهدین، از انتقال اجباری آنها به لیبرتی شکست می خورد، پروژه ردیابی وزارت اطلاعات شروع میشود. در این ردیابی وزارت اطلاعات به دنبال پیداکردن جا و مکان رهبر مقاومت است.
در امتداد این توطئه شاهد هستیم که خائنینی (همچون ایرج مصداقی) از سوراخهای خود بیرون خزیده و شروع به مزدوری میکنند. این بار تحت نامه سرگشاده ولی همان اراجیف قبلی وزارت اطلاعات درسالهای اخیر را به عنوان انتقاد منتشر میکنند.
هر ناظری اگر کمی هم وجدان داشته باشد وقتی مجموعه این به اصطلاح انتقادها را، که بیشتر به کیفرخواست شبیه هستند، بخواند می بیند اتهاماتی به رهبری مقاومت زده شده که از رذیلانه ترین اتهامات و لجن پراکنی های رژیم پلید آخوندی است و به وضوح نشان میدهد این موجود حقیر؛ پلیدی را به حدی می رساند که در کلامش هیچ، به جز حقد و کین و خشم و کینه ضد انقلابی علیه مجاهدین ورهبری آن دیده نمیشود.
من نمیخواهم به قضیه زندان مصداقی بپردازم، که خود درخوربحثی طولانی وقابل پرداخت است. اما می خواهم بگویم خیانتی که او در حال حاضردر حال انجام آن است و قلمی که درخدمت اهداف شکنجه گران و قاتلان ومتجاوزین در سیاهچالهای قرون وسطایی زندانهای آخوندی به کار گرفته شده صدها بار نابخشودنی تر از خیانتی است که او در زندان مرتکب شده است.
در واقع تا به حال دیده نشده که کسی بدون وابستگی به جایی به این شکل هیستریک به مقاومت و سازمانی که سالهای سال است علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ می جنگد، حمله و هجوم بیاورد. این گونه حرکات خائنانه به خصوص ردیابی رهبر مقاومت بدون تردید توسط وزارت اطلاعات آخوندی طراحی شده است که البته همچون صدها توطئه دیگر به یمن هوشیاری وجانفشانی این مقاومت درهم شکسته و همراه با خود آخوندها به گور سپرده خواهدشد.
معصومه محمدی (زندانی سیاسی دهه شصت)