به خودم، به مردم ،به اشرف، به لیبرتی؟
به با خبران، به بی خبران، به بیداران، به خفتگان؟
به پایداران، به بُن سُستان؟
به دردمندان، به بی دردان؟
به که باید تسلیت بگویم؟
به دل سوخته گان، به دل شادان؟
به جان بر کفان، به جان در بُردگان؟
به خالق که در خواب است؟
یا به مخلوق که خود را به خواب زده است؟
به که باید تسلیت بگویم؟
به همراهان و همدردان؟
به از راه ماندگان و کجروان؟
به آزادی خواهان، به آزادی ستیزان؟
به پُرکاران خاموش، به بیکاران پُرگو؟
به که باید تسلیت بگویم؟
به شجاعان، به فداکاران؟
به ترسوها، به سایه نشینان؟
به جهانخواران، به نان به نرخ روز خواران؟
به دوستان، به دشمنان؟
به همآوازان، به ملامتگران؟
به آنان که مانده اند و بر آرمان استوارند؟
به آنان که بریده اند و شماتت شمارند؟
به مادران؟
یا به دایه های مهربان تر از مادر؟
اشکم را در دلم می انبارم،
بغضم را در گلویم می فشارم
و غیظم را...؟
بسیار جاها برای فروباریدنش دارم.
یازدهم شهریور نود و دو