مهدی رضوی: دستان بسته پیروزی

دستهایتان بسته بود

و چشمهایتان باز

در بغض گلوگاه شب

و صفیر هولناک گلوله

بر مظلومترین پگاه نور.

بارقه های سرخ طلوع

با سلامی تلخ

به اولین روز سپتامبر سیاهی دیگر

از فراز پنجاه و دو قله رسا

به دستان بسته لاله ها مینگریست

و پاهایی که به زنجیر مماشاتگران خودکامه زمان بود.

 

دستهایتان بسته بود

و چشم هایتان باز

و فرزندان ابلیس

که بند بندگی و حقد حقارت خود را

به پاکترین دستها می زدند

دستهای "ید بیضا"

که معجزه پیروزی دستان خالی را

با درخشش نور خود حکایت می کردند .

 

دستهایتان بسته بود

و زخم هایتان باز

نه در این نقطه

که ده سال پیش

وقتی عمو سام به خانه تان آمد

سر زده و بی دعوت.

 

دستهایتان بسته بود

و زخم هایتان باز

و سیبلی آماده

برای زبون ترین دشمن بشریت

و عمو سام

نظاره گری خاموش

بر فواره هایی از شقایق پرپر

و دستانی که خود بسته بود.

 

دستان "مصدق" هم بسته بود

در هجوم شعبان بی مخان زمان

و دستان بسته سی هزار گل پرپر

در قتل عام شصت و هفت.

 

دیگر اشک از وجودم سرازیر نمی شود

دیگر خشمم و فریادم

و از فراز 52 قله سربلند

52 بار فریاد می کشم

و هر فریاد در انعکاسی پنجاه و دو  باره

به بی نهایت می پیوندد:

 

ای زبونان پست

ای مماشاتگران هرزه بیمقدار

دستهایم را چرا بستید؟

آیا از معجزه دستان نورانی تغییر

و انقلاب ارزش ها می ترسید؟

یقین داشته باشید

با دستان بسته هم خواهد آمد.

 

دستان بسته پنجاه و دو اختر سربلند

در پگاه خونین ترین طلوع

آنرا شهادت دادند

پیروزی در همین نزدیکی است

پیروزی در همین نزدیکی است ....

 

                                                                       مهدی رضوی – شهریور نود ودو