او روزها برای این که نانی در سفره خودش، خواهرش و مادرش بگذارد، کارگری می کرد و شب ها بر اساس آن چه در طول روز بر او و اطرافیانش گذشته بود، در وبلاگش چند سطری می نوشت. جوهر نوشته هایش ــ که فراوان هم نبودند ــ نا به سامانی های مردم و انتقاد از حاکمیت بود. حاکمیت آخوندی همین را برنتافت. ستّار را دستگیر کردند، او را پیش از هر گونه تفهیم اتهام و خلاصه کنم، بدون هیچ تشریفاتی! آن قدر شکنجه کردند که کشته شد.
نمونه دوم: افشین اسانلو راننده پایه یک شرکت واحد تهران و ناوگان مسافر بری بین شهری و فعال کارگری را رژیم جمهوری اسلامی دستگیر و روانه زندان می کند. جرم واقعی افشین اسانلو چیزی جز تلاش و مبارزه برای احقاق حقوق کارگران ــ به عبارت دیگر، فعالیت سندیکائی ــ نبود اما او را متهم به اقدام علیه امنیت ملی کرده بودند و با همین اتهام سه سال در زندان بود. افشین جوان و ورزشکار و سالم و سرحال و بدون داشتن سابقه بیماری خاصی و با داشتن قلبی سالم، چند ماه پیش دچارمرگ ناگهانی شد. حاکمیت آخوندی علت مرگ او را سکته قلبی اعلام کرد، اما بسیاری از زندانیان شهادت دادند و می دهند که علت واقعی مرگ او شکنجه بوده است.
نمونه سوم: خانم زهرا کاظمی خبرنگار و عکاس و دارای تابعیت کشور کانادا و از ناراضیان نظام آخوندی ــ نه طرفدار براندازی و سرنگونی نظام و نه حتی انحلال طلب ــ او را چند سال پیش در تهران فقط و فقط به این اتهام که مشغول عکس برداری از منطقه ای ممنوعه بوده است دستگیر کردند و در زیر ضربات مشت ولگد به قتل رساندند.
نمونه: یوسف رشیدی یک دانشجوی ناراضی و طرفدار خاتمی بود. او در جریان میتینگ های انتخابات ریاست جمهوری آخوندی، روی یک تکه کاغذ خطاب به احمدی نژاد نوشت « رئیس جمهور فاشیست، دانشگاه جای تو نیست». او سال هاست زندانی است و به اعدام محکوم شده است.
نمونه آخر: محمد نوری زاد را هم حتمن می شناسید. او یک حزب اللهی دو آتشه و یک طرفدار پر و پا قرص ولایت فقیه و از چاکران و دست بوسان علی خامنه بود. او از جیب رژیم فیلم های سینمائی با محتوای دفاع از نظام جمهوری اسلامی می ساخت. او در نشریه کیهان و همسو با حسین شریعتمداری مخالفان حاکمیت آخوندی را مورد تاخت و تاز قرار می داد. محمد نوری زاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت جانب میر حسین موسوی و کروبی را گرفت و به تدریج تبدیل شد به منتقد بی پروای حاکمیت و به ویژه شخص ولی فقیه، علی خامنه ای. او را چند ماهی به زندان انداختند. او از داخل زندان شروع کرد به نوشتن نامه سرگشاده به علی خامنه ای. لحن او ومحتوای انتقاداتش به نظام ــ و از همه بیشتر به شخص خامنه ای ــ هر بار تند تر و تندتر شد. در این نامه ها اتهامی نبود که برای زدن به ولی فقیه از زیر دستش در رفته باشد. او حتی پا را از این هم فراتر نهاد و فیلم کوتاهی ساخت و در آن فاتحه انقلاب را خواند و به زبان صریح از همراهی با انقلاب ابراز پشیمانی کرد. خودش می گوید در زندان با او بد رفتاری شده است. اما او نه ستار بهشتی شد و نه افشین اصانلو و نه زهرا کاظمی و نه یوسف رشیدی. خدا را شکر. او را آزاد کردند. پس از آزادی هم به نامه نگاری هایش و ملاقات با سران نظام ادامه می دهد و آنها را گاهی نصیحت و گاهی نقد می کند. او حتی ممنوع الخروج هم نشده است.
ایشان قرار است روز دو شنبه چهاردهم اکتبر و در موسسه نایاک به زعامت تریتا پارسی سخنرانی کند. (احتمالن این نوشته پس از سخنرانی او منتشر می شود) شما، هم با تشکیلاتی به اسم نایاک آشنائید و هم با عنصری به نام تریتا پارسی و کارهائی که انجام میدهد. این که محمد نوری زاد به دیدن تریتا پارسی آمده است امر غیر مترقبه ای نیست. او چند روز پیش هم خدمت وزیر اطلاعات کابینه شیخ حسن روحانی رسیده بود. پیش ترش هم به دیدار اکبر هاشمی رفته بود. و حالا هم در واشنگتن در جمعی که به لابی گری برای نظام آخوندی شهرت دارند ،حضور یافته است.
اکنون و با این مقدمه شاید بتوانید پاسخی قانع کننده به پرسش من بدهید:
چرا حاکمیت آخوندی یوسف رشیدی را محکوم به اعدام می کند، زهرا کاظمی و ستار بهشتی را زیر شکنجه به قتل می رساند و مسعود اصانلو را به سکته قلبی وادار می کند!!، اما محمد نوری زاد را حتی ممنوع الخروج هم نمی کند؟ نه تنها ممنوع الخروج نمیکند ، بلکه او را برای ادامه مبارزه اش روانه ی سایر کشور ها هم می کند. فعلن ایالات متحده آمریکا و بعدا هم لابد کشورهای اروپائی.
اجازه دهید پیش از دریافت پاسخ شما نظرم را بگویم:
به نظر من امثال نوری زاد ها تا وقتی که قاطعانه و بطور همه جانبه و برای همیشه با حاکمیت فاسد و جنایتکار آخوندی قطع رابطه نکنند، عملا در خدمت این نظام هستند ــ جدا از این که واقعا نیت خدمتگزاری به حاکمیت آخوندی را داشته باشند یا نداشته باشندــ . امثال نوری زادها در واقع برگ برنده رژیم آخوندی برای بزک کردن چهره خود با رنگ آزادی و دموکراسی هستند. حاکمیت آخوندی چیزی را که به طور جدّی برایش خطرناک باشد تحمل نمی کند. و همین امر باعث می گردد تا تحمل امثال نوری زاد برای شهود مساله ساز شود.
مهم نیست که آقای نوری زاد برای بیان نظریات و به ویژه مخالفتش با نظام آخوندی از کدام تریبون استفاده می کند، مهم این است که نظام جمهوری اسلامی برای دسترسی ایشان به این گونه تریبون ها، تسهیلات فراهم می سازد.
12-10-2013