ستارگان تشنه ا ند
با هفت دریای عالم
دریک پیالهٌ عـرفان
باید بروم.
پلنگی نوپا،
بربلندای پوشیده از مهتاب
به شکار ماه آمده است
باید بروم.
پرنده یی کوچک،
در سرزمینی سوخته از آفتاب
سایه یی می خواهد
با سایبانی از شعر
باید بروم.
تکه سنگ ابری،
آروارهٌ خورشید، شکست
با زلال قلب یک عاشق
باید بروم.
نسیمی خسته،
پشت یک د یوار بلند
روزنه یی می جوید
باید بروم.
نقش اندامی شرماگین
برولرم ماسه های خواب
تنها مانده است
باید بروم.
از ورطهٌ هولناک و ظریف یک گل
پای یک گرده، فرو لغزیده
با نردبانی از شبنم
باید بروم.
شاعری جوان،
برای تمام کردن شعرش
واژه یی کم دارد
باید بروم.
در معبر نیلی بالا ، امشب
ستاره یی کوچولو
راه خود را گم کرده است
باید بروم.
صدای گریهٌ ماهیان می آید
از دریای شما
با بادبانی افراشته از جانم
باید بروم.
گلهای باغ میهنم،
همه پژمرده گشته اند
با آسمانی از شبنم ونسیم
باید بروم.
آه
در پایتخت عشق
عشق، به زندان نشسته است
با کهکشانی از ترانه ورقص وغـزل
باید بروم.
اینشعر در هفتم مهر 1373 در شماره 19 نشریه ایران زمین بچاپ رسید.