آثار صحنه های دردناک قتل عام مجاهدان آزادی، آنهم با دست های بسته و زدن تیر خلاص به سر و صورت یارانمان در اشرف، در خشم و تنفر و برانگیختگی ایرانیان، افکار و وجدان های بیدار بشری بخوبی در استقبال از مالکی را بر صحنه ی تلویزیون های جهان دیدیم. دکتر آلخو ویدال کواردارس، نایب رئیس پارلمان اروپا در نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور آمریکا پیش از انجام این سفر از جمله می گوید: ”مالکی بعد از بازگشت از واشنگتن و ملاقات با شما در ژوییه 2009 بلافاصله به کشتار اول در اشرف روی آورد همزمان با سفر وزیر دفاع شما به بغداد در آوریل 2011 به قتل عام دوم اشرف مبادرت کرد. پس از بازگشت از واشنگتن و ملاقات با شما در دسامبر 2011 اعدام ها در عراق را گسترش داد و به تصفیه جناح های سیاسی داخل عراق شدت بخشید. بدون تردید اگر در این سفر نیز مورد لطف و محبت شما قرار گیرد پناهندگان ایرانی در عراق و مردم محروم و ستمدیده این کشور قیمت آن را با کشتار و اعدام و سرکوب بیشتر بایدبپردازند“.
اما واقعیت این بود که مالکی، این قاتل جوانان، زنان و مردان ما در اشرف و لیبرتی که دوره ی حکومت او در سال آینده به پایان میرسد و این کشور در آستانه انتخابات جدیدی قرارگرفته است. وی در راستای ”سه باره به قدرت رسیدن“ از هم اکنون شروع به رایزنی هائی در سطح منطقه، اروپا و ایالات متحده کرده است. مالکی حتی در این راستا تصمیم دارد تا با تغییراتی در قانون اساسی کشورو به سکوت کشاندن مجلس عراق، زمینه ی این امر را آماده نماید. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران که از طریق نیروی تروریستی قدس در عراق، بازیگران اصلی در پشت صحنه هستند، در تلاش هستند تا این سناریو را دوام و بقاء بخشیده و بدین طریق برای بار سوم به یک ”همکاری مشترک “ برای بقدرت رساندن مالکی دست یابند.
در انتخابات گذشته و درحالیکه نیروی العراقیه به رهبری ایاد علاوی برنده اصلی در انتخابات گردید، این خامنه ای و فشارهای رژیم ایران بود که طرح ”ساخت و پاخت “ برای ادامه حکومت مطلقه مالکی را به پیش برده و او را در مسند قدرت ابقاء کردند. به این طریق در آن دوران نخستین قائده دمکراسی در عراق جدید صدمه و خسران جبران ناپذیری دید و خود مبنائی برای افسارگسیختگی و خودکامگی های بعدی مالکی در صحنه سیاسی عراق گردید.
استقبال از مالکی با سردی بسیاری در ایالات متحده روبرو گردید. سیاستگذاران از هردو جناح، افکار عمومی و وجدان های بیدار بشری در آمریکا نه تنها مالکی را مستحق ” پذیرائی “ نمی دانند، بلکه او را فردی جانی و دست پرورده دیکتاتوری خامنه ای قلمداد کرده اند. در این رابطه باید اشاره کنیم که دیدار مالکی از واشنگتن با خشم و برآشفتگی نمایندگان کنگره و همچنین سنای آمریکا روبرو گردید. فشار بر مالکی آنقدر فزاینده و محسوس بود که به گزارش رسانه ها ”وی مجبور به ترک جسله با اعضاء کمیته روباط خارجی سنا “ گردید.
این به معنای آن است که بخش بزرگ و عمده ای از سیاستگذاران این کشور، بر خلاف حامیان خط مماشات، خواهان ادامه ی این وضعیت نیستند و نارضایتی خود را بطرق مختلف و با شیوه های مختلف، حال چه حضوری و یا رسانه ای بگوش دیکتاتور بغداد رسانده اند. بخش عمده و تاثیر گذار سیاست مداران در ایالات متحده اکنون نگران بروز جنگ داخلی در عراق و بی ثباتی کل منطق هستند. سه سال است که در حاکمیت مالکی، عراق نه وزیر دفاع، نه وزیر کشور و نه رئیس جمهوردارد. حکم دستگیر و قتل و ترور معاون ریاست جمهوری، آقای طارق هاشمی را هم صادر کرده است. در یک کلام این وضعیت امروزی عراق است.
واقعیت این است که وجود فساد گسترده ی دولتی، تابعیت از رژیم ایران، تروریسم دولتی و نبود یک سیستم دمکراتیک، راه را برای نیروهای بنیادگرا باز کرده است. برای نمونه اقای مک کین، سناتور پرنفوذ جمهوری خواه، آشکارا ” دولت مالکی را مقصر افزایش خشونت ها در عراق “ نامیده است.
همچنین مالکی طی این سفر در تلاش بود تا برای دریافت تسلیحات مدرن و کمک های مالی، رضایت سیاتگذاران آمریکائی را بدست آورد. این یک سناریوئی از پیش طراحی شده از سوی دیکتاتور بغداد برای ورود به خاک آمریکا بود. مالکی با براه انداختن عامدانه سلسله ئی از ترور و ماشین های انتحاری، انهم چند هفته قبل از سفرش به واشنگتن، در تلاش بود تا با ناامن جلوه دادن عراق، نظر مساعد کاخ سفید برای دریافت تسلیحات مدرن، بویژه هیلکوپترهای جنگی ” آپاچی “ را جلب نماید. منظور از سناریو، همان بمب گذاری های انتحاری و ماشین های کنار جاده ای است که اکنون قریب 3 هفته است شهرهای عراق و مردم بی دفاع این کشور را طعمه خود قرار داده است. بمب گذاری هائیکه طی آنها صدها تن از مردم بیدفاع در شهرهای مختلف این کشور را به کام مرگ فرستاده است. وی در تلاش بود تا با ناامن نشان دادن عراق، زمینه فشار بر سیاستگذاران در آمریکا را برای دریافت تسلیحات بنام مبارزه با ” تروریسم “ آماده نماید. مالکی همواره از مبارزه با ” تروریسم “ سخن میراند، در حالیکه به شهادت تمامی داده ها، وی سر منشاء تروریسم در عراق است. نگاهی به ”آدم ربائی، ترور های مخالفان مالکی ، شکنجه و دستگیری مخالفان و منتقدین و بمب گذاری ها “ بیاندازیم ، یقیننا به نخست وزیری در بغداد راه خواهیم برد. این بخشی از همان سناریو و حقه بازی های سیاسی است که در پشت آن هم دیکتاتوری ولی فقیه در ایران قرار دارد. رژیم آخوندی نیز با توجه به مجموعه مناسبات نظامی و امنیتی اش با دیکتاتور عراق، بسیار علاقمند به چنین قراردادهای تسلیحاتی است. رسیدن تسلیحات مدرن به مالکی و با نقشی که اکنون مالکی بهمراه رژیم آخوندی در سوریه برای سرکوب آزادیخواهان این کشور بازی میکنند، حکایت همان مثل معروف ” بنام علی، بکام ولی “ است.
مالکی بهمراه خامنه ای در کشتار مردم سوریه نقش دارد. مرزهای عراق اکنون محل ارسال نیرو و سلاح به دیکتاتور سوریه شده اند. ایذا مالکی مرزهای هوائی عراق را به بخشی از طیول ولی فقیه “ تبدیل کرده و آنها را برای ارسال سلاح و تجهیزات و نفرات در اختیار دیکتاتور تهران قرارداده است. حال تصور کنید سلاح مدرن آمریکائی نیز بدست این گرگ های هار در منطقه بیافتد، یقننا حکایت آن مثل قدیمی است که بخواهید ” آتش را با بنزین خاموش“ کنید. خوشبختانه این امر تا به امروز و بر اساس داده ها محقق نگردید و وی بدلیل مجموعه فشارهای سیاسی و اجتماعی، بویژه از سوی کنگره ی ایالات متحده ، ناچار گردید تا سفر خود را پیش از موعد تعیین شده، به پایان رسانده و بقول عوام ” دست از پا درازتر“ به بغداد بازگردد.
شوربختانه مردم ایران و کل منطقه اکنون با سیاستی بنام ” مماشات “ و تبعات آن روبرو هستند. سیاستی که به یمن آن خامنه ای ، عراق و منطقه را دستخوش موج تروریسم صادراتی و دستخوش بازی خطرناک تسلیحات اتمی کرده است. اشرف و مقاومت ایران بواقع سدی جدی در مقابل چنین سیاست هائی است. این را هم رژیم اخوندی و هم ابواب جمع سیاست مماشات بخوبی میدانند. قتل عام اشرف و چشم بستن بر کشتار زنان و مردان ما در آن دیار، یقیننا بخشی از همین سیاست مماشات و استمال جویانه از دیکتاتوری مذهبی است. ما 3 کشتار و قتل عام در اشرف و 2 موشک باران در لیبرتی را داشته ایم که طی آنها بیش از 127 نفر به شهادت رسیده اند. این وضعیت قابل قبول نیست. زیرا تمامی اینها قابل پیش گیری بودند. قبل از کشتارها ماه ها هشدار پشت هشدار دادیم، خانواده های اشرفی و ساکنان لیبرتی ، وکلا ، حقوق دانان، نمایندگان مجالس کشورهای مختلف، سازمانه و نهاد های حقوق بشری، کنفرانس های بین المللی، و مطبوعاتی داده شد، اما عامدا چشم و گوش خود را با بی عملی بر تمامی این هشدارها بستند. بقول خانم رجوی: ”در مورد اشرف و لیبرتی تردیدی نیست که مسئولیت اصلی با آمریکا و ملل متحد بود که وظایفشان را انجام ندادند و به تعهدات مکتوب و مکررشان در مورد امنیت و سلامت مجاهدین پشت کردند. ساکنان اشرف با این قول آمریکا و ملل متحد، که به طور کامل مورد حفاظت قرار خواهند گرفت و به سرعت به کشورهای ثالث منتقل خواهند شد، به زندان لیبرتی نقل مکان کردند. و حالا در آنجا در معرض حملات مرگبار موشکی قرار دارند. تا کنون در اشرف و لیبرتی112 تن کشته، 15 تن در اثر محدودیتهای پزشکی فوت کرده و 1200 تن مجروح شده اند “.
حال نیزایرانیان، افکار عموم و وجدان های بیدار بشری بحق بر آزدی 7 گروگان اشرفی تاکید دارند. برای جلوگیری ازهرگونه کشتار بعدی توسط مالکی جنایتکار، بهترین و معقول ترین راه حل استقرار نیروهای کلاه آبی ملل متحد در زندان لیبرتی است. بهتر می بود تا متولیان سیاست مماشات، بعوض ” پذیرائی“ از مالکی، این جنایتکار جنگی وی را کت بسته تحویل ” دادگاه بین المللی لاهه “ برای رسیدگی به جنایات بی حد و حصرش علیه مردم عراق و اشرفیان می دادند. امری که یقیننا ” دیر یا زود دارد، اما سوخت و سوز نخواهد داشت “.
و چنین باد
12 ابان 1392