یـادی از بیـژن مفیـد

     بیژن مفید، نمایشنامه ‌نویس و کارگردان برجسته تئاتر ایران، در بیستم آبان‌ ماه 1363، در سن 49سالگی، بر اثر ناراحتی قلبی در لس ‌آنجلس (آمریکا) درگذشت. سه سال قبل از درگذشتش، ناچار به ترک وطن شده بود ولی در غربت نیز فعالیتهای هنریش را پیگیری می‌ کرد.

    بیژن یکی از هنرمندان پرتلاش دوران ما بود و بیش از 50 نمایشنامه نوشت یا ترجمه کرد و بعد تنظیم و اجرا نمود.‌
   معروفترین آنها، نمایشنامه «شهر قصه» است که در سال46 به روی صحنه آمد و با استقبال وسیع مردم رو به‌ رو شد. این نمایشنامه سه سال بی‌ وقفه بر روی صحنه ماند.
   «ماه و پلنگ» یکی دیگر از نمایشنامه‌ های معروف اوست که از زندگی دکتر مصدق ـ‌ رهبر فقید نهضت ملی ایران‌ـ الهام گرفته شده است.
    از دیگر نمایشنامه‌ هایی که این هنرمند نوشته یا کارگردانی کرده است، می ‌توان از اینها نام برد: «بزک نمیر بهار میاد»، که در سال 50 اجرا شد؛ «جان نثار»، که از سال53 تا 56 در کارگاه نمایش بر روی صحنه بود و دوباره، در سال1982، در لس‌آنجلس به کارگردانی خود او به اجرا درآمد؛ «سهراب و اسب و سنجاقک»، «ترب»، «عقاب و روباه»،‌ «شاهپرک خانم» ‌و…
   نمایشنامه «ترس و نکبت رایش سوم» اثر برتولت برشت، در سال 1350، به کارگردانی بیژن مفید، در کارگاه نمایش به روی صحنه آمد.  
    او در نوشتن نیز توانا بود و سالها با نشریات ادبی ‌ـ هنری، از جمله مجله «سخن»،‌ همکاری داشت.
    در ژانویه سال84 (بهمن62)، بیژن مفید به دعوت شورای متخصّصین ایرانی هوادار شورای ملی مقاومت ایران، در لس‌آنجلس، تحت عنوان «هنر ایران،‌ قبل و بعد از انقلاب» سخنرانی جالبی ایراد کرد که گزارش کوتاهی از آن در مجله «شورا»، دوره اول، شماره 25، آمده است که می خوانید:
    بیژن در آغاز سخن، چگونگی پیدایش هنر،  به ویژه هنر تیاتر، تأثیر دین مسیح در رکود یا تسریع جوششهای هنری را تا اوج شکوفایی هنر نمایشنامه نویسی و تئاتر در آثار شکسپیر، مورد بررسی قرار داد. در همین بخش ضمن تشریح سیر تاریخی هنر در ایران باستان و پس از اسلام، آن گاه  که از هنر در زمان غزنویان سخن به میان می آورد، درباره شاهنامه می گوید: «بعضیها شاهنامه را تخطئه می کنند و  می گویند که این درباره شاهان است، چنین چیزی نیست... شاهنامه سراسر توهین و فحّاشی است به تمام شاهها... در تمام شاهنامه یک شاه خوب وجود دارد که از او تعریف می کند و آن هم کیخسرو، پسر سیاوش است... کیخسرو خرابیها را آباد می کند، فسادها را پاک می کند، یک حالت تطهیری دارد... بعد، از همان جوانی، روزی با همه خداحافظی می کند و در برف ناپدید می شود. ایرانیها هنوز منتظر بازگشت کیخسرو هستند، درست مثل امام زمان در اسلام، در شیعه [و معتقدند] که روزی برخواهد گشت و دنیا را آباد خواهدکرد».
    او در ادامه سخنرانی، وضعیت هنر را در دوره های مغول، تیموریان، صفویه، قاجار و پهلوی مورد بررسی قرار می دهد و در پایان قسمت اول سخنرانیش درباره انقلاب ضدسلطنتی چنین داوری می کند: «به عقیده شخص من، انقلاب ایران، اصیل ترین انقلابی است که ممکن بود وجود داشته باشد... انقلاب ایران شاید به اصالت انقلاب اکتبر شوروی و مثلاٌ انقلاب فرانسه است. در آن بحثی نیست... ما این انقلاب را رها نکردیم. همه پایش ایستادیم و همه مبارزه کردیم و این انقلاب باید می شد و کار درستی بود. این که چه افرادی آمدند... این مبحث دیگری است... یک روز دیگر در جلسه کوچکتر این شورای متخصّصین همین حرف را زدم. حالا هم تکرار می کنم. انقلاب ایران چیز بسیار اصیلی است و امیدوارم که هرچه زودتر بتوانیم پالوده اش کنیم، پاکش کنیم از این پارازیتهایی که گرفته است آن را، و گرنه خود انقلاب بحثی درش نیست».
   در قسمت دوم برنامه، که برایش «پرسش و پاسخ» در نظر گرفته شده بود، بیژن، ابتدا به تازه ترین فعالیتهایش اشاره می کند و می گوید: «نمایشنامه یی است به نام "ماه و پلنگ"، کار و نوشته من است که خودم اجرایش می کنم؛ محصولی است از هنرکده هنرهای زیبایی که ما این جا تشکیل داده ایم در لس آنجلس، که موسیقی ایرانی تدریس می کنیم و ادبیات فارسی  و تئاتر. این محصول آن جاست. نمایشنامه یی است منظوم، مُلهَم از سرگذشت دکتر مصدّق به شکل سمبولیک... برنامه بعد از این، همان "ترس و نکبت رایش سوم" مال "برشت" است که به وسیله دوستان همین شورای متخصّصین اجرا می کنیم».
    بیژن پس از ذکر این مقدمه، دوباره به انقلاب ضدسلطنتی و تلاش سیستماتیکی که برای مخدوش کردن آرمانهای اصیل و مردمی آن صورت می گیرد، اشاره می کند  و می گوید: «من الآن که می آمدم این جا دیدم یک عدّه یی سر کوچه ایستاده اند، توی خیابان "ویلشیر" به نام تظاهرات، عکسهای شاه بود و این حرفها... امروز صبح هم تلویزیون خبر از تظاهراتی می داد که سیاه بپوشن به مناسبت سالگرد انقلاب. نمی دانم چرا باید سیاه پوشید و عینک سیاه زد، یعنی مثلاٌ سوگواری به عنوان انقلاب؟...
   یک چیز را خواهش می کنم یکپارچه متوجه باشیم همه مان و به دوستانمان هم بگوییم. یک حرکت بسیار زیرکانه یی دارد انجام می شود و این از ایران شروع شد. به طور غیرمستقیم دارند یک قیاس را در ذهن ما مردم، در ذهن ما ایرانیها، می گنجانند؛ قیاسی به کلی بی معنی، قیاسی مع الفارق، ولی برای مردم ناآگاه خیلی قشنگ است، زود می پذیرد و آن قیاس شرایط امروز است با زمان شاه. الآن این جا دو سه تلویزیون و تعدادی مطبوعات دارند توی ذهن مردم دائماٌ این را می گنجانند. بله زمان شاه مثلاٌ کسی حقوقی می گرفت، وضعش مثلاٌ روشن تر بود، بهتر بود. این اتفاقاٌ خودش دلیل سلامت انقلاب ما بود. پس مسأله مالی نبود که مردم را به انقلاب کشید، چیز دیگری آن زیر جوش می زد. حالا زژیم خمینی دارد کشتار می کند، خفقان ایجاد می کند، باید باهاش مبارزه کرد ولی جهت مبارزه را، جهت فکری مبارزه را دارند عوض می کنند. به  مردم عادی و عامی و دور از سیاست می گویند که بله خمینی جلّاد است. خوب همه قبول دارند و این شرایط قابل ادامه نیست. همه قبول داریم. و به طور غیرمستقیم می گویند که بالاخزه شاه هرچه بود... این "هرچه بود" را که می گویند یک قیاسی است که خیلی به نظر من خطرناک است... متوجه باشیم که دارند چه حرکتی می دهند. تمام دارودسته ها دارند همه را سوق می دهند به سوی یک نتیجه گیری که اصلاٌ بی معنی است. امروز هی می گویند که البته انتقاداتی به شاه وارد است. ایشان که خودش نمی دانست. دور و بریها بودند... خلاصه خود ایشان بی گناه بود. ولی بالاخره قابل قیاس با خمینی نیست... اصلاٌ قیاس نکنیم از بیخ و نگذاریم بکنند. هرکسی که خواست این قیاس را بکند بزنید توی دهنش».
     بیژن در پاسخ به یکی از سؤالها، به این که «جیره خوار» دولت شاهنشاهی نبوده افتخار می کند و می گوید: «به همین علت می توانستم دو تا کلمه حرف بزنم که بقیه نتوانستند... آدمی که جیره خور کسی شد نمی تواند حرفش را بزند و در کنترل دولت درآید».
   او در ادامه همین پاسخ، به پیوند ناگسستنی هنر و سیاست اشاره می کند و می گوید: «هنرمند یعنی آدم اصیلی که چیزی از دلش برمی آید... این آدم نمی تواند از مردم دور باشد. به همین علت است که ما می گوییم سیاست و هنر از هم نمی تواند جدا باشد، یعنی هنرمندی ـ اگر هنرمند باشد ـ نمی تواند بگوید که من به سیاست کاری ندارم. هنرمند زاده زمان خودش است. شرایط بیرون در او مؤثّر است و خود به خود نمی تواند از مردم جدا باشد. هنر خود به خود متعهّد است. هنر غیرمتعهد وجود ندارد». سپس به تجربه پرباری که در دوران تبعید در زمینه هنری داشته است اشاره می کند و می گوید: «این تجربه دو ساله یی که من در این جا دارم، می توانم بگویم درست ترین کاری است که داریم انجام می دهیم. الآن این دوستانی که این جا هستند از طرفداران مجاهدین و از شورای متخصّصین و یک جماعت سیاسی دیگر مثل کمیته دفاع از حقوق دموکراتیک مردم ایران، با کمال صمیمیت آمدند این جا و امروز هنرستان ما دارد نمایشنامه یی اجرا می کند: "ماه  و پلنگ". این دو دسته دارند همکاری می کنند. به ما کمک می کنند که آن را به روی صحنه بیاوریم... چقدر کار صادقانه یی است. نمایشنامه بعدی ما "برشت" است (= منظور «ترس و نکبت رایش سوم») که به وسیله همین دوستان شورای متخصّصین تا یکی دو ماه دیگر، به روی صحنه می رود... هنرها، نه فقط تئاتر بلکه همه هنرها، باید بیاید توی دل فعالیتهای سیاسی، توی دل فعالیتهای اجتماعی...»
  در پایان این سخنرانی طولانی، بیژن زنده یاد، درباره لزوم همیاری و پیوند همه گروههای خارج کشور برای افشا و، در نتیجه، کمک یه سقوط رژیم خمینی گفتگو می کند و سخن را با بررسی نقش روشنفکران در انقلابهای جهان، به پایان می رساند.
    یاد بیژن مفید هیچ‌گاه از خاطر هنردوستان و آزادیخواهان ایران زمین نخواهد رفت.