پیر دایههای خونخوار
نامادران نابکار
با چشم تمساحهای گرسنه
برای اعتصابیون لیبرتی
گریه می کنند
پژواک زنجموره های نفرت انگیزشان
در سایتهای زنجیره یی
وزوز حشراتی رو به انقراض را مانَد.
مویه می کنند:
«حیف از جوانیتان آه
افسوس و درد و دریغا
در انتظار کدام معجزه هستید؟
تسلیم شب شوید!»
کفتارهای پیر
کفتارهای گرسنه
در سیاهی شب!
پوزار بر خاک می کشند
مرگ ما را به انتظار نشستند...
صدایی می آید
خروشی از میدان
همسرایان آفتاب می خوانند
زنی در لیبرتی سرود می خواند
مردی در ناسیون فریاد می زند
خروشی از براندنبورگ برمی خیزد
و سرود پیروزی
در میدانهای اتاوا، لندن، ملبورن، رم، واشنگتن، برلین، ژنو و همه جا
طنین می افکند.
این سرود ماست:
«ایستاده ایم
با دل شیری
بر درگاه جهان...»
از راه می رسیم
گروه، گروه، دسته دسته، از زن و مرد
و پیر و جوان
تابلوهای اعتصاب غذا را به گردن می آویزیم
و به زنجیره بی پایان انسانی می پیوندیم
به میدان می رویم
با سلاح «جانهایمان»
ما اعتصاب می کنیم
علیه کشتار، گروگانگیری،
علیه ظلم، نابرابری
علیه گرسنگی، فقر، بی خانمانی
بهم زنجیر می شویم
در تمام جهان
و سرود فتح سر می دهیم:
آری!
ما ایستاده ایم
با دل شیری
بر درگاه جهان...