در طرف مقابل عده ای دیگر هم چوب برداشته وبر جسم وجان ملاها وحامیان بین المللی آنها یورش برده اند وبا یادآوری سوابق حیله گرانه ودروغپردازانه این رژیم در رابطه با پروژه اتمی ونقش مخرب وویرانگر وجنگ افروزانه اش در رابطه با ملل ودول دیگر سخت به عصیان زده اند.
اما آنچه که هر دو دسته در آن مشترکند این است که داستان را از مذاکرات ژنو شروع وبه همانجا وادامه آن ختم میکنند. در صورتیکه اگر کسی در صدد ارزیابی واقعگرایانه این تحول بین رژیم وغرب باشد بایستی آن را همچون حلقه ای از مجموعه تحولات وفعل وانفعالات، هرچند یکی از مهمترین آنها وشاید مهمترین آنها، نگریست وتحلیل کرد.
هرچند معاون وزیر خارجه رژیم که عراقچی نام دارد اخیرامشکلات جدی را که رژیم آخوندی در اجرای توافق ژنو با آن دست بگریبان است در صحبتش با خبرگزاری ایسنا بازتاب داده وگفته است« متن تفاهم شده بین ایران و 1+5 را نمیشود توافق حقوقی دارای تعهدهای الزامآور دانست بلکه بیشتر شبیه یک بیانیه سیاسی است» در همین مصاحبه گوشه ای از ماهیت دستگاه ولایت را برملا کرده و از همین الآن اعلام کرده که« در تمام شش ماه اگر احساس کنیم که طرف مقابل به تعهدهای خود بهطور کامل عمل نکرده بجایگاه اول باز میگردیم. »و به این ترتیب باید در انتظار جر زدن آخوندها بود.
علی اکبر صالحی وزیر خارجه دولت احمدی نژاد ومعاون رییس جمهور مدره وجدید رژیم نیز آب پاکی را روی دست خوش خیالان عالم ریخت وگفت« راکتور آب سنگین اراک را مانند غنیسازی اورانیوم «خط قرمز جمهوری اسلامی ایران» » است. او به شیوه معمول آخوندها در حالی که خودش بزرگترین نقض توافق را به این ترتیب اعلام میکرد اما در عین حال تهدید کرد که: «اگر غرب نقض پیمان کند و دست به مقابله با ما بزند، ملت حماسهای بالاتر از جنگ تحمیلی خواهد آفرید.»!!
بهرحال باید یقین کرد همچنان که در اطلاعیه خانم رجوی خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران آمده بود این قرارداد در سمت رژیم آخوندی یک گام عقب نشینی محسوب میشود که بایستی با گامهای دیگر تکمیل گردد. او در اطلاعیه خود بدرستی تأکید کرد که اگر قدرتهای جهانی با قاطعیت عمل میکردند، میتوانستند در همین دور از مذاکرات، پروژه بمب سازی رژیم را بهطور کلی از کار بیندازند.
وقتی با این دید به موضوع نگاه کنیم که به نظر میرسد نگاه علمی ومنطقی ودیالکتیکی به پدیده است میشود گفت:
1. آنچه در ژنو اتفاق افتاد وتوافقی که صورت گرفت ادامه مذاکرات وتوافقاتی بوده است که از چندین ماه پیش بین «شیطان بزرگ» ودجالان حاکم بر ایران در مسقط و در نیویورک واحتمالا جاهای دیگر جریان داشته است. بگفته برخی منابع حداقل شش دور مذاکراتی پنهانی بین دو طرف وجود داشته است. گویا این مذاکرات در زمان دولت احمدی نژاد شروع شده بود ودر زمان جانشین او ادامه پیدا کرده است.
2. این نوع بده بستانها مسبوق به سابقه بسیار است. حتی در زمان امام دجالان نیز خاطره ایران گیت وکلت وکیک وبعد هم معامله سلاح با اسراییل وحمایت مالی از کنتراهای نیکاراگویه را فراموش نکرده ایم. یکی از ما به ازاهای اصلی آن معاملات پنهانی اعلام موضع رسمی آمریکا مبنی برتروریست بودن مجاهدین بود. امری که در نامه منوچهر قربانی فر، واسطه آن معاملات، به فرماندهان پاسداران آمده بود وبعدا افشا گردید.
3. پس از آتش بس در جنگ ایران وعراق وبعد هم مرگ خمینی دجال، غرب برای جانشینان او فرش قرمز گسترد که البته از خون سی هزار زندانی سیاسی بیگناه اعدام شده وبعد هم ترور سران اپوزیسیون درخارج کشور رنگ گرفته بود. در آن دوران غرب چشم خود را بر یکی از بزرگترین فاجعه های انسانی پس از جنگ جهانی دوم بست وسران این رژیم سراسر قتل وکشتار وجنایت را به محاسبه نکشید، سهل است که حتی از افشای آن جنایت عظیم نیز جلوگیری کرد.
4. زمانی هم که رژیم آخوندها با خاتمی دیگ اصلاح طلبی بار گذاشته بود آمریکاییها به پاداش آن و به مبارکی ومیمنت «رییس جمهور مدره جدید» مجاهدین را رسما در لیست تروریستی وارد کردند وبدنبال آن هم انگلیس از آمریکا پیروی کرد وبعد هم اتحادیه اروپا و.... نتیجه این شد که مقاومت ایران ومردم ایران طی 16 سال گذشته بطور مستمر بهای آن را با خون وصرف بخش زیادی از امکانات خود بپردازند تا اثبات نمایند که این برچسب ظالمانه است.
5. در جریان طراحی آمریکا وغرب به عراق در سال 2003 نیز مشابه این مذاکرات بین آمریکا ورژیم آخوندها در همین ژنو وبا شرکت برخی از افراد همین تیم رژیم جریان داشت که در آنجا نیز یکی از اصلیترین مواد اجرای خواست ولایت فقیه برای بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش در طول مرز ایران وعراق بود.
6. این بار نیز وقتی مذاکرات پنهانی وعلنی بین طرفین جریان داشت باز سهم مجاهدین ومردم ایران چیز جز قتل عام وخون واعدام وحلق آویز نبود. چند روز پس از سفر سلطان قابوس، یکی از واسطه های اصلی این معامله ننگین، به تهران نیروهای تحت امر مالکی، به اشرف یورش آوردند و مجاهدین را قتل عام کردند. هفت تن از مجاهدین را هم به گروگان بردند که هنوز سرنوشت آنها روشن نیست وبهای آن را صدها تن از مجاهدان لیبرتی ویاران آنها در سراسر دنیا با حدود سه ماه اعتصاب غذا، یعنی با مایه گذاری لحظه به لحظه از جسم وجانشان دارند میپردازند. کما اینکه در اوج همین مذاکرات ژنو 16 تن از فرزندان خلق محروم بلوچ در زندان زاهدان بیگناه به دار کشیده شدند. در همین فاصله موج اعدامها گسترده تر از قبل شده وفشار روی زندانیان سیاسی بیش از پیش افزایش یافته است و...
7. سخنان جنتی رییس شورای نگهبان نظام ولایت فقیه در نماز جمعه هفته گذشته را باید در این چارچوب فهم کرد. او صریحترین اعتراف را در مورد علت قتل عام مجاهدین در سال 1367 جار زد وگفت آنها به این دلیل اعدام شدند که به مواضع خودشان استوار ماندند. این موضوع از همان زمان روشن بود اما تکرار آن بعد از 25 سال منطقا حاوی یک پیام روشن است که رژیم جنایتکار ولایت فقیه این بار نیز مانند یک ربع قرن پیش میخواهد بهای عقب نشینی خود را از خون مردم ایران وفرزندان مقاوم آن وصول کند.
وقتی آن سوابق واین حقایق را پیش رو قراردهیم میشود نتیجه گرفت که:
قبل از هر چیز نشستن قدرتهای بزرگ جهان با چنین رژیمی که جز مرگ وکشتار وجنایت وتروریسم وجنگ برای مردم ایران ومردم سایر کشورهای منطقه، بخصوص عراق وسوریه ویمن ولبنان و...و نیاورده نقض اصول بنیادین صلح وامنیت بین المللی است، چرا که معنای آن به رسمیت شناختن رژیمی است که طی سالهای عمر ننگین خود ثمره وجودش جز جنایت ونقض همه اصول منشور ملل متحد نبوده ونیست. کافی است اشاره کنیم که این رژیم تا کنون 60 بار توسط بالاترین ارگانهای ملل متحد به خاطر اعدام وشکنجه وانواع سرکوب وتبعیض گسترده محکوم شده است.
بی جهت نیست که کشورهای مؤثر منطقه این تحول را با احتیاط وحتی بدبینی بسیار تلقی کرده اند. عربستان سعودی اعلام کرده است که این قرارداد مضمونی جز آزمایش حسن نیت ایران ندارد واگر در جریان شش ماه اثبات شود که رژیم آخوندی به تعهداتی که داده ملتزم نمانده بایستی تحریمها را افزایش داد ورژیم را تحت فشار بیشتری قرارداد. اگر هم رژیم وفادار بماند طبیعی است که در مرحله بعد به تعطیلی کامل پروژه اتمیش خواهد انجامید.
سرمقاله نویس روزنامه الشرق الاوسط امضای این قرارداد وپذیرش غنی سازی، ولو بصورت ضمنی، برای رژیم را خطرناکتر از فاجعه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا دانسته است. این نویسنده معتقد است که تحولات وتغییر معادلات ناشی از دادن چنین امتیازی به رژیم ایران کل منطقه را وارد مرحله ای سیاه میکند که حاصل آن مسابقه تسلیحات اتمی است.
دربخشی از این مقاله چنین آمده است:
«این ساده لوحی دولت آمریکاست که امنیت منطقه را به مخاطره می افکند، بنابراین کشورهای خلیج، وبطورمشخص عربستان، بایستی در قبال آن به اقدامات بسیار حسابشده دست بزنند. اگر اوباما میتواند دنبال آزمایش «حسن نیت» ایران باشد، اما کشورهای خلیج وبویژه عربستان نمیتوانند آزموده را بار دیگر بیازمایند، بخصوص اگر توجه کنیم که این کشورها هستند، و نه دولت اوباما، که با خطر واقعی روبرو هستند. تهدید آنچه اکنون رخ میدهد تهدید هویت وسلامت ونفوذ این کشورهاست. از اینجا یک سوآل برجسته میشود: آیا ما به موازات پروژه اتمی ایران برای پروژه اتمی خودمان آماده هستیم؟ بی تردید کشورهای خلیج وبطور خاص عربستان، بایستی از هم اکنون حرکت کنند، چرا که منطقه با خطری عظیم مواجه است که از خطر وقایع 11 سپتامبر نیز فراتر است. »
اما اگر جهان به آزمندیهای آخوندها پاسخ ندهد وبر اجرای تعهدات ملایان سخت بگیرد در این صورت زهر بسرعت در تارو پود نظام ولایت فقیه نفوذ میکند تضادهای داخلی بین جناحهای متعارض حاکمیت بالا وبالاتر میگیرد و مردم نیز بی تردید وارد صحنه میشوند تا حرف خود را با کلیت ولایت فقیه بزند وآن را به زباله دان تاریخ بیندازد.
تا آنجا که به مواضع پایه ای مقاومت ایران برمیگردد تأکید بر این نکته ضروری است که در دیدگاه مقاومت ایران همچنانکه بارها در مواضع خانم رجوی تصریح شده اساسا ایران آینده یک ایران غیر اتمی است. ایران ما با توجه به منابع عظیم نفتی وگازی هیچ نیازی به انرژی اتمی ندارد. از سوی دیگر با توجه به قرارگرفتن کشور بر روی مسیر زلزله جهانی خطر انهدام رآکتورهای اتمی ووقوع یک فاجعه زیست محیطی وحشتناک برای مردم ایران ومردم کشورهای دیگر همواره بصورت کابوسی بر این منطقه از جهان سایه می افکند. همین واقعیت موجب شده که وقوع زلزله در منطقه بزرگ بوشهر، چه در سال 1990 وچه امسال، زنگهای خطر را برای کلیه کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس بصدا دربیاورد.
گذشته از این کشورهای پیشرفته جهان سالهاست به جد به سمت تعطیل کردن کلیه رآکتورهای اتمی وتأمین انرژیهای جایگزین از آب، آفتاب و باد برآمده اند که دراین زمینه پیشرفتهای شایانی در جهان صورت گرفته است وهم اکنون درصدبالایی از انرژی مصرفی این کشورها از اینگونه منابع تأمین میشود. کشور ما در همه این زمینه ها بسیار غنی است و بنابراین با قاطعیت میتوان گفت که پروژه اتمی در ایران، حتی در بعد اقتصادی وتولید انرژی، نیز هیچ وجه وصبغه ملی ندارد وتماما یک پروژه ضد ملی است. تا آنجا که به این مقوله برمیگردد این شعار بایستی به شعار ملی همه ایرانیان تبدیل شود.
15آذر92