مرتضی نامور: اعتصاب غذای مجاهدین از لیبرتی تا اقصی نقاط جهان، امتداد مبارزه تا سرنگونی!

 

 

 

بیش از سه ماه از قتل عام مجاهدین در اشرف که به نیابت رژیم و با دستان مالکی به وقوع پیوست می گذرد، جنایتی فجیع که جهان را تکان داد و نشان از اجرای طرحی جامع از سوی ارتجاع  و چشم پوشی استعمار به وقوع پیوست، مگر نه اینکه در اخبار بعدی و در آستانه و در خلال مذاکرات 5 بعلاوه 1 با رژیم افشاء شد که نمایندگان رژیم و ایالات متحده از ماهها قبل و در ابعاد بسیار بالا و کاملاسری با یکدیگر مراوده، مفاهمه و مغازله داشتند، مگرنه اینکه مزدوران و آلت فعلهای دو طرف به موازات این بند و بست ننگین و به مثابه آخرین برگهای ارتجاع و استعمار درصحنه، یکهو«فرصت » را غنیمت شمردند و همگی بسان کرکسها و کفتارها به امید اینکه مقاومت و مجاهدین کمرشکن خواهند شد و رهبرشان هم  از میان خواهد رفت وارد معرکه  شدند؛ و حملات رذیلانه و خائنانه خود را علیه «اشرف» و رهبری مجاهدین و شورا آغاز کردند تا بدنهای خونین مجاهدین را به نیش بکشند؟

آنها بواقع فضای نظری قتل عام را زمینه سازی نمودند، تقسیم کاری به شدت سازمانیافته و ارکستراسیون شده که هرکدام سازی را از روی نت رهبر اکستر می نوازند و حاصل آن آهنگی میشود که همه می شنوند و دیگرهیچ نیازی به توضیح بیشتر ندارد؛ زیرا ارکستر و هارمونی آن گویا تر و گوشنوازتر یا گوشخراشتر از آن است که توضیح بطلبد، به خصوص که بسیاری از هواداران و شخصیتهای مقاومت مطالب و نقطه نطرهای دقیقی در این زمینه نوشته و منتشر کرده اند، به همین دلیل به «داستان» مقاومت وادامه ی آن، یعنی جوهرالجواهرموضوع که عامل و مولد تمامی این «داستان» است می پردازیم.
درمطلب پیشین به «حرف» و«عمل» و«سادگی»ی آن اشاره کردم که لٌب ولٌباب مطلب است و اکنون میخواهم به«مادی» کردن همان دوتا کلمه ی «ساده» در مقطع زمانی کنونی و بعد از قتل عام مجاهدین و اعتصاب غذای«نوظهور» آنها بپردازم.
اصحاب رژیم و خائنین چنین وانمود می کنند که گویی اولین بار است با این شیوه اعتراض مواجهند و چنان«مار» می کشند که گویا مردم مارگزیده ازشاه و شیخ را میتوان با تصویر«مار» فریفت وچنان در مذمت این اعتصاب و بی حاصل بودن آن قلم میفروشند که انگاری مجاهد جان برکف که هست و نیست اش را در راه آزادی ایران از چنگال ارتجاع در طبق اخلاص گذاشته، نمیداند چه تهاجمی را سازمان داده.
سفلگان بریده ازمیدان نبرد این رویکرد خائنانه را درتمام تندپیچهای مقاومت در رزم بی امان با رژیم برهمین سیاق درهرمرحله و گذرگاه تاریخی از قدیم و ندیم به صور گوناگون دم گرفته و می گیرند که مبارزه و مقاومت بیفایده است و باید تسلیم شد و در این زمینه چه فرمایشهای  حکیمانه ای که نمی کنند، دریغ اما که رژیم سی وپنج سال است که دراین شیپورمی دمد وهیچ چیز عایدش نشده.
روزی آزادیهای بنیادین و حقوق بشری آنها را در تصرف ساختمانها و مقرهایشان در شهرهای مختلف ایران به امرامامت خمینی جلاد ازشان گرفتند، آنها هرخانه وکوچه و خیابان و هر چهار راه را به یک مقر و پایگاه برای روشنگری تبدیل نمودند؛ روزی آنها را تک به تک و گروه گروه کشتند و اعدام کردند، آنها زندانها را به مقر و پایگاه مقاومت تبدیل نمودند و رهبرشان به خارج ازمرزهای جغرافیایی هجرت کرد ومقاومت هرچه بیشتر را سازمان داد، روزی درخارجه آزادی عمل آنها را با عقد قراردادهای کلان مانع شدند، آنها و رهبرشان به جوارخاک میهن شتافتند و «ارتش آزادیبخش ملی ایران» را سامان دادند تا اهرم جنگ که سرپوش اختناق بود را ازهم دریدند و «جام زهر» درحلقوم خمینی ریختند، روزی رژیم از وحشت آنها مجبور به آتش بس شد و اسرای آنان را در زندانها قتل عام کرد و مرز میان «زیستن» ذلت بار را با«مرگ» سرفرازانه در پشت کردن و خیانت به مقاومت و رهبریش قرار داد، آنها در جواب بی هیچ شک و تردیدی راه سرفرازانه را برگزیدند، همانطورکه همرزمانشان در بیرون از زندانها «فروغی جاودانه» آفریدند، روزی در میانه ی یک جنگ خانمانسوز قرارگرفتند و حرص و ولع رژیم درنابودیشان را با «مروارید» درهم شکستند، روزی دریک جنگ تجاوزکارانه ی دیگر با توافق و وحدت عمل ارتجاع و استعماربه شدت بمباران شدند اما سلاح هایشان را«غلاف» کردند و آرزوهای ارتجاع و استعمار را به باد دادند، روزی سلاح هایشان را هم گرفتند و بی دفاع ماندند، آنها «سازهایشان» را کوک کردند و نوای هر ساز و آوای هر آواز  را به سلاحی آتشین علیه رژیم به آهنگ در آوردند، روزی محاصره شان کردند و در کنارشان درهای «باغ سبز» گشودند و با بلندگوها و عربده های مزدوران قصد در هم شکستنشان را داشتند، آنها اراده ها را بیشتر صیقل زدند و با «پای سر» در قفای آزادی شعله کشیدند، روزی با بلدوزر و گریدر و چوب وچماق و سلاح مورد تهاجم قرار گرفتند، آنها با تن بی سپر و رزم بی سلاح، تیرها و تبرها را به جان خریدند، روزی توافقهای چند جانبه را زیر پا نهادند و با یک بند و بست ننگین به شقیقه هایشان شلیک کردند و «اشرفشان» را به خاک و خون کشیدند، «مسعود» با آنها ندای ساختن «یک و دو و سه و هزار اشرف» درسراسر ایران و جهان را سرداد، هرچه دشمن بر اثر فشارهایی که از جانب این مقاومت متحمل می شود بیشتر تهاجم می کند او و آنها «آتش مقاومت» را شعله ورتر خواهند نمود تا ریشه هیولای ارتجاع آخوندی را از صفحه تاریخ ایرانزمین برکًنًند وبی هیچ شکی چنین خواهد شد، امروزآنها به روال چند دهه مبارزه و مقاومت و با همان جوهر و انگیزه  با جسمهایشان به مصاف  پرداخته اند و بدنهایشان را تبدیل به «سلاح» و «گلوله» نموده  تا بر قلب و مغز دشمن درست در امتداد رزم و مقاومت سی وپنجساله برعلیه رژیم ضدبشری شلیک کنند.
اینست آن گوهر بی همتایی که رهبر این مقاومت در تاریخ معاصر خلق نموده «مقاومت بهر قیمت» و با هرتوان و به هر شکل و درست در همین نقطه است که ارتجاع و استعمار با تمام اضداد و نادمین و خائنین با تمام توش و توان و ظرفیتهایش به میدان آمده.
اعتصاب غذای مجاهدین در زندان لیبرتی و در دیگر کشورهای جهان در محتوی عیناً همان تهاجمات نظامی «ارتش آزادیبخش ملی ایران» برای سرنگونی و در هم شکستن ماشین جنگی رژیم عمل خواهد نمود با این «تفاوت» که ارتجاع و استعمار اینبار نمی توانند«خلع سلاح» ش کنند، آتش پیام این پیکرهای«ضعیف» همچون خون یاران شهیدشان درسی و پنجسال گذشته همچون پنجاه و دو  شهید«کهکشان زهره»  تاروپود رژیم را درمی نوردد، پس ما به صفت هواداران این مقاومت بی فًتًرت، به «مسعود» رهبر این مقاومت قول و تعهد می دهیم که گل طوفان، «اشرف» را درهمه جا ازکارخانه ها و دانشگاهها تا کارگاهها و مدارس و تا تک تک کوچه ها و خیابانها و معابر ایرانزمین اسیر و تا اقصی نقاط جهان برپا کنیم.
مرتضی نامور