خسرو شهریاری: سه هزار اشرفی در قتلگاه لیبرتی درعراق بار دیگر موشک باران شدند!

گفت گلوله­ ها بگیریدم!
گفت: "گلوله­ ها بگیریدم!"
و قدم بر داشت به سوی ستیغ  کوه
و پی ­اش افتادند
گلوله ها
او می ­رفت و گلوله­ ها می ­رفتند
نفس ­نفس زنان
گلوله­ ها از پای می ­افتادند و او می ­رفت
استوار
خورشید نور پاشید
مه شکست
سبزه­ ها جوانه ­زدند
و قد کشیدند شاخه­ ها
گل­ های کاسه شکن دسته دسته از شکاف­ های  صخره­ ها و سنگ ها
قد راست کردند
و چهره گرداندند به خط  سرخ گلوله­ ها
و او که می­ رفت
و طنین صدایش که بی توقف آوازشان می ­داد:
"گلوله­ ها بگیریدم!"

محمدجواد و محمود و عباس، سه مبازر قهرمان و پیشتاز که در موشک باران زندان لیبرتی به شهادت رسیدند،  چون دیگر قهرمانان آزادی، تنها یک نام نیستند. آن ها سفیران و تجسم راستین نفس آزادیند که از مرزها می گذرند و در قلب ها می نشینند. آن ها یک جریان توقف ناپذیرند نهفته در ژرفنای خواست و آرزوی یک ملت. آزادی را نمی توان با حذف فیزیکی و کشتار آزادی خواهان از میان برداشت. نمی توان پرده ی سیاهی و شب را بر خورشید آزادی گسترد. محمدجواد و محمود و عباس، یک آرزویند که در فضا و تاریخ یک سرزمین در جریانند. اعدام دسته جمعی 52 قهرمان و مبارز آزادی در اشرف، به گروگان گرفتن هفت مبارز اشرفی، موشک باران های مکرر، کشتار و تخریب لیبرتی، مانع شدن از دسترسی بیماران به خدمات درمانی و پزشک و ترتیب هزار گونه توطئه برای آزار و از میان بردن آسایش سه هزار ساکن قهرمان لیبرتی، نمی تواند این آرزو و خواست در ژرفاها را که در همه جا پرپر می زند، از میان بردارد. تک به تک اشرفی و اشرفیان و حضور زنده شان، دانه های آزادی اند که در سراسر جهان پاشیده می شوند و از هر دانه هزار می روید. هر یک جرقه ای زنده اند که خرمن آزادی را در دل ها زنده و گرم نگه می دارند و از هر جرقه، هزار خرمن عشق شعله می کشد. آن کس که از این همه عشق و خون سربرنمی دارد و دلش از درد نمی تپد و به فریادی، جیغی تکان دهنده، خفتگان را از خواب خوش نمی پراند نه به خواب که خود به مرگ فرو رفته است!
سرتعظیم در برابر این شهیدان راه آزادی فرود می آورم.
دسامبر 201330