حمله وسیع موشکی به «لیبرتی»، برای نابود کردن فیزیکی مجاهدین مستقر در آن پیش بینی شده بود. این حمله در عرصه ای به وسعت تمامی مساحت این «زندان» انجام شد تا بیشترین تلفات انسانی را بگیرد. هشیاری رزمندگان مجاهد نقشه رژیم را برهم زد و ناامیدی بیشتری را نصیبش خواهد کرد.
جنایت بی سابقه رژیم در اشرف، به اعتصاب غذای جهانی که ابعادش تا سیاهچالهای رژیم امتداد یافت، انجامید. دادگاه اسپانیا نیز در حکمی بی سابقه یکی از موثرترین مهره های وحشی ولایت در دستگاه حکومتی مالکی در عراق را به جرم جنایت علیه بشریت مسئول شناخت و زیر ضرب گرفت و به انتظار عقوبتی قضایی نشاند. شخص مالکی را با خفت و خواری در تنگنا قرار داد تا شمشیر عدالت را بر بالای سر خود همواره حس کند و در انتظار روز عقوبت بنشیند. مجاهدین و مقاومت ایران را رزمنده تر از همیشه در جهان به جلو راند و قفل درب های بزرگی در هماوردی با این رژیم فاشیستی و مزدوران منطقه ای اش را بر روی آنها باز کرد. پس به درستی باید گفت که این حرکت عظیم و جانانه با موفقیت به پایان رسید
اینها و بسیاری دیگر، واقعیتهایی هستند که به چشم می آیند و به گوش می رسند. هر جنایتی از این دست در حق مجاهدین و مقاومت ایران صورت بگیرد، ننگ و بدنامی برای عاملین و حامیان و شرکای رژیم خواهد داشت و در مقابل، انگیزه های مبارزاتی را در طرف مقاومت بیشتر و بارزتر می کند.
رژیم و عوامل منطقه ایش بخصوص در عراق، عادت کرده اند که در نبود یک سیاست قاطع جهانی برعلیه وحشیگریهایی که انجام می دهند، هر جنایتی را با هر ترفند مسخره ای توجیه و به کار گیرند و از عواقب آن فعلا نهراسند. جنایت را انجام می دهند و برای سرپوش گذاشتن بر آن، جنایتی فجیع تر انجام می دهند تا صورت مساله را تغییر دهند.
همه این جنایات بزدلانه، در مقابل صبر و استقامت مجاهدین خلق و بخصوص کاردانی و تبحر آنها در برگرداندن آن به عاملی برای شکست رژیم در عرصه های غیر نظامی که رژیم نیاز شدیدی به تسخیر آن در سطح جهان دارد، به هیچ نمی ارزد. در دستگاه استدلالی این رژیم جنایتکار، چشم برهم نهادن دولتها و صاحبان قدرت در جهان اهمیت تعیین کننده ای دارد که البته بسیار واقعی است. در سایه همین «چشم پوشی» ها، بیشترین جنایات در این کره خاکی صورت گرفته و صورت می گیرد.
در عالم واقع اگر مجاهدین این عرصه را بر روی رژیم با استفاده از خلل و فرج های قوانین موجود نبسته بودند، چه بسا تاکنون اثری از مقاومت و مجاهدین در عرصه بین المللی وجود نداشت. و جنایات رژیم در مورد مردم ایران به گوش کسی نمی رسید.
در دنیای امروز در گوشه و کنار جهان هر ساعت، جنایاتی بسیار فجیع تر و گستاخانه تر در روز روشن با ابعاد بسیار گسترده تر انجام می شود و در نبود نیرویی افشاگر، به سکوت برگزار و آب از آب تکان نمی خورد.
به یمن این توانایی استثنایی مجاهدین در عرصه مبارزات مدنی، مقاصد پلید و جنایات غیر انسانی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران در هر کجای دنیا در همه زمینه ها، به مساله روز دولتهای مماشات گر تبدیل می شود. آنها مجبورند در مقابل آن واکنش نشان دهند و همین موضوع به عامل مهمی برای توقف ولو موقت «حمایتهای» شرم آور آنها از این رژیم ددمنش تبدیل می شود. پاشنه آشیل این رژیم نابکار برای تکمیل اهداف شومش بخصوص در «مناطق نفوذی» که دارد، همین مقابله ای است که قدرتهای جهانی بالاجبار و با فشار مجاهدین، با آن می کنند.
در رابطه با قتل عام اشرف و درسهای آن، گفتنی زیاد است. زوایای مختلف آن را مجاهدین خلق در مجموعه با ارزشی از برنامه های مستند ویدئویی به معرض دید ایرانیان در سراسر جهان قرار داده اند. آن چیزی که بسیار مهم است، نورافشانی مجاهدین در این قتل عام به زوایایی است که گاها به نظر بی اهمیت می نماید اما توجه به آن بسیار مهم است. نقش خائنین و همکاری آنها در این توطئه و سرنوشت دردناکی که پیدا می کنند.
این رژیم در هر توطئه ای که بر علیه مجاهدین انجام می دهد، شکل جدیدی از وحشیگری خود را «عامدانه» به رخ دنیا می کشد. به یاد داریم در ترورهای خارج کشور در دوره رفسنجانی، همیشه یک کلاه «کاسکت» را در محل جنایت برجای می گذاشت تا آن ترور و جنایت را امضاء نماید و همه ببینند که کار کیست. این وقاحت و وحشیگری مافیایی در جریان قتل عام اشرف نیز خود را نشان داد.
به یمن دقت و سختکوشی مجاهدین جان بدربرده از این قتل عام و یاری دیگر یارانشان، پرده از جنایتی در جنایت دیگر برداشته شد. قاتلین، بعد از انجام کار، یکی از بریدگان را که به خدمت دستگاه ترور سپاه قدس در آمده و در عرصه خیانت با تهی مغزی، آنها را به محل استقرار اشرفیها راهنمایی کرده بود، بعد از پایان کار به عنوان پاداش به قتل رساندند، صورتش را با اسید سوزاندند و جسدش را در اشرف بر جای گذاشتند تا «درسی آخوندی» به کسانی باشد که به نوعی از این رژیم امید یاری دارند و با آن به همکاری روی می آورند. رژیم بخوبی می داند که در این عرصه هیچ سوراخی را نباید باز نگاه دارد ولو اینکه راه خیانت بریدگان را بضرر خود ببندد.
این جنگ خونین بین مردم و رژیم فاشیستی حاکم بر ایران ادامه دارد و تا سرنگونی تام و تمام آن متوقف نخواهد شد. در خلال مبارزات مردم ایران برعلیه دیکتاتوری آخوندی هر کس نقشی بر عهده دارد. در این میان یک سئوال اساسی مردم و مقاومت ایران همچنان از طرف صاحبان قدرت و مدعیان ارزشهای انسانی و دمکراتیک، بی پاسخ مانده است. خنجر زدن از پشت و فشردن گلوی زندانیان «لیبرتی» تا کی و تا کجا؟
فکر میکنم تا امروز روشن شده باشد که اراده شومی در محافل خاصی در سطح سیاست جهانی وجود دارد که علیرغم هیبت «عظیم و سنگینش»، به شدت از رژیم ددمنش آخوندی می ترسد. البته طبق فرمولهای علمی باید آنرا مستقیما به «منافع مادی» قدرتهای بزرگ مربوط دانست. اما این سئوال که با وجود این رژیم در راس بنیادگرایی ویرانگر جهانی، چه «منافع مادی» می تواند به سود مردم این کشورها تامین شود همچنان باقیست. این دولتها برای توجیه بسیاری از سیاستهای خود، منافع مردم خود را مطرح می کنند. از مصالح ملی و حقوق مردم و... صحبت می کنند. در جواب به این سئوال، بعضی ها با اشاره به بزرگنمایی اوختاپوس مذهبی و ایجاد ترس در منطقه خاورمیانه و فروش تسلیحات و تامین منافع سرمایه های بزرگ، آنرا توضیح می دهند که در جای خود درست است. اما اینکه مدعیان «آزادی» و «حقوق بشر» برای نابودی این ارزشهای جهان شمول خنجر تیز کرده و بی وقفه بر پیکر نحیف «دمکراسی» های نو ظهور در منطقه و حامیان آنها می کوبند، چه آینده ای را برای خود و ادعاهایشان انتظار می کشند؟
12 دی ماه 1392( 2 ژانویه 2014)