این تحولات در حالی به وقوع پیوست که پیشتر از آن دولت آخوند روحانی با تبلیغات زودهنگام و با شوق و ذوق زایدالوصفی، چنین وانمود می کرد، که عنقریب وزیر خارجه حکومت یکبار دیگر در جمع نمایندگان جامعه بین المللی و در مقابل دوربین جهانیان ظاهر خواهد شد و مالا این رژیم آخوندی است که در صحنه سیاسی و نظامی سوریه حرف آخر را خواهد زد. پیش از اعلام دعوت رژیم از سوی دبیرکل ملل متحد، جناح رفسنجانی- روحانی، وزیر خارجه حکومت را برای رایزنی های اولیه به روسیه و لبنان و سوریه گسیل کرده بودند. همچنین وی ملاقاتی نیز با اخضر ابراهیمی، نماینده دبیر کل ملل متحد در امور سوریه انجام داد و به طریقی ضمن غلط گوئی از مواضع پیشین رژیم، خواستار شرکت در کنفرانس با قبول تمامی پیش شرط های آن، یعنی گردن گذاشتن به جوهر توافق کنفرانس ژنو 1 شده بود.
بر این اساس و با این قول وقرارها، بان کی مون نیز تصمیم به دعوت از رژیم آخوندی نمود. اما بلافاصله و با مخالفت باند خامنه ای و سپاه پاساران با این زدو بند پشت پرده و همچنین در پی اعلام مواضع قاطعانه ائتلاف ملی سوریه علیه شرکت رژیم آخوندی در کنفرانس ژنو2، میزاین بازی به هم خورد، به طوریکه سخنگوی دبیرکل ملل متحد در تائید دلائل حذف رژیم آخوندی از لیست شرکت کنندگان ضمن اشاره به قول مساعد وزیر خارجه حکومت آخوندی، گفت: ”سخنگوی سازمان ملل در پاسخ به خبرنگاران در این باره گفت مقدمتاً یک تفاهم شفاهی با ظریف وزیرخارجه رژیم ایران وجود داشت که دبیرکل را به این باور رساند که به دنبال صحبتهای وی با ظریف، یک یادداشت کتبی نیز وجود خواهد داشت. اما در عمل عکس این اتفاق افتاد. فرهان حق گفت به همین خاطر دبیرکل با ابراز سرخوردگی از این کار رژیم ایران، تصمیم گرفت دعوت از رژیم را پس بگیرد. وی افزود معنی ندارد که کسی در مذاکرات شرکت کند بدون این که با مبنای گفتگوها موافق باشد“. خبرگزاری فرانسه 2 بهمن 1392
بهر حال از هر منظر که به صحنه دیپلماسی و روند شکل گیری کنفرانس ژنو 2 و بیرون کردن رژیم آخوندی از این کنفرانس بنگریم، یقیننا پس گرفتن دعوت از سوی دبیرکل ملل متحد که بازتاب گسترده ی جهانی با خود بهمراه داشت و همچنین عدم حضور رژیم دراین کنفرانس، آب سردی بر دستگاه دیپلماسی شکست خورده خامنه ای ریخت و به پوچی این دستگاه مهر تائید دیگری زد. دستگاهی که به موازات آن از طریق نیروی تروریستی قدس و گسیل تروریست و تشکیل گروه های موهومی به نام ” داعش “ در سوریه دست به کشتار مردم بیدفاع، زنان و کودکان و همچنین آزادی خواهان میزند. چنین دستگاهی و با چنین سوابق سرکوبگرانه ای یقیننا نمی تواند در مسیر یک سوریه دمکراتیک و عاری از دیکتاتوری و برای صلح و برادری قدم بردارد.
واقعیت این است، بر سیاق تز صدور انقلاب که رژیم آخوندی پس از مرگ خمینی دجال با حرکتی خزنده در منطقه شروع کرده است، به بحرین تا عراق و به سوریه و لبنان و فلسطین نگاه “ژئو پلیتیک“ دارد و این کشور را بعنوان مهم ترین و اصلی ترین خط دفاعی یا به گفته ی سران حکومت همان “خاک ریز“ و حلقه متصل کننده این محور از خلیج فارس تا لبنان، برای بقاء خود میداند. با نگاهی به روند مداخلات دیکتاتوری آخوندی در کشورهای همسایه و به بلوا و آشوب کشیدن منطقه، به ویژه در عراق، سوریه و لبنان، و همچنین نقش مخرب سپاه پاسدارن و نیروی تروریستی قدس در جنگ افروزی، هرگونه تغییر و تحولی در این کشورها، به ویژه در سوریه، زمینه ها را برای سقوط رژیم آخوندی بسیار هموار خواهد کرد. یقیننا آخوندها با از دست دادن ”عقبه هایئ“ مانند سوریه که اکنون نقش استراتژیک را برای رژیم آخوندی بازی میکند، بسیار ضعیف تر و ضربه پذیر تر خواهند شد.
حضور گسترده نظامی و حمایت های لجستیک و مالی آخوندها در سوریه و کمک رسانی به نیروهای به غایت ضربه خورده بشار اسد، به ویژه در زمینه پی ریزی مجدد ساختار های نظامی و امنیتی و همچنین انتقال تجارب سرکوبگرانه به دولت سوریه در جنگ علیه نیروهای ارتش آزادی، تماما تائیدی بر این ادعا است. آنچه که تا به امروز مسجل شده، در صورت نبود این حمایت های گسترده نظامی و مالی، و در نبود مجموعه حمایت های دیپلماتیک و سیاسی از سوی دیکتاتوری آخوندی، یقیننا سوریه اکنون در این وضعیت قرار نمی داشت و روند سرنگونی بشار اسد به درازا نمی کشید. برای نمونه استفاده بشار اسد از سلاح شیمائی علیه شهروندان این کشور را همگان به خاطر دارند. درحالیکه جامعه بین الملل به حق انگشت اتهام را به سوی حاکم دمشق دراز کرده بود، فقط رژیم آخوندی بود که تلاش میکرد تا این جنایت علیه بشریت را که به کشته شدن بیش از 1300 نفر انجامید، لاپوشالی و آن را به گردن مخالفان و خود مردم در سوریه بیاندازد. ابعاد جنایت در آن زمان به حدی بود که حتی صدای باندهای درگیر با خامنه ای را نیز درآورد و به طور مثال رفسنجانی آشکارا گفت: ”حکومت سوریه علیه مردم خود از سلاح شیمائی استفاده کرده است“.
با چنین سیاست هائی است که ولی فقیه مردم سوریه را به جنگی فزاینده و داخلی کشانده است. این حکومت آخوندی است که از طریق ”حزب الشیطان“ به اختلافات شیعه و سنی در این کشور دامن میزند و جامعه بین المللی را با اهرم سوریه برای پیش برد "مذاکرات اتمی“ به بازی گرفته است. واقعیت این است که سوریه به عنوان ”خط قرمز“ برای ولی فقیه، اکنون به کارتی برای منحرف کردن اذهان عموم و جامعه بین الملل و اعمال شانتاژ و صدور تروریسم در منطقه و همچنین فاکتوری مهم برای پیشبرد پروژه های اتمی رژیم آخوندی تبدیل شده است. گذشته از نتایج کنفرانس ژنو 2، یقیننا برگزاری این کنفرانس بدون حضور رژیم آخوندی، ترمزی بر روند فعلی خواهد زد و بازی را در نهایت از دست آخوندها برای هرچه بیشتر به آشوب کشیدن و بحرانی کردن منطقه، خواهد گرفت.
4 بهمن 1392