جوامع ایرانی که در برگیرنده طیف بزرگی از هموطنانمان با عقاید و دیدگاهها و بار طبقاتی مختلف اجتماعی، فکری، مذهبی و قومی هستند، متحدا با اعلام تاسیس سیصد و دو انجمن، بنیاد، تشکل ایرانی از اروپا، آسیا، استرالیا و آمریکا، 302 موشک بر قلب خامنه ای و رژیم طلسم شکسته اش شلیک کردند و متحدا نشان دادند که به هیچ وجه از آرمان های به حق مردم ایران، همان دستیابی به آزادی، حقوق بشر و صلح وحاکمیت مردمی و همچنین حمایت از مجاهدان آزادی ستان و یاران امان در زندان لیبرتی، لحظه ای آرام و قرار نخواهند داشت.
به واقع قلم از توصیف اینهمه وفاداری به آرمان و ثبات قدم و عقیده قاصر است. ایرانیان، به ویژه نسل جوان و آگاه که از اقصی نقاط ایران و جهان به این صحنه ی پرشکوه ملی و میهنی آمده بودند، پرشور و پرخروش صحنه های زیبائی ازهمبستگی ملی و اتحاد را برای به زیر کشیدن دیکتاتوری آخوندی به نمایش کشیدند.
صحنه هائی که آینه ی تمام قد ایران دمکراتیک فردا را با مریم رجوی برای جهانیان به زیباترین وجه و با عاشقانه ترین توصیفات و بیان به تصویر کشیدند. سخنانشان تیری بود بر قلب حاکمان زر و زور ومرهمی بر زخم های ناشی از ”خیانت به امید و اعتماد“ مردم و جا مانده از بربریت و جباریت رژیم آخوندی.
سخنانی با عواطف عمیق انسانی و مبارزاتی که هرکدام روح و روان مخاطبان و افراد حاضر در صحنه را با خود به اعماق اقیانوس خلقی بیکران وتحت ستم، اما مصمم برای پیروزی و ایرانی بهتر، میبرد. دختران و پسرانی آگاه، بالنده و قد کشیده به مانند سرو، برخاسته از”مهد ستارخانها، مهدمیرزاکوچک خانها، مهدمصدق ها وحنیف نژادها“ و برآمده از ”میعادگاه رحمانها ونسترنها وفائزه ها“ بودند. سخن از نسل جوانی است که با عواطف به غایت انسانی و اراده های مصمم، جای یاران خاموش اما پرجوش امان را پر کردند. به قول معروف:
توکه با عاشقان درد آشنائی
توکه همرزم و همزنجیر مائی
ببین خون عزیزان را به دیوار
بزن شیپور صبح روشنائی
در این کنوانسیون بزرگ که در آستانه سی و پنجمین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی برگزار شد، جوامع ایرانی متحدا بر دو نکته اساسی تاکید کردند. پیام نخست این همایش بزرگ رو به سوی داخل کشور و آینده میهنمان داشت و همان حمایت همه جانبه از طرح 10 ماده ای خانم رجوی است. طرحی که بهترین بینه برای ایرانی آزاد، دمکراتیک، کثرت گرا و سکولار و بهترین تضمین برای حقوق تمامی آحاد مردم ایران، با هر قوم و عقیده و مذهبی می باشد. همان طرحی که به جد بر ”جدائی دین و دولت و هرگونه تبعیض در مورد ادیان پیروان کلیه ادیان و مذاهب“ و همچنین ”برابری کامل زنان و مردان در رهبری سیاسی“ تاکید ویژه دارد.
دومین پیام که یقیننا تیری بر قلبدشمن مردم ایران و دولت دست نشانده وی در عراق بود، همانا حمایت بیدریغ از فرزندان شجاع میهنمان در زندان لیبرتی است. زندانی که اکنون در سایه بی عملی و سکوت جامعه بین المللی، به ویژه ایالات متحده و سازمان ملل متحد به قتلگاه ازادی خواهان و فرزندان ما در عراق تبدیل شده است. پیام ایرانیان آزاده و خانواده بزرگ مقاومت در حمایت از فرزندان مجاهدشان بسیار روشن و گویا بود، به سکوت و بی عملی خود در قبال جان انسانهای بی دفاع و بی سلاح در لیبرتی خاتمه دهید و برای آزادی جان 7 گروگان اشرفی هرچه زودتر اقدام کنید. یقیننا اگر این سیاست استمالت نمی بود، و اگر در پی نخستین کشتار در اشرف، آن کمیته حقیقت یاب تشکیل شده بود و آمران و عاملان آن جنایت به پای عدالت کشانده می شدند، ما هرگز و هرگز شاهد جنایت های بعدی در اشرف و موشک باران زندان لیبرتی نمی بودیم.
شوربخت انهم مردم ایران وعراق اکنون باسیاستی بنام ”مماشات“ وتبعات آندست و پنجه نرم می کنند. سیاستی که در خارج از مرزهای کشورمان و به موازات سرکوب خونین در داخل، منافذ تنفسی برای دیکتاتوری مذهبی خامنه ای باز گذاشته است و در شکاف آن ولی فقیه طلسم شکسته، عراق ومنطقه را دستخوش موج تروریسم صادراتی ودستخوش بازی خطرناک تسلیحات اتمی کرده است.
جوامع ایرانی به خوبی بر این نکته انگشت گذاشتند که اشرف ومقاومت ایران، سدی جدی درمقابل چنین سیاستهائی است و قتل عام اشرف در 10 شهریور وچشم بستن برکشتار زنان ومردان ما و متعاقب آن بی توجهی به قرارداد استرداد پیکر پاک شهدا، یقیننا بخشی ازهمین سیاست مماشات واستمال جویانه ازدیکتاتوری مذهبی است.
این سکوت و بی عملی تا بدانجا راه برده است که در مقابل چشم ملل متحد دولت مالکی مزدور، مخفیانه در یک توطئه آشکار با خامنه ای، در هراس از تبعات داخلی و بین المللی و برای بدر بردن ” آثار جرم “ مخفیانه و بدون اطلاع خانواده ها، یاران و نمایندگان ساکنان لیبرتی، شهدای قتل عام شهریور ماه را در مکانی نامعلوم دفن کرده است.
جوامع ایرانی از سراسر دنیا یک صدا اعلام کردند که این وضعیت قابل قبول نیست و تمامی این توطئه ها یقیننا در صورت اعمال سیاستی اصولی و اجرای توافقات فی مابین قابل پیشگیری بودند. به قول خانم رجوی: ”متاسفانه قدرتهای غربی در تحولات اخیر منطقه، عمدتا در طرف جریانهای مرتجع و بنیادگرا قرار داشته اند. همچنان که در دو قرن گذشته در ایران، همواره در عمل در کنار دیکتاتورها و آخوندهای مرتجع ایستاده اند، مانند حمایت از آخوند مرتجع کاشانی علیه دولت ملی دکتر مصدق. در حال حاضر نیز در عراق، مصر، تحت باندرول دمکراسی در دفاع از ضد دمکراتیک ترین جریانها، با رژیم ایران هم جبهه شده اند“.
26 بهمن 1392