نگارنده متأسفانه افتخار حضور نداشتم اما از طریق اینترنت برنامه را دنبال کردم. بی مبالغه کنوانسیون جوامع ایرانیان با حضور مریم قهرمان رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران ، حامل پیام های متعددی بود که لزوم اظهار عینی آن دراین مقطع زمانی بسیار لازم و ضروری می بود. رژیم درمانده که کارش با موشک پرانی ها و شبیخون قتل عام ها و انواع تضییقات و فشارها و منع و محدودیت های حیاتی روی قهرمانان بی نظیر ما در لیبرتی به نتیجه مطلوب نرسیده، در نهایت بغض و کین و استیصال به مشتی قلم به مزد امید بسته تا مگر از قبَل لجن پراکنی ها، جعل و تحریف ها و یک سلسله دروغ ها و تهمت های دانه درشت آنهم مستقیما متوجه مسعود و مریم ، بتوانند مقاومت ایران را بی اعتبار، بال و پر کنده و زمینگیر کنند. زهی خیال باطل!. دراین میدان منجلابی ست که مفهوم « انتقاد » هم لوث می شود. قلمزنان به اتکای این عنوان انگار که با شهر کور وکران سر و کار دارند، همان حرف ها و فاکت های وزارت اطلاعاتی بکار می گیرند که بریده مزدوران شناخته شده. انتقاد چه در ادبیات و هنر و چه در علوم اجتماعی دیگر و از جمله سیاسی ، بدین معنا نیست که منتقد یک سلسله از عیوب را ردیف کند. به چنین کسی می گویند مغرض یا دشمن. کار منتقد، سره و ناسره را ارائه کردن است. یعنی هم بیان معایب و اشکالات و هم محاسن و امتیازات. حافظ جان هم می گوید: « عیب می جمله بگفتی ، هنرش نیز بگو ». این خانم ها و آقایان هر کدام به انگیزه و دلیلی نمی توانند جز اشکال آنهم با درشت نمایی آن ، چیز دیگری ببینند. صرف نظر از کند و کاو تحلیلی علت ها باید گفت این از معایب دیرپای جامعه ما خاصه بخشی از قشر تحصیلکردان و مدعیان روشنفکری ست. رهبر سترگ عزم و پاکباز مقاومت ایران را به خود خواهی متهم می کنند ، حال آنکه با حد اقل شعور از خلال نوشته های آنان می توان خود بزرگ بینی، خود پسندی و خود محوری آنان را دریافت . برخلاف تواضع و فروتنی های کاذب و مردم فریب که یا از سرشت و طبیعت خود و یا از عصر ملایان و یا هر دو آموخته اند، درچنان باور ذهن و روان پریشی بسرمی برند که پندارند رکن رکینی از ارکان سرنوشت ساز ملک و ملت اند و هر کدام سر ستونی از آن دیار ملا زده را بر دوش خود حمل می کنند.
کنوانسیون جوامع ایرانیان بیانگر این واقعیت بود که نه تنها از تلاش های مذبوحانه رژیم و معاندان، چیزی از صفوف مقاومت ایران کم نشده بل جوش و خروش و حضور مصمم تری هم پیدا کرده است. ما شاهد انبوه جوانانی بودیم که در خارج کشور بزرگ شده اند و کاملا و بیش از امثال مخلص با تحولات جهانی دمخور و آشنا، اما باور و اعتقاد راسخ خود را به مجاهدین خلق به رهبران این سازمان کوشنده و پر تکاپو و به شورای ملی مقاومت ارزنی از دست نداده اند. آنان همه تحصیلکرده دانشگاه های خارج کشور و متخصص در رشته یی علمی. اگر اینان نماینده و مظهر جوانان آرزومند و در بند ایران زمین نیستند، پس بگویید چه کسانی هستند؟ نکند همین بریده مزدوران مواجب بگیر وزارت بدنام اطلات رژیم!. آن جوانان و متخصصانی می توانند مظهر باشند که در کار مبارزه با رژیم همه امکانات خود را در صحنه فعالیت، خرج کنند وگرنه ما تعداد قلیلی متخصص هم می شناسیم که یک پایشان در خارج کشور و پای دیگرشان در داخل در خدمت رژیم است. مقاومت سرفراز ایران درگیر یک مبارزه و مقابله جانانه و بی تعارف سیاسی ست با رژیم، با ایادی « وتنی » و خارجی رژیم . پیشاهنگان جان و هستی بر کف این مقاومت یعنی مجاهدین خلق به حکم شرایط نامساعد بین الدول حاکم، ناگزیرند که مبارزه سیاسی خود را در چندین جبهه سازماندهی و بسیج کنند. بدینگونه است که من به جرأت می گویم که تاریخ معاصر جهان ، چنین مبارزه دشمن گداز را بیاد ندارد. از سر پیسی و بی تکلیفی و زهرپاشی ادعا می کنند که کدام سیصد انجمن و بنیاد؟!. در ایام پخش برنامه و باز پخش آن در سیمای آزادی، همچون نوار فیلم؛ پوسترهای تشکل ها به معرض دید آمد. البته خانم ها و آقایان گناهی ندارند چون دیدگان آنها فقط چیزهایی را می بیند که مطبوع طبعشان باشد.
وقتی می دانیم که اتحاد استعمار با ارتجاع امری ست تاریخی و لازم و مقدس و پر برکت برای صاحبان تراست ها و کارتل ها، وقتی می دانیم که استعمار نمی تواند با جنبش های مترقی آزادیبخش سر سازگاری داشته باشد و لاجرم مثل ارتجاع حاکم اقلیمی در اندیشه حذف یا تضعیف آن است، آنگاه است که به اهمیت درخشان و پرمعنا و پیام برنامه یی همچون کنوانسیون جوامع ایرانیان، پی می بریم. بگذار تا دشمن و دشمنان آب در هاونگ بکوبند و باد را غربال کنند ، بگذار زمان همچنان با مقاومت ایران و مقاومت ایران با زمان به پیش رود تا نسل های حاضر شاهد فردایی محتوم شوند. فردای سقوط جنایتکاران فاسد. مخلص به تجربه بیست سال معاشرت توأم با مداقه دریافته ام که مجاهدین خلق در درجه اول خواهان سرنگونی برای استقرار دموکراسی و آزادی در میهن شان هستند. کسب قدرت برای آنان مقام اول را ندارد هرچند اگر داشته باشد امری ست طبیعی و جهانی. یعنی هر حزب و سازمان سیاسی حتا در کشورهای غربی در کار کسب قدرت یا سهیم شدن در قدرت هستند و در این امر عادی، چیز غیرعادی وجود ندارد. احزاب و سازمان های سیاسی که انجمن ها و مؤسسات خیریه نیستند. هدف و برنامه برای کشور و ملت خود دارند. اگر خیر دموکراسی غرب به ما نمی رسد ولی برای ملل خودشان به حد متعارف، هست. انتخابات تعیین کننده می شود. مریم قهرمان، حقا بار سنگین و خطیری را بدوش دارد. او در عرصه سیاسی، همه جا با پشتوانه بی دریغ انبوه پرشمار و فعال هواداران و اعضا، دشمن غدار را دنبال می کند و حضور یک ملت دست و پا بسته را، تجسم عینی می بخشد. حضور مریم در جهان عرب و در غرب برای رژیم عذاب دهنده و خفقان آور است. حقا که مسعود قهرمان، انتخاب بجا و اصلحی کرده است. پس درود بر هر دو و یاران آنان در لیبرتی و اقصا نقاط جهان.